eitaa logo
کانال شهید محسن حججی🌷
716 دنبال‌کننده
752 عکس
462 ویدیو
4 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم 🔹با توکل به خدا ، عنایت اهل بیت و مدد شهدا ، در نظر داریم در راستای ادای دین وتولید محتوا در فضای مجازی یاوری باشیم برای همسنگری هایمان در جبهه فرهنگی ... اخبار گرد اوری شده شهید محسن حججی و مدافعین حرم باما بمانید
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ♡بسم رب الزهرا 🍃کم توفیقی نیست ، چرا که مراقبه میخواهد و ظاهر و . 🍃 هایش تنها مادی نیست، به قول (ع): شدن، مراقبه ی قلبی میخواهد❤️ 🍃شاید فکر کنی کم است اما میدانی، آدمی به سرعت وابسته می شود و این ، سمی است برای متعالی شدن و از فرش به عرش رسیدن، وابستگی به مال، وابستگی به آدم ها، به عمر....آری! اینک شدن برایت سخت میشود. 🍃باید ورزید و دوست داشت اما وابسته نشد. چراکه این وابستگی ها تو را به زنجیر می کشند و در ، اسیرت میکند. 🍃تنی که به شدن فکر نمیکند، تنی که اگر باب میلش پیش بروی، عاقبتت می شود قساوت و ، که بر سر کوفیان و آمد. 🍃اما می دانی، گاهی اوقات وابستگی خوب است، این که وابسته باشی به و ، این که وابسته شوی به شجاعت و صلابت، وابسته شوی به ...🌺 🍃اصلا میدانی وابسته شوی به کتاب. آخر آدم های وابسته به هم، کم پیدا می شوند. کم هستند آدم هایی که به همه کتاب هدیه دهند، حتی برای اولین کادو به همسرشان. این آدم ها، ارزش کتاب را به خوبی درک میکنند، چرا که کتاب باعث ارتقای آگاهی است و مسبب تمام گمراهی های ما همین ست. 🍃می دانی، باید برای دستیابی به تلاش کرد و راه وابستگی به تمام چیز های خوب را یافت. به عبارتی، تنها در پی خدا بود. درست مانند 🙂 آری باید دل کند و رها شد چرا که... _الولیک_الفرج❤️ ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ تیر ۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۱۸ مرد
وداع(شهیدحججی).mp3
زمان: حجم: 6.47M
وداع به نام پیوند خورده بود و خون در رگهای او جریان ساز بود جریان ساز یک فرهنگ جریان یک جریان غلیظ که عشق شهادتش می‌نامند جریان یک عطش غریب یک سرود غریب که اشتیاق کربلایش می‌خوانند.
با بحثم شد... گفتم: هی نگو شهید بشم، شهید بشم، باید مؤثر باشی آدم باید تو زندگیش تاثیر داشته باشه. یه سرباز مُرده به چه درد می خوره؟! خندید و گفت: شهید بشم انشاءالله مؤثر هم میشم!
بسیار به علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یک بسته کتاب هدیه داد که یکی از آنها سلام بر ابراهیم بود. بارها کتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد. الگوی بود. شهید خالصانه و بدون سر و صدا برای خدا زحمت کشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد... برگرفته از کتاب حجت خدا. داستان هایی از زندگی شهید محسن حججی اثر گروه شهید ابراهیم هادی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‎‌‎⊰
: ‌ آخر شب از تشییع جنازه دوست شهیدش برگشت. با حسرت می گفت: «نمیدونی ازش چه استقبالی کردن!... چه جمعیتی!» از ته دل آه کشید: «زهرا! اگه بیمیریم ده نفر میان زیر تابوتمون، اونم با هزار زور... مردم داشتن خودشون رو برای این شهید می کشتند.» ‌ تا صبح مدام از شهادت حرف زد. اشک می ریخت و می گفت: «اگر شهید شم برای همیشه هستم؛ اما اگه بمیرم دیگه نیستم و اون وقت نفَسِت بند میاد... من و تو نمی‌تونیم از هم دور بشیم، ولی با شهادت شاید بشه(اون وقت همیشه کنارتم).» ‌ 🌷 🌷یادش با ذکر
از تا احمد کاظمی سال‌ها بعد از جنگ هم زندگی کرد تا الگوی خود را پیدا کند! جوانی بود که نه بهمن ۵۷ را درک کرد و نه والفجر ۸ را اما خداوند منان آن‌قدر حاج‌احمد را زنده نگه داشت تا برای قهرمان جوان‌مرد ما اسوه‌ای باشد در رفتار و گفتار! حضرت حق در «روزگار جنگ» از شهید احمد کاظمی، عکسی تاریخی گرفت لیکن ظهور این عکس را تا «جنگ روزگار» به تأخیر انداخت! آری! لنز دوربین خدا وقتی عکس از علی‌بن ابی‌طالب‌ می‌گیرد، ظهورش می‌شود عباس‌بن علی! هم‌چنان که -حججی، ظهور احمد کاظمی بود! تو فکر کن عکس خدا از این یکی حاج‌احمد، کی ظاهر شود! متوسلیان را می‌گویم که این همه عاشق دارد میان نسل جوان! متوسلیان را می‌گویم که ان‌شاءالله هم‌چنان زنده است! و ما نیز راستش را بخواهی، زنده به حیات طیبه‌ی شهدا هستیم! ما از شهدا می‌نویسیم، چرا که از احمد کاظمی می‌نوشت! اگر احمد کاظمی نمی‌بود، می‌مرد و اگر محسن حججی نمی‌بود، ما نیز مرده بودیم! اگر باد می‌وزد، به عشق آن است که پرچم بلندبالای را به رقص درآورد! هر روز خورشید طلوع می‌کند تا به سلام کند! هر شب ماه می‌درخشد تا به عرض ادب کند! «شهید» دردانه‌ی خداست و خداوند، هستی را عاشق و شیدای شهیدان آفریده است! کجا از بهشت زهرا، زیباتر است؟! کجا از گل‌زار شهدای نجف‌آباد، زیباتر است؟! در هر خاکی که شهیدی هست، عطری از کربلا به مشام می‌رسد! بلند بگو؛ «سلام بر حسین»! والله هرچه اسلام دارد، از این «سلام» است! سربلند می‌کند این «سلام» آدمی را! از صدقه‌سر همین «سلام» بود که عاشق احمد کاظمی شده بود! از بس در سر محسن، سودای احمد کاظمی بود که خدا اول سر حججی را از او گرفت! هیهات! حریف رهبر ما نخواهد شد کدخدا، با وجود آن احمد و این محسن! مکتب ولایت فقیه، انسان‌ساز است! در تحریم سیم‌خاردار هم که باشیم، باز خمینی قادر است چمران بسازد! الان برد موشک‌های ما چقدر است؟! برد خون طهرانی‌مقدم اما از آن هم بیشتر است! و هیچ کدام از قطرات خون شهید شهریاری، پلمب‌شدنی نیست! شک ندارم می‌شکافند احمدی‌روشن و رضایی‌نژاد، این سیمان روزگار را، که ما کم از خون شهدا معجزه ندیده‌ایم! ما تنها نیستیم! ستاره‌ها در سپاه ما هستند! محمد بلباسی ستاره‌ای است که با شهادت، نورافشانی مضاعف می‌کند! خداوند از جمیع شهدای مدافع حرم، یک عکس تاریخی انداخته که ظهورش را موکول کرده به عصر ظهور! عاقبت، در و دیوار مسجدالاقصی، یک قاب ناب که می‌خواهد! خدایا! چه خواهی کرد با دل ما...
وداع(شهیدحججی).mp3
زمان: حجم: 6.47M
وداع به نام پیوند خورده بود و خون در رگهای او جریان ساز بود جریان ساز یک فرهنگ جریان یک جریان غلیظ که عشق شهادتش می‌نامند جریان یک عطش غریب یک سرود غریب که اشتیاق کربلایش می‌خوانند.
. یکی از همرزمان تعریف میکرد: در به ما گفته بودند، کنار جاده اگر ماشینی دیدید که با زن و بچه ایستادند و کمکی میخواهند، شما نایستید اینا تله ای از طرف داعش است. بعد از این ماجرا، یه روز من و باماشین که درجاده میرفتیم، کنار جاده اتفاقا خانواده ای دیدیم که تقاضای کمک میکردند که ماشینشان خراب شده، هرچقدر به گفتیم : اینا تله اس، ولشون کن، بیا بریم. گفت: نه بلاخره کمک میخوان، زن وبچه همراهشون هست، گناه دارند. رفتیم و کمکشون کردیم و آن لحظه اتفاقی نیفتاد (درصورتیکه داعشی بودند) بعد از ان ماجرا وقتی فیلم و عکسهای اسارت را دیدم حالم خیلی بد شد، چون کسی که پایش را روی گلوی گذاشته بود، همونی بود که کنار جاده کمک میخواست و کمکش کرد…!!! .
راز انگشترِ دُرّ نجف با نقش"(س)" از زبان همسر معزز شهید عکس اسارت را همان طور که بود دیدم. شما این عکس را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار ، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته. به چشم‌ های شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشم‌ ها نیست، همه ‌اش شجاعت است، دلیری است، ‌ توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است. به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم، روی این انگشتر « » حکاکی شده بود. وقتی می ‌خواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را در آورد، الا این یکی. گفت : "من این یکی را با خودم می ‌برم، من از این ها به‌ خاطر حضرت زهرا (س) کینه دارم،‌ من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه (ع) هستم." بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت از پیکر بی ‌سرش منتشر شده، دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئنم که داعشی‌ها انگشتر او را از دستش در آورده ‌اند، چون اسم (س) رویش حک شده بود.