eitaa logo
•|کانال‌رسمی‌شهید‌حاج‌حمید‌ سیاهکالی مرادی |•
4.8هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
2هزار ویدیو
106 فایل
🌸🍃 #کانال_رسمی #شهیدمدافع‌حرم‌ #حمیدسیاهکالی‌مرادی (با نظارت خانواده ی شــهید عزیز)💚 🍁گفت به جای دوستت دارم چه بگویم : گفتم بگو : #یادت_باشد❣ کانال تلگراممون:@modafehhh خـادم کانال : @khadem_sh 🌸🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۶) از خارج شد و به محل رسید. که حاکم از طرف امیرالمومنین بود، دو پسرش به نام‌های و و را پیش یکی از افراد قبیله گذاشته بود. که از این خبر مطلع شد دستور داد که آن دو پسر نوجوان عبیدالله را پیش او بیاورند اما آنها در مقابل خواسته‌ی ایستادگی کرد و با لشکرش به خانه‌‌ی او حمله کردند، او را کشتند و هر دو را زدند. سپس به طرف حرکت کرد. او ابتدا یکی از به نام را که بزرگ بود ، دستگیر کرد و ، سپس پسرش ، که او هم از بزرگان بود، دستگیر و گردن زدند. همه اهل شهر را جمع کرد و آنها را تهدید کرد و گفت: ای مسیحیان و ای برادران میمون‌ها! به خدا قسم اگر خبر ناخوشایندی از شما به من برسد، و چنان می‌کنم که نسلتان قطع شود و مزارع‌تان از بین برود و خانه‌هایتان خراب شود،پس حواستان باشد. سپس به رفت در آنجا را که از و بزرگ قبیله بود ، به طرز فجیعی کشت. به هرجا که می‌رسید عده‌ای را به سر می‌فرستاد و از حاضران آنجا از عثمان می‌پرسید اگر می‌گفتند: او مظلومانه کشته شده آنها را رها می‌کرد در غیر این صورت همه را از دم تیغ میگذراند و این کار را در طول همه راه انجام داد تا که به رسید. @modafehh
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 📗 🥀 🕯 غارت و شبیخون های معاویه(۷) وقتی به صنعا رسید که حاکم صنعا بود از آنجا فرار کرد اما جانشین عبیدالله بود با جنگید و تا جایی که توان داشت در مقابل او مقاومت کرد اما بالاخره شکست خورد و به دست کشته شد و بدین ترتیب وارد صنعا شد. عده‌ای از پیش او آمدند اما او همه را از پیر و جوان بدون استثنا کشت فقط یک نفر توانست فرار کند و خبر کشته شدن آنها را برساند. بُسر سپس به رفت در آنجا امیرالمومنین زندگی می‌کردند ، با آنها جنگید و آنها را شکست داد و عده‌ای از آنها را به طرز وحشتناکی کشت ، و بعد آن دوباره به صنعا برگشت. فردی بود ولی با نیرنگ خود را از دوستان و نزدیکان امام معرفی کرده بود. او بعد از غارات ، از پیش امام جدا شد و به محل زندگیش یعنی یمن رفت. در آنجا نامه‌ای به نوشت و گفت: نیمی از مردم هم نظر تو هستن پیش ما بیا و در نامه‌اش ۱۰ هزار دینار به او داد. چون وارد حضرموت شد ، به استقبال او رفت به او گفت: چه می‌خواهی بکنی؟ بُسر گفت: می‌خواهم مردم اینجا را بکشم! گفت: رو بکش که با کشتن او انگار یک چهارم از شیعیان امیرالمومنین را کشته‌ای. با دشمنی دیرینه‌ای داشت. قلعه محاصره و به او حمله کرد و در نهایت را گردن زد. @modafehh