🔴 این شبها به این فکر میکنم که #عدالت در حق #روحانی چگونه اجرا میشود؟ بلایی که سر شیعهخانه علیبن ابی طالب آورده و بخاطر بیتدبیریاش امروز کمبود تخت بیمارستان و سرم و دارو بیداد میکند و شیعه را ذلیل کرده، چگونه قابل جبران است؟ در این دنیا یا در آن دنیا؟
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
هدایت شده از عالَم سیاست || داود مدرسی یان
🔴 «عین»، «شین» و «قاف» به کربلا رسید!
#محرم #شب_دوم_محرم
▪️به حسین علیه السلام، نه اجازه ورود به کوفه را دادند نه اجازه بازگشت به مدینه. او را مخیر کردند بین سله و ذله. آن شخص که جلوی ورود حضرت را به دارالمذبذبین گرفت، جناب حُر بود. اگرچه شاه کهشکان ها در لحظات اول برخورد با سپاه یزیدی حر، مشک را بدست گرفته و به سربازانش آبی گوارا نوشانید اما حُر در برابر نهیب امام که فرمود: «حُر مادرت به عزایت بنشیند»، سر به زیر انداخت و زیر لب می گفت: چه کنم که مادر تو فاطمه است... .
▪️فرمانده سپاه یزیدی ها مأمور بود و معذور! به حضرت نه اجازه رفت داد نه برگشت! او را روانه راه سومی کرد... آنجا کجاست؟ کاروان کوچک حسین به دنبال سرنوشتی محتوم و معلوم روانه صحرایی سوزان می شد... آه... شیهه اسبان بلند می شود، کودکان نالان و گریان، زنان نگران و حیران و از همه نگران تر، زینب... خدای صبر. آه... اینجا کجاست؟
▪️زینب سر از کجاوه بیرون می آورد، تا چشم کار می کند صحرای عریان و خشک و بی علف، بوته های خار مغیلان قلبش را آزار می دهد و به چشمانش فرو می رود. آه ... ای عشق با من چه می کنی؟
▪️زینب یادش می آید هر وقت همچنین حس و حالی داشته، پشت بندش اتفاقی هولناک روزگارش را سیاه کرده. یادش می آید دختربچه ای بود که نگران و حیران از تأخیر مادر، پشت درب ایستاده بود. خدایا مادرم کجا رفته؟ درب باز می شود مادر و حسن وارد می شوند اما مادر یک طرف افتاده و برادر طرف دیگر! از مجتبی ماجرای کوچه و سیلی را می شنود و ... .
▪️بخودش می آید، می بیند شتران و اسبان جلوتر نمی روند، نفس ها در سینه حبس شده، نبض زمین و آدمیان تند تند می زند... آه اینجا کجاست؟ همه سکوت کرده اند. صدای فرات همچون اژدهایی آرام پرده شب را می درّد و در صحرا می پیچد... هیچکس سخن نمی کند. همه غرق در بهت و حیران ... آه اینجا کجاست؟
▪️ناگه صدای حسین با بغضی عجیب سکوت را می شکند: «اَلَّلهُمَّ اِنّی اَعوُذُ بِک مِنَ الْکرْبِ وَ الْبَلاءِ!». یاران بار بگشایید که اینجا محل مصیبت و بلاست. اینجا قتلگاه ماست. اینجا محل به خون تپیدن ماست.
▪️این کاروان گرچه کوچک است اما بزرگمردانی دارد همچون عباس بن علی؛ با وقار و هیبت حیدری نزدیک کجاوه خواهر می شود. زانو بر زمین می زند و می گوید بفرما خانم جان! زینب پا بر زانوی عباس می گذارد و دست بر روی دوش پدرِ مشک ها! یادش می آید که پدرش علی، او را به عباس سپرده بود، کفیل زینب... .
▪️«عقل معاش»، بهت زده و حیران به کاروان نگاه می کند و می پرسد این زنان و بچه ها کجا و صحرای مصیبت و بلا کجا؟ جای گل و غنچه و شاخه های جوان که بیابان های سوزان و عریان و بی پناه نیست. آنان باید در گلخانه و باغ از گزند بادهای سوزان در امان باشند. در این بیابان بلا که مردان جنگی هم از پا می افتند، زنان و کودکان چه می کنند؟ اگر به قصد جنگ آمده اند که باید مردان جنگی و تجهیزات نبرد بیاورند نه عزیزان و زنان و کودکان؟
▪️حضرت به آن نامردان نانجیب گفته بود حالا که به کوفه راهم نمی دهید بگذارید به مدینه بازگردیم اما آنان گفتند که یا سله(تیزی شمشیر و جنگ) را بپذیر یا هم دست و کتف بسته برای بیعت در حضور یزید آماده شو! چون شیری غرید که هیهات من ذلّه! اگر دین محمد جز با کشته شدن من باقی نمیماند، پس ای شمشیرها، مرا در بر بگیرید.
▪️اینجا «کربلا» است و خدا می داند که کعبه دلهاست. خداوندگار این کعبه هم حسین است. امام عشق و مهربانی. کشتیبان کشتی متلاطم دلهای عاشق. او به میهمانی دل های بی وفا رفته بود و آه ... کاش می بودیم آقاجان... یا لَیتنی کُنتُ مَعک... ای امام بی سر، حسین.
▪️و وای بر «عقل»ی که «عشق» را نفهمیده و می پرسد سلاح و شمشیر و مردان جنگی ات کو؟ شمشیر امام ما دست های بریده ی عباس علیه السلام است. او با خود عباس آورده! تیر و کمان او چشم و ابروی دریده ی قاسم و زرهش پهلوی شکافته ی اکبر و قوت او در هنگام نبرد، از دعای نیمه شب زینب علیها السلام است!
❤️ امام مجهز به سلاحی است که هیچ مرد جنگی آن را نخواهد داشت و همین سلاح است که کربلا را از هر جنگ دیگری متمایز کرده؛ آری، «عین»، «شین» و «قاف» به کربلا رسید... فریاد یا محمدا... حسین رسید به کربلا... صل الله علیک یا اباعبدالله
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 با حکم رئیس جمهور سید مسعود میرکاظمی به سمت معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور منصوب شد.
✳️ پ.ن: به نظرم یکی از انتخابهای خوب آقای رئیسی، انتخاب #مسعود_میرکاظمی است. آدم سالم و پاکدست، منظم، با برنامه و متخصص و توانمند.
انشاءالله که موفق و موید باشند.
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 معرفی #سیداحسان_خاندوزی برای وزارت اقتصاد هم یکی دیگر از بهترین انتخابهاست. امیدوارم واقعیت داشته باشه 👌
جوان پاکدست، انقلابی، متفکر و متخصص.
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 معرفی #رستم_قاسمی بعنوان وزیر راه و شهرسازی هم خیلی خوب بود
رستم قاسمی میتونه وضعیت راه و جادهها و مسکن کشور را متحول کنه. 👌
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 دکتر #حجتالله_عبدالملکی جوان خوش فکر و انقلابی هم بعنوان وزیر کار معرفی شده.
چندسالی معاون اشتغالزایی کمیته امداد کشور هم بوده.
به نظرم میتواند در وزارت کار موفق شود. انشاءالله
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
عالَم سیاست || داود مدرسی یان
🔴 #نه_به_خطیبی! 🔹انتخاب #سیداسماعیل_خطیب جزو انتخابهای بد رئیسی است. وزارت اطلاعات خیلی مهمه. از ه
🔴 #نه_به_خطیب!
🔹انتخاب #سیداسماعیل_خطیب جزو انتخابهای بد رئیسی است. وزارت اطلاعات خیلی مهمه. از همه وزارتخانهها شاید مهمتر باشه!
🔸خطیب هم گزینه ناکارآمد و ضعیفی است و در مبارزه با فساد پرونده خوبی نداره. هم بعداً برای استعلامات جریان انقلابی مشکلاتی ایجاد خواهد شد. فضای ایشون روی جریان انقلابی، امنیتی است!
امیدوارم مجلس به وی رای ندهد!
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 #نه_به_محرابیان
🔹طبق اطلاعات برخی رسانه های رسمی، #علی_اکبر_محرابیان در سال ۱۳۸۸ در دادگاه عمومی تهران با صدور حکمی به #تقلب در ثبت اختراع اتاق امن زلزله محکوم شده! امیدوارم این مسئله شفاف سازی شود!
🔹طبق اطلاعات موثق #محرابیان همچنین از عوامل انتقال آب برای مصارف فولاد و صنعت به کویر است! وی در زمان مسئولیتش در صنایع بدون توجه به عواقب زیست محیطی، صنایع فولاد را در کویر بسیار توسعه و افزایش داده است و تونل کوهرنگ ۳ با نظارت و مدیریت وی راهاندازی شده!
🔸محرابیان همچنین از نیروهای #مخبر است!
🔻از همه دوستان میخواهم #نه_به_محرابیان را در فضای مجازی ترند کنند.
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
🔴 بازسازی کنفرانس ۱۹۴۳ تهران، توسط #سفیر_روسیه لوان ژاگریان و #سفیر_انگلیس سیمون شرکلیف درابتدای دولت #رئیسی باید با قاطعانه پاسخ داده شود. کوتاه آمدن به نام مصلحت عواقب بدتری خواهد داشت! گذشت آن روزهایی که سران آمریکا وانگلیس وشوروی بدون هماهنگی حکومت ایران در تهران اجلاس میگرفتند!
🔹اگر در همین ابتدای دولت پاسخ قاطع نگیرند فردا جریتر میشوند!
🔸این شیطنت را سفیر روس انجام داده و منتشر کرده. صدبار گفتیم نباید بخاطر شراکت و همراهی با روسیه در برخی مسائل، دیگر مرزبندی نداشته باشیم! روسیه غلط میکنه سفیرش را مواخذه نمیکنه! نکرد ما باید مواخذه کنیم. اخراج این دو کمترین کار است.
امیدوارم دولت ایران پاسخ قاطعانهای بدهد.
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
هدایت شده از عالَم سیاست || داود مدرسی یان
🔴 شدم از جفا و کینه، مثلِ بانوی مدینه
#محرم #شب_سوم_محرم
▪️زنان و دختران خودش را از چشم نامحرم پوشانده بود اما زنان و دخترکانِ محمدِ مصطفی (صلوات الله علیه و آله) آن اشرف الانبیاء را برهنه در برابر چشمان هرزه خلق خدا قرار داد. یزید بن معاویه را می گویم. این را زینب سلام الله علیها به او گفته بود که آیا رواست؟
▪️بعد از شهادت حسین و فرزندان و اصحاب باوفایش، زن و بچه ها را بر شتران برهنه بدون کجاوه قرار دادند و می خواستند که از قتلگاه عبورشان دهند تا با دیدنِ اجساد مطهر شهدا منقلب شوند. در میانه قتلگاه سُکینه و زینب، خود را از روی شتران به روی پیکر پاره پاره اباعبدالله انداختند. رقیه اما آن بالای شتر این صحنه را می دید و می سوخت که کجاست آن پدرِ مهربان و رئوفم. همان پدر بالا بلندِ چهار شانه و خوش سیمای نورانی. آه ... چهره اش کجاست؟ آه ... سری در بدن نیست... .
▪️زنان و بچه ها را با شلاقی که بر بدن حیوان می زنند از ابدان مطهر جدا ساختند... کمی جلوتر رفتند... ناگه فریاد زینب کبری بلند شد که فرمود کاروان را نگه دارید. یکی از نازدانه های حسین در میان کودکان نیست. ماجرا چیست؟ به سر اباعبدالله بر بالای نیزه نگاهی کردند، سر مقدس به عقب قافله، به نقطه خاصی خیره شده بود...
▪️رقیه 3، 4 ساله در میان خیال خود یاد عمو عباس افتاد. آخر او همواره روی دوش عمو بود. کمی روی دوش عمو، کمی روی دوش علی اکبر... حالا دلش تنگ شده؛ نمی خواهد با شمر و سنان و خولی هم سفر شود. خودش را آرام آرام از قافله جدا کرد و عقب ماند. در میان خیال با شلاق یک مردان جنگی چشمانش گریان شد و فریادش بلند... یا الله.
▪️زنان و کودکان آن امام شهید را شهر به شهر، منزل به منزل، کوچه به کوچه چرخاندند و اراذل را مأمور به فحاشی و سنگباران آنها می کردند تا به شام رسیدند. مرکز خلافت خبیث ترین آدمیان از ازل إلی الابد، یزید بن معاویه بن ابوسفیان! همو ابوسفیانی که وقتی خلافت به عثمان بن عفان، خلیفه سوم رسید به اهل و تبار سفارش کرد حالا که حکومت به بنی امیه رسیده آن را همچون گوی بین همدیگر بچرخانید تا حکومت هیچوقت از دستتان خارج نشود!
▪️عثمان در طی 12 سال خلافت خود، فضا را برای رانت و فساد و تبعیض و بی عدالتی باز کرد و معاویه را در شامات به ولایت رساند. حالا یزید آن ولایت را از معاویه به ارث برده و خبیثانه نوه پیامبر را مجبور می کند تا با او بیعت کند.
▪️اما آن امام شهید به تأسی از پدرش بوتراب دست به بیعت به یزید نداد بلکه بر میثاقی پایبندی ورزید که طبق آن میثاق: «خداوند از علما، عهد و پیمان گرفته که در برابر شکمبارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند.». نهج البلاغه، خطبه۳
▪️آن فرزند نحس، دستور داد بهترین زنان و کودکان بنی آدم را در خرابه ای نزدیک قصر سبز اموی خویش محصور کنند. به نقلی یک ماه و نیم، فرزندان آل الله در این خرابه ساکن شدند. خرابه ای که باد سوزان روز و سرمای سرد شب را از آنان مانع نبود و پوست دست و صورت زنان و بچه ها خشک و کَنده می شد.
▪️رقیه مدام از عمه زینبش می پرسید عمه جان پدرم کجاست؟ عمو کجا رفته؟ داداش علی اکبر چرا نمیاد؟ اهل دلی می گفت این حال نازدانه، اهل بیت را در بهشت محزون ساخت و اراده بر آن شد که دخترک، ترک دنیا بگوید، چون تحمل ندارد. در یکی از آن شب ها، بابا به خوابش آمد و صدایش زد: رقیه جان بابا، بابایی، بابایی بیدار شو. آن غنچه نوشکفته باغ نبوی بیدار شد اما بابا را ندید و ضجه و ناله اش بلند شد. با گریه های سوزناکش می گفت عمه بابا تازه اینجا بود.
▪️صدای گریه زنان در خرابه بلند شد و خواب را بر آن ملعون سفیانی حرام کرد. نانجیب دستور داد سر بابا را برای دخترک ببرند. سرمقدس را در تشتی گذاشته و پارچه برویش انداخته و به خرابه بردند. دیگر قیامت شد. زنان به سر و صورت می زدند و آن طرف رقیه اما خوشحال از بازگشت بابا. شروع کرد با لحن کودکانه با پدر سخن گفتن... زیر لب زمزمه می کرد: «بابا نبودی ببینی که موی سرم سوخت ... بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت»..« شدم از جفا و کینه .. مثل بانوی مدینه ... بس که سیلی خوردم بابا ... دیگه چشمام نمیبینه»
▪️ #رقیه_بنت_الحسین ساعتی خلوت پدر و دختر بیشتر طول نکشید و عمه نعش بی جانش را از کنار سر مقدس بلند کرد... و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3
عالَم سیاست || داود مدرسی یان
🔴 بازسازی کنفرانس ۱۹۴۳ تهران، توسط #سفیر_روسیه لوان ژاگریان و #سفیر_انگلیس سیمون شرکلیف درابتدای
🔴 درخواست تجمع تشکلهای دانشجویی مقابل #سفارت_روسیه در اعتراض به وقاحت سفرای روس و انگلیس
✅ #داود_مدرسی_یان:
http://eitaa.com/joinchat/3604742157Cf3fa1341d3