eitaa logo
Modiryar | مدیریار
212 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
803 ویدیو
3 فایل
• پایگاه جامع مدیریت www.modiryar.com • مدیرمسئول دکتر مهدی یاراحمدی خراسانی @mahdiyarahmadi • مشاور @javadyarahmadi • اینستاگرام https://www.instagram.com/modiryar_com • تلگرام telegram.me/modiryar • احراز ارشاد http://t.me/itdmcbot?start=modi
مشاهده در ایتا
دانلود
عکس‌های کمدی و خنده‌دار برتر سال ۲۰۱۵ بانی نخستین دوره جایزه عکاسی کمدی حیات وحش در بیانیه ای اعلام کرد برای نخستین دوره این جایزه ۱۵۰۲ عکس از ۵۲ کشور جهان بررسی شدند. از میان این همه عکس های بی نظیر انتخاب بهترین ها واقعاً دشوار بود. با این حال، سرانجام موفق شدیم با روشی کاملاً فنی مضحک ترین ها را انتخاب کنیم. www.modiryar.com @modiryar
چگونه مقامات و مدیران را سر کار بگذاریم؟ 🔺 🔻 عضوهیئت‌علمی‌دانشگاه‌شهید‌بهشتی 💢 مدیران جلسه‌دوست و جلسه‌گریز: ▪️اغلب مقامات و دارند، گونه جلسه‌گریز آن‌ها کمتر رؤیت شده است. جلسه را از آن جهت دوست دارند که نظام اداری ظرفیت کارشناسی و رویه‌های مولّد مسئولیت‌پذیری ندارد و مدیران پایین‌دست اغلب تصمیم نمی‌گیرند و تصمیم‌سازی نمی‌کنند، و تصمیم‌گیری به عهده مقامات و مدیران ارشد گذاشته می‌شود. آن‌ها هم اغلب برای شناخت وضعیت و تقسیم کردن بار مسئولیت تصمیم بر شانه‌های تعدادی زیادتر، ترجیح می‌دهند جلسه تشکیل دهند.  ▪️اغلب تعدادی یعنی کسانی که بسیار جلسه می‌روند و آن‌قدر بی‌خاصیت و گرد حرف می‌زنند که هیچ خطری متوجه‌شان نشود، در جلسه حاضر می‌شوند. اسلاید خوراک همیشگی این گونه جلسات است. شما اغلب احتیاج دارید اسلایدهایی ارائه کنید که نشان دهد کار کرده‌اید، اما دست آخر گرهی هم از کار باز نکنند. اسلایدی که منجر به تصمیم شود، مسئولیت دارد و دردسر درست می‌کند. شما می‌توانید برای ارائه اسلایدها راهبرد زیر را اجرا کنید. ➊ حداقل دو برابر تعداد دقایق زمان جلسه اسلاید تهیه کنید. برای جلسه‌ای یک ساعتی، ۱۰۰ تا ۱۲۰ اسلاید آماده کنید. ➋ اسلایدها را شلوغ تهیه کنید. انبوهی از اعداد و ارقام، متن، شکل و نمودار را داخل هر اسلاید بچپانید. ➌ ده بیست اسلاید اول را به کلیات، مقدمه و تاریخچه اختصاص دهید. ➍ در هر اسلاید یک نکته مبهم و مناقشه‌برانگیز که وقت جلسه را بگیرد قرار دهید. ➎ هنگام ارائه اسلایدها، آن‌ها را روی پرده نمایش داده و سرتان را زیر بیندازید و عیناً از روی هر اسلاید بخوانید. اگر پرسیدند این اسلاید چه چیزی را نشان می‌دهد، دوباره همان مطالب را این بار با طول و تفصیل بیشتر ارائه کنید. ➏ اسلایدها را رفت و برگشتی طراحی کنید، به گونه‌ای که دائم لازم باشد به اسلایدهای قبلی برگردید و دائم روی اسلایدها پیشروی و پسروی کنید. ➐ متن و جدول اسلایدها را به رنگ‌های مختلف آرایش کنید تا مخاطب محو تماشا شده و سرگیجه بگیرد. ➑ اگر اعتراض شد که چرا به اصل حرف و اسلایدهای اصلی نمی‌رسید، بگویید لازم است تاریخچه بحث برای همه روشن شود.  ▪️این هشت راهبرد را که به‌کار بگیرید، به احتمال قوی هیچ وقت هیچ جلسه‌ای به انتهای اسلایدهای شما نمی‌رسد. هر بار وارد می‌شوید و اسلایدها را از نو ارائه می‌دهید. همیشه اسلایدها نیمه‌کاره می‌مانند و مقام و مدیر مجبور است خودش تصمیم بگیرد، مسئولیت بپذیرد و شما کارتان را درست انجام داده‌اید. 💢 اگر مقام یا مدیر هستید: ▪️سر کار نروید، هیچ موضوع مهمی نیست که نشود در حداکثر ۶ تا ۱۰ اسلاید خوب طراحی‌شده ارائه کرد. ▪️پیش از ارائه اسلایدها، گزارش مکتوبی را که اسلایدها از آن استخراج شده‌اند تحویل بگیرید. اجازه ندهید اسلایدی ارائه شود که مبتنی بر گزارش مکتوب نباشد. بدترین گزارش، همان نسخه چاپ شده اسلایدهاست. کلاه سرتان نرود. ▪️اگر کارشناسان و مدیران شما ده‌ها اسلاید به جلسه آورده‌اند، همه‌شان را به انضمام اسلایدها از جلسه بیرون کنید، آمده‌اند شما را سر کار بگذارند. ▪️کارشناس یا مدیری که اسلایدهایش پر از اعداد و ارقام و متن است، بالاخص اعداد و ارقامی که به هیچ کاری نمی‌آیند، توبیخ کنید، اصلاً با کفش بزنید. ▪️تهیه‌کننده هر مجموعه اسلایدی را که حاوی اطلاعات منجر به تصمیم نیست، توبیخ کنید، او را هم با کفش بزنید. ▪️ارائه‌دهنده‌ای را که سرش را زیر می‌اندازد و در حالی که خودتان سواد دارید تا از روی اسلایدها بخوانید، از روی متن اسلایدها می‌خواند و حضورش هیچ ارزش افزوده‌ای ندارد، بیرون کنید و دیگر به هیچ جلسه‌ای راه ندهید. ▪️اگر اسلایدهای تکراری با رنگ و لعاب متفاوت را هر بار در جلسات می‌بینید، تردید نکنید که تهیه‌کننده را توبیخ کنید. 🔚 سخن آخر: ▪️ارائه اسلاید باید ابزاری برای نمایش بهتر، صراحت بیشتر و استفاده مناسب از ابزارهای تصویری به منظور ارائه اطلاعات خلاصه و دقیق، اجماع‌سازی و نزدیک‌تر کردن مدیر به حذف برخی گزینه‌های سیاستی و اخذ تصمیم درست باشد. اگر بعد از مشاهده شماری اسلاید، گیج‌تر و گنگ‌تر از گذشته شده‌اید، بدانید وقت شما را دزدیده‌اند و سر کارتان گذاشته‌اند. کارشناس و مدیری که نتواند اسلاید خوب تهیه کند، شایسته جایگاهش نیست، و مدیر و مقامی که اجازه دهد اسلایدهای بد ارائه شوند. www.modiryar.com @modiryar
📔 عنوان: نویسنده: 🔺 🔻 💢 معرفی کتاب "من پیش از تو" ▪️یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویز است. این کتاب نخستین بار در ۵ ژانویه ۲۰۱۲ در بریتانیا چاپ شد. بلافاصله پس از انتشار در سال ۲۰۱۲، این کتاب در صدر پرفروش‌ترین‌های بریتانیا جای گرفت و خیلی زود مورد توجه مجلات و رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت. این کتاب به مدت ۱۲ هفته از جمله کتاب های پر فروش نیویورک تایمز بود. این رمان عاشقانه نه تنها توانست به کتاب بسیار محبوبی در میان خوانندگان تبدیل شود؛ بلکه نظر مثبت اکثریت منتقدین را هم جلب کرد. 💢 جملاتی برگزیده از رمان "من پیش از تو" ▪️دلم واقعاً برایش می‌سوخت. وقتی می‌دیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است، به نظرم غمگین‌ترین فردی آمد که به عمرم دیده‌ام. با ، دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمی‌اش را از دست داده است، بلکه به فهرست بلندبالا و بی‌پایان مشکلات جسمی و روحی‌ای مربوط می‌شود که می‌توانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالا به همین اندازه احساس درماندگی می‌کردم. ← (صفحه ۷۱) ▪️اگر واقعاً کسی هستی وظیفه داری کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامت، و در هر شرایطی؟ ← (صفحه ۸۵) ▪️هر کسی کیف پولی به عمق داشته باشد، می‌تواند هرچیزی را خوشگل و زیبا کند. ← (صفحه ۱۳۸) ▪️می‌گویند وقتی سن آدم کمی بالا می‌رود به گل و گیاه علاقه‌مند می‌شود، و من فکر می‌کنم درست باشد. به احتمال قوی، چیزی است که به چرخه‌ی اصلی مربوط می‌شود. رویش دوباره بعد از زمستانی حزن‌انگیز چیزی کمتر از معجزه نیست. نوعی خوشی و شادی که هر سال پیش می‌آید. شیوه‌ای است که طبیعت در پیش می‌گیرد تا درنهایت قدرت نمودهای مختلف باغچه را نشان دهد. ← (صفحه ۱۵۸) ▪️برای اولین‌بار داشتم می‌بردم که مرکز توجه هستم. شاید بچگانه بود، ولی واقعیت داشت. وقتی می‌دیدم بابا و ویل از دست کارهای من می‌خندند، عشق می‌کردم. وقتی می‌دیدم تمام غذاها و دسرها باب میل من درست شده‌اند، کیف می‌کردم. از این‌که می‌توانستم همان کسی باشم که دوست دارم و خواهرم نیست که مرتبا گوشزد کند که چه کسی هستم، حال می‌کردم. ← (صفحه ۲۵۶) ▪️بدترین نکته درباره‌ی کار آن چیزی نیست که احتمالاً فکرش را می‌کنید. ربطی به بالا و پایین کردن مریض و نظافت ندارد، یا دارو و دستمال مرطوب، و یا بوی همیشگی و محسوس مواد ضدعفونی کننده. حتی این واقعیت هم نیست که اغلب افراد فکر می‌کنند تنها کاری است که از دستتان برمی‌آید. بلکه این واقعیت است که آدم وقتی تمام روز را کنار کسی می‌گذراند، هیچ گریزی از حالت‌های روحی او ندارد، حتی از حالت‌های روحی خودش. ← (صفحه ۳۳۴) ▪️ تفاوت بین تربیت من و تربیت ویل در این بود که کسی مثل او خودش را همه‌چیز می‌دانست. به‌نظر من اگر آدم در شرایط او بزرگ شده باشد، با پدر و مادر ثروتمند، در خانه‌ای بزرگ، مدرسه‌های درجه یک و رستوران‌های گرانقیمت، احتمالا این حس را هم دارد که زندگی همیشه بر وفق مراد است و به طور طبیعی جایگاه بالایی در دنیا دارد. ← (صفحه ۳۵۱) ▪️ کسی حاضر نیست حرفی در این مورد بشنود. کسی نمی‌خواهد تو از ترست برایش حرف بزنی، یا از دردت، یا این‌که چه‌قدر می‌ترسی عفونتی پیش بیاید و بمیری. کسی نمی‌خواهد بداند چه‌قدر بد است که دیگر، نمی‌توانی غذایی که با دست‌های خودت پختی، بخوری، هیچ‌وقت نمی‌توانی بچه‌ی خودت را بغل کنی. کسی نمی‌خواهد بداند وقتی توی این هستم گاهی دچار ترس از فضای بسته می‌شوم. وقتی فکرش را می‌کنم که یک روز دیگر را باید توی این لعنتی سر کنم، فقط دلم می‌خواهد عین دیوانه‌ها فریاد بکشم. ← (صفحه ۳۶۱) ▪️ دست‌های دست یک مرد تروتمیز بود؛ زیبا و خوش‌فرم، با انگشتانی چهارگوش. نمی‌شد به آن نگاه کرد و فکر کرد که قدرتی ندارد، این که دیگر هرگز نمی‌تواند چیزی را از روی میز بردارد، دستی را نوازش کند یا حتی مشت کند. ← (صفحه ۴۳۵) ▪️می فهمید چقدر سخت است که کنید و هیچی نگویید، در حالی که ذره ذره وجودتان میخواهد منفجر شود؟ تمام راه فرودگاه تا آنجا را داشتم با خودم تمرین می‌کردم که چیزی نگویم. اما واقعا داشتم می‌مردم. ویل سر تکان داد. سرانجام وقتی توانستم حرفی بزنم صدایم بریده بریده و بی‌رمق بود جمله ای که به زبان آوردم تنها حرف خوبی که می‌توانستم بزنم. دلم برایت تنگ شده بود! ← (صفحه ۵۲۱) www.modiryar.com @modiryar
ناکارآیی‌های سازمانی استاد اقتصاد دانشگاه جورج میسون بعضی تصور می کنند اقتصاددانان معتقدند شرکت ها از نظر اقتصادی کارا هستند یعنی هزینه های خود را مینیمم و سود را ماکزیمم می کنند و این گاهی دستاویزی برای مسخره کردن اقتصاددانان توسط سایر شاخه های علوم اجتماعی می گردد. البته واقعیت دارد که کارایی فرض استاندارد کتاب های درسی و مدل های ریاضی است. اما در طول سالیان من قانع شده ام که این فرض بسیار از واقعیت دور است و فکر نمیکنم اقتصاددان دیگری هم به آن معتقد باشد. در نهایت مثال های بسیاری از همه گیری پایدار ناکارایی سازمانی وجود دارد. ▪️۱- : وقتی شرکت ها با رقابت شدید از سمت دیگران مواجه می شوند ناگهان شاهد حجم زیادی از رشد بازده کاری هستیم. هرچند این سوال پیش می آید اگر این پیشرفت ها ممکن بودند چرا زودتر به وقوع نپیوستند. مثلا تولید کنندگان سنگ آهن آمریکایی برای یک قرن با هیچ رقابت خارجی مواجه نبودند، تا اینکه از اوایل دهه ۱۹۸۰ تولیدکنندگان برزیلی شروع به ارائه محصولات خود با قیمت پایین تر در بازار شیکاگو کردند. در مقام پاسخ، در مدت چند سال بازده مواد اولیه بیش از ۵۰٪ درصد، بازده نیروی کار ۲۰۰٪ رشد کردند. همچنین در این دوره بازده سرمایه نیز رشد داشت و بیشتر این بهبود کارایی مرتبط به تغییر نحوه انجام کار بود. ▪️۲- : شرکت ها عموما کارمندانی را که همه به عدم کارآیی می شناسند را نگه می دارند و تنها پس از رکود اقتصادی یا تغییر مالکیت شرکت اخراج می کنند. ▪️۳- : شرکت ها معمولا تمایل به استفاده از روش هایی که در جای دیگری بوجود آمده ندارند و ترجیح می دهند تغییراتی را اعمال کنند که در نهایت افتخار آن به نام افراد درون شرکت تمام شود. ▪️۴- : بسیاری شرکت ها از رساندن خبر بد به مقام بالاتر متنفرند. شرکت جنرال موتورز در سال ۲۰۱۴ مجبور به بازخوانی و پس گرفتن حدود ۳۰ میلیون خودروی خود به دلیل مشکل استارت شد درحالیکه این ایراد حداقل برای یک دهه درون شرکت شناخته شده بود ولی مدیران بالایی از آن بی اطلاع بودند. یک مشکل سازمان ها این است که افرادی که خبر بد را میرسانند عموما مجازات می شوند انگار که آنها مسئولش بوده اند. ▪️۵- : اگر روسا عقایدشان را پیش خود نگه دارند آنگاه می توانند بفهمند کارمندانشان چگونه فکر می کنند، اما عموما خلاف این امر اتفاق می افتد. روسا زیردستان شان را با عقاید خود بمباران می کنند و کسانی که نظرات آن را زیر سوال ببرند مجازات می نمایند. ▪️۶- : شواهد چندانی وجود ندارد که مصاحبه های کاری باعث کسب اطلاعات در مورد عملکرد شغلی کاندیداها می شوند و عملا این مصاحبه ها فایده ای در جذب افراد مناسب تر برای کار در شرکت ندارند. ▪️۷- : شرکت ها تمایل بیشتر به استخدام افراد با مدارک بیشتر دارند چون روی کاغذ بهتر بنظر میرسد حتی اگر فکر کند شخص دارای مدرک پایین تر عملکرد بهتری خواهد داشت. ▪️۸- : شرکت ها به ایده آزمون و خطا مقاومت نشان میدهند مثلا تلاش برای یافتن بهترین تنوع محصولی، زیرا آزمون و خطا یعنی نادانی خود را بپذیرند. ▪️۹- : جلسات مملو از افرادی هستند که دست به پیش بینی در مورد نتایج تصمیمات میزنند ولی شرکت ها این مطالب را ثبت نمی کنند تا بفهمند دقت آن تحلیل ها و پیش بینی ها چقدر بوده است. ▪️۱۰- : شرکت ها افرادی را که در مورد توانایی های خود دائما زیاده گویی نمی کنند نادیده می گیرند حتی اگر برتری های آنها بر همه هویدا باشد. ▪️۱۱- : گروه ها و بخش های سازمان ها مجازند اطلاعات خود را مخفی نگه دارند و با دیگران به اشتراک نگذارند هرچند اگر کل سازمان برای هدف مشترکی کار می کنند درحالیکه این مخفی کاری سودمند نیست. ▪️۱۲- : مشاوران گران قیمتی که از خارج سازمان استخدام می شوند بطرز عجیبی همیشه راهنمایی هایی بشدت قابل پیش بینی ارائه می کنند که با عقاید فرد استخدام کننده هم جهت است. 🔚 کلام آخر: فرضیه من در مورد دلایل این ناکارایی ها این است که افراد و گروه های مرتبط به آنها از این اعمال سود میبرند و فشار ناشی از سیاست (روابط قدرت درون سازمانی) قوی تر از فشار رقابتی روی شرکت است. اگر بسیاری از این ناکارایی ها واقعی باشند می توان تصور کرد مقررات گذاران دولتی بتوانند با طراحی خود به نفع رفاه عمومی اقدام کنند. اما از طرف دیگر خود آژانس های دولتی هم ناکارا هستند که باعث می شود مقرراتی را تصویب و اجرا کنند که با افزایش کارایی همگام نباشد. www.modiryar.com @modiryar
📔 عنوان: نویسنده: 🔺 🔻 💢 معرفی کتاب "پس از تو" ▪️پس از تو اثر دیگری از جوجو مویز نویسنده و روزنامه‌ نگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمان‌ مشغول است. پس از تو ادامه کتاب من پیش از تو است. اگر کتاب من پیش از تو را نخوانده‌اید، ممکن است مطالعه این مطلب برخی از ماجراها و قسمت‌های مختلف کتاب من پیش از تو را آشکار کند. 💢 خلاصه داستان کتاب "پس از تو" ▪️لوئیزا کلارک دختر پرستاری که درِ دنیای بزرگتری به رویش گشوده شده است، می‌رود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودنِ خویش بنوازد. که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تجربه‌ی جدیدی روبه‌رو می‌شود و شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت می‌کند و بر سر دوراهی می‌ایستد. در نهایت مجبور می‌شود انتخابش را بکند و این شاید بزرگترین تصمیم زندگیش باشد که… 💢 جملاتی از متن رمان "پس از تو" ▪️حالا که روزمرگی‌مان را از دست داده بودیم، احساس می‌کردم. هفته‌ها طول کشید تا دست‌هایم که دیگر بدنش را لمس نمی‌کردند، احساس بی‌کفایتی نکنند؛ پیراهن لطیفش که دکمه‌اش را می‌بستم، دست‌های گرم و بی‌حرکتش که به آرامی می‌شستم، موهای ابریشمی‌اش که هنوز می‌توانستم لای انگشت‌هایم حسش کنم. دلم برای صدایش تنگ شده بود، برای برخورد تند و خشکش، خنده‌هایش که به سختی می‌توانست بخندد، کمرش که با انگشتم لمس می‌کردم، حالت پلک چشمانش وقتی خواب‌آلود می‌شد و روی هم می‌افتاد. ← (صفحه ۳۷) ▪️وقتی آدم درگیر قضیه‌ی فاجعه‌آمیزی می‌شود که زندگی‌اش را تغییر دهد، یک نکته این وسط مطرح می‌شود. در این گونه مواقع، آدم خیال می‌کند حتماً باید با حادثه‌ی فاجعه‌آمیزی که زندگی‌اش را تغییر داده، رودررو شود؛ گذشته؛ شب‌های بیخوابی، موضوع دائم توی ذهنتان می‌پیچد و از خودتان می‌پرسید آیا کار درستی کرده‌ام؟ آن چه را که باید به خودتان بگویید، می‌گویید. آیا اگر جور دیگری برخورد می‌کردید می‌توانستید حتی یک ذره هم شده تغییری در اوضاع ایجاد کنید؟ ← (صفحه ۵۳) ▪️می‌توانم بگویم از زندگی خودم تقریباً راضی بودم. این قدر در جمع‌هایی بودم بفهمم باید از زندگی هم خوشحال بود. سلامت بودم. دوباره خانواده‌ام را داشتم. کار می‌کردم. اگر هنوز با مرگ ویل کنار نیامده بودم، دست کم حس می‌کردم کم کم دارم از زیر سایه‌اش بیرون می‌آیم. ← (صفحه ۱۷۷) ▪️مدت‌ها بود که لذت زندگی کردن را از یاد برده بودم، لذت گم‌شدن در موسیقی، وسط ازدحامی از جمعیت، شور و هیجانی ناشی از تبدیل شدن به موجود زنده‌ای که قلبش می‌تپد. برای چند ساعت، در لحظاتی جانانه و رازگونه، خودم را از همه‌چیز رها کردم. مشکلاتم مثل بادکنک گازی از من دور شدند؛ شغل وحشتناک، و درجا زدن‌ها. حالا چیز دیگری بودم، زنده، در جنب‌وجوش و شاد. ← (صفحه ۲۰۴) ▪️چرا باید بگذاری یک کلِ زندگی‌ات را تغییر بدهد. ← (صفحه ۳۷۸) ▪️وقتی عزیزی را از دست می‌دهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهراً دیگر توان برنامه‌ریزی نداریم. گاهی افراد حس می‌کنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم می‌شوند. ← (صفحه ۳۹۵) ▪️کسی ی یک بت نمی‌تواند رشد کند. ← (صفحه ۴۰۸) ▪️با این که من خودم مادر نبودم، ولی چیزهایی درباره‌ی دستگیرم شده بود؛ هرکاری می‌کردی، احتمالا اشتباه بود. اگر سنگدل باشید، بی‌توجه یا غافل، به روح و روان بچه‌ای که تحت مسئولیت شماست، زخم‌هایی می‌زنید که هرگز التیام نمی‌یابند. اما اگر دلسوز و همدل باشید، مهربان و فداکار، اگر مایه‌ی دلگرمی آن‌ها باشید و به خاطر کوچک‌ترین موفقیتی که به دست می‌آورند، تشویقشان کنید، آن‌ها را به شکل دیگری به تباهی می‌کشانید و نابود می‌کنید. ← (صفحه ۴۳۳) ▪️گاهی به دور و اطرافم نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم آیا سرنوشت ما انسان‌ها مقدر بر آن است که لطمه بخوریم و آسیب ببینیم. ← (صفحه ۴۵۱) www.modiryar.com @modiryar
📖 نامه ۳۱ ۞ صُحْبَةُ الأَخیارِ تَکسِبُ الْخَیرَ، کالرّیحِ اِذا مَرَّتْ بِالطَّیبِ حَمَلَتْ طیب. ۞ همنشینی با نیکان، نیکی می آورد، مثل باد که وقتی به بوی خوش گذر می‌کند، با خود بوی خوش می آورد. ▪️توضیح: رنگ‌پذیری انسان از محیط و اطرافیان، خصلت اوست. هم معاشرت با افراد صالح، تأثیر مثبت بر انسان می گذارد، هم همنشینی با اشخاص آلوده اندیشه و رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. انتخاب دوست شایسته، شریک پاک و همسر متعهد، در انسان شایستگی می آفریند و هوای زندگی را معطر می سازد. قرار گرفتن در فضای معطر آدمی را خوشبو می سازد. همچنان که عبور باد از لجنزار نسیم را بدبو ساخته و مشام را آزار می دهد و عبور نسیم از یک گلستان معطر مشام را نشاط می بخشد، خلق و خوی انسان‌ها نیز چنین است. همنشینی با افراد، انسان را در حال و هوا و فضای همان خلق و خوی قرار می دهد. تا می توان با پاکان و خوبان رفاقت و دوستی کرد، چرا همدمی و همنشینی با آلودگان؟! www.modiryar.com @modiryar
📔 عنوان: نویسنده: 🔺 🔻 💢 معرفی کتاب "قلعهٔ حیوانات" ▪️مزرعهٔ حیوانات که در ایران به نام قلعهٔ حیوانات مشهور است، رمانی پادآرمان‌شهری به زبان انگلیسی است. این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی به شهرت رسید. این رمان دربارهٔ گروهی از حیوانات است که صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعه اش فراری می‌دهند تا خود ادارهٔ مزرعه را به دست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعه خود برقرار سازند. رهبری این جنبش را گروهی از خوک‌ها به‌دست دارند، ولی پس از مدتی این گروه جدید نیز به رهبری خوکی به اسم ناپلئون همچون آقای جونز به بهره کشی از حیوانات مزرعه پرداخته و هرگونه مخالفتی را سرکوب می‌کنند. 💢 جملات زیبایی از متن کتاب "قلعه حیوانات" ▪️بشر یگانه دشمن واقعی ماست. بشر را از صحنه دور سازید. ریشه گرسنگی و بیگاری برای ابد خشک می شود. بشر یگانه مخلوقی است که مصرف می کند و تولید ندارد. نه شیر می دهد. نه تخم می کند. ضعیف تر از آن است که گاوآهن بکشد و سرعتش در دویدن به حدی نیست که خرگوش بگیرد. معذلک ارباب مطلق حیوان است. اوست که آنها را به کار می گمارد و از دسترنج حاصله فقط آنقدر به آنها می دهد که نمیرند. و بقیه را تصاحب می کند. ▪️چطور ما با این نکبت زندگی می کنیم؟ علتش اینست که تقریباً تمام دسترنج ما به دست بشر ربوده می شود. رفقا به یاد داشته باشید که هرگز نباید در شما تردیدی پیدا شود. هیچ استدلالی نباید شما را گمراه سازد، هیچ گاه به کسانی که می گویند انسان و حیوان مشترک المنافعند یا ترقی یکی منوط به پیشرفت دیگری است اعتماد نکنید! این حرف ها دروغ محض است. بشر به منافع هیچ موجودی نمی اندیشد، در این مبارزه باید بین ما حیوانات رفاقت و اتحاد کامل وجود داشته باشد. بشر جملگی دشمن و حیوانات جملگی دوستند. ▪️ فوراً رای گرفتند و با اکثریت چشمگیری تصویب شد که موش ها از دوستانند. فقط چهار رای مخالف بود: سه سگ و یک گربه. بعد معلوم شد گربه علیه هر دو رای داده است. نه کسی دزدی می کرد و نه کسی از سهم جیره اش شکایتی داشت، از نزاع و گاز گرفتن و حسادت که از عادات زندگی ایام گذشته بود تقریبا اثری نبود. ▪️بنیامین الاغ پیر. بعد از انقلاب کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سر سختی و کندی دوران جونز انجام می داد. نه از زیر بار کار شانه خالی می کرد و نه کاری داوطلبانه انجام می داد. هیچگاه درباره انقلاب و نتایج آن اظهار نظر نمی کرد و وقتی از او می پرسیدند: مگر خوشحال تر از زمان جونز نیست. فقط می گفت: خرها عمر دراز دارند. هیچ کدام شما تا حال خر مرده ندیده اید. و دیگران ناچار خود را به همین جواب معما آمیز قانع می ساختند. ▪️اسکوئیلر به صدای رسا گفت: رفقا. امیدوارم تصور نکرده باشید که ما خوک ها این عمل را از روی خودپسندی یا به عنوان امتیاز می کنیم بسیاری از ما خوک ها از شیر و سیب خوشمان نمی آید و من بشخصه از آن ها بدم می آید. تنها هدف از خوردن آن ها حفظ سلامتی است شیر و سیب شامل موادی است که برای حفظ سلامتی خوک کاملا ضروری است. ما خوک ها کارمان فکری است. تمام کار تشکیلات مزرعه بسته به ماست ما شب و روز مواظب بهبود وضع همه هستیم صرفاً به خاطر شماست که ما شیر را می نوشیم و سیب را می خوریم. ▪️اسکوئیلر: رفقا تصور نکنید رییس بودن لذت‌بخش است درست برعکس. کاری است بسیار دقیق و پرمسئولیت. هیچ کس به اندازه رفیق ناپلئون به تساوی حیوانات معتقد نیست. او بشخصه بسیار خوشحال هم می شد که مقدرات شما را به خودتان واگذار کند اما چه بسا ممکن است که شما به غلط تصمیمی اتخاذ کنید ▪️ناپلئون: رفقا می دانید مسئول این قضیه کیست؟ آیا دشمنی را که شبانه آمده و آسیاب ما را واژگون ساخته می شناسید؟ اسنوبال! اما وقتی موریل فرمان را خواند. این چنین بود: هیچ حیوانی بدون علت حیوان کشی نمی کند. www.modiryar.com @modiryar