eitaa logo
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
1.5هزار دنبال‌کننده
641 عکس
6 ویدیو
0 فایل
بررسی اثار احوال ونظرات مفسرفقیه فیلسوف وعارف کبیر محمدحسین طباطبایی وسایر علما
مشاهده در ایتا
دانلود
■●" گناه بزرگ "●■ ●مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن ●که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست ■این منشور جهانی که از کمینگاه غیرت الهی بیرون جسته و در کلام حافظ شکل گرفته است فرمان عزت و پاس حرمت جمیع آفریدگان خدا است که هیچ کس را نشاید به قدر دانه خردلی نسبت به دیگری جور و ستم روا دارد. و اگر کسی به گستاخی این فرمان قدسی را بشکند چه کسی او را از صاعقه قهر الهی مصون خواهد داشت. این بیت تفسیری است بر آن کلام الهی که فرمود الکافرونَ هُمُ الظالِمون کافران همان ستمکاران اند (بقره: ۲۵۴)، از آنکه جوهر کفر همان ستمکاری و تجاوز به حقوق دیگران است و پرهیز از آن، فراغت از کفر و گناه خواهد بود. فرامین اصلی همه ادیان را می توان در دو اصل خلاصه کرد: یکی آنکه آدمی آزارش به کسی نرسد (گناه) و دیگر آنکه خیر و برکتی از او به مردمان برسد (ثواب). ■●برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" راه رستگاری "○□ ○دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ ○که رستگاری جاوید در کم آزاری است □مهم ترین پرسش همۀ آدمیان همین است که ما برای رسیدن به رستگاری چه باید بکنیم؟ 》و پاسخ مکرر حافظ این بوده است که رستگاری و رسیدن به بهشت جاوید در این است که تا حد امکان مایۀ آزار هیچ کس نباشیم و تا آنجا که توانیم مایۀ سرخوشی و دل خوشی همگان شویم؛ چنانکه در کلام حضرت رضا در بیان صفات خردمندان آمده است: ، یعنی مومن کسی است که مردم به خیرش امیدوارند و از شرّ او ایمنند. □○برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●" همه شما فقیرید "●□ □فقیر یعنی آنکه خود را در برابر حق، مالک هیچ چیز نمی داند و معنی آن آیت الهی را که فرمود: " ای مردم همه شما فقیرید و غنی بالذات تنها خداست " دریافته است و بدین مسکینی مستحق زکات حسن آن جمال نامتناهی شده است: □من اگر کامروا گشتم و خوشدل نه عجب □مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند □نصاب حسن در حد کمال است □زکاتم ده که مسکین و فقیرم : □قماش هستی ما را به ناز خویش بسوز □که آن زکات لطیفت نصیب مسکین است □●برگرفته از کتاب " مقالات " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" دهش و بخشش "○□ □○بخشیدن در پاسخ درخواست نیکوست، اما نیکوتر از آن بخشیدن است پیش از درخواست، از راه فهم. □○و برای انسان گشاده دست جستجوی پذیرنده بخشش لذتی است که بر لذت بخشیدن فزونی دارد. □○آیا چیزی هست که باید از بخشش آن دریغ کرد؟ هر چه هست روزی بناچار خود بخود بخشیده خواهد شد، پس چه بهتر اکنون که کسی را بدان نیازی هست آن را ببخشی تا فرصت بخشش از آن تو باشد و بر وارثان نماند. ○خزینه داری میراث خوارگان کفر است ○به قول ساقی و مطرب به فتوی دف و نی □○برگرفته از کتاب " پیامبر " ترجمه و توضیح: حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" پاسخ به پرسشهای جهانی "○□ ○حال ما در حالت هجران و ابرام رقیب ○جمله می داند خدای حال گردان غم مخور □این بیت احساسی را که هزاران تن ممکن است در مرحله ای از زندگی در دل داشته باشند پاسخ می دهد. چه بسیار که آدمیان از خود می پرسند که آیا خداوند هستی از وضع و احوال سخت ما در این دامگاه عالم خاک باخبر است؟ و پاسخ حافظ این است که البته باخبر است و همین خبر که او می داند مایۀ تسلای خاطر ماست، افزون بر اینکه چه بسیار موهبت ها در نقاب محنت ها به آدمی روی می کند و از همه خوش تر این بشارت است که: ○شنیده ام که بر این طارم زراندود است ○خطی که عاقبت کار جمله محمود است ○ز تاب قهر میندیش و ناامید مباش ○که زیر سایۀ جود است آنچه موجود است ○بسا قفلا که بندش ناپدید است ○چو وابینی، نه قفل است آن کلید است □○برگرفته از پیشگفتار کتاب " گنجینه آشنا " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
🏴🏴🏴🏴🏴 ... ■●" حاکمیت تقدیر الهی در جهان "●■ ■آدمی وقتی مطلوبی از او فوت می گردد غرق اندوه و غصه می شود، زیرا گمان دارد که آن مطلوب به او تعلق داشته است و باید که او بدان می رسید امّا چون بداند که این مطلوب در قضای الهی به نام او نرفته است احساس تعلقی به آن نمی کند و آن را از خود نمی داند که بر فقدان آن افسوس خورَد و نیز از آنچه از خوبی ها و نعمت ها به او می رسد چون بداند که آن خوبیها به حقیقت از آن او بوده و اگر به وی رسیده بر حسب تصادف نبوده است. ■بنابراین شادی و غرور بی جا از به دست آوردن آن حاصل نمی کند و در شمار "مختال فخور" که محبوب خداوند نیست نخواهد بود. مختال فخور آن کس باشد که به داشته های خود مغرور شود و بر دیگران فخر فروشی کند و آن را از جانب خداوند نداند و صرفاً به خود منسوب کند و به همین سبب در برآوردن حاجات دیگران بخل و خسّت ورزد و روی از خدای غنی و ستوده صفات بگرداند. ●بد و نیک هر دو ز یزدان بوَد ●لب مرد باید که خندان بود ●گر رنج پیشت آید و گر راحت ای حکیم ●نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند ■●برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " تفسیر آیات ۲۲و۲۳ سوره حدید به قلم حسین الهی قمشه ای●■ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" خیر و شر "○□ □و چه بسیار اتفاق افتد که امری شما را ناگوار آید در حالی که آن به خیر و صلاح شماست. و چه بسیار امری را بسیار دوست می دارید و آن شما را شر و فساد خواهد بود و خداوند به مصالح امور آگاه است و شما را از آن آگاهی نیست.(بقره: ۲۱۶) □از شفاخانهٔ آن طبیب غیبی دارویی آمده است که دوای بسیاری از بیماریهای جسم و جان است و در عین حال از منشأ پیدایش بیماری نیز خبر می دهد. چه بسیار رنجها و محرومیت‌ها محصول آن است که آدمیان هم به ظاهر قضاوت می کنند هم تنها به حال می اندیشند در حالی که خردمند در باطن اشیاء نظر می کند و به عاقبت کارها نیز می اندیشد. بدیهی است آن خیری که روی در شر داشته باشد از همان آغاز شر است و آن شیرینی که مقدمهٔ بیماری است از همان آغاز در کام خردمندان تلخ می آید و در مقابل اگر رنجی در کار باشد که راه رسیدن به شادی و خوشبختی است آن عین خیر است و باید آن رنج را به جان خرید. ○دلتنگ نباید بود از طعن حسود ای دل ○شاید که چو وابینی خیر تو در آن باشد □○برگرفته از کتاب " در صحبت قرآن " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" یار هم باشیم "○□ ○ملول از همرهان بودن طریقِ کاروانی نیست ○بِکِش دشواریِ منزل به یادِ عهدِ آسانی □اکنون که ما قافله آدمیان فراخنای جهان را صحرا به صحرا و کوه به کوه طی می کنیم مباد که با همراهان و همسفران تندی و تلخی کنیم و ملالت و ملامت پیش آوریم بلکه باید به یاد آن روز خوش که در منزل پایان فرود می آییم و بارهای فراق را از دوش می افکنیم و به دیدار اهل و عزیزان خود می رسیم و وجد و سرور و شادی می کنیم، این دشواری های گذران قافله را بر خود آسان گردانیم. این بیت خود یک افیون آرام بخش و بی زیان است که در دکان هیچ عطاری یافت نمی شود مگر فریدالدین عطار نیشابوری و سعدی و حافظ شیرازی. □○برگرفته از کتاب "در صحبت حافظ" به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" خرقۀ آلوده "○□ ○شرمم از خرقۀ آلودۀ خود می آید ○که بر او وصله به صد شعبده پیراسته ام □○ما را شرم می آید که چون آن صوفی مدعی خرقه ای از زهد و پرهیز بر تن کنیم و بر آن خرقه با هزار نیرنگ و شعبده وصله های رنگارنگ و ناهمگون زنیم و خلق را بفریبیم که ما مردان خداییم، ما را با حُسن و ملاحت چه کار؟ آن صوفیان مدعی از این طراری و خودنمایی راه به جایی جز شرنگِ شرم و شرارۀ حسرت نخواهند برد. خوش تر آن است که ما این فرصت کوتاه عمر را غنیمت شماریم و در صحبت نازنینان باشیم و هیچ بهره ای در زندگی خوش تر از مصاحبت مستمر با زیبایی و دانایی و نیکویی نیست و هرچه ارزش در جهان پدید آمده است محصول کار این گونه عاشقان و مستان است و آن صوفیان مصلحت اندیش که دانسته اند چگونه ساده دلان را به خود جذب کنند و بی هیچ هنر، خود را بر کرسی سروری خلق بنشانند، نه خود سودی برند نه کس را سودی رسانند، مگر گمراهی و کج راهی. در حالی که فرمان گوهر انسانی این است که باید چون شمع ایستاد و سوخت و روشنایی بخشید. باید پاسبان حرم دل بود که مبادا گرگی چون حرص یا پلنگی چون غرور بدان وارد شود و با این خواست پیوسته می توان امید داشت که اگر آن ماه بی نقصان به ایوان درآید نامحرمی در میان نباشد. و باید به میخانه رفت و به مستی از خویش عریان شد و آن ماه حسن را جامه چاک و بی حجاب در آغوش گرفت. □○برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●" در پی کم و بیش "●□ ●ز سنگِ حادثه خواهی که منحنی نشوی ●مباش همچو ترازو تو در پیِ کم و بیش □این بیت از بدایع صنعت مراعات النظیر و حفظ هم آهنگی ها و تناسبات است. معنی بیت آن است که اگر خواهی از سنگ فتنه روزگار در امان باشی چون ترازو مباش که به اندک تفاوت و کوچک ترین سنگ و وزنه ای به این سوی و آن سوی متمایل می شود □و پیام این است که در امور دنیا سختگیری و حساسیت نباید نشان داد و در پی بیش و کم نباید بود زیرا خداوند کم و بیش جهان را در مجموع متاع حقیر و لهو و بازیچه خوانده است (آیات ۳۸ سوره توبه و ۳۲ سوره انعام). از این رو " زیادِ " دنیا بسیار کم است تا به کم چه رسد که خود هیچ نیست. □●برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای●□ @mohamad_hosein_tabatabaei
□●شرح بیتی از غزل عرشی جناب عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند حکیم دکتر دینانی●□ □دلا بسوز که ....،عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش که| یک کرشمه تلافی صد بلا بکند. □ بعد از اون مقدمات که در مطلع بیان کرده و با یک بیت کوتاه به چند مطلب حکمی و فلسفی مهم اشاره کرده حالا یک فضای دیگر می‌گشاید. یعنی نهایت زیبایی. حالا یار پریچهره که عین زیبایی است گاهی ممکن است یک هم داشته باشد. □هم نگاه دارد و اصلاً اون نگاه پریچهرگی لطف است و گاهی ممکن است عتاب هم داشته باشد و حالا اون عتابش هم زیباست اگر یار پریچهره و کسی این یار زیبا را بشناسد حالا از زیبائی پایینی گرفته تا زیبایی مطلق اگر کسی این یار پریچهره را بشناسد که اون نگاه همش لطف است اما در درون لطف گاهی یه قهر هم هست گاهی یک عتابی هم هست اصلاً بدون عتاب نمی‌شود و اگر عتابی آمد اون را نازنین بدان و رنجیده مشو حالا عتاب یار پریچهره چیست؟ یعنی انسان و متأله که در راه و حقیقی قدم بر می‌دارد و زیبایی حق را در همه چیز میبیند و حقیقی‌اش حق تعالی است فکر نکن که ندارد و در راه دارد، سختی دارد، گرسنگی دارد خیلی سختی است البته برای همه هست و شاید سالک راه حق و خدا بیش‌تر این سختی‌هایی که در زندگی برای سالک راه حق پیش آید اینها عتاب است چون همه چیز از جانب معشوق است و چیزی از غیر او نیست می‌گوید اگر این سختی‌ها برایت پیش می‌آید رنجیده مشو. او عتاب کرده و عتاب یعنی نوعی زدن و سختی نشان دادن حالا تو این را کن و رنجیده مشو. کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم | که درطریقت ما کافری است رنجیدن و رنجیدن کُفراست این چون از ناحیه‌ی معشوق است عتابش هم زیباست. پرخاشش هم زیباست، اگر سختی هم پیش آمد زیباست اون را عاشقانه تحمل کن و تحمل سختی و رنج مال انسان است. که یک تلافی صد بکند حالا اگر عتاب کرد اون وقت کرشمه هم دارد اون وقت می‌دونی کرشمه‌اش چقدر زیباست و کرشمه‌ی محبانه و کرشمه معشوقانه تمام این سختیها را جبران می‌کند دیگه اصلاً سختی نمی‌بیند. با یک کرشمه هزار بلا را رفع می‌کند. □نکته مهم استاد اِنَ مَعَ العُسرِ یُسری= هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود. □متأسفانه ما فکر می‌کنیم هر چه بیش‌تر نوازش ببینیم کمال پیدا می‌کنیم در حالی که قهر و لطف و عتاب و خطاب اینها لازمه‌ی انسان است و اصلاً در قاموس آفرینش نهاده شده است. این یک توحیدی است و این آیه صریح در است می‌گوید مع العُسر یُسری نمی‌گوید بعد از عُسر و بعد از سختی آسانی می‌آید بلکه می‌گوید در درون سختی آسانی می‌آید و سختی در درون خود آسانی را می‌زاید، از درون سختی آسایش می‌آید چنانچه از درون آسانی هم سختی بیرون می‌آید یعنی از درون رنج آسایشی پدید می‌آید و این دیالکتیک نه تنها در نهاد است در کل عالم است این زمستان و تابستان بهار و پاییز. شب و روز جوانی و پیری سختی و آسانی و تلخی و شیرینی و این تقابل‌ها در کل جهان هستی است و در درون انسان هم هست و هر چه که در بیرون هست در درون هم هست و هر چه در درون است انعکاس در بیرون دارد از درون سختی آسانی فرا می‌رسد. درون رنج و فراق تا کسی درد فراق را نچشیده باشد وصال چه معنی دارد. وصال وقتی شیرین است و لذت بخش است که درد فراق را کسی چشیده باشد بدون درد معنی درستی ندارد. □عتاب یار آمیخته شده است با عشق یار وتوجه یار، خطاب یار که این لازمه‌ی تکامل انسان است به یقین هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود. ●آتش کوره‌ی آهن گر و پُتک دودمش ●نخورد آهن اگر تیز و درخشان نشود ●چابک از آسیاب تا به تنور سوزان ●ندود گندم اگر لایق دندان نشود ●در بیابان بلا هر که نشد پرورده ●رهنورد کتل عشق دوران نشود. □اینجا می‌گوید عتاب اون مشرق طلوع کرشمه است نیاز نیمه شبی را تعبیر می‌کند به آه و می‌گوید وقتی انسان در شدت خواستن قرار می‌گیرد و از اون طرف هم فراق مانع رسیدن می‌شود یک حالتی در قلب سالک پیش می‌آید که تعبیر به آه می‌کنند. مولا آه آه من قلة الزاد ، لذا اون ظرفی که می‌تواند آه عاشق را تحمل کند شب است به همین دلیل عاشقان در ناله می‌کنند. @mohamad_hosein_tabatabaei
□○" صیقلی کن، صیقلی کن، صیقلی "○□ ○غسل در اشک زدم کاهلِ طریقت گویند ○پاک شو اوّل و پس دیده بر آن پاک انداز □اهل طریقت دانند که برای مشاهده حقیقت دیده ها را باید شست و دل ها را باید صیقلی و شفاف کرد: ○تا در او انوارِ قدسی رو نهد ○عکس حوری و پری در وی جهد ○شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام ○تا نگردد ز تو این دیرِ خراب آلوده □و این شست و شوی دیده و دل را اشک ندامتی باید از هر آنچه سستی و کاهلی است، یا اشک حسرتی در آرزویی و یا اشک شوقی و های و هویی که آدمی را در خود غرق کند و غسل تعمید دهد: ○همنشینی گفتش ای شیخ کبار ○خیز و این وسواس را غسلی برآر ○شیخ گفتش امشب از خونِ جگر ○کرده ام صد بار غسل، ای بی هنر □ویلیام بلیک، شاعر و نقّاش اشراقی انگلیس، گفته: اگر مسیرهای ادراک پاکیزه شوند هر چیز چنان که حقیقتاً هست رخ خواهد نمود و نشان خواهد داد که چگونه در عین همه محدودیت ها هر موجودی بی نهایت است. و ای بسا که معنی آن حدیث نبوی که فرمود: " ربِّ أرِنی ألأشیاءِ کما هی " همین باشد. □○برگرفته از کتاب " در صحبت حافظ " به قلم حسین الهی قمشه ای○□ @mohamad_hosein_tabatabaei