□●شرح بیتی از غزل عرشی جناب #حافظ
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند
#دیالکتیک_توحیدی
#بلاکشی
حکیم دکتر دینانی●□
□دلا بسوز که ....،عتاب یار پریچهره عاشقانه بکش که| یک کرشمه تلافی صد بلا بکند.
□ #حافظ بعد از اون مقدمات که در مطلع #غزل بیان کرده و با یک بیت کوتاه به چند مطلب حکمی و فلسفی مهم اشاره کرده حالا یک فضای دیگر میگشاید. #پریچهره یعنی نهایت زیبایی. حالا یار پریچهره که عین زیبایی است گاهی ممکن است یک #عتاب هم داشته باشد.
□هم نگاه #لطف دارد و اصلاً اون نگاه پریچهرگی لطف است و گاهی ممکن است عتاب هم داشته باشد و حالا اون عتابش هم زیباست اگر یار پریچهره و کسی این یار زیبا را بشناسد حالا از زیبائی پایینی گرفته تا زیبایی مطلق اگر کسی این یار پریچهره را بشناسد که اون نگاه همش لطف است اما در درون لطف گاهی یه قهر هم هست گاهی یک عتابی هم هست اصلاً بدون عتاب نمیشود و اگر عتابی آمد اون را نازنین بدان و رنجیده مشو حالا عتاب یار پریچهره چیست؟ یعنی انسان #سالک و متأله که در راه #سلوک و #عشق حقیقی قدم بر میدارد و زیبایی حق را در همه چیز میبیند و #معشوق حقیقیاش حق تعالی است فکر نکن که #سختی ندارد و در راه #بیماری دارد، سختی دارد، گرسنگی دارد خیلی سختی است البته برای همه هست و شاید سالک راه حق و #اولیا خدا بیشتر این سختیهایی که در زندگی برای سالک راه حق پیش آید اینها عتاب است چون همه چیز از جانب معشوق است و چیزی از غیر او نیست میگوید اگر این سختیها برایت پیش میآید رنجیده مشو. او عتاب کرده و عتاب یعنی نوعی #تَشَر زدن و سختی نشان دادن حالا تو این را #عاشقانه #تحمل کن و رنجیده مشو. #وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم | که درطریقت ما کافری است رنجیدن و رنجیدن کُفراست این چون از ناحیهی معشوق است عتابش هم زیباست. پرخاشش هم زیباست، اگر سختی هم پیش آمد زیباست اون را عاشقانه تحمل کن و تحمل سختی و رنج مال انسان است. که یک #کرشمه تلافی صد #بلا بکند حالا اگر عتاب کرد اون وقت کرشمه هم دارد اون وقت میدونی کرشمهاش چقدر زیباست و کرشمهی محبانه و کرشمه معشوقانه تمام این سختیها را جبران میکند دیگه اصلاً سختی نمیبیند. با یک کرشمه هزار بلا را رفع میکند.
□نکته مهم استاد اِنَ مَعَ العُسرِ یُسری= هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود.
□متأسفانه ما فکر میکنیم هر چه بیشتر نوازش ببینیم کمال پیدا میکنیم در حالی که قهر و لطف و عتاب و خطاب اینها لازمهی #تکامل انسان است و اصلاً در قاموس آفرینش نهاده شده است. این یک #دیالکتیک توحیدی است و این آیه صریح در #دیالکتیک_توحیدی است میگوید مع العُسر یُسری نمیگوید بعد از عُسر و بعد از سختی آسانی میآید بلکه میگوید در درون سختی آسانی میآید و سختی در درون خود آسانی را میزاید، از درون سختی آسایش میآید چنانچه از درون آسانی هم سختی بیرون میآید یعنی از درون رنج آسایشی پدید میآید و این دیالکتیک نه تنها در نهاد #انسان است در کل عالم است این زمستان و تابستان بهار و پاییز. شب و روز جوانی و پیری سختی و آسانی و تلخی و شیرینی و این تقابلها در کل جهان هستی است و در درون انسان هم هست و هر چه که در بیرون هست در درون هم هست و هر چه در درون است انعکاس در بیرون دارد از درون سختی آسانی فرا میرسد. درون رنج و فراق تا کسی درد فراق را نچشیده باشد وصال چه معنی دارد. وصال وقتی شیرین است و لذت بخش است که درد فراق را کسی چشیده باشد بدون درد #فراق #وصال معنی درستی ندارد.
□عتاب یار آمیخته شده است با عشق یار وتوجه یار، خطاب یار که این لازمهی تکامل انسان است به یقین هر که سختی نکشد مشکلش آسان نشود.
●آتش کورهی آهن گر و پُتک دودمش
●نخورد آهن اگر تیز و درخشان نشود
●چابک از آسیاب تا به تنور سوزان
●ندود گندم اگر لایق دندان نشود
●در بیابان بلا هر که نشد پرورده
●رهنورد کتل عشق دوران نشود.
□اینجا میگوید عتاب اون مشرق طلوع کرشمه است #علامه_طباطبایی نیاز نیمه شبی را تعبیر میکند به آه و میگوید وقتی انسان در شدت خواستن قرار میگیرد و از اون طرف هم فراق مانع رسیدن میشود یک حالتی در قلب سالک پیش میآید که تعبیر به آه میکنند. مولا آه آه من قلة الزاد ، لذا اون ظرفی که میتواند آه عاشق را تحمل کند شب است به همین دلیل عاشقان در #شب ناله میکنند.
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□●شرح بیتی از غزل عرشی جناب #حافظ عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد بلا بکند #دیا
□ #علامه_طباطبایی نیاز نیمه شبی را تعبیر میکند به آه و میگوید وقتی انسان در شدت خواستن قرار میگیرد و از اون طرف هم فراق مانع رسیدن میشود یک حالتی در #قلب_سالک پیش میآید که تعبیر به آه میکنند. مولا فرمود : آه آه من قلة الزاد ؛ لذا اون ظرفی که میتواند آه عاشق را تحمل کند شب است به همین دلیل عاشقان در شب ناله میکنند.
□چنانچه فرمود : فَتَنَفَسَ السُعدا. اون آه البته یک چیز فیزیکی است اون تنفس عمیقی است که وقتی آدم دردمند است و یه #سوزدل دارد یک آه میکشد اون دردمندی باطنی آه اش ظاهر نیست و هر باطنی در ظاهر تأثیر دارد و هر ظاهری در #باطن یعنی آن قدر اون سوز دل معنا زیاد است که در فیزیک انسان هم اثر میگذارد و یک آهی که سوزنده است البته این سوز دل همیشه است و این نیمه شب از آن جهت اهمیت دارد که اشاره به #خلوت است انسان یک خلوتی دارد و جلوتی و در روز و غوغای روز گوشها را کر کرده و در نیمه شب اون حالاتی که به انسان دست میدهد کاملاً انسان خودش است و خلوت خودش یعنی #اشتغالات_روزمره، #غوغای_زندگی مشغولش نکرده همه در خوابند و اون چشم بیدار اوست و دل بیدار اوست که نیمه شب بلند میشود و دارد با خلوت خودش راز و نیاز میکند اونجا هر چه در درون ظاهر میشود و این آه در #دل نیمه شب از آن جهت اهمیت دارد که انسان به خلوت و سر سویدای خودش رسیده حالا در روز هم آه میشود منتهی آن در غوغای زندگی و بعضی #اولیا و کاملین در میان جمع هم خلوت خود را حفظ میکنند اما انسانهایی که به اون کمال مطلق نرسیدهاند خب طبعاً خلوت فرق دارد با غوغای زندگی.
□حکیم دکتر دینانی□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○شرح کامل بیتی از غزل عرشی جناب حافظ○□
○به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
○که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها.
□اینجا کاملاً معنویت حافظ آشکار است نمیدانم کسانی که حافظ را مادی گرا میدانند چرا چشمشان را به روی حقایق میبندند.
□پیر مغان کیست؟ پیر مغان انسان کامل است انسان راه رفته است ولّی خداست انسان کامل راه و رسم منزلها را میشناسد. دشواری و صعب العبوری راه را حافظ گفت که بیابانها و دریاها در پیش است و عبور از این بیابان و با این قافله عبور کردن و از کثرت به وحدت رفتن راه درازی است بدون پیر راه که هدایت کند تو را وبدون هادی نمیشود رفت. پیر راه لازم است
□پیر مغان اشاره به انسان کامل و انسان کامل هم همیشه در این عالم هست. اگر چه ما نشناسیم شما فکر نکنید این عالم بدون انسان کامل میسر است و اگر انسان کامل وجود نداشته باشد اصلاً این عالم وجود ندارد. یک لحظه، حجت همیشه در این عالم است و اون حجت بالغه و کامله خداوند همان پیر راه است. این انسان کامل گاهی مظهر انسان کامل است و گاهی خود انسان کامل. در هر حال حجت بالغه خداوند است که همیشه هست میگوید اگر او به تو دستور میدهد حتی سجادهات را به می رنگین کن، بهانه نگیر نگو به عقل من چنین نمیرسد باید تسلیم دستور حجت خدا باشی اگر اون حجت بالغه به تو گفت، دستورش را بشنو اینجا راهنما را حافظ لازم میداند در طی طریق معرفت طی طریق معرفت بدون راهنما نمیشود. اتفاقاً یکی از اختلافهایی که بین عارفان و فیلسوفان هست همین جاست. حافظ اینجا به عنوان عارف سخن میگوید. یک فیلسوف میگوید من تا اونجایی که عقلم میرسد میروم و هیچ احتیاجی به هادی (انسان کامل) ندارم و عقل من هادی من است اما البته عقل کامل خودش هادی است اون مرشد است اگر عقل کامل باشد و عقل کامل مال اولیا است نه عقل هردنبیل دنیوی ما را به جایی نمیرساند. حافظ هادی را لازم میداند و اینجا اشاره به چند مطلب است :
#لزوم_نبوت
#لزوم_امامت
□یعنی انسان کامل همیشه در عالم لازم است و اگر لازم نبود خدا انبیا و اولیا را نمیفرستاد چرا خدا انبیا و اولیا را فرستاده؟
□خب عقل بهشون داده بوده بروند. دیگر حافظ میگوید: اگر پیر مغان در این راه سخت به تو گفت به می سجاده رنگین کن تو رنگین کن و نگران نباش که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها.
□سالک کیست؟ اینجا سالک سالک راه حق است اون کسی است که راه را پیموده سالک کسی است که سلوک کرده است این راه را رفته پیچ و خم این راه را میداند نشیب و فراز این راه را میداند. شب و روز راه را میداند، بلندی و پستی راه را میداند، مشکلات راه کجاست، اینها را میداند و به تو میگوید از این راه برو.
□اینجا حافظ راهنمای کامل را لازم میداند. البته گاهی هم گفته شده که حافظ خودش مرشد معینی نداشته و یا اشاره نکرده و یا اویسی بوده و اویسی بودن هم معنیاش این نیست که به انسان کامل دسترسی ندارد در عالم معنی دسترسی دارد بلاخره بدون دسترسی به انسان کامل ممکن نیست و یکی در ظاهر دسترسی دارد و یکی کسی که در باطن دسترسی دارد. هر چه بوده حافظ اویسی یا قلندری در اینجا میگوید بدون انسان کامل و راهنما که ولّی خدا باشد این راه رفتن سخت است و گاهی انسان از طریق باطن اتصال دارد خب داشته باشد اشکال ندارد. این می انگوری که پیر مغان نمیخواهد راه و رسم منزلها که نمیخواهد. این صراحت حافظ است کسانی که حافظ را مادی میگویند چگونه چشمشان را به روی حقیقت میبندد و اونها میگویند شما تأویل میکنید نه آنها تأویل میکنند.
□سالک هم راه دارد و هم رسم دارد، هم کیفیت راه رفتنش معلوم است که کجا بروی، کجا بنشینی، کجا استراحت کنی، چقدر راه بروی، اینها را باید هادی راه بگوید حالا ممکن است شما از طریق باطن اتصال داشته باشی با یک مقام معنوی.
□استاد نتیجه میگیریم که حافظ میگوید نترس و اطاعت کن از اون انسان کاملی که تو را راهنمایی میکند پیر راه شرط طریق است.
○قطع این مرحله بیهمرهی خضر مکن
○ظلمات است بترس از خطر گمراهی
○به کوی عشق منه بیدلیل راه قدم
○که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
#همش_معرفت_است.
□به قول #علامه_طباطبایی این غزل فاتحه الکتاب ابیات حافظ است. می انگوری که صداهتمام نمیخواهد . علامه طباطبایی شرحی دارد به می سجاده رنگین کن می را اینجا شریعت گرفته و میگوید عبادت خشک فایده ندارد می همان عبادت است وطراوت است و همان عشق است.
□یعنی عبادت خشک و خالی فایده ندارد. یعنی اگر سالک بگوید به می سجاده رنگین کن خبر دارد و یک مصلحتی میداند تو باید حرف او را گوش کنی نیابد به رأی خودت عمل کنی اینجا عمل به رأی نیست، جای قیاس نیست اینجا باید به حرف انسان کامل توجه کنی.
#حکیم_دینانی
@mohamad_hosein_tabatabaei
□●آیت الله مصباح یزدی●□
□در حوزه علمیه مدتها بود که درس مهمی برای #قرآن مطرح نبود. حتی تفسیر را به عنوان یک درس مجزا تلقی نمیکردند. خود بنده بعد از تحصیل در نجف به قم آمده بودم که رفیقم به بنده گفت یک درس تفسیر در مسجد سلماسی هست. من گفتم #تفسیر که کلاس نمی خواهد، برو مطالعه کن. من فقط به خاطر اصرار دوستم به آن جلسه رفتم و در نتیجه با #علامه_طباطبایی و تفسیر ایشان آشنا شدم.
□آرام آرام خیلی تحت تاثیر این جلسه قرار گرفتم. رفیق ما بعد از درس به ما گفت، چطور بود؟ گفتم میترسم نظر خودم را بگویم مرا دست بیاندازی، گفت چطور؟ گفتم من خیال میکنم این آقا که این درس را میگوید اینها از جای دیگری به او الهام میشود و الا این چیزها با درس پیدا نمیشود.
□بعدها در نوشتهای از آقای مطهری رضوان الله علیه دیدم که ایشان گفته بودند مطالب تفسیر علامه طباطبایی همهاش فکر خودشان نبوده و الهام الهی بوده است.
□●قم، همایش قرآن و مقاومت، ۹۸/۱۱/۲۱●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□شهید بهشتی میفرمودند: در زمان طلبگی، من بحّاث بودم، با اینکه استاد ما در فن خود متبحر بود، گاهی هم اسفار میخواند و عبارات ابتدایی را با هم مرتبط میکرد، اما من اغنا نمیشدم.خلاصه یک دوره فلسفه خواندیم، ولی آرامش نیافتم، تا به پیر طریقتی دست یافتم که دست ما را گرفت، تازه فهمیدیم فلسفه خواندنی نیست و اندیشه کردن است! کسی باید خودش چشمه جوشان باشد و عطش انسان را جرعه نوش کند
□از او پرسیدیم پیر طریقت شما چه کسی بود که این هنر را داشت و شمای بیقرار را به سامان رساند؟
فرمود: #علامه_طباطبایی...
□○به نقل از: حجت الاسلام صدیقی، امام جمعه موقت تهران○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○نظر علامه طباطبایی درباره پوشش #اسموکینگ توسط زنان○□
❓□آیا با پوشیدن لباس های کیپ بدن به نام اسموکینگ بدون این که نازک و بدن نما باشد، حجاب اسلامی رعایت می شود؟
#علامه_طباطبایی:
به لباس هایی که بدن را بهتر نشان دهد و مزید بر جمال باشد، ستر و پوشش نمی گویند و حجاب اسلامی نخواهد بود، بنابراین، لباس هایی که حجم و اندام بدن زن در آن نمایان باشد، از نظر شرع ساتر محسوب نمی گردد.
❓□اگر زنان مواضع زینت خود را با این گونه لباس های کیپ بدن بپوشاند بر آن (لا یبدین زینتهن) صدق می کند؟
#علامه_طباطبایی:
جمال زن خودش زیباست، و تجمل او نیز لازمه ی خودش است، و (و لا یبدین) یعنی زنان باید مواضع زینت (زیبایی اندام) خود را بپوشانند و جمال خود را نشان ندهند؛ بنابراین، پوشیدن این گونه لباس های کیپ که اسکلت و بر آمدگی های بدن را از پس و پیش نشان داده، و بیشتر موجب تحریک شهوت می شود، ستر و حجاب اسلامی نیست.
□○در محضر علامه طباطبایی، ص۴۱۷-۴۱۶○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○«شاهد» و «مشهود» در قرآن چیست؟○□
□درسوره مبارکه بروج میخوانیم:«وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْیوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ»، اما منظور از شاهد و مشهود چیست؟
#علامه_طباطبایی میفرمایند که بیش از ۳۰ قول اینجا بیان شده است اما در روایت نکتهای واردشده است که به بیانی بهترین معنا برای خود آیه محسوب میشود. این روایت به داستانی اشاره دارد و شخص راوی نقل میکند من روزی در زمان حضرت امیر (علیه السلام) در مسجدالنبی حضور پیدا کردم و نزد گروهی که مشغول درس و بحث بودند نشستم و از ایشان سؤال کردم مراد از شاهد و مشهود در سوره مبارکه چیست؟ گروه اول اینطور بیان کردند که شاهد به معنای روز جمعه است زیرا در روز جمعه مردم به نماز و عبادت و امثال اینها میپردازند، و مراد از مشهود همان روز عرفه است زیرا مردم در روز عرفه آنجا حضور پیدا میکنند.
□راوی میگوید از گروه دیگری معنای این دو کلمه را پرسیدم، آنان بیان داشتند که مقصود از شاهد روز جمعه است و مراد از مشهود یوم النحر (عید قربان در منی) میباشد. سپس راوی میگوید در اطراف مسجد قدم میزدم تا رسیدم به جوانی که همانند قرص ماه میدرخشید و او امام حسن (علیه السلام) بود، از ایشان معنای این دو کلمه شاهد و مشهود را پرسیدم.
گفت:شاهد، محمد رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، و مشهود روز قيامت است ، مگر كلام خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: «يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا» و در آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شاهد و مبشر و نذير ناميده ، و نيز مگر نشنيده اى كه مى فرمايد: «ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود»، و در آن روز قيامت را روز مشهود مى خواند.
□○ترجمه تفسير الميزان،ج۲۰، ص۴۲۴○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#المیزان | طفل سقط شده هم شفاعت میکند!
#علامه_طباطبایی (رحمهاللهعلیه):
« روايات بسيارى در باب شفاعت سيده زنان بهشت فاطمه عليهاالسلام و نيز شفاعت ذريه او، غير از ائمه، وارد شده و همچنين روايات ديگرى در شفاعت مؤ منين و حتى طفل سقط شده از ايشان، نقل شده؛ از آن جمله در حديث معروف از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) كه فرمود: «تناكحوا تناسلوا الخ »، فرمود: زن بگيريد و نسل خود را زياد كنيد كه من در روز قيامت به وجود شما نزد امتهاى ديگر مباهات مىكنم و حتى طفل سقط شده را هم به حساب مىآورم و همين طفل سقط شده با قيافهاى اخمو، به در بهشت مىايستد هر چه به او میگويند: در آى، داخل نمیشود و میگويد: تا پدر و مادرم نيايند داخل نمىشوم.»
■●ترجمه تفسير الميزان جلد ۱،ص : ۲۷۳●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□«شاهد» و «مشهود» در قرآن چیست؟□
#د_سوره_مبارکه_بروج میخوانیم:«وَالسَّمَاء ذَاتِ الْبُرُوجِ وَالْیوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ»، اما منظور از شاهد و مشهود چیست؟
#علامه_طباطبایی میفرمایند که بیش از(۳۰) قول اینجا بیان شده است اما در روایت نکتهای واردشده است که به بیانی بهترین معنا برای خود آیه محسوب میشود. این روایت به داستانی اشاره دارد و شخص راوی نقل میکند من روزی در زمان حضرت امیر (علیه السلام) در مسجدالنبی حضور پیدا کردم و نزد گروهی که مشغول درس و بحث بودند نشستم و از ایشان سؤال کردم مراد از شاهد و مشهود در سوره مبارکه چیست؟
□گروه اول اینطور بیان کردند که شاهد به معنای #روز_جمعه است زیرا در روز جمعه مردم به نماز و عبادت و امثال اینها میپردازند، و مراد از مشهود همان #روز_عرفه است زیرا مردم در روز عرفه آنجا حضور پیدا میکنند.
□راوی میگوید از گروه دیگری معنای این دو کلمه را پرسیدم، آنان بیان داشتند که مقصود از شاهد روز جمعه است و مراد از مشهود #یوم_النحر (عید قربان در منی) میباشد. سپس راوی میگوید در اطراف مسجد قدم میزدم تا رسیدم به جوانی که همانند قرص ماه میدرخشید و او امام حسن (علیه السلام) بود، از ایشان معنای این دو کلمه شاهد و مشهود را پرسیدم.
گفت:شاهد، محمد رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلم )، و مشهود #روز_قيامت است ، مگر كلام خدا را نشنيده اى كه مى فرمايد: «يا ايها النبى انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا» و در آن رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را شاهد و مبشر و نذير ناميده ، و نيز مگر نشنيده اى كه مى فرمايد: «ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود»، و در آن روز قيامت را روز مشهود مى خواند.
□○ترجمه تفسير الميزان،ج۲۰، ص۴۲۴○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○اگر مىخواهى نور اسفهبديّه را ببینی برخيز!○□
#علامه_طباطبایی(ره):
□«از مرحوم آقا سيداحمد كربلائى رضواناللهعليه كه از شاگردان معروف و مبرّز مرحوم آخوند بودهاند نقل است كه فرمودهاند: «روزى در جائى استراحت كرده بودم، كسى مرا بيدار كرد و گفت:
اگر مىخواهى نور اسفهبديّه را تماشا كنى از جاى برخيز.
□وقتى چشم گشودم ديدم نورى بىحدّ و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است»».
□... به تعبیر علامه (ره) «اين همان مرحله تجلّى نفس است كه بدين صورت و به كيفيّت نور غير محدود مشاهده مىشود».
□مشاهده این مقام، از بالاترین مقامات مکتب معرفةالنفس است. آنچنان که آیةالله سیدمحمدحسین طهرانی(ره) در وقت نقل این مطلب از مرحوم علامه طباطبایی(ره) مینویسد: «اللهم ارزقنا»
□○مقدمه توحید علمی و عینی علامه سیدمحمدحسین طهرانی(ره)٬ بهعلاوه رسائل○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□● #المیزان | "استراق سمع شیاطین و پرتاب شهاب ثاقب" یعنی چه؟●□
□اين كه "شهاب ثاقب" چيست و چگونه به سوی شيطانها پرتاب می شود ، از معانی مشكل قرآن است كه حقيقت آن را جز خدا و تربيت شدگان و تعليم يافتگان خدايی نمی دانند.
#علامه_طباطبايی در شرح آن می نويسد:
مفسرين برای اينكه مساله" استراق سمع" شيطانها در آسمان را تصوير كنند، و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوي شيطانها با شهابها تيراندازي ميشود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن ميرسد، توجيهاتي ذكر كرده اند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از افلاكي كه محيط به زمين هستند، و جماعتهايی از ملائكه در آن افلاك منزل دارند، و آن افلاك در و ديواری دارند كه هيچ چيز نميتواند وارد آن شود، مگر چيزهايی كه از خود آسمان باشد، و اينكه در آسمان اول، جماعتی از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شيطانها نشسته اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبی آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهابها به سوی آنها تيراندازی كنند و دورشان سازند و...
□اين معانی همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداء به ذهن ميرسد و ليكن امروز بطلان اين حرفها به خوبي روشن شده و عيان گشته است در نتيجه بطلان همه آن وجوهی هم كه در تفسير" شهب" ذكر كرده اند، كه وجوه بسيار زيادی هم هستند- و در تفاسير مفصل و طولاني از قبيل تفسير كبير فخر رازي و روح المعاني آلوسي و غير آن دو نقل شده، باطل ميشود. ناگزير بايد توجيه ديگری كرد كه مخالف با علوم امروزي و مشاهداتی كه بشر از وضع آسمانها دارد نبوده باشد. و آن توجيه به احتمال ما- و خدا داناتر است- اين است كه: اين بياناتی كه در كلام خدای تعالي ديده ميشود، از باب مثالهايی است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خداي تعالي در كلام مجيدش فرموده:" وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" و اينگونه مثلها در كلام خداي تعالي بسيار است، از قبيل عرش، كرسي، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آنها اشاره شد، و هم در آينده به بعضي از آنها اشاره خواهد رفت.
□بنا بر اين اساس، مراد از آسمانی كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمي ملكوتي خواهد بود كه افقي عاليتر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامی كه در آن هست عاليتر و بلندتر از زمين ماست. و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، اين است كه شيطانها ميخواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند. ملائكه هم ايشان را با نوري از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور ميسازند. يا مراد اين است كه شيطانها خود را به حق نزديك ميكنند تا آن را با تلبيسها و نيرنگهاي خود به صورت باطل جلوه دهند، و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند و ملائكه رشته های ايشان را پنبه ميكنند و حق صريح را هويدا ميسازند تا همه به تلبيس آنها پی برده، حق را حق ببينند و باطل را باطل."
□●ترجمه الميزان،ج۱۷،ص-۱۸۸-۱۸۶●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○ #المیزان| "استراق سمع شیاطین و پرتاب شهاب ثاقب" یعنی چه؟○□
□اين كه "شهاب ثاقب" چيست و چگونه به سوی شيطانها پرتاب می شود ، از معانی مشكل قرآن است كه حقيقت آن را جز خدا و تربيت شدگان و تعليم يافتگان خدايی نمی دانند.
#علامه_طباطبايی در شرح آن می نويسد:
مفسرين برای اينكه مساله" استراق سمع" شيطانها در آسمان را تصوير كنند، و نيز تصوير كنند كه چگونه در اين هنگام به سوی شيطانها با شهابها تيراندازی ميشود بر اساس ظواهر آيات و روايات كه به ذهن ميرسد، توجيهاتی ذكر كرده اند كه همه بر اين اساس استوار است كه آسمان عبارت است از افلاكی كه محيط به زمين هستند، و جماعتهايی از ملائكه در آن افلاك منزل دارند، و آن افلاك در و ديواری دارند كه هيچ چيز نميتواند وارد آن شود، مگر چيزهايی كه از خود آسمان باشد، و اينكه در آسمان اول، جماعتی از فرشتگان هستند كه شهابها به دست گرفته و در كمين شيطانها نشسته اند كه هر وقت نزديك بيايند تا اخبار غيبی آسمان را استراق سمع كنند، با آن شهابها به سوی آنها تيراندازی كنند و دورشان سازند و...
□اين معانی همه از ظاهر آيات و اخبار ابتداً به ذهن ميرسد و ليكن امروز بطلان اين حرفها به خوبی روشن شده و عيان گشته است در نتيجه بطلان همه آن وجوهی هم كه در تفسير" شهب" ذكر كرده اند، كه وجوه بسيار زيادی هم هستند و در تفاسير مفصل و طولانی از قبيل تفسير كبير فخر رازی و روح المعانی آلوسی و غير آن دو نقل شده، باطل ميشود. ناگزير بايد توجيه ديگری كرد كه مخالف با علوم امروزی و مشاهداتی كه بشر از وضع آسمانها دارد نبوده باشد. و آن توجيه به احتمال ما- و خدا داناتر است- اين است كه: اين بياناتی كه در كلام خدای تعالی ديده ميشود، از باب مثالهايی است كه به منظور تصوير حقايق خارج از حس زده شده، تا آنچه خارج از حس است به صورت محسوسات در افهام بگنجد، هم چنان كه خود خدای تعالی در كلام مجيدش فرموده:" وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" و اينگونه مثلها در كلام خدای تعالی بسيار است، از قبيل عرش، كرسی، لوح و كتاب، كه هم در گذشته به آنها اشاره شد، و هم در آينده به بعضی از آنها اشاره خواهد رفت.
□بنا بر اين اساس، مراد از آسمانی كه ملائكه در آن منزل دارند، عالمب ملكوتی خواهد بود كه افقی عاليتر از افق عالم ملك و محسوس دارد، همان طور كه آسمان محسوس ما با اجرامی كه در آن هست عاليتر و بلندتر از زمين ماست. و مراد از نزديك شدن شيطانها به آسمان و استراق سمع و به دنبالش هدف شهابها قرار گرفتن، اين است كه شيطانها ميخواهند به عالم فرشتگان نزديك شوند و از اسرار خلقت و حوادث آينده سر درآورند. ملائكه هم ايشان را با نوری از ملكوت كه شيطانها تاب تحمل آن را ندارند، دور ميسازند. يا مراد اين است كه شيطانها خود را به حق نزديك ميكنند تا آن را با تلبيسها و نيرنگهای خود به صورت باطل جلوه دهند، و يا باطل را با تلبيس و نيرنگ به صورت حق درآورند و ملائكه رشته های ايشان را پنبه ميكنند و حق صريح را هويدا ميسازند تا همه به تلبيس آنها پی برده، حق را حق ببينند و باطل را باطل."
□الميزان،ج۱۷،ص۱۸۶-۱۸۸
@mohamad_hosein_tabatabaei