eitaa logo
سبک و شعر کربلایی محمد علی رضایی
401 دنبال‌کننده
19 عکس
21 ویدیو
9 فایل
صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا(س) سلام و عرض ادب خدمت تمامی ذاکران اباعبدلله (ع) نوکری نوکران شاه از افتخارات بنده هست،انشالله در خدمت دوستانم هستم با جدیدترین سبک ها و اشعار در مایه ی دستگاه های سنتی و آوازی ایرانی و. آیدی بنده✍️ @mohamad_ali_rezaie
مشاهده در ایتا
دانلود
اینا خیلی پستن که دستامو بستن الهی بمیرم دلت رو شکستن بمیرم الهی مثه قرص ماهی نگو دیگه عجل وفاتی الهی غمین و مریضم تویی همه چیزم بگو درد و دل هاتو بامن عزیزم دلت پر ز درده پاشو دیگه سرده یه جارو بزن خونه که پر ز گرده امیدی ندارم کنارم بمونی روی صورتت هست جا دست حرومی شکستن تو کوچه غرور حسن رو میدوختی برای حسین پیرهن رو عزیز دلم فاطمه جان حیدر مصیبت که دیدی تو کوچه چی دیدی بمیرم که از روم خجالت کشیدی منم غصه دیدم تو کوچه که دیدم تا زد با غلافش خجالت کشیدم تا در رو تو افتاد علی مرد و جون داد یهو فضه اومد تنت رو تکون داد منو دست بسته تو دنده ات شکسته تو و خس خس اون نفسهای خسته حالا که تمومه توهم داری میری چرا دیگه از من تو روتو میگیری موهای سفیدت نشون میده زهرا جوونی ولی فاطمه خیلی پیری عزیز دلم فاطمه جان حیدر @mohamadalirezaie
هرچقدر گفتم نزن اما نکردش اعتنا راه خونه رو چرا مادر تو میری اشتباه کاش میمردم رو زمین مادر نمیدیدم تورو گوش ندادی هرچقدر گفتم که از اینجا برو کل غمات مال من سیلی خوردی تو ای وای من ای محول الاحوال من ای مادر من حق تو سیلی نبود زدنت فخر کل وجود این جماعت سر به سجود ای مادر من ای وای من مادرم کار خونه با خودم شور غذا رو هی نزن فضه هستش فاطمه هی خونه رو جارو نزن داغ پهلو یک طرف نیلیه بازو یک طرف اینکه پنهون کردی از من فاطمه رو یک طرف گفتن با زخم زبون تو دفاع از این زنه جوون کاری نکرده این پهلوون تاج سر من بد کرده دنیا به ما پیرت کردن این نامردما این جماعت آدم نما تاج سر من عشق دلم فاطمه @mohamadalirezaie
قدم اگه کوتاه نبود مادر نبودش رو کبود بشکنه دستش بی وجود وای مادر تو صورتش زد بی حواس آدم نمای بی خواص مادرمو کشتن خلاص وای مادر تا سیلی خورد رو زمین افتاد زیر دست و پا مادرم جون داد وای مادر ز روی پوشیه زد تازه رد دستش رو باز ولی رو رخ میندازه وای مادرم وای مادر بازوت ورم کرده گلم رنگت چرا زرده گلم دنیا چه بات کرده گلم واویلا اشکم سرازیره برات نیلی شده زیر چشات شرمنده ام پیش بابات یازهرا سر یارم میزدن فریاد هی صدا میزد محسنم افتاد واویلا تا میخ در توی پهلو نشست نکشیدی یه دم تو که دیگه نفس واویلا وای مادرم وای مادر @mohamadalirezaie
میخام که بنویسم نامه برات آقا اما نمیدونم چرا شور میزنه این دل انگار نه انگار که این کوفه بیعت کرد قلبم ولی بآشوب و دلشوره میشه واصل حتی نماز خوندن پشت سرم آقا گفتن که تا امروز آقا رو حرفشون موندن اما تا که حرف دینار و درهم شد با خنجری از پشت سر مسلم رو سوزوندن نداره اینجا طاقتت پسرعمو لیاقتت توروخدا نیا به کوفه پسر عمو همه کسم برای تو دلواپسم توروخدا نیا به کوفه نیا به کوفه یاحسین۲نیا نیا پسرعمو جان میخای بیای باشه اما اگه روی نیزه زدن راس تورو این قوم کافر چی؟ ماه منیرت رو از هم دوتا کردن بازار شام و کوفه بردن دخترت رو چی؟ میخای بیای باشه اما اگه غارت کردن عبا عمامه و انگشترت رو چی؟ این بی حیاها که بد عهد و بدنامن کردن نشونه حنجره ی اصغرت رو چی؟ همین شده تصورم بدرد تو نمیخورم اون روزی که هستی تو گودال مسلم برات کاری نکرد حتی عزاداری نکرد وقتی زیر پا میشی پامال نیا به کوفه یاحسین۲نیا نیا پسرعمو جان @mohamadalirezaie
چه جای عجیبی داداش بی حبیبی بمیرم که مثل بابام توغریبی نبینم غمت رو داداش ماتمت رو باغربت به اطراف نگاه کردنت رو بمیرم نبینم که چشمات غمینه داداش رسم این روزگارم همینه میدونم داداشم که این نانجیبا سرت رو میذارن داداش روی سینه عزیز دلم جان خواهر حسین جان بمیرم سه سالت حقارت جسارت نمیبینی داداش میرم به اسارت باشمر و سنان و به همراه خولی سفر سخته داداش برا خونوادت الهی فدا غربتت خواهر تو باشمر وسنان همسفر دختر تو میشه فرق عباس تو مثل حیدر توی قعر گودال تنت میشه پرپر عزیز دلم جان خواهر حسین جان @mohamadalirezaie
(س) سه ساله کی دیده   با اشکای دیده مثه مادرت فاطمه قد خمیده با قدخمیده   باموی پریشون با دستای بسته   با چشم پرازخون باباجون مگه اینا دختر ندارن برا دخترت توی تشت سرمیارن برای لگدها و سیلی زدن ها بجز صورتم جای دیگر ندارن بابای غریبم بابای غریبم غریبم بابایی    حبیبم بابایی دیگه بعدتو من    یتیمم بابایی تو رفتی و بابا    منم بین اعدا حالا هم سرت شد    نصیبم بابایی نبودی ببینی بابا دخترارو توی بزم نامحرما حال مارو میخوردن شراب روبرو خواهر تو نمیشه بگم خیلی از صحبتارو بابای غریبم بابای غریبم منم دختر تو   میشه باور تو میخام زود ببینم   بابا مادرت رو باموی سپیدم   با قدخمیدم روی خاک صحرا   بابا میدویدم حالا ک تموم شد توهم رفتی بابا ببینم به عمه چیا گفتی بابا که اینجور خودش رو سپر میکنه بعد الهی بمیرم نمیگفتی بابا بابای غریبم بابای غریبم @mohamadalirezaie
نامه آوردی قاسمم میخای توهم بری به میدون داغ علی اکبر بسه خم شده قامتم عموجون هرچی میگردم یک زره اندازه تم نیست داغ جوون دیگه بسه من طاقتم نیست سنگ بیابون نقل و خونت هم حنا شد دورت بگردم قاسمم عیشت عزا شد جانم عموجان دورت عدو حلقه زده تنهایی بین گرگ صحرا وقتی به پهلوت میزدن پیچید تو صحرا بوی زهرا زیر صم اسبا شدی قاسم تو پامال پاشو عمو که مادر تو رفته از حال پاشو عمو بنما نگاهی به التماسم پاشو بازم شیرین زبونی کن تو واسم جانم عموجان @mohamadalirezaie
نامه آوردی قاسمم میخای توهم بری به میدون داغ علی اکبر بسه خم شده قامتم عموجون هرچی میگردم یک زره اندازه تم نیست داغ جوون دیگه بسه من طاقتم نیست سنگ بیابون نقل و خونت هم حنا شد دورت بگردم قاسمم عیشت عزا شد جانم عموجان دورت عدو حلقه زده تنهایی بین گرگ صحرا وقتی به پهلوت میزدن پیچید تو صحرا بوی زهرا زیر صم اسبا شدی قاسم تو پامال پاشو عمو که مادر تو رفته از حال پاشو عمو بنما نگاهی به التماسم پاشو بازم شیرین زبونی کن تو واسم جانم عموجان @mohamadalirezaie
نامه آوردی قاسمم میخای توهم بری به میدون داغ علی اکبر بسه خم شده قامتم عموجون هرچی میگردم یک زره اندازه تم نیست داغ جوون دیگه بسه من طاقتم نیست سنگ بیابون نقل و خونت هم حنا شد دورت بگردم قاسمم عیشت عزا شد جانم عموجان دورت عدو حلقه زده تنهایی بین گرگ صحرا وقتی به پهلوت میزدن پیچید تو صحرا بوی زهرا زیر صم اسبا شدی قاسم تو پامال پاشو عمو که مادر تو رفته از حال پاشو عمو بنما نگاهی به التماسم پاشو بازم شیرین زبونی کن تو واسم جانم عموجان @mohamadalirezaie
امون از صورت بی پرده داداش دور زینب پره از مَرده داداش نه داداش سایه بونی نه جهازی سر نازت که نیست اسباب بازی جای زینب اینجا نیست    حق ما تماشا نیست جا سرت کلیسا نیست کار من تمنا نیست    رو زدن به اعدا نیست جای من که صحرا نیست نمیکردم داداش فکرش رو حتی که بشم همسفر همراه اعدا سنگ وچوب نه از این بیشتر دلم سوخت نون و خرما میریختن رو سر ما دروازه ی ساعاتو   بین اجتماعاتو نکردن مراعاتو زینب و غم بازار   بردن مارو به اجبار از من نه...از اون اصرار نبودی گوشواره هارو کشیدن واسه ی دخترت نقشه کشیدن صورت دخترا پر ز کبودی مارو بردن توی یک مشت یهودی پیش ما شراب خوردن     پیش سر کباب خوردن   تشنه بودیم آب خوردن میزد به لب و دندون   ما گریون اونا خندون باریدم مثه بارون @mohamadalirezaie