بهشت برای هر کسی مفهومی دارد
مفهوم و تصور بهشت برای من، جایی است مثل اینجا👆
البته کمی وسیعتر که بتوان گعده گرفت و با کسانی که حالت را خوب میکنند درباره مطلب و کتاب حال خوب کن گفتگو کنیم
حتی مهم نیست غذا را ساعت چند میآورند و یا چایی و نوشابه و نسکافه پیدا میشود یا نه؟
همین کافی است که گوشه ای دنج
فارغ از همه
بنشینی و غرق شوی در عمق کلمات و تصورات نویسنده ای که دوستش داری
چنین حال خوشی را برای خودم و شما آرزومندم.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
علیکم السلام
حرف شما درسته
اما
جرم من اینه که فقط یه نفر هستم
و متاسفانه شبانه روز هم فقط ۲۴ ساعت هست.
زیاده عرضی نیست
و من الله توفیق😊
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
علیکم السلام
نمیدونم دقیقا منظورتون از «اینجوری شد» دقیقا چطوریه؟
ولی
ظاهراً هم خودش راضیه
و هم کارشناس ها میگن آثار الانش از آثار گذشته اش حرفه ای تر شده
فقط با سلیقه من و شما چندان جور درنمیاد
و این فکر نکنم دلیل بشه که نگرانش باشیم
👈 دوران حرفه ای هر صاحب سبک و صاحب هنر، مملو از مطابقت و یا عدم مطابقت آثارش با سلیقه هوادارنش است.
وقتی کسی به سلیقه عده خاصی تا آخر عمر وفادار نیست، معلوم است که حرفهای بیشتری برای گفتن دارد و اصلا برایش مهم نیست که یک روز به او بگوییم مرگ بر او باد یا بگوییم درود بر او باد.☺️
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
این پوستر اردوی مشهد پایگاه بسیجی است که ده سال با افتخار در آنجا تربیت شدم و دوستان فراوانی دارم.
امسال هم بعد از کرونا قصد مشهد دارند.
یادش بخیر
انگار همین دیروز بود که تا دبیرستان، مشهد نرفته بودم. تصمیم گرفتم بروم تابستان در شالیزار شمال فارس، روزی دوازده ساعت کار کنم و مختصری انعام بگیرم تا بتوانم در اردویی که هر سال بچه ها شرکت میکردند و بعدش با آب و تاب برایم تعریف میکردند و فقط حسرتش در دلم میماند شرکت کنم.
با چه وضعیت اسفناکی در شالیزار روبرو شدم و چه بر سرم آمد و ...
یادش بخیر
کل داستانش را در کتاب #مممحمد نوشتم. انشاءالله برای بچه های فقیر و پر شور مثل خودم الهام بخش باشه و لذت ببرند.
ضمنا کتاب #مممحمد پنجاه درصدش نوشتم و امیدوارم (پس از پروژه ای که انشاءالله این هفته تمام میشه) تا سه ماه آینده تمامش کنم و بشه اون چیزی که دلم میخواد.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
خدمت همه رفقای گرامی سلام و عرض تبریک دارم☺️🌺
انشاءالله همیشه سالم و تندرست و شاداب باشید
ببخشید کم پیدا هستم
رفتم قم تا در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها خلوت کنم و در خونه روی خودم ببندم بلکه انشاءالله ظرف سه چهار روز آینده، یکی از سفارشی ترین رمان هایی که تا حالا نوشتم(به نام #باید_ببازی _ که البته به احتمال نود درصد اسمش را عوض میکنیم) تمام بشه. الحق و الانصاف کارشناسانش بسیار همکاری داشتند و با اطلاعات و اخلاقی که دارند ساعات و روزهای باصفایی درخدمتشون بودیم.
به محض اینکه تمام بشه و سیر مراحل قانونی هم سپری بشه، تقدیم نگاه و فکر و وجود باصفای شما میکنم❤️
البته البته قول میدم به محض اینکه تألیف و اصلاحات این اثر تمام شد، بشینم بکوب #مممحمد را ادامه بدم ببینم خدا چه میخواد و چی از آب درمیاد😉 چرا که خودمم برای ادامه اش لحظه شماری میکنم😂
ضمنا
از چاپخانه تمام گرفتند و گفتند هر سه کتاب #پسر_نوح و #کارتابل و #چرا_تو انشاءالله از اواسط هفته آینده خدمت عزیزانی که پیش خرید کردند توزیع خواهد شد😊
لذا
لطفا رفقایی که هنوز سفارش ندادند هر چه سریعتر به سایت آثار ما مراجعه کنند تا هفته آینده براشون ارسال کنیم:
Www.haddadpour.ir
👈 پ.ن: فقط ببینید یه عده ای چی میخواستن و چه کارها که نکردند تا این سه اثر چاپ نشه، اما خدا چه اراده کرد و چی شد.☺️
🌺توکل بر خدا🌺
انا لله و انا الیه راجعون
متاسفانه با خبر شدیم که مولف و محقق ارجمند، از مبارزین علمی و فرهنگی ضد صهیون، جناب دکتر فرج نژاد ، دیشب بر اثر سانحه تصادف، خودشان و همسر مکرمشان و سه فرزند عزیزشان از دنیا رفتند.
این مصیبت را به اهالی فرهنگ و علما و همه عاشقان حذف اسراییل تسلیت عرض کرده و برای رفقا و بازماندگان آرزوی صبر و اجر دارم.
محمد رضا حدادپور جهرمی
دلنوشته های یک طلبه
انا لله و انا الیه راجعون متاسفانه با خبر شدیم که مولف و محقق ارجمند، از مبارزین علمی و فرهنگی ضد صه
سلام علیکم
خداوند روح جناب فرج نژاد و خانواده محترمشون را با انبیا و اولیا محشور فرماید.
بسیار مرد متواضع و باسواد و دلسوز و...
خیلی از شنیدن خبر تصادف و رحلت این محقق ارجمند و مولف ضد صهیونیسم ناراحت شدم.
انشاءالله بقای بازماندگان و عزیزان و اندیشمندان ضد صهیون
متحیرم!
دریغ! دریغ! دریغ!
چه کسی مسئول مراقبت از سرمایههای فرهنگی هنری کشور است؟
مخصوصا کسی که بخاطر مبارزاتش بارها مورد تهدید قرار گرفته و در سانحه تصادف دیشب، حتی ماشینی که با او تصادف کرده، دچار انفجار و حریق شده است!! انفجار و حریقی که با دیدن عکس های آن، چندان ماجرا را نمیتوان سطحی و عادی قلمداد کرد!
در کشوری که بسیاری از مدیران بی خاصیت با خودروهای آنچنانی رفت و آمد میکنند چرا باید چنین پژوهشگر با فکر و فرهنگی با موتورسیکلت رفت و آمد کند تا در یک تصادف، به سادگی خودش و خانواده اش از دست بروند؟
در کشوری که حتی بسیاری کارمندان جزء هم از خانههای سازمانی برخوردارند چرا باید چنین فرهیختهای در خانهای اجارهی سر کند؟
آیا در دیگر کشورهای جهان هم به همین میزان مراقب سلامت و جان اندیشمندانشان هستند؟ مگر نمیبینیم که چگونه از شخصیتهایی که اصلاً وزن و مقیاس فرهنگی، هنری و پژوهشی ایشان را ندارند چگونه حفاظت میکنند؟!
آیا وقتی میدانید کسی در نوک پیکان مقابله فرهنگی با صهیونیسم است نباید مثل جان خود از او مراقبت کنید؟!
البته که مرگ حق است ولی مسئولان فرهنگی کشور جواب خدا را چه خواهند داد؟ چرا باید در یک لحظه کسی را که سالهای سال میتوانست چراغی در جادههای تاریک باشد از دست بدهیم؟!
آیا با استیفای بخش کوچکی از میلیاردها ریال و دلار این مملکت که در لفت و لیسهای پنهان و آشکار به باد فنا میروند، نمیتوان محیط امنتری برای زندگی و فعالیت چنین عزیزانی فراهم کرد؟!
خدا از سر تقصیر کسانی که مستقیم و غیرمستقیم مسئول چنین ضایعات جبرانناپذیری هستند، نگذرد! نکنید آقایان! نکنید این کار را. دکتر فرجنژاد و همه خانواده مظلومش از دست رفتند! مراقب دیگرانی باشید که در همین اوضاع و احوال هستند.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
#خوزستان
عزیزان سوال کردند که چرا درباره خوزستان چیزی نمیگی؟!
جوابش خیلی ساده است: بنده درباره خوزستان، اطلاعات دقیق و کارشناسی ندارم.
هر کی یه چیزی میگه. مشخص هم نیست که حرفهای درست و حسابی بزنند. حتی تحلیلگران سر صحنه و اهل خوزستان، اغلب دارن احساسی مینویسند و هیچ کس راهبرد دقیقی مطرح نمیکنه.
بخاطر همین، وقت شما را نمیگیرم.
اوضاع جوری شده که حتی نمیشه همدردی کرد.
چون هیچ کس منظور از بی آبی را درست برای مردم روشن نمیکنه! حتی خود بچه های اونجا!
بی آبی برای شرب؟
برای گاومیش ها؟
برای شلتوک؟
برای کشاورزی های معمولی؟
برای شنای بچه ها در هور؟
برای چی دقیقا؟!
هر کدومش حساب کتاب خاص خودش داره
برای هر کدوم از بچه های آبادان و خرمشهر و اهواز و سوسنگرد هم که تماس گرفتم و پرسیدم، گفتند آب خوردن دارن. فقط از بی آبی و کم آبی بعضی روستاها حرف زدند.
ولی رفقا
این درگیری و خشونت و تیر و تیراندازی که ما داریم میبینیم، نه مال تشنه هاست!
نه مال مناطق بی آب شرب
و نه مال مناطق عمومی خوزستان
بلکه متعلق به چند نقطه خاص هست که اتفاقا در همان نقاط، مشکل حیاتی و تهدید نسل و تهدید انسانی وجود ندارد.
البته تا جایی که من اطلاع دارم و شخصا پرسیدم.
ضمنا
یک نکته ای رو عرض کنم که به نظرم خیلی مهم هست و باید بهش توجه بشه. اونم مواجهه غیر دقیق، غیر کارشناسی و متاثر از احساسات رسانه ها، کنشگران و مسئولان با موضوعات این چنینی هست.
فراگیر شدن اطلاعات و گزاره های مغشوش و اشتباه در این موارد به شدت گر میگیره جوری که در نهایت کسی متوجه نمیشه اصل مشکل کجاست و چه جوری باید رفت سراغش و راه حلش چیه.
(در حاشیه این قضیه هم مشخصه که در نبود اطلاعات دقیق هم این فرصت طلایی برای آدم های مسئول فراهم میشه که بگن ببینید در ۴۰ سال گذشته کلا این جوری سیاست گذاری کردیم که به اینجا رسیدیم و همه مسئولیت بپذیرند به غیر از ما و دریغ از یه خط توضیح که تو دوره مسئولیتشون دقیقا چه کردند. اما این اصل بحث من نیست)
اجازه بدین یه مثال بزنم که مشخص بشه منظورم از برخورد غیر دقیق و مخرب مجموع کنشگران اعم از مسئول و رسانه و ... چیه.
سر قضیه سیل دو سال پیش تعدادی از دوستان رسانه ای و غیر رسانه ای ما رفتن خوزستان که مشکل و از نزدیک ببینن. ( که حتما کار خوبی بوده و هست) این رفقا وقتی مشکلات کشاورزایی که کشتشون رفته بود زیر آب رو دیدن یک اصرار شدیدی رو شروع کردن که فشار بیارید کشت شلتوک برنج تو خوزستان آزاد بشه ( این خواسته همون کشاورزا بود). در اثر این فشارها و همراهی بخشی از مسئولان این اتفاق افتاد. همون زمان دوستان کارشناس میگفتن گول ترسالی امسال رو نخورید. کشت شلتوک درسته که به شدت برای کشاورز سودآوری داره ولی آب زیادی مصرف میکنه و بارش ها یه خورده کم بشه بحران درست میکنه. دیگه هم نمیشه به کشاورز گفت برنج کشت نکن و اگر مجوزش رو دادی برای پس گرفتنش باید درگیری های مشابه همین روزها رو ببینیم.
خوب همین کنشگران فشار آوردن و کردن و شد.
حالا همین قضیه دقیقا یکی از مهم ترین مشکلات حوضه آبریز کرخه و هور هست. از ۱۶۰ متر مکعب بر ثانیه ای که از ابتدای هفته رها شده از پشت سد حدود ۸ تا به هور میرسه. بقیه ش کجاست؟ قرار بود از ۷۵ تای قبلی یه عدد خوبی به هور برسه ولی هیچی نمیرسید.
حالا دقیقا عین اون رفتار از سر احساس و غیر کارشناسی سر قضیه گاومیش ها و هور داره تکرار میشه.
رسانه، مسئول و کنشگر دست در دست فشار میارن که خروجی آب سد کرخه رو بیشتر کنید. آب رها میشه و بالاخره به هور میرسه. تصاویر و متن های احساسی از گاومیش ها و بچه هایی که دارن از پشت گاومیش ها کله معلق میزنن توی آب پر کرده همه رسانه ها رو. اما واقعیت چیه؟ واقعیت اینه که ورودی رودخانه کرخه بیشتر از ۷۰ درصد نسبت به پارسال کمتر شده و پشت سد کاملا خالیه. رها کردن این میزان آب یعنی دقیقا کمتر از دو ماه دیگه نه تنها برای هور و گاومیش ها آبی نخواهد بود، بلکه اون بخش با مشکل آب شرب هم مواجه خواهد شد و کشت محصول استراتژیک گندم هم طبعا از بین میره. یعنی علاوه بر مشکل آب گاومیش ها، مشکل آب شرب و آب کشاورزی نرمال رو هم خواهیم داشت.
در مناطق نزدیک تر به سد هم کشاورز خوزستانی برنج کار میبیند که آب بیشتر شده و برای کشت دوم و سوم شلتوک آماده میشود.
برای همین معتقدم ورود به این موضوعات مسئولیت پذیری بالایی میطلبد. طبعا بی محابا دمیدن در مطالبه ای که آینده را سخت تر میکند مسئولانه نیست.
از آقا صادق برای تکمیل شدن این متن تشکر میکنم.