eitaa logo
دلنوشته های یک طلبه
88.6هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
668 ویدیو
125 فایل
نوشتارها و رمان های محمد رضا حدادپور جهرمی ادمین: @Hadadpour سایت عرضه آثار: www.haddadpour.ir توجه: هر نوع استفاده یا برداشت و کپی و چاپ مستندات داستانی چه به صورت ورد یا پی دی اف و ... و حتی اقتباس برای فیلم‌نامه و تئاتر و امثال ذلک جایز نیست.
مشاهده در ایتا
دانلود
نه جانم اون فوت و فن خود شاخ پنداری و گرفتار محوری هست😂 لطفا مباحث را قاطی نکنید انشاءالله یه دانشگاه بانی بشه و اصول این موضوع مهم هم بررسی کنیم.😂
بدون شرح😉
صبحتون بخیر😉🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و روز بخیر و شادی🌺☺️ ی خبر خووووووووش😍 نگفته بودم دارم کتابی به نام مینویسم. یک قصه پر کشش و جذاب اینم فکر کنم اگه بگیرین دستتون، یه شبه تمام کنین😂 داریم از بین گزینه های طرح جلد، انتخاب میکنیم ببینیم کدومش مریضمون می‌کنه و کدومش واگیر داره انشاءالله به محض اینکه شرایط جلدش هم اوکی بشه، طرح پیش فروش را شروع میکنیم. این کتاب گرفت وسط کرونام و مریضی و کلی گرفتاری دیگه نذر کردم اگه خدا رحم کرد و به خیر گذشت، یه کار دیگه (که بعدا میگم بهتون) همین امسال جرقه اش بزنم که انگار خدا را شکر شرایط اونم داره درست میشه😊 خلاصه منتظر باشین تا خبرتون کنم خیلی مخلصم فکر نکنین به فکرتون نیستم شاید صلاح نباشه بگم دارم چیکار میکنم و چقدر خبرهای خوب در راه است اما بدونین فقط برای شماها می‌نویسم و به دعاهای خیر و شفاعتتون خیلی نیاز دارم. گل باغا🌺
🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شمر می‌گفت: «مادرم با مادر یکی از برادرهای ناتنی مجتبی یه قوم‌و‌خویشی دوری داشتن. همیشه مادرم از اینا جوری تعریف می‌کرد که انگار آسمون سوراخ شده و فقط اینا بیرون اومدن، اما ناپدریم و دایی‌هام، مخصوصاً دایی بزرگم، از اینا بدشون می‌اومد و گویا از ازدواج اون خانم با علی ابراز نارضایتی می‌کردن و حتی برای مدتی، باهاشون قطع ارتباط کرده بودن. می‌گفتن اون موقع‌ها، با اون شرایط، در اون فضا، همین خانم که اسمش فاطمه و معروف به ام البنین بوده، تنها دختر طایفۀ ما بوده که در دوران مجردی مسلح رفت‌وآمد می‌کرده و کلاً تیپ و اخلاقش با بقیۀ دخترهای دوران خودش متفاوت بوده. حتی مادرم می‌گفت ام البنین با اون روحیاتش، شاعر هم بوده و اهل جلسه و جمع کردن مردم و این چیزا هم بوده. داییم می‌گفت چند سال پیش، ام البنین برگشته طایفۀ مادریمون و از همون اطراف، گشت ‌و ‌گشت تا بالاخره تنها مادر و دختری که لنگۀ خودش بودن و اسم دختره لبابه بوده و اسم مادرش هم حکیمه بوده، پیدا کرد و به عقد ابالفضل درآورد. بعد هم حکیمه و لبابه رو از اون‌جا با خودش آورد این‌جا. حالا این‌یکیشونه... مثلاً ناتنیشونه... بقیه‌شونم داستان دارن واسۀ خودشون. بعدش توقع داری وقتی نیستم و می‌رم جبهه و مدتی دوروبر مجتبی نیستم، خیالم راحت باشه و صفا‌سیتی کنم؟! والا داییم با اون پیرمرده راست می‌گفتن! می‌گفتن اینا همیشه دنبالِ تیم‌چینی و تشکیلات سازی بودن. می گفتن اگه می‌خوای اینا رو کنترل کنی، یا باید بهشون منتسب بشی و یا از سایه بهشون نزدیک‌تر بشی.» 📚 قسمتی از کتاب
😉
سلام☺️
گاهی دل آدم یه چیزایی میخواد که اشتباه نیست. وجدانا اشتباه نیست. حتی به نظر خودش خیلی هم درسته. واقعا هم هیچ ایرادی نداره. گناه و معصیت و خلاف عرف و خلاف مروت هم نیست. پس 👈 دیگه دلیلی نداره که اذیتش کنیم و بندازیمش تو معذوریت ها و وجدان درد و... ✔️ اون روز یه کلیپ دیدم که مصاحبه گر رفته پیش دختر چادری ها و حزب الهی ها و از اونا میپرسید که مثلا شما راضی میشین که با یه پسر فلافل فروش و یا یه نفر دوره گر یا ضایعاتی ازدواج کنین؟ خب طبیعی هم بود که اون دختر خانما بگن نه. نمی‌تونیم. ببخشید اما نه و... اما بعدش مصاحبه گر، عکس های شهدا مثل شهید ذوالفقاری و ابراهیم هادی و ... نشونشون میداد و می‌گفت اینا همشون شغلشون همین چیزایی بوده که شما حاضر نیستید زنشون بشین اما الان اومدین سر مزارشون و زیارتشون!😐 خب دختر خانومای بندگان خدا جا می‌خوردند و احساس شرمندگی میکردن و حتی نظرشون عوض میشد و ابراز پشیمانی میکردند و... ✅ چرا؟! خواهر من چرا باید شرمنده باشی؟ با حفظ احترام به همه عزیزان ضایعاتی و نان خشک جمع کنی و ... ، اما شما حق داری که دلت نخواد با همچین شغل هایی ازدواج کنی. اشکالی از اون شغل ها و عزیزان نیستا. اما اشکال از شما هم نیست. ابدا وجدان درد نگیر. مگه قراره همشون شهید بشن؟ مگه همشون قهرمان ملی و اینا میشن؟ حالا بر حسب اتفاق و ده ها چیز دیگه، بعضی از شهدایی که هممون بهشون ارادت داریم، از این جور شغل ها داشتند و دمشون هم گرم و خدا روحشون شاد کنه. اما خواهر من! تو رو خدا شما فکر نکن اگه به همچین شغل هایی جواب رد بدی، مدیون شهدا و مردم هستی. زندگی این حرفا برنمیداره. درسته محور باید انسانیت و بزرگی روح و درک طرف مقابل باشه، اما روی پیشونی کسی ننوشته که من شهید میشم یا نمیشم. ننوشته اگه شهید شدم و بعدا اومدی سر مزارم، حاجت روا نمیشی و تا عمر داری باید مدیونم باشی. مگه شوخی بازیه؟ مگه این حرفاست؟ خواهرم! زندگی خیلی ظرافت و پستی و بلندی داره و لازم نیست با این مدل کلیپ ها احساس شرم و ناراحتی و دلسردی کنید. لطفا احساس و اندیشه خودتون را نادیده نگیرید. تهش با همین احساس و اندیشه قراره زندگی و همسری و مادری کنید. با چیزایی که بهش رسیدی زندگی می‌کنی. نه با چیزایی که با دو سه تا کلیپ، به دستگاه ادراکی و انتخاب شما بی احترامی کنه و یه احساس زودگذر به وجود بیاره و اساس و عمق نداشته باشه. ببین اگه آدم درستی هست و به دلت میشینه، جواب مثبت بده. نه اینکه دو سه تا کلمه از زندگی خاص و حتی گاها استثنایی این شهید و اون شهید بردارن و برای شما بشه بُت. روح همه شهدای عزیز شاد🌷 اما شما زندگیتو بکن اونجوری که دلت میخواد و باهاش حالت خوبه تصمیم بگیر. دقیقا همان جوری که بتونی ازش لذت ببری و بعدا به خاطر انتخاب اشتباه و جو گیر شدن، همه را به فحش و نفرین و حسرت نکشی.