شدیدا معتقدم و تجارب تلخ و شیرین زیادی به عنوان موید این مسئله دارم که #کار_فرهنگی و مخصوصا #مدیریت_فرهنگی کاملا متفاوت از میزان ظرفیت و حتی جهان بینی کسانی است که اصطلاحا از آن بزرگواران به عنوان #مشتاقان_فرهنگی یاد میشود.
راحت تر بگم؟
چشم
راحتش این میشه که افراد عزیز زیر، ضرورتا لازم نیست به عنوان کارمند و یا مدیر و یا سرشاخه فرهنگی و فرمانده قرارگاه های فرهنگی قرار بگیرند:
۱. اینکه بگیم فلانی هیئتی هست و سینه زنه و پس خوبه دیگه!
۲. فلانی حاج آقاست و درس طلبگی خونده پس دیگه خیلی وارده!
۳. فلانی را میگی؟! اون از بچه های مدافع حرم و رزمنده هست و خیلی کارش درسته!
۴. فلانی پسر و یا دختر فلان بزرگوار هست و بند نافش تو مسجد بریدن!
۵. فلانی مکبّر و عزیز دل یه محل هست و بهش میگن شهید زنده!
۶. فلانی همه جلسات را شرکت میکنه و بحمدلله حضورش فعال هست و حتی یه جلسه غیبت هم نداشته و شک نداریم که همش دائم الوضو هم بوده!
۷. فلانی هنرمنده و ببین چه صدای خوب، خط خوب، نقاشی خوب، گرافیست خوب، نویسنده خوب، ادمین خوب و... هست!
۸. ماشالله فلانی روابط عمومیش عالیه و کافر بهش بسپاری، فرداشب باهاش تو مسجد قرار میذاره و مسجدیش میکنه!
۹. فلانی خیلی ماشالله اهل مطالعه و مطلع هست و چقدر تحلیلات قشنگی ارایه میده!
۱۰. فلانی از بچه های بالا هست و حالا از بچه های بالا هم نباشه، باهاشون در ارتباطه و هواش دارن!
۱۱. فلانی این همه سابقه جنگ و جبهه داره و تمام بدنش پر از ترکش هست و اون روز چنان سخنرانی اثرگذاری از رفیقاش و شهدا تعریف کرد که دیوار حسینیه هم میگفت: شهدا شرمنده ایم!
۱۲. فلانی تحصیلات داره و مدرکش از همه بالاتره!
۱۳. فلانی سابقش از همه بیشتره و تجربش از همه زیادتره و وقتی ایشون تو مسجد و مراکز فرهنگی کار میکرد، نطفه شماها هنوز منعقد نشده بوده!
۱۴. ببین فلانی چقدر شبیه شهداست!!
۱۵. ببین حجاب و مقنعه فلانی چقدر شبیه همسر و دختر شهداست!
۱۶. فلانی که جلسات هفتگی و دو جلسه در هفته فلانی و مرحوم بهمانی شرکت میکرده و نفس علما و شهدا خورده به مشامش!
۱۷. فلانی تو شهر بزرگ تربیت شده و دنیادیده تر هست!
۱۸. تعداد سفرهای زیارتی مکه و کربلا را حساب نکنیم، حداقلش اینه که فلانی از قبل از جنگ تحمیلی، اردو راهیان نور میرفته و قبل از شهدا، خادم الشهید بوده و این همه لوح و جوایز معنوی داره!
۱۹. فلانی سفارش شده فلان عزیز هست که حرف الکی نمیزنه (اما همون عزیز، فقط مسیر مسجد و خونه و محل کارش بلده و هنوز نمیدونه ملت تو خیابون و اجتماع دارن چه شکلی تصمیم میگیرن ... چه برسه فضای مجازی ...)
۲۰. فلانی محور هست و قبولش دارن و اگر کسی دیگه بذاریم، ممکنه نتونه محور بشه و ضربه بخوره و پیشامد ناگوار پراکنده شدن نیروهای انقلاب پیش بیاد.
و صدها مورد دیگه ...
👈 اینا هیچ کدومش دلیل خوب و یا لااقل قانع کننده ای برای اینکه کسی رو #مدیر و یا #لیدر و یا #فرمانده و #عقل_کل فرهنگی برای هیچ نهاد و سازمان و ارگان داعیه دار فرهنگ و ارزش ها نیست و بلکه انتخاب چنین عزیزانی، هم جفا به حال و عاقبت به خیری اون عزیز هست و هم جفا به مجموعه و حال و آینده انقلاب.
باید میزان ضریب هوش #تصمیم_سازی بالا و میزان #تعهد_و_راهبری_میان_مدت و قدرت #سناریو_نویسی_در_شرایط_مختلف را حداقل سپری کرده و درس پس داده باشند.
حتی ممکنه این عزیزان، از نظر من و شما آدمای نچسب و متوسطی به نظر بیایند اما اگر تحت #تربیت_و_مدیریت_فرهنگی اصولی قرار بگیرند دنیا را تکون بدهند!
مسجد و هیئت و بسیج و اداره و ارگان من و شما که سهله!
لطفا رو این حرفها فکر کنید.
آینده متعلق به این افراد است.
همچنان که متاسفانه در عزیزان آن طرفی، حتی دوره های تخصصی و پیشرفته کلاس های فوق الذکر در موسسات و مراکز زیر و رو زمینیشون داره انجام میگیره!
🌺از ما گفتن بود🌺
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
عید غدیر نزدیک هست
اجازه بدید یه چیزی بگم خستگیتون در بره👇☺️
وقتی خدا به خلقت هستی اراده کرد
توحید را به صورت یک مرد ساده کرد
از اسم مستعار خودش استفاده کرد
کل صفات را روی اسمش پیاده کرد
انقدر شد شبیه خودش که صداش کرد
آیینه دار ذات خدا 👈 مرتضی علی 🌹
✅ @mohamadrezahadadpour
رفقای منبری و مبلّغ
فضلای حوزوی و دانشگاهی
جسارتا ماه محرم نزدیک هست و رسم بوده که علما از ماه ذی الحجه هر سال، مباحث و مطالب دهه محرم را میبستند.
خواهشا
لطفا
و جسارتا :
🔺یه کم مطالب #به_روزتر و #کاربردی_تر
🔺یه کم فاصله گرفتن از فیش ها و سررسیدهای مباحث سالهای قبل
🔺یه کم مطالعه عمیق تر درباره تاریخ و روضه ها و چالش های اعتقادی مردم
🔺یه کم خلاقیت و دوری از تقلید و تکرار
🔺یه کم شنیدن سخنرانی و روضه های علما و بزرگان و منبری هایی که دستشون از مطلب و روش درست ارائه پر هست
👈 خواهش میکنم تا مطالب و منابع و موضوعاتتون قطعی نشده، قول قطعی به مردم ندید.
🔺ما هنوز در زمینه تفسیر صحیح #انقلاب_امام_حسین (نه صرفا واقعه بودن کربلا) به اشباع و درک عمومی نرسیدیم. لذا جا داره خیلی دربارش مطالعه و سخنرانی ارائه بدیم تا دیگه کسی جرات نکنه ازش برداشت #مذاکره برد_برد کنه!
میگیرین که خدا شکر؟!
الان مردم ما گرفتارن
اما حوصله شنیدن حرفای شعاری و صرفا نصیحت در برخورد با مشکلات واقعیشون ندارند.
پس لطفا یا ورود به اون مباحث نداشته باشیم و یا با ارائه راهکار درست و عملیاتی و زود بازده باهاشون حرف بزنیم.
خلاصه دهه محرم مهمی در پیش رو داریم.
دمتون گرم
خدا حفظتون کنه🌷🌹
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
مردم!
لطفا اولویت شما برای گرم کردن مجالس جشن #غدیر و عزای #دهه_محرم ، آپارتمان و مجتمع و شهرک و محله و کوچه و خیابون خودتون باشه!
جلسات بزرگ و مشهور، مشتری های خودشو داره اما اگه مجالس خانگی و محله هر یک از ما ضعیف بشه، با دست خودمون داریم بساط و گرمی بازار محبت اهل بیت را محدود میکنیم به چند تا جلسه بزرگ و مشهور!
اما غافل از اینکه طلبه و مداح و بچه های محل خودمون نباید دلسرد بشن.
خدا حفظتون کنه
👈 خدا و امام حسین جلسات بزرگ و مشهور، خدا و امام حسین جلسات کوچک و آماتور و سنتی هم هست. خداوند در جلسات کوچک هم ارحم الراحمین هست و توی حال خوب کردن من و شما، قطعا کم نمیذاره.
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
خبر که والا سلامتی شما
خبر اینکه اگه تا دیروز درگیر صف های طولانی مجوز و سنگ اندازی از ما بهترون بودیم، الان دیگه باید فکر یه وام قلمبه ۲۰۰ میلیون تومانی (!!) برای چاپ اولِ سه چهار تا کتاب باشم!
افزایش وحشتناک قیمت #کاغذ و عدم دستگیری و محاکمه رانت های کاغذی و عدم نظارت بر قیمت ارز و ده ها مسئله دیگه، فقط باعث بدنامی نویسنده و ناشر در افزایش قیمت کتاب شده و ضررش هم متوجه نویسنده و ناشر و مردم میشه!
با اینکه خدا شاهده از هیچ نهاد و ارگانی #هیچ کمکی نمیشم، اما گفتم حتی اگه فرش زیر پام بفروشم، نمیذارم کتابها چاپ نشه و یه جوری تامینش میکنم.
لطفا شما هم بیشتر درک کنید و دعا کنید خدا کسی را شرمنده خودش و مردم و نذرهایی که کرده نشه!
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
✔️اگه من اونجا بودم، هفت تا سنگ به این نیت ها میزدم:
🔺سنگ اول: بخاطر همه چیزایی که نباید میدیدم و نتونستم نگاهم را کنترل کنم😭
🔺سنگ دوم: به خاطر همه اون چیزایی که دیدم و دلم خواست و نباید میخواست و غلط کرد که خواست😭
🔺سنگ سوم: دلم که خواست هیچ ... رفتم دنبالش ... این دنبال رفتن ها، رو اولین چیزی که اثر گذاشت، نمازم بود ... دیگه با حال نماز نخوندم ... چه برسه به نافله شب ... اون که پیش کش😭
🔺سنگ چهارم: وقتی نمازم به دلم ننشست، نشستم گناهمو توجیه کردم و گفتم: *ای بابا ... رفع تکلیفه دیگه!* سنگ چهارم به خاطر همه عبادت های رفع تکلیفی و بی حوصله و یا از روی جوّ 😭
🔺سنگ پنجم: توبه یادم رفت ... حالا اگه یادمم بود، خیلی فرقی نمیکرد. چون با حالتی توبه میکردم که انگار داشتم مسخره بازی درمیاوردم😭 ته دلم گناه میخواست اما زبونم بلند میگفت الهی العفو😭
🔺سنگ ششم: درگیر زندگی و خودم شدم. حرفت گوش نکردم اما همیشه مثل طلبکارا باهات برخورد کردم. تازه وقتایی که مثلا کلی حالم خوب بود و معنوی بودم، لیست بلند بالای حوائجم یادم میومد. اصلا یادم میرفت تا یه ساعت پیش، چنان فراموشت کرده بودم که انگار نه انگار هستی و میبینی. به اندازه دوربین مدار بسته هم برات تره خورد نکردم😭
🔺سنگ هفتم: به همه بت هایی که برای خودم ساختم بندی از اون بت ها انداختم دور گردنم. بت جوانی، بت جذابیت، بت علم، بت شهرت، بت شهوت و ...😭
👈 خدایا هفت تا سنگ خیلی کم بود
یه حساب سر انگشتی که دارم میکنم، حداقل هفتاد تا سنگ فقط همین حالا یادم اومد ...
چه برسه به اینکه بخوام فکرش کنم که چقدر بد بندگی کردم😭😭😭
خدایا
اما من پررو تر از این حرفام😭
من معنی *از رگ گردن نزدیک ترم* را نمیفهمم
میشه بغلم کنی😭😭😭
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
@mohamadrezahadadpour
من حتی وقتایی که بچه تر بودم ... شاید از حوالی اول راهنمایی، این موقع شب ها تازه خمیازه میکشیدم
بعدش کم کم
خم دوازده
خم سیزده
یادش بخیر
مادرم قدغن کرده بود شاعر بشم
میگفت شعر نه!
میگفت شعر، آدمو دخترباز بار میاره😂
میگفت کدوم آیت الله شاعر داشتیم که تو بخوای دومیش باشی؟!
بنده خدا خبر نداشت ...
یه شب که داشتم شعر میگفتم و بنظر خودم باید ثبت جهانی میشد، ساعت ۳ بعد نصف شب، مچمو گرفت
گفت: ببینم چی نوشتی!
دادم بخونه ...
بعد از کلی که چش و چالش مالوند تا بتونه درست بخونه، گفت: اینا رو توی بیداری گفتی یا تو خواب؟! پاشو حداقل بگیر بخواب! نبینه دیگه شعر بگیا...
خلاصه
همین اجازه ندادن های نصف شبی
شد سه جلد دیوان با نام تخلص : #تنها
یادش بخیر
دوتا دیوانش سوزوندم
کِی؟
وقتی میخواستم برم حوزه و طلبه بشم
اون موقع با خودم گفتم بذار بسوزونم تا دست مردم نیفته و نشه آتو
اما الان مثل چی پشیمونم
بگذریم ... 💔
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
بنظرم این خودش یه دنیا روضه است...😭
شب و تاریکی و بدون شمع و بدون زائر و ......
اجازه بدید بیشتر دلتونو بسوزم👇😭
از کودکیاش به نیزه قرآن دیده
با چشمِ خودش کُشتنِ مهمان دیده
بیهوده نبود موسمِ حج جان داد
هفتاد و دو بار عیدِ قربان دیده!😭😭
سید حسین متولیان
سلام. سوال خوبیه. ممنون
خوب میدونم که یه عده هستند که برای این چیزها گریه میکنند:
۱. ما که تحمل فشارها به عیسی قاسم و زکزاکی نداریم و واقعا از ته دل غصه میخوریم، میسوزیم وقتی تصورش میکنیم که چطور یه عده جرات کردند و اینقدر وقیحانه به امام معصوم ظلم کردند.😭
۲. منی که تحمل شنیدن حتی اسم آخوند محلمون توی دهن یه لات سر کوچه ندارم، تو مخم نمیگنجه که امام معصوم با این همه فضیلت و مرتبه علمی و معنوی، چرا باید سر و کارش به مجلس شراب و توهین های رقاصه ها و خودشیرین کن های درباری بیفته؟!😭
۳. غصه حرم نداشتنشون جدا ! اما وقتی میشنوم که برای تخریب قبور، از شیعه ها به زور استفاده کردند، دلم خیلی میسوزه و میگم خدا به داد شیعه های دق کرده ای برسه که زیر بار رفتند و قبور و گنبد را خیلی محترمانه برداشتند تا کسی با توهین این کار را نکنه! این خیلی میسوزونتم.😭
۴. وقتی از روضه ها و مطلومیت ها میگذرم، بیشتر از این میسوزم و اشک داغ میاد از چشمام که نمیدونم اگه اون زمان بودم، چند چند بودم و کدوم طرف می ایستادم؟! فکر کنم خودمو میزدم به بی خیالی و کر بودن که مثلا بعدش بگم خبر نداشتم!😭
و صد ها دلیل درست و منطقی دیگه
که اصلا نیاز به روضه خوندن نداره
و اصلا لازم نیست برای شحص امام معصوم گریه کنم
👈 من اگه عقلم میرسید که برای شخص امام گریه کنم که شخصا اشک امام را درنمیاوردم😭😭😭
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه
▪️ «ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم بپرس آیا مرا می بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر را دیده ای؟ پاسخ منفی شنیدم، در حالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
▫️ در این هنگام یکی از دوستان حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او نور درخشنده ای است.
📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی
👈 بعد از خواندن این حدیث، تکون خوردم و تصور اینکه در تمام این سی و خورده ای سال که از خدا عمر گرفتم، اگر امام عصر ارواحنا فداه، فقط در کنار یکی از لحظاتی که خیال جمع، گناه میکردم حضور داشتند، ای وای بر من😭😭😭
خجالتم خوب چیزیه😭
چرا اون لحظه زمین دهن باز نکرد؟
چرا یه صاعقه از آسمون نیومد؟
چرا یهو یه چیزی نشد که دل امام زمان را به درد نیارم؟
#الهی_العفو
#خدایا_غلط_کردم
#خدایا_خودت_درستش_کن
#یا_ساتر_العورات
#حدادپور_جهرمی
#دلنوشته_های_یک_طلبه