eitaa logo
مهندسی فرهنگی .راهبردها .راهکارها
440 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
364 فایل
• أُحِبُّ الصّالحينَ و لَستُ مِنهم || لَعَلَّ اللهُ أن يرزُقني صلاحًا •
مشاهده در ایتا
دانلود
1_1659446548.pdf
حجم: 42.41M
🕋 فایل کتاب بادهٔ توحید در کربلای عشق آیت‌الله سید محمدصادق حسینی طهرانی نیل به حقیقت توحید، بر اساس دستورات دین مبین اسلام و اولیا الهی، راه و روش‌هائی دارد که بزرگان از اهل معرفت بیان نموده‌اند، ولی یکی از طرق مطمئن و نزدیک رسیدن به آن، توسل و عرض نیاز به ساحت مقدس حضرت سید الشهدا علیه‌السّلام است. جذبۀ ملکوتی نفس قدسی آن حضرت، محبین و موالیان ایشان را خیلی سریع از «طریق الحسین علیه‌السّلام» به وادی عشق و محبت وارد نموده و در صورت توجه و ثبات قدم، از بادۀ وحدت سرمست می‌کند. متن معرفی کتاب https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
🏴وقایع روز سوم محرم سال ۶۱ ق 1⃣"عمربن سعد" یك روز پس از ورود امام علیه‌‌السلام به سرزمین كربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل كوفه وارد كربلا شد.(۱) 2⃣امام حسین علیه‌‌السلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع شده است را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند.(۲) 3⃣در این روز"عمر بن سعد"مردی بنام "كثیر بن عبداللّه" ـ كه مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‌السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. از امام پرسید:برای چه به اینجا آمده ای؟ حضرت درجواب فرمود:"مردم كوفه مرا دعوت كرده‌اند و پیمان بسته اند، بسوی كوفه میروم و اگر خوش ندارید بازمیگردم... ."(۳) ----------------------------- 📚۱.ارشاد،شیخ مفید،ج۲، ص۸۴. 📚۲.مستدرك الوسایل،ج۱۴،ص۶۱؛ مجمع البحرین،ج۵ 📚۳.تاریخ طبری،ج۵،ص۴۱۰
4_5949522830247855569.pdf
حجم: 5.29M
فایل کتاب نایاب و خواندنی «مرگی در نور» زندگانی آخوند خراسانی صاحب کفایه، به قلم نواده او. https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
فأل عاشورایی به روایت استاد زرین‌کوب خاطره‌ای دارد از تفأل به دیوان حافظ در مجلس روز عاشورا. این خاطره را سرراست و صریح به روایت زرین‌کوب بخوانید و حظ ببرید. روز عاشورا بود و قرار بود در مراسمی به همین مناسبت در حضور جمعیتی که هم افراد عادی در آن حضور داشتند و هم افراد تحصیل‌کرده و به‌اصطلاح روشنفکر، سخنرانی کنم. آرام وارد مسجد شده و در گوشه‌ای نشستم. نمی‌خواستم فعلاً کسی متوجه حضورم شود. در خلوت خودم،‌ دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی می‌گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند. اما هرچه بیشتر فکر می‌کردم کمتر به نتیجه می‌رسیدم. در همین لحظه،‌ پیرمردی که کنار دستم نشسته‌بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد: «ببخشید،‌ شما استاد زرین‌کوب هستید؟» گفتم: «استاد که چه عرض کنم، ولی زرین‌کوب هستم». خیلی خوشحال شد و از این گفت که چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند. در میان صحبت‌هایش با خودم می‌گفتم: «این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن مرا داشته باشد؟» پیرمرد روستایی با آن چهره آفتاب‌سوخته، متین، سنگین و باوقارش می‌گفت مکتب رفته و... حالا هم در اوقات بیکاری یا قرآن می‌خواند یا غزل حافظ. چند بیت جسته‌وگریخته هم از غزلیات خواجه خواند؛ چه زیبا هم غزل حافظ را می‌خواند. پرسیدم: «حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید؟» گفت: «سؤالی داشتم.» گفتم: «بفرمایید». پرسید: «شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟» گفتم: «خب بله، صد درصد». گفت: «ولی من اعتقاد ندارم.» پرسیدم: «من چه کاری می‌توانم انجام بدهم؟ از من چه خدمتی برمی‌آید؟» گفت: «خیلی دوست دارم معتقد شوم. یک زحمتی برای من می‌کشید؟ یک فال برایم می‌گیرید؟» گفتم: «ولی من الان دیوان حافظ ندارم». بلافاصله یک دیوان جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت: «بفرما». مات و مبهوت نگاهش کردم. دیوان حافظ را از دستش گرفتم و گفتم: «نیت کنید». فاتحه‌ای زیر لب خواند و گفت: «برای خودم نمی‌خواهم. می‌خواهم ببینم حافظ درباره امروز (روز عاشورا) چه می‌گوید؟» شوکه شدم و مردد در گرفتن فال. حافظ و عاشورا؟ اگر جواب نداد، چه؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چه می‌شود؟ با اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه‌به‌کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آن‌ها اندیشیده بودم غزلی به ذهنم نرسید که به‌طور ویژه به این موضوع پرداخته‌باشد. اما چشمانم را بستم، فاتحه‌ای قرائت کردم و حافظ را به شاخه نباتش قسم دادم و صفحه‌ای را باز کردم و این شعر آمد: زان یار دلنوازم شکری است با شکایت گر نکته‌دان عشقی خوش بشنو این حکایت ... رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت ... از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ... عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدایا! این غزل اگر موضوعش امام حسین (ع) و وقایع روز عاشورا و شب یازدهم نباشد، پس چه می‌تواند باشد؟... این غزل، باید به‌طور ویژه برای همین مناسبت سروده شده‌باشد. بیت اولش را که خواندم، پیرمرد از بیت دوم شروع به زمزمه‌کردن با من کرد. شعر را از حفظ می‌خواند و گریه می‌کرد، طوری که چهار ستون بدنش می‌لرزید؛ انگار داشتم برایش روضه می‌خواندم. گفت: «معتقد شدم استاد. معتقد بودم، ایمان پیدا کردم.» و گریه امانش نداد... حالا دیگر می‌دانستم سخنرانی‌ام را چگونه شروع کنم. آن روز من، روضه‌خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که به‌قول خودشان پای هیچ روضه‌ای گریه نکرده‌ بودند. https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
♦️شب عاشورا وقتی در سخنرانی هیئت، واعظ در حال صحبت در مورد مسائل سیاسی روز و دشمن شناسی بود، یکی از هیئتی ها فریاد زد: آقا جلسه را سیاسی نکن، ما برای اشک بر حسین آمده ایم نه سیاسی بازی، روضه ما را خراب نکن بگذار برای غربت حسین اشک بریزیم! متاسفانه تعدادی دیگر هم با او همراه شدند ناگهان بیاد این واقعه تلخ تاریخی افتادم؛صحنه به دار کشیدن ۹ آزادیخواه تبریزی در شهر تبریز بدست لشگر قزاق روس به سال ۱۲۹۰ روز عاشورا هنگامی که روس ها در حال بدار کشیدن آزادیخواهان و دلاوران تبریز در روز عاشورای سال ۱۲۹۰ بودند صدای طبل و سنج از کوچه پسکوچه های تبریز شنیده میشد و مردم تبریز در حال عزاداری برای امام حسین علیه السلام بودند. عده ای زنجیر زن، عده ای سینه زن و عده ای قمه زن..... فرمانده روس اینگونه گفت: میترسیدم که آن جمعیت عظیم عزادار حسینی به آزادیخواهان مبارز تبریزی بپیوندند و در آن صورت چه بر سر ما می آمد !! اما جمعیت عظیم! مردم شیعه (سکولار)! عزادار فقط عزاداری و گریه کردند زنجیر و سینه و قمه زدند و به اعدام ۹ دلاور آزادیخواه خود توجهی نکردند. آری این است نتیجه اسلام سکولار، این است اسلام منهای سیاست و این چیزی است که به شدت به دنبال آن است و برای آن میلیاردی هزینه میکند. براستی در هیئتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل و آمریکا نباشد ابن زیاد سینه میزند، شمر اشک میریزد و یزید ضجه می زند... آری این است نتیجه بی بصیرتی و هیئت سکولار https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
⭕️ هشدار مراقب هوش مصنوعی باشید - قسمت اول 🔹کمی بعد از اغتشاشات 96 بود که رسانه های ضد انقلاب ویدیویی را تحت عنوان ویس لو رفته از جلسه ی رهبری با سران و فرماندهان نشر دادند . خوشبختانه با هماهنگی و هوشیاری دستگاه های تبلیغاتی انقلابی ، آن خدعه در نطفه خفه شد و معاندین نتوانستند آنطور که باید از خدعه شان استفاده کنند . 🔹 حال فرض کنید چند روز بعد دوباره صدایی از یکی از مسئولین عالیتربه به انتشار برسد که فرد در آن به کشتار و قتل و غارت و تجاوز و ثروت اندوزی اعتراف میکند . سرنخی هم وجود ندارد که آیا مانند خدعه ی قبل ، جملات را از کلیپ های متعدد جدا کرده اند یا خیر ؟ 🔹 تقلید صدا یکی از کارایی های محبوب هوش مصنوعی هستش . به این صورت که صدای اشخاص برای ربات اپلود میشود و سپس یک جمله ضبط گردیده و به آن اضافه میشود . ربات نیز آن جمله را با صدای شخص مذکور اکسپورت میکند . 🔺 برای ضد انقلابی که برای پیشبرد اهدافش به بمب گذاری هم رو آورده انجام چنین خدعه های کثیفی کاری ندارد . پس چاره چیست ؟ 🔹 اگر این راهیست که ضد انقلاب قرار است در آن قدم بردارد پس بهتره است هرچه سریع تر جامعه ی رسانه ای انقلاب پیش دستی کند تا اینبار آنها مجبور شوند برای دفاع ، توضیح دهند و نه ما . 🔹 برای مسایل آموزشی هم که شده بارها چنین ویس هایی بایستی بسازیم و نشر دهیم تا برای مخاطبین تفاوت بین صدای واقعی انسان با صدایی که هوش مصنوعی میسازد را مشخص نماییم . 🔹 فراموش نکنیم که هوش مصنوعی همانی بود که با استفاده ازش ظرف چند دقیقه خبر دروغ حمله ی تروریستی به واشنگتن نشر در کل دنیا پخش شد . ✍محمد مهدی بابایی 💢کانال خبری @shohadayeiran57 https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a
📌یک بار سرمان کلاه رفته... روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود. أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (علیه السلام) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟ سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟! مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود. أفندی پرسید یعنی چه؟ شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برابر صد هزار نفر، علی (علیه السلام) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (علیه السلام) بوده است. اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد. ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (علیه السلام) شهید نشد یا حسین (علیه السلام) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است! 📚صد نکته از هزاران https://eitaa.com/joinchat/1801519111Cba7e16497a