کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
💔 #عاشقانه_شهدایی💞 قسمت اول سخت است که دختر باشی مظهر عشق و محبت، عاشق شوی، دل ببندی و پیش از ا
💔
#عاشقانه_شهدائی💕
قسمت دوم
اسم من آیه شحاده است و در سال ۲۰۰۱ (فروردین ۱۳۸۰) در لبنان به دنیا آمدم.
مثل همه بچهها کودکیام همراه با بازی، تفریح و فضای خاص دوران کودکی بود. درباره دوران نوجوانی چیز خاصی به یاد نمیآورم. طبق روال طبیعیاش میگذشت و به مدرسه میرفتم.
سال ۹۶ مدرسه را با مدرک پرستاری به اتمام رساندم و از آن زمان داستانم شروع شد....😌😊
من در خانوادهای که به مسیر مقاومت معتقد و بر حفظ اصولش استوار بود به دنیا آمدم😌
و خدا را شاکرم که اثرگذارترین فرد یا اتفاق زندگیام #شهادت_عزیزانم بوده است
که هر کدام از آنها تأثیر خاص خودشان را روی قلبم گذاشتند.❤️
#ادامه_دارد...
#عشق_آسمونی💍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
کانال محبین وݪایٺ و شهدا🏴
💔 #عاشقانه_شهدائی💕 قسمت دوم اسم من آیه شحاده است و در سال ۲۰۰۱ (فروردین ۱۳۸۰) در لبنان به دنیا آم
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت سوم
دختری بودم مثل تمام دخترها
با هزاران آرزو برای آینده ام، برای زندگی و ازدواجم👰...
قبل از اینکه خواستگاری داشته باشم به مسأله شهادت فکر میکردم و حتی با بعضی از همسران شهدا آشنا بودم تا بدانم بعد از شهادت همسرانشان چه شرایطی داشته اند.🤔
این مسأله در نظرم امری، مقدس بود و از عکس شهدا در موقعیتهای مختلف استفاده میکردم...😇
همان طور که حضرت آقا میگویند: "باید یاد و نام شهدا برای همیشه در جامعه زنده بماند". روی همین حساب، همیشه خودم را در موقعیت یک همسر شهید تصور میکردم.🥀😌
شانزده ساله بودم که در سال ۱۳۹۵ در منطقه حاره حریک با عباس آشنا شدم.🍃
از این آشنایی در حدود سه ماه میگذشت که روز ۲۷ شهریور ۱۳۹۵ عقد کردیم.💍
درست است که من کم سن و سال بودم اما عباس به من درس زندگی میداد و مرا برای اینکه زنی قوی باشم و تحصیلاتم را ادامه بدهم تشویق میکرد.
دوران نامزدیمان نه ماه به طول انجامید و در این مدت من و عباس آرزوهای زیادی برای زندگیمان داشتیم، وسایل خانهمان را آماده کرده بودیم و من در حال رو به راه کردن بقیه کارها و کمک کردن به او در اتمام کارهای خانه بودم اما...
عباس در تاریخ هشتم خرداد سال ۱۳۹۶ در منطقه درعا سوریه به شهادت رسید.🥀
#ادامه_دارد..
#شهید_عباس_علامه
#عشق_آسمونی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
#میثاقنامه_مکتب_حاجقاسم📜
ا•{﷽}•ا
○شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافتهاند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، بهچشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض میگذرید، آنها را در نبود پدران،مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید.
○نیروهای مسلّح خود را که امروز ولی فقیه فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، مذهبتان، اسلام و کشور احترام کنید و نیروهای مسلح میبایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و نوامیس و ارضِ آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت همانگونه که امیرالمؤمنین مولای متقیان فرمود، نیروهای مسلح میبایست منشأ عزت ملت باشد و قلعه و پناهگاه مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد.
#ادامه_دارد...
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
#میثاقنامه_مکتب_حاجقاسم📜
ا•{﷽}•ا
○خداوندا! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می برند؛ یا ارحم الراحمین! مرا بپذیر؛ پاکیزه بپذیر؛آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
○خدایا! از کاروان دوستانم جاماندهام
○خداوند، ای عزیز! من سالها است از کاروانی بهجا ماندهام و پیوسته کسانی را بهسوی آن روانه میکنم، اما خود جا ماندهام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند.
○عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران.
#ادامه_دارد...⚡️
╭═══════•••{}•••═══════╮
@mohebin_velayt_shohada
╰═══════•••{}•••═══════╯
#ڪپےباذکریکصلواتجهتسلامتیوتعجیلدرفرجツ
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#ماه_رمضان
#در_جبهه_ها
دعای توسل و زیارت عاشورا هم در این روزها حال و هوای دیگری داشت. معـنویتــی که «السلام علیــک یــا اباعبدالله»، «زیارت عاشورا» یا «وجیه عندالله اشفع لنا عندالله» در توسل به سفره افطار و سحر ما هدیه میکرد، غیر قابل توصیف است و همین، بنیه معنوی و عدم غفلت از لحظات معنوی رزمندگان را از دیگران ممتاز کرده بود.
نمیتوانم این لحظات را برای شما بیان کنم، در لشکر 28 سنندج بودم و قرار بود بعد از یک هفته به خانه برگردم اما جاذبه این ماه مرا در کردستان ماندگار کرد.
ماه رمضان بهترین و زیباترین خاطرات را برای ما در سنگرها به ارمغان میآورد.
#ادامه_دارد ...
راوی :
حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر محمدی
نماینده ولی فقیه در لشکر 42 قدر اراک
#یاد_یاران
#یاد_باد
#آن_روزگاران
#یاد_باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊💐🥀💐🕊🌹
#سردار_شهید
#محمد_ابراهیم_همت
#دوران_سربازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مسئول_آشپزخانه
#قسمت_اول
ظهر است. سربازها با لب و دهان خشکیده جلو سالن غذاخوری صف کشیدهاند
رادیو، دعای روز #اول_ماه_رمضان را میخواند
گروهبان، با دلشوره به ساعتش نگاه میکند
صدای شیپور آماده باش، همه را به خود میآورد
همه خودشان را جمع و جور میکنند و برای استقبال از سرلشکر آماده میشوند
ماشین سرلشکر ناجی جلو ساختمان غذاخوری میایستد
گروهبان به استقبال میرود. راننده ماشین زود پیاده میشود و در را برای سرلشکر باز میکند
سگ پشمالوی سرلشکر از ماشین پایین میپرد و دم تکان میدهد
لحظه ای بعد، سرلشکر میآید
همه به احترام او پا میکوبند
از رادیو #دعا پخش میشود سرلشکر، سیگارش را روشن میکند و با اشاره به گروهبان میفهماند که رادیو را خاموش کند
گروهبان دوان دوان میرود سرلشکر همراه با سگ و رانندهاش به طرف #آشپزخانه راه میافتد
#ادامه_دارد....
#شهیدانه🥀
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
@mohebin_velayt_shohada
━─━────༺🇮🇷༻────━─━
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#یاد_یاران
یادی از
سردار رشید اسلام
#شهید_احمد_حجتی
و همرزمان #شهیدش
#عبدالحسین_رجائی
و #احمد_معین
به نقل از همرزمان
سال 1361
خرمشهر
عملیات الی بیت المقدس
#قسمت_اول
#آخرین_دیدار
اردیبهشت سال شصت و یک ، در سمیناری با حضور فرماندهان و مسئولان جنگ که در رابطه با عملیات #الي_بیت_المقدس در اهواز تشکیل شده بود شرکت کرد .
بعد برای حضور در مراسم یکی از برادران #جهادگران_شهید به نجف آباد برگشت .
اون دو روزی که در نجف آباد بود #وصیت_نامه_اش رو نوشت و با دوستان و اقوامش خداحافظی کرد .
نزدیکیهای غروب بود که برای شرکت در عملیات #الي_بیت_المقدس راهی منطقه شدیم .
تازه از داران رد شده بودیم که به یک کافه رسیدیم ، همانجا از ماشین پیاده شدیم که هم نمازمان را بخوانیم و هم غذایی بخوریم .
آن موقع #اکبر_فتاح_المنان ، #علی_ایمانیان و #حسین_پارسا ، که #احمد با کمک اونها جهاد رو تشکیل داده بود ، #شهید شده بودند .
#احمد وضویش را گرفت و بی آنکه آستینهایش را پایین بکشد ، ایستاد به نماز . نمازش را که خواند با حالت خاصی گفت : « حسین آقا ، #علی كه #شهید شد . #حسین_پارسا و #اکبر هم #شهید شدند ، امّا من هنوز مانده ام . نمی دونم چرا با این که #محمدعلی و #حسین در خواب ، خبر #شهادتم رو بهم دادند امّا هنوز زنده ام !»
اونقدر گرفته بود که حتی نتوانست غذایش را تمام کند . در راه به روستایی رسیدیم . بعد از سوار کردن دو تا از دوستانش ، من به جای #احمد پشت فرمان نشستم .
حدود ساعت چهار صبح بود که به قرارگاه شوش رسیدیم و بعد در مقر جدیدی که با بچه های جهاد در مدرسه ای راه اندازی کرده بودیم ، ماندیم . چون نقشهی عملیات عوض شده بود به دارخوئین رفتیم و اونجا مقرّ جدیدی رو احداث کردیم ، سه روز بعد ، عملیات #الي_بیت_المقدس شروع شد .
#عاشقانه_های_شهید
دارخوئین محل استقرار نیروهای تیپ14 امام حسین(ع) بود . بچه های جهاد نجف آباد هم اونجا آمده بودند . قبل ازظهر بود که من به دارخوئین رسیدم ، #شهید_حجتی هم بیشتر از چند ساعت نبود که آمده بود . بعد از سلام و احوالپرسی ، چند نفری بیرون محوطه قدم می زدیم که ایشون با صدایی که پر بود از غم و غصه ، گفت : من زمان انقلاب وقتی توی راهپیماییها و تظاهرات شرکت می کردم دلم نمی خواست #شهید بشم . راستش می خواستم سرانجام هدفی رو که دنبال می کردیم ببینم . بعد از پیروزی انقلاب در درگیرهایی که منافقین و گروهکها توی شهرهای مختلف ایجاد کرده بودند هم دلم نمی خواست #شهید بشم . دلم می خواست روند تشکیل جمهوری اسلامی و ایجاد ارگانها و پایه های اصلیش رو ببینم . امّا حالا واقعاً برای #شهادت آماده ام .
#ادامه_دارد
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
#قسمت_دوم
#آغاز_عملیات
با شروع مرحله ی اوّل عملیات #الي_بیت_المقدس ، جهاد نجف آباد به عنوان نيروي پشتیباني تيپ 14 امام حسین(ع) وارد عمل شد .
قرار بود مرحله ی دوّم عملیات از جاده ی آسفالته ی #خرمشهر به سمت مرز که حدود پانزده کیلومتر بود ، ادامه پیدا کنه تا ارتباط بین نیروهای عراقی که در شمال و جنوب این قسمت بودند ، قطع بشه .
انتهای خط نیروهای ما ، یک دژ بود و این دژ کشیده می شد تا پاسگاه زید عراق ، یعنی ابتدای دژ نیروهای پدافند ما بودند و انتهای دژ به فاصله ی حدوداً چهار کیلومتر نیروهای عراقی .
#رفتند_و_جاودانه_شدند
بچه ها به این نتیجه رسیدند مسیری رو شناسایی کنند که هم طولانی نباشه و هم بر خلاف مرحله ی اوّل عملیات که خاک جاده لَمری بود و برای انتقال آمبولانس و #مجروحان بسیار نامناسب بود دچار مشکل نشوند .
سه روز پس از مرحله ی اوّل عملیات در حالی که چیزی تا ظهر نمانده بود #احمد به اتفاق #احمد_معین و #عبدالحسین_رجایی برای شناسایی مسیری فرعی که هم برای تردد و هم جا به جایی به موقع #زخمیها و #شهدا مناسبتر باشه ، براه افتادند .
نیروهای عراقی بعد از رؤیت #تویوتا_استیشن ، آنها را به رگبار می بندند. وقتی میاند طرف ماشین سرنشینانش همگی به #شهادت رسیده بودند . با دیدن کارتهاي شناساييشون متوجه می شند که اینها فرمانده اند .
بعد از انتقال آنها به پادگاني بین راه بصره و ناصریه ، بالگردی که حامل یکي از فرماندهان ارتش عراق بود در محل می نشیند . با گرفتن سی و شش #عكس روي يك حلقه فیلم #عكاسي ، در مراحل مختلف ، پيكر بيجان اين #سه_شهيد را گاه داخل ماشين و گاه بيرون مي آورند و از آنها #عكاسي مي كنند .
حدود یک هفته بعد ، من با #شهيد_عبدالحسین_جلالی در نزدیکی جادّه ی #خرمشهر به آقای شریفي که قبلاً با #شهید_حجتی توی خرمشهر بود ، برخوردیم . آقای جلالی هم ایشون رو از همون موقع می شناخت . چون حدود یک سال بود که همدیگر را ندیده بودند ، ایستادیم تا با هم حال و احوالپرسی کنند .
آقای شریفي سراغ #حسین_پارسا و #احمد_حجتی را از آقای جلالی گرفت . آقای جلالی هم جواب داد که #حسین ، #شهید شده امّا از #احمد چند روزی است که بیخبریم .
ایشون گفتند : امّا من چند روز پیش با دو نفر دیگه سوار #تویوتا_استیشن دیدمشون . بعداً متوجه شدیم همان روزی را می گوید که آنها #ناپدید شده اند .
#ادامه_دارد
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🌹🕊🌷🕊🌷🕊🌹
#هفتم_تیر
#ترور_شهید_بهشتی
#و_72_یار_انقلابی_ایشان
#قسمت_اول
ساعت ۲۰/۳۰ دقیقه روز یكشنبه ۷ تیر ۱۳۶۰، تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، هیأت دولت و …) به تدریج به سالن اجتماعات دفتر مركزی حزب جمهوری اسلامی ایران واقع در سرچشمه ی تهران وارد شدند.
نوای ملكوتی قرآن كریم در فضای سالن طنین انداخته بود و صالحان را بشارت تحقق وعده ی الهی می داد.
پس از پایان قرائت قرآن كریم و اعلام برنامه، #دکتر_بهشتی آغاز سخن نمود. بحث درباره ی تورم بود، اما عده ای از اعضا خواسته بودند كه راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. #دكتر_بهشتی سخنانش را آغاز كرد .
ما بار دیگر نباید اجازه دهیم، #استعمارگران برای ما مهره سازی كنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند.
تلاش كنیم كسانی را كه #متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به #بازی نمی گیرند، انتخاب شوند.
این كلمات كه از لبان حقگوی #دکتر_بهشتی بیرون تراوید. ناگهان #برقی جهید و #نوری خیره كننده و صدایی #مهیب برخاست.
زمین تكان سختی خورد و دیوارها به شدّت لرزید.
در كمتر از #ثانیه_ای از سالن جز تلی از خاك چیزی باقی نماند.
در نخستین ساعت پس از #انفجار، صدها نفر از مردم تهران در خیابانهای اطراف دفتر مرکزی حزب اجتماع کردند و آمبولانسها بیامان در رفت و آمد بودند.
سقف بتونی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی بر اثر #انفجار بمب به کلی فرو ریخته بود و #دهها نفر زیر آوار مدفون شده بودند.
اکثر #مجروحین_و_شهدا که به آمبولانسها حمل میشدند، غرق در #خون بودند و به هیچ وجه شناخته نمیشدند.
#ادامه_دارد
🌹👇🌹👇🌹
🌹👆🌹👆🌹
#قسمت_دوم
کلیه بیمارستانهایی که #شهدا_و_مجروحین این حادثه به آنها انتقال یافته بود، به شدت از طرف مامورین #کمیتهها کنترل میشد.
ساعت ۲۲/۳۰ دقیقه از بیمارستان طرفه خبر رسید: تا این ساعت هشت #شهید که پیکر آنها به کلی متلاشی شده به این بیمارستان برده شدهاند و یکی از #شهدا آقای طباطبایی نماینده مجلس شورای اسلامی است و هویت هفت نفر دیگر هنوز مشخص نشده است.
در این بیمارستان همچنین ۲۰ #مجروح بستری است که حال مزاجی هشت نفر از آنان وخیم است.
در فاصله ساعت ۲۳ تا ۲۴ ، بیست و چهار #جسد از زیر آور خارج شدند و ساعت ۲۴ در حالی که نیروهای امدادگر مرکب از ارتش، سپاه، پلیس و کمیته در محل حادثه بودند ، محوطه دفتر حزب پر از افرادی بود که برای امداد و کمک رسانی از لحظات اول حادثه خود را به محل رسانده بودند و این ازدحام سبب ناهماهنگی هایی در امر کمک رسانی شده بود.
ساعت ۲۴ با اعلام نیاز به #خون از سوی بیمارستانهای تهران که #مصدومین_و_مجروحین را پذیرفته بودند، عدهای از مردم در مقابل بیمارستانها اجتماع کردند تا #خون اهداء کنند.
در عملیات نجات #مجروحین_و_مصدومین، اورژانس تهران حدود #یکصد_نفر از مجروحین را به بیمارستانهای سینا،انقلاب، طرفه و فیروزگر انتقال داد و نیز عدهای توسط سایر ارگانها به دیگر بیمارستانها انتقال یافتند.
عدهای از #مجروحین هم به بیمارستانهای دیگری چون جرجانی، نجمیه، بازرگانان، شفا، یحیائیان، سوانح شماره ۵ و امیراعلم انتقال داده شدند.
ساعت نیم بامداد #هشتم_تیر_ماه، دهها تن از ماموران کمیتههای انقلاب اسلامی ۹ و ۱۰، سپاه پاسداران، ارتش، دژبان و ماموران نجات و امداد آتش نشانی به همراه گروهی از مردم با تلاش زیادی و با بیل و کلنگ و حتی دست، مشغول کنار زدن خروارهاخاک و تیرآهن و تکههای بتون و آسفالت سقف بودند تا اجساد #شهیدان راه انقلاب اسلامی و #مجروهان را بیرون بیاورند.
ضمن این تلاش کسانی که مربوط به ارگانها و نهادهای مختلف بودند، سعی میکردند که بتوانند #دکتر_بهشتی را پیدا کنند.
خیلیها برای اطلاع از سرنوشت این مرد بزرگ، بیتاب بودند.
حتی آنها که #مجروح بودند و تنشان زیر آوار بود، در همان حال اولین سوالشان از کسانی که به کمک آنها آمده بودند، وضعیت #دکتر_بهشتی بود.
#ادامه_دارد
🌹👇🌹👇🌹
🌹👆🌹👆🌹
#قسمت_سوم
با تمام تلاشی که شده بود تا ساعت ۱/۳۰ دقیقه بامداد #هشتم_تیر، اطلاعی از وضعیت #آیتالله_بهشتی در دست نبود.
عدهای میگفتند ایشان جان سالم به در برده است و فقط قسمتی از سرشان مجروح شده که به بیمارستان منتقل شده است و عدهای عقیده داشتند که ایشان قبل از انفجار از محل سالن خارج شده است، اما #هشت صبح، رادیو خبر #شهادت_آیتالله_بهشتی را اعلام کرد.
مردم تهران در ساعت #هشت صبح، پزشکی قانونی را چون نگینی در میان گرفته بودند . پاسداران و افراد کمیتهها حفاظت از پزشکی قانونی را به عهده داشتند و کنترل عبور و مرور خیابانهای اطراف را زیر نظر داشتند.
جمعیت انبوه نوحه خوان و سینه زنان شعار میدادند که
« عزا، عزاست، امروز – روز عزاست امروز – خمینی بت شکن، صاحب عزاست امروز».
« میکُشیم، میکشیم، آنکه برادرم کشت»،
«مرگ بر آمریکا،مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق».
ساعت ۹ صبح #هشتم تیرماه اطراف پزشکی قانونی تا میدان سپه و از خیابان امیرکبیر تا میدان بهارستان مملو از مردمی بود که ناباورانه رادیوهای ترانزیستوری خود را به گوش چسبانده و یا گروه گروه دور یک روزنامه صبح حلقه زده و مشغول شنیدن و یا خواندن خبر این فاجعه #دلخراش بودند.
روز سهشنبه #نهم_تیرماه_۱۳۶۰ ، مراسم تشییع پیکرهای پاک #شهدای واقعه بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی از مقابل مجلس شورای اسلامی آغاز شد.
دیوارهای مجلس با پارچه سیاه پوشیده شده بود و مزین به شعار و تصاویر #شهدا و #امام_خمینی بود.
از نخستین ساعات بامداد جمعیت عزادار در مقابل مجلس گرد آمده و این عمل غیرانسانی مزدوران آمریکایی را محکوم کردند.
انبوه مردم به حدی بود که گذر به سوی مجلس امکان نداشت و تعدادی از وزراء و نمایندگان که میخواستند به مجلس بروند، موفق نشدند .
مراسم #تشییع آغاز شد. دسته موزیک که از قبل در جلوی مجلس قرار گرفته بود، شروع به نواختن مارش #عزا کرد و جمعیت گریهکنان و بر سر زنان شروع به شعار دادن کردند و جمعیت #داغدار همراه آمبولانسها رهسپار #بهشت_زهرا_س شدند.
#ادامه_دارد
🌹👇🌹👇🌹
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#قسمت_اول
در یکی از روزهای گرم #شهریور سال ۱۳۵۹ و فصل برداشت #انگور در دشت ضیاء آباد #قزوین، #شهید_حسین_لشکری سرگرم کمک به پدرش بود که #ناگهان از پایگاه #هوایی_دزفول تلگرام مهم و #فوری به دست او رسید که با خواندن متن آن #اطلاع یافت که #نیروی_هوایی او را احضار کرده است.
با این وصف با #همسرش در #تهران تماس گرفت. جریان #تلگراف را به آگاهی او رساند. در این #تلگراف تصریح شده بود که بر اثر شدت #حملات_عراق به مناطق مرزی #جنوب و #غرب کشور، پایگاه #دزفول به حالت آماده باش کامل درآمده است.
حسین بلافاصله به #تهران بازگشت و از همسرش خواست نظر به اینکه #هوای_دزفول بسیار گرم است و فرزندشان #علی_اکبر چهار ماه سن دارد، شایسته است برای مدتی در #تهران در کنار خانواده اش بماند.
#همسرش از او خواست هرگاه اوضاع #مساعد شد، آن ها را به #دزفول منتقل نماید.
#حسین گفت: به امید خدا #ظرف_۱۵ روز آینده به #تهران برمی گردم!
اما گویا به #حسین الهام شده بود که تا #سالیان_دراز آن ها را نبیند.
به ذهن او رسید به #همسرش وصیت کند، به چهره #همسر جوانش که فقط یک سال و چهارماه از زندگی #مشترکشان گذشته بود خیره شد. اما پس از توکل به #خداوند قادر متعال کمی مکث کرد و گفت: دوست دارم اگر هر زمان #اتفاقی برای من افتاد، مسئله را #شجاعانه تحمل کنید!
بی درنگ #اشک از چشمانش #همسرش جاری شد و #حسین یک بار دیگر به سراغ #علی_اکبر رفت و او را بوسید و سعی کرد #چهره_معصوم او را برای همیشه به خاطر بسپارد!
#ادامه_دارد
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀