#فاطمیه_دوم
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
حالا که گره خورده به کار دنیا
حالا که احاطه کرده ماروغمها
واکن گره های بسته ی دنیا رو
فریاد بزن. بلند بگو یا زهرا
ای سایهی رو سر من
ممنونم که شدی مادر من
پشتم گرمه به عنایت تو
دنیاهم باشه برابر من
شاعر:
#حسن_دهقان
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#میلاد_حضرت_علی_علیه_السلام
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
بر شادی پیغمبر و زهرا صلوات
بر آیینه علی اعلا صلوات
هم مولده اصغر است و هم روز جواد
بر کرب و بلا و طوس یکجا صلوات
بر دلخوشیه ضامن آهو صلوات
جانم بفرست باز بر او صلوات
آمد دو علی دو جلوه از پیغمبر
بر هر دل مشتاق علی گو صلوات
بر روی جواد باز بهتر صلوات
بر ناز نگاه علی اصغر صلوات
این نیست صدای این همه جمعیت
بفرست بلندتر به حیدر صلوات
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#میلاد_حضرت_علی_علیه_السلام
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
#امیرالمومنین
#مدح_مولا
عشق یعنی لحظه ای که زیر باران نجف
مدح مولا را بخوانی رو به ایوان نجف
خستگی راه را در کرده باشی در بهشت
دوستانت را ببینی در شبستان نجف
هرکسی دارد علی را بی نیاز از عالم است
شاه ما شد ،خوش به حال ما گدایان نجف
خوش به حال آن نمک گیری که از یکسال قبل
مانده در زیر زبانش مزه ی نان نجف
عاشقی که کفش هایش از سفر برگشته اند
مانده پاهایش کماکان در بیابان نجف
خاک پای مرتضی عرش است ما دوریم از آن
کاش باشیم اربعین از خاک بوسان نجف
شاعر: #ناصر_دودانگه
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_انوار_کربلا
#شعر_خوانی
#ولادت_امام_حسین_علیه_السلام
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
امشب به کف دل دُر نایاب آمد
میلاد حسین فخر احباب آمد
گویید به نوکران دربار حسین
خیزید و ادب کنید ارباب آمد
از روي حسين تا نقاب افکندند
در عالم عشق انقلاب افکندند
تبريک به طوفان زدگان غم و درد
کشتيّ نجات را به آب افکندند
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_انوار_کربلا
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
خدایِ عالیِ اعلی ندارد از تو عالیتر
ندارد در بساطِ خود از این عالی تعالیتر
علیُّ حُبُه جُنَّه قسیم النار والجَنَّه
به حمدِالله وَالمِنَّه ولیالله ست والیتر
اگر پا بر زمین کوبد علی افلاک میروبد
نباشد در کفِ دستش از این عالم سفالیتر
اگر فرش نجف گردیم حقّا محترم گردیم
که از قالیچهی تبریز میگردیم قالیتر
-
علی باید ؛ فقط ؛ حتماً ؛ امیرالمومنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
اگر جایی دهد زلفش دلِ دیوانهی ما را
"به بوی سیب او بخشم سمرقند و بخارا را"*۱
در آغوشِ حسین است و به رویِ دامن زینب
ببین بابا چه میبخشد گداها را گداها را
لبِ گهوارهاش پروانهای بی تاب اگر دیدید
بدان جبریل آورده مبارک بادِ زهرا را
اگر بابابزرگ این است حتماً این نوه غوغاست
اذانش را علی گفت و به دستش داد دنیا را
-
علی باید چنان باشد علی باید چنین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
خدا را شُکر ما دیدیم شاهِ شهریاران را
خدا را شُکر ما دیدیم ماهِ ماه شعبان را
خدا این نکته را فرمود وقتی فاطمه خندید
فرشته این سخن را گفت و بُرد از آسمان جان را:
که زهرا طورِ دیگر طور دیگر دوست میدارد
میانِ این عروسانش عروسِ خاک ایران را
ببین که میبَرد امشب تبسمهای زیبایش
دلِ مادربزرگش را دلِ اولادِ سلمان را
-
علی از ماست از داماد ما زین سرزمین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
بنا این بود بنشینی وگرنه میرِ میدانی
بنا باشد که برخیزی امیرِ تیغ دارانی
برایت لافتی الا علی میآید از بالا
اگر سربند یازهرا ببندی رویِ پیشانی
هزار ، اللهاکبر را به بازویِ تو میخوانند
که با شمشیر میگردی علیِ اکبرِ ثانی
علیِ اکبرِ ثانی نه تو بالاتر از آنی
تو عباسی نه اینهم نه ، که طوفانتر زِ طوفانی
-
علی در چارده تصویر آمد دلنشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
-
تو صبح و شام میگِریی زِ سوزِ استخوان آقا
به زخمِ کهنهی زنجیر و بر زخمِ زبان آقا
زِ چشمانت که پرسیدند آقا سخت یعنی چه؟
سه دفعه شام گفتی و سه دفعه خیزران آقا
قنوتت را که میدیدند خواهرها... میگفتند
امان از دزدِ انگشتر امان از ساربان آقا
تو سیسال است میگریی چرا پیراهنش بردند؟
تو سیسال است میسوزی زِ لبخندِ سنان آقا
-
علی آمد که عاشورا همیشه آتشین باشد
علی آمد که او اینبار زینالعابدین باشد
شاعر:
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
بر جلوه خلقت پیمبر صلوات
بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات
تقدیم به آن جوان رعنا که بُود
سرتا به قدم شبیه حیدر صلوات
از خانه ارباب خبر میآید
بر آل علی تازه پسر میآید
در خلق و مرام و منطق و حسن و جمال
انگار محمدی دگر میآید
در روز جوان بگو مکرر صلوات
بر اشبه ناس بر پیمبر صلوات
میلاد علی بن حسین بن علی ست
ناز قدم علی اکبر صلوات
میبارد از این جمال دلجو صد ماه
سر تا به قدم علی میآید از راه
حق است اگر کعبه ترک بردارد
لا حول و لا قوه الا بالله
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
در سحر گاهی از مه برکات
چون به مسجد شدم به شوق صلاة
هاتفی با نوای زیبا گفت
بر اذان گوی کربلا صلوات
شاعر:
#جواد_کریم_زاده
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
صدف در خویش، گوهر می پسندد
دلم دریاست، کوثر می پسندد
لبم چون ذکر حیدر می پسندد ...
مرا بابای اکبر می پسندد
صدای گریه اش پیچیده اینجا
اذان گوی حسین آمد به دنیا
دهد ذکر علی جان، جان به لیلا
رسیده جزئی از قرآن به لیلا
سلام خالق منّان به لیلا
قریش آورده است ایمان به لیلا
ببین در طور، نور منجلی را
علی بن حسین بن علی را
همین در را بزن، باب المراد است
گدایی پشت این در، فوق العاده است
کسی که پای سائل ایستاده است ...
علیِّ اوّلِ این خانواده است
خدا تا که خدای عالمین است ...
علی اسم پسرهای حسین است
عجب شوری همین آغاز دارد
پیمبر زاده است، اعجاز دارد
دو تا چشمِ کرامتْ ساز دارد
به دوش عمه زینب، ناز دارد
کسی که بر لبش صدآفرین است
بجای فاطمه، ام البنین است
خریدارش اویس صد قرن شد
قدش طوبای جنات عدن شد
مقامش رفت بالا، پنج تن شد
علی بن الحسین، ابن الحسن شد
همیشه سفره دار مجتبی بود
وجودش خرج آن دولتسرا بود
نگاهش نور مصباح الهدی داشت
به دستش پرچمِ صاحب لوا داشت
از اول در مدینه، کربلا داشت
عبا از خامس آل عبا داشت
ببین یکجا در این شهزاده اکبر
جوانی علی را با پیمبر
سحرگاهان دعا را دوست دارم
غم خون خدا را دوست دارم
اگر کرببلا را دوست دارم
همان پایین پا را دوست دارم
میان زائرانش در خروشم
صدای اکبرش خورده به گوشم
میان آنهمه غوغای مرکب
بمیرم، پیکرش شد نامرتب
همینکه مو پریشان کرد زینب
معذب شد، معذب شد، معذب
حسین آنجا نمی دانم چه ها دید؟
صد و ده تا علی را در عبا چید
شاعر:
#رضا_دین_پرور
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_نیمه_شعبان
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
امشب حسنات میفرستد حسنات
صدها برکات میفرستد برکات
نذر پسرش حضرت نرجس خاتون
دارد صلوات میفرستد صلوات
رسیدهای به جلال خود از جمال خودت
از انتهای اُفقها از آن کمال خودت
تو آمدی که حساب خدا درست آید
رسیدهای که شوی پاسخ سوال خودت
زمان وصل رسد فصل سرد بگریزد
که غرق نور زمین سازی از وصال خودت
تو آمدی که جهان را پُر از علی بکنی
که حل کنی همه را در شکوه آل خودت
بخوانی أشهَدُ أَنّ عَلی ولیَّالله
نشان دهی به جهان جلوهی جلال خودت
ظهور کن که ظهورت دعای فاطمه است
مبارک است شب مرتضی فاطمه است
ادامهی همهی دعوت پیمبرها
تجلی ثمرات حسین پرورها
حواس فاطمه تنها به نام تو جمع است
به التماس دعای تمام مادرها
نشین بجای حسن بر گذر، تصدق کن
که نوبت من و ما هم شود از آخرها
نشسته آل امیه به جای پیغمبر
قدم بزن شکند زیر پات منبرها
تمام همت ما جمع میشود با تو
که شیعه را برسانی به فتحِ سنگرها
بیا که شیعه به رزمایش تو آماده است
بیا به کشور ما ارتش تو آماده است
به کعبه تکیه بزن که قیام نزدیک است
کنار رُکن یمانی سلام نزدیک است
نشانهها همه جا پر شدهاست میگویند
که ظهر عشق ظهور امام نزدیک است
بگو به جمع جهالت به جهل، جولان ده
کمی نمانده دگر فتح شام نزدیک است
نفس بزن که بریزند زور و ظالم و ظلم
بگو به این همه غم التیام نزدیک است
مدینه منتظر یک تقاص کهنهی توست
مدینه منتظر است، انتقام نزدیک است
ورق ورق دل تقویم کربلا با توست
چه غم از اینهمه غم تیغ مرتضی با توست
بگیر تیغ بنوشند اقتدارِ تو را
که تب کنند و ببینند تا تبار تو را
بگیر تیغ، خدا را به حال آوری و..
..میان رزم ببیند علی، وقار تو را
به روی گردن گردنکشان قدم بگذار
که مُهر خویش کنند آتشین غبار تو را
زمین به زیر قدمهای توست میشنود
شکوه نعرهی لایمکن الفرار تو را
احُد گذشت محال است تا که در بروند
بزن که تا بچشد ضرب ذوالفقار تو را
بتاب ای سحر شب فروز ماهستیم
قسم به چفیهی آقا هنوز ما هستیم
مرا ببخش که با تو قمارها دارم
از انتظار خودم انتظارها دارم
مرا ببخش که نام تو گفتم و پسِ ذهن
برای منتظرانت شعارها دارم
مرا هزار امید است و هر هزار تویی
ولی ببخش که جز تو هزارها دارم
به یاد تو که نیفتاد هرکه من را دید
از ادعا و نبودن عیارها دارم
مرا به خویش نشان دِه که خسته از قفسم
تنیدهام به تنِ خود حصارها دارم
نگاه توست که تقدیر ما بگرداند
دعای گوشه نشینان بلا بگرداند
بس است این همه اندوه در جهان برخیز
دمیده حضرت خورشید، آسمان برخیز
صدای کودک غزه صدای گریهی قدس
دعای ضایحه یا صاحب الزمان برخیز
صدای حجت حق میرسد به تک تک ما
برای جمع جهان ،جانِ جمکران برخیز
بپا بخیر تویی سیصد و چهاردهم
بپا بخیز رسیده قرارمان برخیز
میان یار و من و تو حجاب ما هستیم
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
مباد آنکه بمانی که یار بسیار است
به پا بایست برادر که کار بسیار است
بیا که دیدهی ما را به گریه وا کنی و
برای مادر خود خیمهای به پا کنی و
نشستهام سر راهت برای من کافیست
دو لقمه نان و گلیمی که دست و پا کنی و
میان مسجد سهله کنار خانهی خود
چه میشود که کمی عشق نذر ما کنی و
برای ام بنین و برای فاطمه و
برای چهار امامم حرم بنا کنی و
به درد کارگری میخوریم بین بقیع
سپس حوالهی ما را به کربلا کنی و
میان کرببلا زخم مشترک داریم
بیا که نعرهی یا لَیتنا معک داریم
شاعر:
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
بر آنکه شفیعه است روز عرصات
با دست کریمهاش روا بس حاجات
بر پرده نشینه کنج ویرانه عشق
سر تا قدم رقیه خاتون صلوات
خورشید فروزانِ جهان تاب آمد
از بهر حوائج همه، "باب" آمد
از عرشِ خدا ندا دهد جبرائیل:
تعظیم کنید! "بنتُ الاَرباب" آمد
شاعر:
#علی_بیرقدار
در چشم حسین از همه کس نازتر است
از سرو نهال او سرافراز تر است
بستند اگرچه دست او را اما
دستش به کرم از همه کس بازتر است
شاعر:
#حاج_علی_انسانی
در چهرهی خود هیبت زهرا دارد
بر دوش ابالفضلِ علی جا دارد
با این که سه ساله است مانند عمو
در دادن حاجت ید طولا دارد
شاعر:
#مهدی_مقیمی
زینب بنِگر چه تکیه گاهی دارد
ارباب عجب پشت و پناهی دارد
حق داشت رقیه عاشق او بشود
الحق که عجب عموی ماهی دارد
شاعر:
#مهدی_مقیمی
آن روی چو ماه را تماشا میکرد
صد غنچهی تنگ دل؛ شکوفا میکرد
خورشید، رُخی چو ماه را میبوسید
با بوسه و اشک، یاد زهرا میکرد
تکبیر، ز کعبه با اذان خواهد گفت
تبریک، زمین و آسمان خواهد گفت
لبهای ندیده خنده، خواهد خندید
مهدی به رقیه، عمهجان خواهد گفت
شاعر:
#حاج_علی_انسانی
در نام رقیه، فاطمه پنهان است
از این دو، یکی جان و یکی جانان است
در روی کبود آن دو، پیداست خدا
آیینه بزرگ و کوچکش یکسان است
شاعر:
#سیدرضا_مؤید
نان از کَرَمِ رقیهجان… مارا بس
جانی ز دَمِ رقیهجان… مارا بس
در بین تمام آرزوها... یا رب
یک شب حَرَمِ رقیهجان… مارا بس
شاعر:
#سیدمجتبی_شجاع
محتاج دم رقیه جانم… جانم
غرق کرم رقیه جانم… جانم
دیگر چه سعادتی از این بالاتر...
زیر عَلَم رقیه جانم… جانم
شاعر:
#سیدمجتبی_شجاع
فریاد گلوی خستگان است رقیه
یک پنجره رو به آسمان است رقیه
چون کوه، علمدار قیام گریه ست
بانوی همیشه قهرمان است رقیه
شاعر:
#حسن_کردی
اولین آینه ی جاری کوثر آمد
دومین فاطمه ی خانه ی حیدر آمد
محشری معجزهای بی بدلی غوغایی
دختری نیست به اندازه تو بابایی
شاعر:
#حسن_لطفی
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز میآید
پدرها خوب میفهمند این مضمون زیبا را
به خاک چادر زینب قسم که در صف حشر
تمام گریه کنان اند در امان رقیه
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#جشن_میلاد_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
عرش از نورِ خدا غرقِ طَلاطُم شُده بود
بَسکه میریخت گُل از عرش زمین گُم شده بود
باز هنگامهیِ یک جلوه تَبَسُم شده بود
وقتِ رقصیدنِ دل وقتِ ترنُم شده بود
شب از آن شب همه شب مثلِ شقايق شده است
مثلِ مجنون شده یعنی که شب عاشق شده است
چه شکوهی که خدا نیز تماشا میکرد
بال در بالِ فرشته پَرِ خود وا میکرد
جلوه بر چشمِ علی اُمِاَبیها میکرد
یا حسین ابنِ علی بود که غوغا میکرد
مثل خورشید دل از آنهمه کوکب میبُرد
زینبی آمده بود و دِلِ زینب میبُرد
لاله شوریدهیِ هر لحظهی دیدارش بود
ماه آواره و شب گرد و گرفتارش بود
مِهر همسایهیِ دیوار به دیوارش بود
خوشبحالِ دلش عباس علمدارش بود
چشم وا کرد و خدا گفت چه رویی دارد
چه ظهوری چه شکوهی چه عمویی دارد
موج برخاست و با زمزمه از دریا گفت
باد پیچیده و از آن شبِ ناپیدا گفت
آنشبی که مَلَک از آمدنِ لیلا گفت
خبرِ آمدنِ لیلیِ لیلا را گفت
اولین آینهیِ جاریِ کوثر آمد
دومین فاطمهیِ خانهی حیدر آمد
آسمان از قدمش تا که شکوفا میشد
عشق شیرازهی هر واژهی دنیا میشد
هر سحرگاه که گلبرگ گُلَش وا میشد
عالم از یاسترین عطر مسیحا میشد
باغبان با همه آغوش پذیرایش بود
لحظهی آمدنِ اُمِاَبیهایش بود
کیست این جلوه مگر عصمتِ کبریٰ دارد
کیست این یاس که صد باغِ تماشا دارد
کیست این چشمه که در دامنه دریا دارد
به سرِ سینهی اَربابِ همه جا دارد
تا که یکبار به چشمانِ پدر بابا گفت
تا نَفَس داشت حسین ابن علی زهرا گفت
نظری کُن که سَری زیرِ قدمها داری
بینِ منظومهی خورشیدیِ دل جا داری
زیرِ پا وسعتِ ششگوشهی دنیا داری
که سرِ دوشِ علمدارِ علی جا داری
مثل فطرس شده آنکس که گدایَت شده است
دلِ ما در به درِ کرب و بلایت شده است
حیف از آن یاس که یکروزه بَر و بارَش سوخت
دامنش دور زِ چشمانِ علمدارش سوخت
پایِ پُر آبلهاش با تنِ تبدارش سوخت
از سرِ ناقه زمین خورد و دلِ زارش سوخت
چشم وا کرد و به نیزه سرِ بابا را دید
از همان فاصلهیِ دور لبش را بوسید
شاعر:
#حسن_لطفی
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1
#شب_دوم_ماه_رمضان
#شعر_خوانی
#کربلایی_محسن_محمدی_پناه
مژده ای تقویم ها ! بوی بهاران آمده
فصل یخبندانِ دلتنگی به پایان آمده
سفرهدارِ سی شبِ ماهِ مبارک ، اَلسَّلام!
پهن کن خوانِ وسیعات را که مهمان آمده
اول ماه آمدم با کولهی شرمندگی
باز کن آغوش گرمت را ، پشیمان آمده
معصیت ، قلبِ گرفتارِ مرا بیمار کرد
دردمندِ دام ها دنبال درمان آمده
خَلق از من رو گرفتند و تو رو کردی به من
این تویی که وقت تنهایی..، شتابان آمده
تو نبودی ، منجلاب نَفْس غرقم کرده بود
ریسمان لطف تو در اوج بحران آمده
با همین آلودگیها دوستت دارم خدا
عاشقت با نیّت جبرانِ خُسران آمده
هر زمان بیکَس شدم ، زهرا به فریادم رسید
چادر مادر به دستِ طفل گریان آمده!
لانه ام طوس است..،جلد آستانِ مشهدم
این زبانبسته به پابوسی سلطان آمده
در جواب هر رضا مستانه گفتم : مــرتــضــیٰ
مزّه ی انگورِ حیدر زیر دندان آمده
من به این و آن سپُردم در نجف خاکم کنند...
وقت کفن و دفن می بینم پدرجان آمده
بی قرارم..،مایه ی آرامش من کربلاست
بر مشام جانِ من عطری ز جانان آمده
روزهدارِ تشنه ذکرش می شود : عطشان حسین!
یاد شاهی که تک و تنها به میدان آمده
عاقبت کهنهحصیرِ ده تنش را جمع کرد...
چه بلایی بر سرِ آن جسم عریان آمده
شاعر:
#بردیا_محمدی
http://eitaa.com/mohsenmohammadipanah1