eitaa logo
مجردان انقلابی
14.3هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
183 فایل
#آتش_به_اختیار یک عده جوون انقلابی 🌷 فقط جهت تبلیغات پیام دهید 👇 @mojaradan_bott متخصص عروسی مذهبی 🔰کپی مطالب باصلوات آزاد🔰 t.me/mojaradan 👈آدرس تلگرام sapp.ir/mojaradan 👈آدرس سروش eitaa.com/mojaradan 👈 آدرس ایتا
مشاهده در ایتا
دانلود
مجردان انقلابی
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم #قسمت_اول ✅ سرمایه‌ای برای #خوشبختی ⁉️ وقتی که برای ج
#چه_مقدار_به_کاربردی_بودن_جهیزیه_فکر_میکنیم #قسمت_دوم 🛍 اسراف؛ بیماری #واگیردار عصرما در اینجا خوب است چندجمله از توصیه‌های اکید #حضرت آقا را در این باب برای همیشه آویزه‌ی گوش‌مان کنیم که فرمودند: #تجملات برای یک جامعه، #مضر و بد است. آن کسانی که با تجملات #مخالفت می‌کنند، معنایش این نیست که از لذت‌ها و #خوشی‌هایش بی‌اطلاعند، نه! آن را کاری مضر برای جامعه می‌دانند. مثل یک #دارو یا خوراکی مضر. با تجملات زیادی، جامعه زیان می‌کند. البته در #حد معقول و متداول ایرادی ندارد.» تجملات و استفاده از #ظواهر زائد بر زندگی مثل یک ویروس خیلی زود همه را درگیر خودش می کند و هرچند وقت #قلمی را به اقلام مورد نیاز جهیزیه اضافه می کند. تضمینی برای #خوشبختی آیا تا به حال شنیده اید که فلانی به خاطر اینکه #جهاز کاملی و پرپیمانی داشته، خیلی خوشبخت است؟ چه کسی می تواند #چنین تضمینی بدهد؟ این کارها متاسفانه به جز #حسرت به دل کردن یک عده جوان در آستانه‌ی ازدواج و #تلخ کردن زندگی بر آنها نتیجه ای ندارد. 🆔 @mojaradan
📌ازدواج خیابانی کرده‌ام. حالا چه کنم؟ شما دربارۀ نادرست بودن ازدواج‌های خیابانی حرف می‌زنید و من یکی از افرادی هستم که با همسرم دوست بودیم و بعد از یک سال ازدواج کردیم. حالا کرده‌ایم و یک بچّه هم داریم، فهمیده‌ایم که کفو هم نیستیم. در زمانی که دوست بودیم گویا را نمی دیدیم اما حالا این اختلافات به ویژه در مسائل مذهبی خودش را نشان داده و من مانده‌ام چه کنم؟ من، از نظر ایمانی، قوی نیست. ⭕️ 1⃣فراموش کردن گذشته ✅گذشته را باید فراموش کرد. اگر شما در مرحلۀ پیش از ازدواج قرار داشتید، تأکید می‌کردیم که با چشم باز انتخاب کنید؛ امّا حالا که ازدواج کرده‌اید و یک فرزند هم دارید، صورت مسئله، عوض شده است. ⚠️شما هر اندازه به و انتخاب اشتباهتان فکر کنید، انگیزه‌تان برای اصلاح زندگی، کم‌رنگ می‌شود. ❌پس گذشته را کنید. بپذیرید که زندگی شما با همین مردی است که انتخاب کرده‌اید. الآن، وقت سخن گفتن و فکر کردن به و اشتباه بودن تصمیم تان نیست. گاهی اوقات گذشته، امروزِ انسان را به هم می‌ریزد و به دنبال آن، آینده هم خراب می‌شود. ⬅️ ادامه پاسخ این پرسش را روزهای آتی دنبال کنید😊..‌‌ 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص۹۸-۹۷ @mojaradan
🌸 تجمل عامل خوشبختی نیست! 💠 رهبرانقلاب: کسانی که با تجمل عروس و داماد می‌شوند خوشبخت ‌ترند؟ چه کسی می تواند چیزی را ادعا کند؟ 💠 این کارها جز این‌که عده جوان را به دل کند چیز دیگری نیست! اگر نتوانستند آن جور آن ها بگیرند تا ابد حسرت به دل بمانند یا نتوانند عروسی بگیرند. تا آمدند دخترش را بگیرند، چون# دستش خالی است، این دختر در خانه بماند. این پسر دانشجو یا کارگر یا کاسب ضعیف، همین طور متأهل بماند. ١٣٧٣/٩/٢٣ 🔴 @mojaradan
🖤 سلام جان! خسته نباشی از غوغای تمام نشدنی این دنیا... صبح تابه حال تابی مان را دیده ای... دم صبح که بیدار شدم فقط راستش را بخواهی از ایران بعد از تو داشتم اما... اما درست بعد از نماز جمعه امروز، وقتی آمده بودم که فقط گریه کنم، دیدم را... همان موقع که صدای "سردار با ، شهادتت مبارک" و "ارتشی، سپاهی، انتقام" شان میدان را می لرزاند. دیدم و راحت شد که تو و همرزمانت برایمان به ارمغان آوردید، ماندنی ست... شنیدم و خیالم راحت شد که هستند سلیمانی ها و نمیگذارند اتفاقی که در عراق و سوریه افتاد تکرار شود... نمی گویم و نمی گویند ناگفته های را... تا بماند برای نسل های بعد که قضاوت کنند و آه بکشند سردارجان، دلیل بی تابی مان را خودت میدانی... ما های جنگ را ندیدیم؛ قهرمانانی مثل شما را هم... پس حق بدهید به مان... نمیدانم انتقام چه خواهد بود، ولی قلب ما و همه کودکان مظلوم جهان را، که امشب باید بخوابند بخشد... سردار جان به احمد و حججی سلام مارا برسان. مثل مثل شما که نه، ولی کمک کنید باشیم و بتوانیم راهتان را ادامه بدهیم. کمکمان کنید جا و بمانیم در این راه مشکی مان را می پوشیم، بند پوتین را می کنیم و با دل عزادار کار را شروع میکنیم. بیشتر از همیشه 🇮🇷راحت بخواب سردارجان که ما 🇮🇷 🖤 @mojaradan
💠💠کاش با فلانی رفاقت نمی‌کردم 👈 دختر خانمی که ..... ❌ با در ارتباطی... ❌ و پسرِ نامحرمِ فضای مجازی رو «» خطاب میکنی و میشی ... 👈و آقا پسر، .. ❌ که با مردم چت میکنی... ❌ و نامحرم رو تو فضای مجازی رعایت نمیکنی... ❌همین که بدی یه غریبه به حریمت وارد بشه، و تو رو از دور بکنه، برای کافیه... میدونستی یکی از جانسوز اهل جهنّم، همین رفاقت‌ها و دوستی‌هاست⁉️ 🔰 سوره‌ مبارکه فرقان، آیه ﴿۲۸-۲۷﴾ 〖یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ... یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا〗 🌷【به خاطر بیاور روزی را که، کار دست خود را از شدّت به دندان می‌گزد، و می‌گوید: «ای وای بر من، کاش فلانی را بعنوان دوست خود انتخاب نکرده بودم!»】 : حالا این دوست می‌تونه: ✴️ همکلاسیت...👩🎓👨🎓 ✴️ همسایه‌ات...👥 ✴️ همکارت...👥 ✴️ همون نامحرمِ فضای مجازی...👤 ✴️ یا حتّی گوشیِ موبایلت باشه...📱 ⚠️ حواست هست⁉️ ⚰ معلوم نیست الموت کِی بیاد سراغمون... پس همیشه رو تو دلمون زنده نگه داریم @mojaradan --------------------------
بزرگواران✅ کنید و از بخواید که شما رو هم برسونه به تا از این و عظما عقب نمونید . 🤲🏻📿 چرا که بعد جز و ندامت و افسوس، چیزی نصیب « » نخواهد شد. 😢😞 🦋چون خیر دنیا و آخرت ما در خوندن « » هست✔️ 💥« » در بطن و باطن خودش دارای و اثرات شگرفی هستش و اون اثرات بارها و مکررا” از طرف و داران به رسیده . لذا بایستی به این موضوع بسیار بدید .  تاثیراتی که تو « » قرار داده، اون تاثیرات تو کمتر سایر به چشم میخوره و بلکه برخی از اثرات، فقط مختص به خود این عبادت  هستش.😃😉 یعنی شخص برای رسیدن به اون اثرات ، ⭕️فقط و فقط باید از راه و مسیر « » وارد بشه تا کسبش کنه .😌✌️🏻 تو معمولا برای اعمال عبادی ، خداوند اون اعمال رو به رخ میکشه و میگه. اما عملی که تو قرآن اومده اما خداوند مقدار رو نگفته، همین عمل « » هستش. ✍🏻فقط به که اهل « »  هستن فرموده؛ 🍁✨ ( یه چشم روشنایی هایی در بهشت در انتظار شماست که نه گوشی شنید و نه چشمی دیده )✨🍁 خیلی عجیبه!!🙂🙃 (یجورایی انگار بصورت خدا قصد داره « رو تو بقول گفتنی کنه) 😇😇 🏴 🦋✨ @mojaradan
☝️🏻🔴روایتها اومده که همه به حال غبطه میخورن و بهشتیان تو ، بحال بهشتیانی که اهل « »  بودن و میخورن!!!😅❣ بر عظمت «این عبادت» !!🌱☘ واقعا” عجیبه!! خود بهشتیان تو غرق نعمت و نشاط و شادی هستن اما باز با این حال چگونه ⚡️ شوکت و مقام و ابهت وجاه و جلال و عظمتی⚡️ به بهشتیان خوان میده، که سایر بهشتیانی که خودشون تو اهل نبودن به حال نماز شبخونا تو بهشت غبطه میخورن!! 😌😉 به به!😋 چقد لذت بخش …🦋 چقد زیبا !!!😍 خوشا بسعادتشون 🙃. 🔴♦️تو هم دوست داری خون بشی😃🧐... ايول ... از امشب به خودت وخدا قول بده تو حتما میتونی✌️🏻 فقط کافیه که بخوای🤗 امشب شروع کن از سه رکعت شروع کن.... نشد🤭 دیگه یه رکعت رو بخون... اسمت ميره تو لیست خونا...🤗🥀💐 دستور تو عکس هست 😇 @mojaradan
بزرگواران✅ کنید و از بخواید که شما رو هم برسونه به تا از این و عظما عقب نمونید . 🤲🏻📿 چرا که بعد جز و ندامت و افسوس، چیزی نصیب « » نخواهد شد. 😢😞 🦋چون خیر دنیا و آخرت ما در خوندن « » هست✔️ 💥« » در بطن و باطن خودش دارای و اثرات شگرفی هستش و اون اثرات بارها و مکررا” از طرف و داران به رسیده . لذا بایستی به این موضوع بسیار بدید .  تاثیراتی که تو « » قرار داده، اون تاثیرات تو کمتر سایر به چشم میخوره و بلکه برخی از اثرات، فقط مختص به خود این عبادت  هستش.😃😉 یعنی شخص برای رسیدن به اون اثرات ، ⭕️فقط و فقط باید از راه و مسیر « » وارد بشه تا کسبش کنه .😌✌️🏻 تو معمولا برای اعمال عبادی ، خداوند اون اعمال رو به رخ میکشه و میگه. اما عملی که تو قرآن اومده اما خداوند مقدار رو نگفته، همین عمل « » هستش. ✍🏻فقط به که اهل « »  هستن فرموده؛ 🍁✨ ( یه چشم روشنایی هایی در بهشت در انتظار شماست که نه گوشی شنید و نه چشمی دیده )✨🍁 خیلی عجیبه!!🙂🙃 (یجورایی انگار بصورت خدا قصد داره « رو تو بقول گفتنی کنه) 😇😇 @mojaradan
🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆🔶🔆 📌از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است: ✍🏻⚫️«هر کس   شب را به به سر برد در حالی که فقط و طلب اجر الهی باشد، 🔻پروردگار به فرشتگان می فرماید: 🔸به عدد آنچه روییده می شود از برگ و دانه ها   و درختان در این ، و به شماره تمام نی ها و شاخه های تازه، و برای وی بنویسید.🔺 ✔️⚫️و هر کس شب را به و مشغول باشد، خداوند 10 را به او عطا می فرماید:🔻 و در نامه اعمالش را به دست وی خواهد داد.🔺 ✔️⚫️و هر کس شب را به مشغول باشد خداوند پاداش  🔻یک شکیبای با اخلاص به او می کند و او ر ا درباره  اهل خانه اش می پذیرد🔺. ✔️⚫️هر فرد که شب را بخواند🔻 با ای نورانی چون ماه از خود خارج می شود تا از با جماعتی که در عبور کند🔺. ✔️و هر کس که شب را بخواند 🔻در توبه کاران و بازگشت کنندگان به سوی خدا نوشته می شود، و قدیم و جدیدش می گردد🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را نماز بخواند 🔻در از ندیمان خلیل خواهد بود🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را به نماز بایستد در 🔻صف اول خواهد بود تا از   همچون تند بادی  بگذرد و بی مناقشه در حساب  داخل گردد🔺. ✔️⚫️و هر کس از را بخواند 🔻هیچ فرشته ای را نمی کند مگر آنکه به مقام و منزلت او در نزد غبطه و می برد و به او پیشنهاد  می شود که از هر کدام از درهای که می خواهی وارد شو🔺. ✔️⚫️و اگر کسی   از را   بخواند🔻 اگر هزار برابر زمین پر از باشد برابری با او نمی کند و از برابری او در مقابل این عمل بیشتر از هفتاد غلامی  که از اولاد اسماعیل باشند و آزاد کند پاداش است🔺. ✔️⚫️و هر کس شب را نماز بخواند از برای🔻 او به شماره شنهای حسنات است که حسنه اش سنگین تر از ده برابر کوه خواهد بود🔺. ✔️ ⚫️و هر کس تمام به عبادت به سر برد در حالی که شریف را تلاوت کند و همه را به و و ذکر خدا باشد🔻 به قدری به او اجر داده می شود که کمترین  مقدارش ان است که بریزد و پاک شود مانند روزی که از متولد شده و به شماره و درجات برای او است و   از نور در او زنند، و تیرگیگناه و را از او برطرف سازند و او را از ایمن گردانند و بیزاری و برات آزادی از را به او عطا کنند و در زمره آن کسانی که از در امانند می شود 🔺 ☑️🔶و پروردگار به فرشتگان می فرماید: 💫🌸ای فرشتگان من! نظر کنید به بنده من، را به عبادت به جهت طلب خشنودی من به سر برد او  را داخل در کنید و از برای او در آنجا هزار شهر است و در آن شهرها آنچه میل انسانها باشد مهیا و از آنچه  چشم ها لذت می برند موجود است و سعادت هایی که به دل هیچ کس خطور نکرده است . بعلاوه آنچه از احترامات و افزونیها و تقرب و نزدیکی که برایش مهیا نموده ام.(🦋🌸) 🦋🌸📚ثواب الاعمال، ص 101-102 ••❥⚜︎----------- @mojaradan 🎀 ••❥⚜︎-----------
🍃 نتیجه سه عبارت است : دیروز استفاده از به فردا ☑️ولی ما با سه عبارت دیگر زندگی میکنیم دیروز اتلاف امروز از فردا بیاین با به شیوه درست کنیم🌹 برای نشر بدین 🌐 @mojaradan
💐💐💐💐💐 ها و ⁉️در این قسمت به عوامل ایجاد کننده این روابط و راههای پیشگیری اون می پردازیم و چون هر زمینه، راهکار مخصوص خودشو داره، ذیل هر یک از زمینه ها، راهکار اون هم قرار میدیم: 👀١. 🖤یکی از زمینه های ایجاد روابط غلط، نگاه مسموم هست. برای آدمی که شهوت برای اون زینت داده شده یک نگاه کافیست تا اون شخص رو از خود بی خود کنه. 🏹نگاه حرام، تیری از تیرهای شیطانه، چه بسا نگاهی که های طولانی در پی داره. 🌹لذا حضرت علی(ع) می فرماید: «دیده ها شکارگاه‌های شیطانند»، بعضی ، ویروس «گناه» منتشر می‌کنن، پس فاصله چندانی بین نگاه و گناه نیست. ⚠️کنار هر گناه دو فرمان هست؛ شیطان می گوید: «چشم بدوز»...خدای رحمان می گوید: «چشم فرو بند»... 🚫تنها راهکار آسودگی دل و ازبین بردن این زمینه همون هست که قرآن می فرماید: مؤمنان نگاه خود را از نامحرم بگردانند. «قُل لِلمُؤمِنینَ یَغُضّوا مِن اَبصـرِهِم». و در روایات اومده که کسی که چشم خودش را فرو ببنده دل رو آسوده میکنه...از پشت به زنان نامحرم نگاه نکنید...از رو به رو به زن نامحرم خیره نشین...و اگر به طور اتفاقی نگاهتون به نامحرم افتاد چشمتون رو برگردونید...و بار دیگه نگاه خودتون رو به اون نامحرم نندازید... ⚠️ حفظ نگاه مخصوص مردا نیست؛ زلیخا اسیر نگاه شده بود و زنان مصر با دیدن یوسف دست خودشون را بریدن؛ لذا قرآن به زنان مؤمن هم دستور میده که چشمشون رو از نگاه به مردان اجنبی فرو ببندن. 📜 زدست دیده و دل هر دو فریاد/ که هرچه دیده بیند دل کند یاد/ 📜 بسازم خنجــری نیشش ز فولاد/ زنم بر دیـــده تا دل گــردد آزاد!! 🤔 @mojaradan
🦋⃟📸 سلام_ارباب_خوبم✋❤️ عطر سیب دل ز دلم برده حسین دیدن صحنت به دلم مانده حسین این چه که دلتنگ حرم میگردم سرنوشتم به ضریح تو حسین ⚘⚘ صبح تون حسینی🌤🌼 @mojaradan
☝️🏻🔴روایتها اومده که همه به حال غبطه میخورن و بهشتیان تو ، بحال بهشتیانی که اهل « »  بودن و میخورن!!!😅❣ بر عظمت «این عبادت» !!🌱☘ واقعا” عجیبه!! خود بهشتیان تو غرق نعمت و نشاط و شادی هستن اما باز با این حال چگونه ⚡️ شوکت و مقام و ابهت وجاه و جلال و عظمتی⚡️ به بهشتیان خوان میده، که سایر بهشتیانی که خودشون تو اهل نبودن به حال نماز شبخونا تو بهشت غبطه میخورن!! 😌😉 به به!😋 چقد لذت بخش …🦋 چقد زیبا !!!😍 خوشا بسعادتشون 🙃. 🔴♦️تو هم دوست داری خون بشی😃🧐... ايول ... از امشب به خودت وخدا قول بده تو حتما میتونی✌️🏻 فقط کافیه که بخوای🤗 امشب شروع کن از سه رکعت شروع کن.... نشد🤭 دیگه یه رکعت رو بخون... اسمت ميره تو لیست خونا...🤗🥀💐 💠حجت‌الاسلام : 💢 در بین نافله های خیلی مورد عنایت ویژه خداوند است...😇 💢 گرامی اسلام در حدیثی سه بار مکرراً به حضرت علی سفارش به نموده اند؛ 🔅«علیکَ بِالصَلاة الیل»... 💢 در روایات نیز برای و به غیر از فواید معنوی آن،فواید کثیر مادی و دنیوی ذکر شده؛ مثل سلامتی تن، رفع بیماری ها و افزایش رزق و روزی... 😉🤩 💢 طبق فرمایش ائمه معصومین علیهم السلام؛ شرف مومن، به ادای نماز شبش می‌باشد و در یک کلام باید به اقامه این نوافل عنایت ویژه داشته باشیم... ♥️😌 @mojaradan
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 از_روزی_که_رفتی قسمت ۳۹ و ۴۰ تماس قطع شد. نگاهش طفره میرفت از چشمان آیه، اما آیه عطر مردش را استشمام میکرد. _داره میاد! سوالی نبود، خبری بود؛ مطمئن بود و میدانست، اصلا از اول میدانست. این صبحانه برای اوست... آیه که برخاسته بود، روی صندلی نشست. رها بلند شد و به سمتش دوید. آیه که نشست، دنیای حاج علی ایستاد... خدایا دخترکش را توان بده! به داد این دل بِرَس! به داد تنها داشته حاج علی از این دنیا برس! ای خدای فریاد رَس! به داد بی‌پناهی این قلب‌ها برس! رها با صدرا تماس گرفت. بار اولی بود که به او زنگ میزد. همیشه صدرا بود که خبر میگرفت. +رها! چیشده؟ اتفاقی افتاده؟ _سلام... دارن میارنش، الان زنگ زدن. +الان میام اونجا! تماس را قطع کرد. لباس پوشید. جواب مادر را سرسری داد. در راه یاد ارمیا افتاد و به او زنگ زد. ارمیا خواسته بود اگر خبری شد به او هم خبر بدهد. تماس برقرار شد و صدای گرفته‌ی ارمیا را شنید: _بفرمایید! +صدرا هستم؛ صدرا زند. منو به خاطر دارید؟ _بله. اتفاقی افتاده؟ خبری شده؟ +دارن میارنش، من تو راه خونه‌شونم. _منم الان حاضر میشم و راه میافتم. +اونجا میبینمت... رفاقتی بین آنها نبود، اما دلیل مشترکی داشتند؛ دلیلی که آنها را به یک خانه میکشاند.ارمیا سریع لباس پوشید، کلاه موتور سواری‌اش را برداشته بود که مسیح جلویش را گرفت: _کجا میری؟ تو حالت خوب نیست با این وضع کجا میری! +دارن میارنش، باید برم اونجا! _چرا باید بری اونجا؟ +باید برم! نمیتونم بهت بگم چرا، چون خودمم نمیدونم چرا! _منم باهات میام. یوسف: _منم میام. میخوام این خانواده رو ببینم. ارمیا کلافه شد. _باشه بیایید اما زود آماده بشید، دیرم شده! همه به سمت خانه‌ی سیاهپوش آیه رفتند. همسایه‌ها جمع شده بودند...اهالی محل آمده بودند... کوچه پر بود از جمعیت... بوی اسپند بود و همهمه... بوی عزا بود... بویی شبیه آمدن محرّم انگار.... آیه اشکهایش را ریخته بود، گریه‌هایش را کرده بود. چشمهایش دو کاسه‌ی خون بودند؛ کاش میتوانست در این غم خون گریه کند! از صبح چشم به راه بود. پدر را فرستاده بود گل بخرد. دسته‌گل زیبایی از گلهای یاس برای او که جانش را برای حفظ حریم یاس‌ها داده بود. دم در آپارتمان نشسته، انتظار همسر کشید.... همسرش به خانه می‌آمد...بعد از دو هفته به خانه می‌آمد، هم‌نفس‌اش می‌آمد... بیا نفس! بیا هم‌نفس... بیا جان من! بیا که سرد شده خانه‌ات. خانه‌ای که تو گرمای آن هستی! بیا امید روزهای سردم... بیا که پدرانه‌هایت را خرج دخترکت کنی... بیا که عاشقانه هایت را خرج بانوی قصه‌ات کنی! رها کنارش بود، تمام ثانیه‌ها؛ حتی لحظه‌ای که نماز ظهر میخواند؛ حتی لحظه‌ای که نهارش را نخورده رها کرد و دم در چشم به راه نشست... تمام لحظه‌ها خواهرانه خرج آیه‌اش میکرد. مردی، کمی آنطرف‌تر میان دوستانش، خیره به زنی که گاه می‌افتد روی زانو و گاه با کمک برمیخیزد و گاه کمر خم میکند،چقدر حسرت دارد این زندگی و این عشق؛ اگر روزی بمیرد،... کسی برای او اینگونه روی زانو افتان و خیزان میشود؟ اصلا کسی برایش اشک میریزد؟ فاتحه میخواند؟ شبهای جمعه کسی به دیدارش می‌آید؟ چقدر سخت است بدانی جواب تمام سوال‌هایت یک "نه" به بزرگی تمام دنیاست. کمی آن سوتر، مرد جوانی به همسری نگاه میکرد کرد که تمام دنیا همسرش میدانند و داشته‌هایش میگفتند : "خون‌بس زن نیست، اسیر است؛ خدمتکار است!" که حق زندگی را از همسرش میگرفتند، که رویایی داشت در مقابل رهایش! رهایی که چه زیبا همدلی میکرد برای دوستش. لحظه‌ای از گوشه ذهنش گذشت : "کاش لحظهای که برادر خاک کردم، تو کنارم بودی!" چقدر حسرت داشت یاد نبود مرهمی روی قلب زخم خورده‌اش. صدرا نگاهی به ارمیا کرد. نگاه خیره‌اش به آیه حس بدی در دلش انداخت، اگر جای آن شهید بود و کسی به همسرش... افکارش را برید، پس راند به گوشه‌ای دور از ذهنش. جنس نگاه ارمیا نبود... عاشقانه نبود... در نگاهش موج میزد، این نگاه را به حاج علی هم داشت. چیزی در این مرد برایش عجیب بود. آرام به کنارش رفت: _تو چرا اینجایی؟ +خودمم نمیدونم. _دلم برای زنش میسوزه! +دلم برای خودش میسوزه که اینهمه داشته و قدرشو ندونسته. _از کجا میدونی که قدرشو ندونسته؟ +چون همه رو جا گذاشته و رفته، به همین سادگی! _شاید دلیل مهمی داشته، خیلی مَرده به خاطر دیگران از جونش گذشته! +برای کشورش اگه میمرد یه حرفی، دلیلش هرچی که بود، برای من مسخره‌ست! _حتما دلیل محکمی بود که از این زن عاشق گذشته و رفته! +شاید عاشقش نبوده! _برادرم تازه مرده، برادرم و همسرش عاشق هم بودن و سال‌ها..... نویسنده؛ سَنیه منصوری .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan                  °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو قسمت ۷۵ و ۷۶ سید محمد پلاستیک‌های خرید را روی اپن گذاشت: _اون یه عمر احساس طرد شدگی داشته،حالا با این رفتاری که تو باهاش داری، همون حس دوست‌داشتنی نبودن رو براش زنده میکنی؛ خوبه مثلا دکترای روانشناسی داری! آیه کلافه گفت: _چه کار کنم؟ گفتین ازدواج کن، ازدواج کردم. گفتین ارمیا، گفتم باشه؛ حالا دیگه چی ازم میخواین؟ حاج علی اخم کرد: _ما گفتیم؟ ما فقط توصیه کردیم! تو که هنوز شعور ازدواج نداشتی تویی که هنوز دلت با سیدمهدیه، تویی که هنوز نمیدونی ارمیا کیه، زنش شدی؟؟؟ آیه با انگشتان دستش بازی کرد: _منظورم اینه، مگه من چیکار کردم؟ کاری نکردم، اصرار داشت باهاش ازدواج کنم، ازدواج کردم. سید محمد: _تو معنی ازدواج رو میفهمی؟ خودت رو زدی به خنگی! اون گذشته رو ول کن، ول کن روزهای بودن مهدی رو؛ باید باور کنی مهدی رفته! باور کنی دنیا ادامه داره، باور کنی که دنیا دلش به حال تو نمیسوزه... آیه زندگی کن آیه: _بدون مهدی بلد نیستم زندگی کنم. سید محمد: _یاد بگیر! تمام این سه سال رو با خاطراتش زندگی کردی، الان دیگه ارمیا توی زندگیته چرا نمیفهمی؟ ما از تو انتظارات بیشتری داشتیم. آیه: _انتظارات زیادی دارید، من بدون مهدی هیچم. حاج علی: _ما هم فهمیدیم، برای خودم متاسفم که توی تربیت تو موفق نبودم؛ ناامیدم کردی! آیه: اون من سیدمهدی بود، من بدون سیدمهدی نمیدونم چطور زندگی کنم. سید محمد: _چرا آیه؟ چرا اینجوری فکر میکنی؟ آیه: _فکر نیست... باور کنید، من تموم شدم؛ دیگه نمیتونم! سایه: _تقصیر ارمیا چیه؟ آیه: _زیاده‌خواهی کرده. رها داد زد: _بفهم چی میگی آیه! حاج علی: _حق داری! زیاده‌خواهی کرد و به هیچی نرسید. زینب سادات را به اتاق برد. زهرا خانوم در آشپزخانه مشغول غذا پختن بود، دست از کار کشیده و قاشق به دست بحث بالا گرفته نگاه میکرد. آیه: _خسته‌ام... من نمیدونم چیکار کنم. سید محمد: _ارمیا رو ببین، بشناس..مهدی برادر من بود، از یه خون بودیم.... برادرم بود، پدرم بود؛ تو درد کشیدی، منم درد کشیدم؛ تو بی‌پشت شدی، منم پشت و پناهمو از دست دادم. ارمیا به آیه‌ی اون روزها نیاز داره؛ چرا به خودت نمیای؟ من به عنوان برادر مهدی میگم... آیه برادر منو فراموش کن! فراموش کن... زندگی کن! آیه از روی مبل بلند شد و چای سرد شده در سینی ماند، و از دهن افتاد. در اتاق که پشت سر آیه بسته شد، سید محمد پوفی کرد: _آیه شکسته... دیگه طاقت نداره! ************ رها در اتاق را به ضرب باز کرد: _بس کن آیه! اون بدبخت چه گناهی کرده که تو هیچوقت ندیدیش؟ با میخوای به کجا برسی؟ تا کی باید بره؟ تا کی نباشه؟ تا کی دندون رو جیگر بذاره؟ خسته نشدی از ؟ خسته نشدی از ندیدن آرزوهای ؟ نمیبینی زینب چقدر دوستش داره؟ اصلا تو جز کسی رو میبینی؟ آیه: _خسته شدم از بس همه‌تون ارمیا ارمیا کردید؛ چی داره که همه طرفدارش شدید؟ رها: _سیدمهدی چی داشت که تو اینجوری دیوونه‌شی؟ آیه از روی تخت بلند شد و مقابل رها ایستاد و به ضرب تخت سینه‌ی رها کوبید: _بفهم داری درباره‌ی کی حرف میزنی! رها دست آیه را پس زد: _میفهمم! کسی که الان فقط و فقط پدر بچه‌ته... میفهمی؟ سیدمهدی مرد! خدا بیامرزدش! اصلا ارمیا رو دیدی؟ میدونی وقتی بهش بله دادی، اون شب تولد زینب، رفته بود رستوران اجاره کرده بود و لباس عروس و آرایشگاه،؟ یادته با سنگدلی گفتی فقط میای محضر و بعد خونه؟ اصلا پرسیدی اون‌همه هزینه‌ای که کرده بود چی شد؟ فهمیدی یکی از بچه‌های پرورشگاهشون نامزد کرده بود و پول عروسی گرفتن نداشت، جای تو عروس شد؟ فهمیدی چرا عقدت چند روز عقب افتاد؟ فهمیدی چرا اونشب هیچکس خونه نبود؟ همه‌ی ما رفتیم عروسی اون جوون. همه جز تویی که کسی رو جز نمیبینی. ارمیا همه‌ی آرزوهاشو داد به که کلی آرزو تو دلش بود. از ما خواست که به‌عنوان خانواده‌ی داماد تو جشنشون باشیم و همه‌ی ما با جون و دل رفتیم، چون ما میدونیم که تنهایی یعنی چی، میدونیم پشت و پناه نداشتن یعنی چی. تویی که همیشه حاج علی بابات بود و سیدمهدی پشت و پناهت، چی از میدونی؟ حسرت نگاه ارمیا دل همه‌ی ما رو سوزوند و تو حتی نفهمیدی! تو با اونهمه ادعات! تو با اونهمه آیه بودنت برای همه‌ی ما... آیه تو میدونی ارمیا و دوستاش هنوز بعد از سالها که از پرورشگاه اومدن بیرون، میرن و اون بچه‌های بی‌حامی رو حمایت میکنن؟ تو از چی میدونی؟ سایه اشک چشمانش را پاک کرد و در تایید حرف‌های رها گفت: _یه حلقه‌ی قشنگ برات خریده بود... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری .•°``°•.¸.•°``°•                               @mojaradan            •.¸        ¸.•       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´