آموختم که هیچ دارویی ،
نمی تواند همچون " اُمید "
آدمی را ایستاده نگه دارد
آموختم که هیچ چراغی جز حال خوب
امیدی روشن ، برای علاج دل بیچاره نیست
زندگی بیاورد ، عشق ببخشد. . .
👳 @mollanasreddin 👳
عیسی (ع) در کویی می گذشت،
یهودیان او را دشنام میگفتند و عیسی درحق ایشان دعای خیرمیگفت
یکی گفت:
ایشان دشنام می گویندو تو دعامیکنی؟
گفت:هرکس سرمایه ی خود خرج میکند.
👳 @mollanasreddin 👳
01 Pish Daramade Dashti [320].mp3
زمان:
حجم:
9.52M
آهنگ: پیش درآمد دشتی
از آلبوم: گنبد مینا
آهنگساز: پرویز مشکاتیان
تنظیم: محمدرضا درویشی
اجرا: اکستر سمفونیک تهران
👳 @mollanasreddin 👳
نشانی خدا را از صبح بگیر
از آواز گنجشک ها
از نگاه سنجابها
از کوچ چکاوکها و رقص برگها
درود👋
❤صبحتون باطراوت❤
👳 @mollanasreddin 👳
فردا که چشم بگشایم
از تپه ی رو به رو سرازیر خواهی شد
به آنسوی دامنه اما
و پنجرهام
برای ابد گشوده خواهد ماند
سپیده دم
زنبقها بیدار می شوند
غوطه ور در شبنم
و بوی آویشن و بابونه
از آغوشم خواهد گریخت
کجای این درهی پرسایه خوابیده بودیم
که جز صدای تیهوها
و بوی آویشن بر شانه هایم
چیزی را به یاد نمیآورم؟
همیشه دلهره ی گم شدنت را داشتم
یقین داشتم وقتی بیدار شوم
تو رفتهای
و زمین دیگرگونه میچرخد
یقین دارم اما
که خواب ندیده ام
که تو در کنارم بوده ای
که با تو سخن گفته ام
به سایه سار دره که رسیده ایم
تو ساقه ی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفته ای
و دیگر
چیزی به یادم نمانده است
منوچهر آتشی
👳 @mollanasreddin 👳
روزی که مادرم مرد، در دفتر یادداشتم نوشتم
"یک بدبختی جدی در زندگی من رخ داد."
من بیش از یک سال پس از درگذشت مادرم رنج کشیدم.
اما یک شب در تپههای ویتنام در کلبه خوابیده بودم و خواب مادرم را دیدم. دیدم در کنار او نشستهام و صحبت جالبی با او داشتم.
او به نظر زیبا و جوان میرسید، موهایش بلند بودند.
نشستن در آنجا و صحبت با او آنقدر قشنگ بود که گویی او هرگز نمرده بود.
وقتی بیدار شدم ساعت ۲ صبح بود و قویا حس کردم که مادرم را هرگز از دست ندادهام.
این حس که مادر من هنوز با من است کاملا شفاف و واضح بود.
آن موقع فهمیدم این ایده که مادرم را از دست دادهام فقط یک فکر است.
در آن لحظه آشکار بود که مادرم همیشه در من زنده است.
در را باز کردم و بیرون رفتم.
تمام تپه در نور ماه آرام گرفته بود.
تپه پوشیده از بوتههای چای بود
و کلبه من در نیمه راه کوهپایه قرار داشت.
همچنانکه به آرامی در زیر نور ماه از میان ردیف بوتهها عبور میکردم متوجه شدم که مادرم هنوز با من است.
او نور ماه بود که مانند همیشه با من مهربان و ملایم بود، بسیار لطیف و شیرین، شگفت انگیز.
هر بار که پای من آن زمین را لمس میکرد میدانستم که مادرم با من است.
میدانستم که این بدن مال من نیست بلکه تداوم و امتداد زنده مادرم و پدرم و پدر بزرگ و مادر بزرگهایم و اجدادم است، تمام اجداد من.
آن پاهایی که آنها را پای "من" میدیدم در واقع پای "ما" بودند.
من و مادرم با هم رد پاهایی را در آن خاک نرم به جای میگذاشتیم.
از آن لحظه به بعد این فکر که مادرم را از دست دادهام دیگر وجود نداشت.
تمام کاری که باید میکردم، نگاه کردن به کف دستم، حس کردن نسیم بر روی صورتم، یا حس کردن زمین زیر پایم، بود،
تا به یاد بیاورم که مادرم همیشه با من است، همیشه در دسترس.
#تیچ_نات_هان
👳 @mollanasreddin 👳
زبان مادری از یادش رفته بود، نمی توانست با خودش حرف بزند.
#علیرضاجمشیدی
#کاریکلماتور
👳 @mollanasreddin 👳
🔹 من از زندگیای که دارم ناراضیام.
🔹 من از این زندگی که دارم ناراضیام.
🔹من از این زندگی، ناراضیام.
🔸 نکته
۱. گاهی برای اینکه دو «ی» پشت سر هم نیاید، میتوانیم پیش از واژۀ پایانیافته به «ی» (مانند «زندگی»)، صفت اشارۀ «این» یا «آن» بیاوریم. بهطوریکه، خواندن و تلفظ جملۀ اول بسیار راحتتر است و مشکل جملۀ دوم را ندارد.
۲. پیداکردن راه سوم گاهی سادهتر است و درستتر.
#غلط_ننویسیم
👳 @mollanasreddin 👳
#طنز_جبهه
استاد سرڪار گذاشتن بچهها بود. روزی از یڪی از برادران پرسید: «شما وقتی با دشمن روبهرو میشوید برای آنڪه ڪشته نشوید و توپ و تانڪ آنها در شما اثر نڪند چه میگویید؟»
✨آن برادر خیلی جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمیگردد والا خود عبادت به تنهایی دردی را دوا نمیڪند. اولاً باید وضو داشته باشی، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی ڪه ڪسی نفهمد بگویی: اللهم ارزقنا ترڪشاً ریزاً بدستنا یا پاینا برحمتڪ یا ارحمالراحمین»
✨طوری این ڪلمات را به عربی ادا ڪرد ڪه او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر ڪه ڪلمات عربی را به فارسی ترجمه ڪرد، شڪ ڪرد و گفت:«اخوی غریب گیر آوردهای؟»
👳 @mollanasreddin 👳
#معرفی_کتاب
📚عنوان: سلطان عشق
✍️نویسنده: حسین پشنگ، مولانا جلال الدین محمد بلخی
ناشر: انتشارات فردوس
کتاب سلطان عشق، گزیدهای از ابیات گرانبهای مولانا جلالالدین محمد بلخی است که به کوشش حسین پشنگ جمعآوری شدهاند. در این کتاب اشعار زیبایی از دفترهای دوم تا ششم مولانا، ترجیعبندها و رباعیات، مثنوی معنوی و گزیدهای از ابیات دیوان شمس تبریزی وجود دارد که خواننده حین مطالعهی آن غرق لذت خواهد شد.
👳 @mollanasreddin 👳
انسان ممکن است با یک نفر بیست سال زندگی کند و آن شخص برایش یک غریبه باشد، میتواند با یک نفر بیست دقیقه وقت بگذراند و تا آخر عمر فراموشش نکند!
📖اگر خورشید بمیرد
👤 اوریانا فالاچی
👳 @mollanasreddin 👳