بسم الله
مگر بیمارستان برای خوب شدن حال مریضها نبود؛
یعنی جایی برای بهبود کسانی که سلامتیشان را از دست دادهاند؟
از کی قتلگاه شده؟
مگر آخرالزمان است؟
مگر جنگ در خط مقدم در بیابانها نبود؛ جایی دور از شهر، زن و بچه و زندگی؟
از کی مرز خط مقدم و جنگ شهری و پارتیزانی و همه اینها قاطی شده؟
چرا حتی یک وجب هم، ایمن از این اتفاق شوم نیست؟
مگر سازمان ملل و صلیب سرخ جهانی برای کمک به مردم جهان کار نمیکنند؛ پیام نمیدهند و اقدام نمیکنند؟
از کی منطقه مشخص میکنند برای امنیت و همان میشود قتلگاه هرکس به آن پناه برده است؟
بیمارستانشفا!
مرزهای هرچه اسم و معناست را درنوردیدی، عوض کردی اصلا. بیمارستان نیستی دیگر شکنجهگاه و قتلگاهی...
اسمت را عوض خواهند کرد لابد؛ چیزی شبیه حزن، غم یا ضجر بهتر است گمانم.
زبان قاصر است و قلم عاجز. اشک کارساز نیست و سوز جگر لحظهای خنک نمیشود. غذا انگار زهر است و در آغوش گرفتن نوزاد گریان روضهای جانکاه.
تو ای صاحب تمام لحظهها، زمانها و مکانها! یاور مردم بیمار، درمانده و آواره! امام حیّ همه عالم، از غزه و بیمارستان شفا گرفته تا کوره دهی در ناشناختهترین قسمت این کره خاکی!
به ما که امیدی نیست، تکان نمیخوریم نه با غم، نه با تجاوز نه با ظلم. شما خودت فکری کن! بیا که دنیا بینهایت تنگ شده...
#بیمارستان_شفا
#غزه
✍️ #زکیه_دشتیپور
🆔 محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef