📌 میان چشم مایی
فکر کن بین کلاف سردرگم زندگی، چهارزانو لم دادی به دیوار چه کنم چه کنم! وسط گرههای کور و بهم پیچیده. انگشتهای کم جانت از نفس میافتند. چشمانت با التماس به دست این و آن چنگ میزند. بلکه گرهگشایی پیدا شود. و با حال خوش دانه دانه گرهها را باز کند.
شبیه یک لحظه طلایی. یک آیه و نشانه. درست مثل لحظه چشم دوختگی محبوب به حبیب: «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا» (باور کن تو وسط چشم ما جا داری! هوایت را داریم.) فکر کن آن لحظه، چه گرمی دویده زیر پوست پیامبر. و ذره ذرههای روحش، سیراب شده از آرامش نگاهش.
حالِ من و تو، با خواندن نامه محبوب، اگر همین باشد. همه قافیههای دنیا را بُردیم. وقتی خنکی دانه دانه آیهها، مثل نَمنَم باران، روی صورتِ گُر گرفته. آن وقت انگشتهایمان جان بگیرد. وسط گرههای دنیا کمر صاف کنیم. چشم بدوزیم به آسمان. به همان نقطهای که در گوش پیامبر زمزمه شد: تو میان چشم مایی. «فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا» هوایت را داریم:
«برای فرمان پروردگارت پایدارى کن، که تو در دید ما هستى و هنگامى که بر مىخیزى، با ستایش پروردگارت او را به پاکى یاد کن.»
«وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا ۖ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ» (آیه 48 سوره طور)
همانجا لابه لای همه کلافگیها، زبان شُکرت بچرخد. که میان هوای محبوب نفس میکشی و جان میگیری.
#قلمزنی_آیهها
✍ #کوثر_شریفنسب
به محفل نویسندگان منادی بپیوندید 👇
https://eitaa.com/monaadi_ir