#مُعرفیِفیلسوف
✅هوبرتدرایفوس، فیلسوفمنتقد هوشمصنوعی
1⃣ هوبرت درایفوس یکی از منتقدین پروژه هوش مصنوعی از دهه ۱۹۶۰ تاکنون است. او در یک سری از مقالات و کتابها از جمله کیمیاگری و هوش مصنوعی (۱۹۶۵) , آنچه کامپیوتر نمیتواند انجام دهد (۱۹۷۲; ۱۹۷۹; ۱۹۹۲) و ذهن بیش از دستگاه (۱۹۸۶) به انتشار ارزیابی #بدبینانه خود از پیشرفت هوش مصنوعی پرداخت و نقدی بر مبانی فلسفی این زمینه کرد. نقد درایفوس در اکثر مقالات معرفی فلسفه هوش مصنوعی مورد بحث قرار گرفت. از جمله (Norvig(۲۰۰۳ کتاب استاندارد هوش مصنوعی و (Fearn (۲۰۰۷ , یک مطالعه از فلسفه معاصر.
2⃣ درایفوس اظهار داشت که هوش و مهارتهای انسان در درجه اول بر #غرایز ناخودآگاهانه او استوار است تا منطق سمبلی شده آگاهانه؛ و هیچگاه نمیتوان تواناییهای ناخودآگاهانه را در قالب فرمولهای ریاضی تولید کرد. نقد او بر پایه دیدگاه فیلسوفان قارهای مدرن همچون موریس مرلو-پونتی و هایدگر بود؛ و دقیقاً در هنگام اولین موج تحقیقات هوش مصنوعی که از فرمولهای سمبلی سطح بالا برای نشان دادن واقعیت استفاده میکرد بیان شد. در این موج از تحقیقات سعی بر این بود که هوش را تا سطح مهارتهای سمبلی شده پایین بیاورند
https://fa.wikipedia.org/wiki/دیدگاه_هوبرت_درایفوس_راجع_به_هوش_مصنوعی
#پروندههوشمصنوعی
👇👇
@monir_ol_din
دریفوس و تاریخ فلسفی هوش مصنوعی.pdf
258.5K
#مُعرفیِمقاله
✅دریفوس و تاریخفلسفی هوشمصنوعی
📝 محمدحسین محمدعلی خلج
@monir_ol_din
✅ نشست فلسفی پرمحتوایی پیرامون هوش مصنوعی در #مجمععالیحکمتاسلامی در سال 97 برگزار شده بود، که انشاءالله به زودی بارگذاری شده و مورد #بررسی قرار خواهد گرفت.
#پروندههوشمصنوعی
👇👇
🆔https://eitaa.com/monir_ol_din
IMG10242290.jpg
51.7K
#مُعرفیِنشستعلمی
✅هوش مصنوعی از دیدگاه فلسفه
🔹کارشناسان؛ حجج اسلام آقایان؛ غروی، شهریاری، عباس زاده
🔸دبیر علمی؛ دکترمینایی
@monir_ol_din
هوش مصنوعی از دیدگاه فلاسفه.docx
67K
#متننشستعلمی
✅ هوش مصنوعی از دیدگاه فلسفه
🔹رئوس مطالب؛
- رابطة قوای انسان و نفس
- چگونگی دستیابی ربات به هوشمندی انسان
- امکان تحقق نفس و ذهن برای ماشین از دیدگاه فلسفه
- نفس از دیدگاه فیلسوف غربی
- نقد امکان عنایت نفخۀ الهی به ربات
- توقف و عدم توقف درک و شعور بر حیات در فلسفه صدرایی
- آیا ربات میتواند انسان متکامل باشد؟
- براهین صدرالمتألهین بر شعورمندی همۀ موجودات
- ابزار تشخیص رباتی که همۀ فعالیتهای انسانی را انجام میدهد از انسان واقعی
- امکان افاضۀ نفس به ماشین از دیدگاه حکمت مشاء
@monir_ol_din
امتداد حکمت و فلسفه
#مُعرفیِنشستعلمی ✅هوش مصنوعی از دیدگاه فلسفه 🔹کارشناسان؛ حجج اسلام آقایان؛ غروی، شهریاری، عباس
#نقدوبررسی
✳ نشست علمی «هوش مصنوعی از دیدگاه فلسفه»
🔹 این نشست علمی حاوی نکات مهمی بود و در عین حال مجال نقد دارد که در ادامه مطرح میشود.
1⃣جهان غرب پیشرو در تولید هوش مصنوعی و پیشبرد پروژه آن است، بر همین اساس نیز فیلسوفان غربی اولین منتقدینی هستند که، وارد عرصه بررسی فلسفی هوش مصنوعی شده و آن را به نقد کشیده اند. #دریفوس مهمترین فیلسوف منتقد هوش مصنوعی از 1960 نقد فلسفی خود را آغاز کرده است، و ما در 2020 قرار داریم و با 60 سال تأخیر وارد این میدان شدهایم. حال بعد از این تأخیر و ورود دیرهنگام چه آوردهای در نقد فلسفی یا تبیین فلسفی هوش مصنوعی داریم؟ آیا این ورود دیرهنگام ملازم با ارائه مطالب عمیق و تبیینهای فلسفی نوینی است؟ یا اینکه، معالاسف، نه تنها با تأخیر در این میدان وارد شدهایم، بلکه آورده چندانی هم نداریم؟
2⃣ این نشست میتواند برای کسی که در ابتدای راه آشنایی با هوش مصنوعی است، مفید باشد اما برای کسانی که آشنا هستند و طالب درک و دریافت نگاه فلسفه اسلامی به این موضوع هستند، بهره درخوری ندارد. آیا تمام بضاعت فلسفه اسلامی همین است که، در اثبات یا رد اینکه، ماشین میتواند هوشمند باشد یا از هوشمندی انسانی برخوردار باشد، سخن بگوید؟ یا بر مبنای فلسفه صدرایی و فلسفه سینوی از امکان چنین هوشی سخن گفت کافی است؟ اگر در برابر انکار فیلسوف صدرایی، ماشینی عرضه شد که توانست همه خصوصیات انسانی را داشته باشد، عاطفه داشته باشد، پاسخگوی سؤالات فلسفی باشد، خلاق باشد و تشخیص موقعیت بدهد، او چه می.کند؟ میتواند این واقعیت را انکار نماید؟ چه نقشی در مواجهه با این واقعیت پیدا میکند که ماشینی تولید شود که مانند فیلسوفان بیاندیشد و پاسخ پرسشهای فلسفی را بدهد؟
3⃣ متأسفانه فیلسوف صدرایی ما هیچ تحلیل درخوری درباره #ماهیتتکنولوژی نمیتواند ارائه کند. و چون چنین است، درباره هوش مصنوعی به بیان کلیاتی اکتفا میکند. آقای غروی درباره هوش مصنوعی میگوید: «اگر ماشین حیات داشته باشد بله میتواند مثل هوش انسانی و روابط عاطفی انسانی را داشته باشد» خب این مقدار که برای دانشجوی فلسفه هم روشن است، تفاوت استاد فلسفه و دانشجوی فلسفه در تحلیل حقیقت هوش مصنوعی کجا ظاهر میشود؟ این همان فروبستگی و انسدادی است که به جان فلسفه اسلامی افتاده است و توان بیرون آمدن از آن را ندارد. اساتید تأملهای عمیقی را که در موضوعات کهن فلسفی انجام میدهند به این حوزهها نمیکشانند و قدرت #امتدادحکمت در تحلیل مثل هوش مصنوعی را ندارند.
4⃣ فیلسوف اسلامی باید بتواند همچنان که در #علمالنفس فلسفی الگویی از انسانشناسی و طبقهبندی قوای نفس ارائه میکند، الگویی در تحلیل تکنولوژی و از جمله آن هوش مصنوعی ارائه نماید. حقیقت آن چیست؟ از چه عناصر فلسفی تشکیل میشود؟ غایت فلسفی هوش مصنوعی چیست؟ امکانات فلسفی آن چیست؟ فیلسوف اسلامی چه پیشبینی از آینده هوش مصنوعی دارد؟ چه نقدهایی بر آن دارد؟ مرز میان انسان و هوش مصنوعی را در کجا قرار میدهد؟ این پرسشها و نظایر آن بسیار است که، در این نشست علمی نه تنها طرح نشد بلکه برخلاف آن، آقای غروی از ضرورت #عدمخلط فلسفه با علم تجربی سخن گفت. تصریح دارند که در حکمت مشاء، فلسفه شامل طبیعیات و ریاضیات بود اما امروزه شامل الهیات است. این سخن آقای غروی در حقیقت اعتراف به #عدمامکان امتداد حکمت در ساحات عینی است. ایشان میگویند میتوانیم هوش مصنوعی را تعریف و تفسیر نماییم اما هیچ گاه نمی پتوانیم براساس فلسفه به نتایج ربات برسیم. سؤال؛ چگونه می شود که با مبنای فلسفی میتوان حقیقت هوش مصنوعی را تحلیل نمود اما نمیتوان مبنای فلسفی تولید هوش مصنوعی را به دست داد؟ مگر شما در تحلیل فلسفی خود به عناصر و مؤلفات سازنده هوش مصنوعی توجه نمیکنید؟
5⃣ به نظر میرسد، فلسفه اسلامی علیالخصوص فلسفه صدرایی توان تحلیل فلسفی از هوش مصنوعی را هم نداشته باشد. پیش از این نیز در پروندهای با موضوع #فضایمجازی به سرمایههای فلسفی اساتید فلسفه پرداخته شد و ملاحظه گردید که، آنچه که ایشان از حقیقت فضای مجازی دانسته و ارائه دادهاند، آنقدر دور از واقعیت و مبتلا به انتزاعیات است که، باید توقع ارائه تحلیل فلسفی از ایشان را کناری گذاشت. علی ای حال، فلسفه اسلامی دچار #انسداد عجیبی شده است و توان تبیین فلسفی خود از موضوعات جدید و واقعیات عینی را از دست داده است. و همین امر سبب میشود که، در دنیای هوش مصنوعی #فیلسوفانغربی مطرح گردند بدون آنکه نظریهای از جانب فلاسفه مسلمان طرح شده باشد و منابع تحلیل دانشجویان و طلاب فلسفی نیز منابع غربی باشد.
@monir_ol_din
#معرفیکتاب
✅مبانی فلسفی هوش مصنوعی
📝علی اکبر ضیایی
مقدمه:
🔺هوش مصنوعی در قرن بیست و یکم تقریباً در همه ابعاد زندگی انسان نقش ایفا میکند و لوازم منزل از جاروبرقی گرفته تا دوربینهای عکاسی و اسباب بازیهای کودکان و دستگاه های جراحی و پزشکی و نظامی همگی به طریقی از این تکنولژی بهره گرفتهاند، اما در این میان کمتر از #ماهیت و #هستیشناسی هوش مصنوعی سخن گفته میشود. فلاسفه معاصری چون جانسرل در مقالات و کتب خود سخن از دو گونه هوش مصنوعی ضعیف و قوی گفتهاند و همسانی هوش مصنوعی با هوش انسانی را از منظر فلسفی مورد نقد قرار دادهاند و در مقابل گروهی از مهندسان نرم افزار در رشته هوش مصنوعی بودهاند که بدون ورود به مباحث پیچیده فلاسفه سخن از شبکههای موازی برگرفته از نظام نورونهای مغزی میگویند و هر روز یافتههای جدیدی از هوش مصنوعی را وارد صنعت و زندگی روزمره انسانها مینمایند و البته هستند کسانی که به مناقشه با فلاسفه هم برخاسته و نظریات آنان را مورد نقد و بررسی قرار میدهند. کتاب حاضر در سیزده فصل به نظریات دو نظریه پرداز یکی در حوزه ذهن یعنی #جانسرل و دیگری در حوزه مهندسی هوش مصنوعی یعنی #جانمککارتی پرداخته است که امیدوارم این اثر بتواند تا حدودی دغدغه های فلاسفه ذهن در زمینه هوش مصنوعی را پاسخ دهد.
@monir_ol_din
#معرفیمتفکردانشمند
✅ موضوع: ضرورت احیاء فلسفه اسلامی
📝 دانشمند متفکر استاد محسن فخریزاده
▫ با یاری حق تعالی بر آن شدم که بار دیگر نوشتن مطلب را آغاز کنم. و اگر خدا بخواهد ادامه دهم و با یاری او و شما آهنگ زمانی مشخصی را برای درج مطالب رعایت کنم.
▫ عنوانی که در بالا ذکر شد، شاید شگفتی آور باشد. شاید سؤال شود که مگر فلسفه اسلامی مرده است که نیاز به احیا داشته باشد. و نیز، چه نیازی به احیاء این فلسفه داریم؟
▫ ابتدا به این سؤال می پردازیم که #حیات چیست. از دید این حقیر حیات یعنی قدرت ایجاد تعامل با محیط پیرامون و تأثیر گذاری بر آن و تأثیر پذیری از آن. و حیات متعالی وقتی است که این تعامل منجر به رشد دو طرف تأثیر گذار و تأثیر پذیر شود.
▫ حال قضاوت را به اهل فلسفه می سپارم که پاسخ دهند که آیا فلسفه اسلامی در دوران حاضر با محیط پیرامون خود #تعامل دارد؟ در حل کدام مسئله علمی تلاش کرده است؟ هر علمی اعم از علوم انسانی و علوم تجربی؟ اساسا فیلسوفان این عصر تن به رویارویی جدی با مسائل سنگین علمی می دهند؟
▫ چند مقاله داریم که به نقد تفسیرهای فلسفی ناشی از علوم بر اساس مبانی فلسفه اسلامی پرداخته باشد؟ این فلسفه چقدر تأثیر پذیرفته است. روایت فلسفه امروز با روایت ملاصدرا تفاوتی کرده است؟
▫ هنوز مقولات عشر با همان شکل و ترتیب و عناوین نقل می شود. هنوز از عبارات صده های قبل استفاده می شود. فلسفه اکنون همان است که ملای شیرازی می فرمود. شاید بعضی از مثال های آن تغییر یافته باشد.
▫ مقایسه کنیم با فلسفه در #مغربزمین. چه تعامل جدی با علوم دارد. چالش ایجاد می کند و چالش می پذیرد. در پی این چالش ها نحله های مختلف به وجود آمده است. و مدام در حال رشد است. تأثیر جدی بر علوم دارد. و اساسا علاوه بر تأیر بر روند پیشرفت علوم نقش انطباق یافته های این علوم را با نحوه زندگی مردم بر عهده گرفته است.
▫ در رشد علوم هم وضعیت روشن و واضح است. می گویند انشتین بعد از مدتی گفته بود که این نسبیت آن قدر پیشرفت کرده است که من دیگر قادر به فهم آن نیستم.
▫ فکر می کنم تا این جای کار زنده نبودن فلسفه اسلامی را روشن کرده باشیم. و در یاد داشت بعدی به ضرورت احیاء می پردازیم. انشاءالله تا نوشته ای دیگر خدا نگه دار.
▫ به نقل از وبلاگ شهید؛
http://www.mfakhrizadeh.blogfa.com/
#امتدادحکمت
@monir_ol_din
#اطلاعیه
🔹 دوستداران حضرت آیت الله مصباح یزدی حفظه الله مکرراً جویای وضعیت سلامتی ایشان شدند.
🤲 باتوجه به شدت یافتن بیماری این یاور راستین انقلاب و رهبری، از جمیع علما، فضلا، شاگردان، دوستان و عموم ولایتمداران و علاقمندان به ایشان تقاضا داریم با توسل به ذیل عنایت ائمه اطهار علیهم السلام برای شفای عاجل و کامل ایشان دعا کنند.
🔺متن اطلاعیه دفتر معظمله.
@monir_ol_din
#مقاله
✅ وجود و ماهیت در نظر شیخ اشراق
📝 محمد متقیان
♻ چکیده
مشهور میان فلاسفه این است که شیخ اشراق و تابعین او قائل به اصالت ماهیت هستند. این شهرت خالی از استدلال نیست و در متون فلسفی شیخ اشراق عباراتی وجود دارد که میتوان اصالت ماهیت و اعتباریت وجود را از آن استخراج نمود. عباراتی که در مسائل متعددی مطرح میشوند و باید در یک طبقهبندی منطقی به انسجام برسند تا مقصود شیخ اشراق از مجعولیت ماهیت و اعتباریت وجود به دست آید.
در این مقاله سعی بر آن شده است که تمام تعابیر شیخ اشراق احصاء شده و سپس در یک طبقهبندی منطقی یک نظام واحد مفهومی از آنها به دست آید که غایت نظر او پیرامون «وجود و ماهیت» مبین و روشن گردد. بر اساس چنین طبقهبندی میتوان به برخی از ایراداتی که صدرا و تابعین او به کلام شیخ اشراق وارد کردهاند پاسخ داد و تعابیر او را از نسبت تناقض رهانید.
🔺 کلیدواژه؛ وجود، ماهیت، اعتباریت، مجعولیت.
👇👇
http://monir110.blogfa.com/post/3/
@monir_ol_din
#مقاله
✅ تحلیل انتقادی «نظریه تشکیک وجودی»_1
📝 محمدمتقیان
♻ چکیده
مسئله «وحدت و کثرت عالم هستی»، مسئله ای است که پیش روی هر مکتب فلسفیی قرار می گیرد و هر فیلسوفی را به اندیشه در زوایا و دقایق آن می کشاند. شرح و بسط این مسئله و احکام آن، در حقیقت شرح و بسط یکی از احکام هستی شناسی و در نهایت کشف یکی از پیچیده ترین روابط واقع در هستی است. از آنجا که مکاتب فلسفی هستی شناختی، به دنبال دست یابی به نظریات کامل و واقع بینانه برای تفسیر هستی و ترسیم احکام هستی می باشند، شرح «وحدت و کثرت عالم هستی» یکی از اساسی ترین موضوعات مکاتب فلسفی هستی شناختی برای تحلیل عالم هستی می باشد.
در جهان اسلام نیز، مکاتب سه گانه مشاء، اشراق و متعالیه در مقام تبیین این مسئله برآمده اند و هرکدام نظریه ای انحصاری ارائه نموده اند. به نظر می رسد نظریه «تشکیک وجودی» صدرایی، کامل ترین و راقی ترین نظریه ای باشد که می تواند وحدت و کثرت عالم هستی را توصیف نماید. این نظریه در اندیشه صدرایی، برآمده از سلب دو نظریه وحدت گرای محض و کثرت گرای محض است، که تبیین این دو نظریه برای دستیابی به حاق نظریه تشکیک و غایت آن ضروری می نماید، اما از آنجا که این مقاله بر بررسی نظریه تشکیک وجودی متمرکز گردیده است، خواننده محترم را به مطالعه آثاری که در این موضوعات تألیف گردیده اند ارجاع می دهد.
در هرصورت، علیرغم اینکه نظریه صدرالمتألهین در تبیین وحدت و کثرت عالم هستی، آخرین نظریه راقیه در میان مکاتب فلسفی دنیای اسلام محسوب می شود، لیکن دارای خللی اساسی است که سبب می گردد این نظریه از خاستگاه اولیه خود که براساس ضرورت شناسی خاصی پدید آمده بود، دور شده و به غایت خود دست نیابد.
در ادامه مقاله، ابتدائاً گزارشی کوتاه از این نظریه ارائه شده و سپس بررسی های مورد نظر درباره آن مطرح خواهد شد. لازم به ذکر است که نقطه ثقل این نوشتار، تبیین هرچه بیشتر نظریه تشکیک وجودی نیست، چرا که در این باره کتب و مقالات غنی فراوانی وجود دارد و نیازی به تکرار ممل نیست، بلکه اساساً این نوشتار به دنبال رهگیری دغدغه ای پیرامون «وحدت و کثرت عالم هستی» از گذر تأمل در نظریه تشکیک وجودی است، که با نقد و بررسی این نظریه به وقوع می پیوندد.
👇👇
http://monir110.blogfa.com/post/4/
@monir_ol_din
◾️انا لله و انا الیه راجعون◾️
🏴 تنها راه جبران این #ثلمهعظیمه، تعهد به محضر امام زمان (ارواحنافداه) برای ادامه مسیر نورانی ایشان؛
#مرزبانی از اندیشه ناب اسلامی، #تلاش برای تأمین تئوری اداره نظام اسلامی، است.
🆔https://eitaa.com/monir110
شکل گیری فلسفه اسلامی.pptx
156K
✳ سابقاً خلاصه ای از کتاب «درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی»، جلد اول و فصل سوم آن تهیه کرده بودم که تقدیم عزیزان میکنم. این تلخیص از فارابی تا ابوحیان توحیدی را شامل می شود. مطالعه آن میتواند آشنایی اجمالی از تاریخ این دوران فلسفه اسلامی را در اختیار عزیزان قرار دهد.
@monir_ol_din
#یادداشت
💥امتناعِ امتدادِ حکمتِ صدرایی
1⃣ یکی از گفتمانهایی که متأثر از مطالبات مقام معظم رهبری از اساتید حکمت و فلسفه اسلامی شکل گرفته است، گفتمان #امتدادحکمت است. اساس تکوین این گفتمان مبارک، در جلساتی که ایشان با اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی قم داشتند، بنیان نهاده شد. بعد از آن جلسات و شکلگیری این گفتمان، فعالیتهای خوبی صورت گرفته و پژوهشها و تحقیقات مفیدی رقم خورده است. با این وجود به نظر میرسد که نمیتوان پروژه امتداد حکمت را ذیل فلسفه صدرایی و براساس آن پیش برد. در این نوشتار اشاره مختصری به معنا و مقصود از امتداد حکمت و امتناع امتداد حکمت صدرایی صورت میگیرد که البته در بیان تفصیلی دیگری باید ابعاد بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد.
2⃣ مقصود از امتداد حکمت چیست؟ امتداد حکمت یعنی نظام مسائل فلسفه اسلامی در موضوعات عینی اجتماعی و سیاسی جریان پیدا کرده و در آنها امتداد یابد. مثلاً؛ بعد از آنکه مسئله وحدت و کثرت در درون فلسفه تنقیح شده و به یک تعین مفهومی میرسد و تصویری فلسفی از آن به دست میآید که در فلسفه صدرایی به نظریه #تشکیکوجودی منتهی گشته است، این نظریه بتواند پایگاه تفسیر وحدت و کثرت موضوعات عینی اجتماعی و سیاسی قرار بگیرد. به عنوان مثال، نظام اقتصادی که در هر جامعهای یکی از واقعیات آن جامعه است، باید بتواند از تحلیل فلسفی نظریه «تشکیک در مراتب وجود» بهره لازم را ببرد. به این صورت که بتوان با استفاده از این نظریه، وحدت و کثرت در یک نظام اقتصادی را شرح و بسط داد. اگر این نظریه امکان تفسیر #نظام را داشته باشد و وحدت و کثرت آن را توصیف نماید به گونهای که معنای واقعی و عینی نظام و روابط آن به دست آید، میتواند در عینیت جاری شود. حال به چه صورتی این تفسیر فلسفی در عینیت جریان پیدا میکند، مطلب بسیار مهم دیگری است که، باید در مجال دیگری مورد بحث قرار بگیرد و لیکن تمامالکلام درباره ظرفیت نظریهای مثل نظریه تشکیک است که آیا میتواند موضوعات عینی را تفسیری واقعی و قابل تحقق ارائه نماید به گونهای که بتوان براساس آن یک نظام اقتصادی را در خارج از حوزه ذهن و نظر محقق ساخت؟
3⃣ به نظر میرسد که، پاسخ منفی است و حکمت صدرایی چنین ظرفیتی ندارد و امتداد حکمت صدرایی در ساحات اجتماعی و سیاسی ممتنع است. توضیح اینکه؛ مفهوم اصلی این حکمت #وجود است که نظام مسائل فلسفی بر روی آن بنا شده است. این مفهوم حاکی از یک حقیقتی است که، وصول به حاق آن از طریق شهود و حضور امکانپذیر است آن هم نه تمام حقیقت وجود بلکه به میزان سعه وجودی افراد بستگی دارد. حال سخن بر سر این است که، آیا آن حقیقت که مساوق با بساطت و وحدت و تشخص و فعلیت است، میتواند اساس و پایه تولید نظریهای قرار بگیرد که براساس آن بتوان نظریات اجتماعی و سیاسی را تولید نمود و در متن خارج آنها را محقق ساخت؟ مفهومی که از حقیقت وجود با آن مشخصاتی که دارد، حکایت میکند باید حاکی از همان حقیقتی باشد که بسیط است و عین تشخص، و از همینروی است که میتوان گفت که نظریه اصیل ملاصدرا همانا نظریه #وحدتشخصیوجود است. با این وصف است که دیگر نمیتوان از ساختارسازی براساس نظریات فلسفی صدرایی سخن گفت، چون تمام ظرفیت این فلسفه همان نظریه وحدت شخصی است که نمیتواند توجیهکننده کثرات وجودی باشد و چون چنین است نمیتواند نظامات و ساختارهای اجتماعی را که از تقوم وحدت و کثرت تکوین مییابند، شرح و بسط دهد و نمیتواند در عینیت امتداد یابد و این اشارهای مختصر به فقدان ظرفیت و امتناع امتداد است و تفصیل مطلب در موقف خود صورت میگیرد.
4⃣ براساس همین فقدان ظرفیت در حکمت نظری صدرایی است که، حکیم معاصر آیت الله جوادی آملی(دام عزه) از امتداد #حکمتعملی صدرایی سخن میگویند که در این صورت هم باید این پرسش را طرح کرد که؛ آیا حکمت عملی صدرا جوهرهای متفاوت از حکمت عملی سینوی و فارابی دارد؟ یعنی صدرا در حکمت عملی چه ویژگی ممتاز و متمایزی دارد که بتوان پروژه امتداد حکمت را براساس آن پیش برد؟ و براساس همین فقدان ظرفیت در حکمت نظری صدرایی است که، برخی از اساتید معاصر تولید نظریات علوم انسانی اسلامی را از نظریه #اعتباریات علامه طباطبائی پیگیری میکنند که این نظریه هم مبتلا به انفصال اعتبار از متن واقعیت است، هرچند تفاسیری ارائه شده است که بتواند ربط واقعیت و اعتبار را ذیل نظریه علامه طباطبائی را تبیین نماید.
🆔https://eitaa.com/monir_ol_din
امتداد حکمت و فلسفه
#یادداشت 💥امتناعِ امتدادِ حکمتِ صدرایی 1⃣ یکی از گفتمانهایی که متأثر از مطالبات مقام معظم ره
#انعکاس
✳ در واکنش به این مطلب، پیامهای مختلفی از جانب برخی از دوستان رسید. برخی پیامها نوازش این کمترین با ادبیات «فلسفه بلدنیست» و «نفهمیده است» و.... بود و برخی از پیامها هم با ادبیاتی علمی به نقد مطلب پرداخته است. روشن است که، هرچقدر که آن پیام.های #عصبانی مانع از شکلگیری گفتگوهای علمی است، نقادی صورت گرفته، زمینهساز تحقق مباحثات دقیق و عالمانه خواهد بود. فلذا نقد علمی یکی از دوستان به نام آقای "میثم رستمی" را منعکس کرده و نکاتی را که پیرامون آن به ذهن میرسد عرض خواهم کرد؛
👇👇👇
اساس استدلال این متن بر امتناع امتداد اجتماعی فلسفه ی صدرا این است:
نظریه ی اصیل ملاصدرا وحدت شخصی وجود است
نظامات و ساختارهای اجتماعی از تقوم وحدت و کثرت تکوین می یابد
نتیجه: نظام ملاصدرا نمی تواند نظامات اجتماعی را تشریح کند.
اما اشکالات این استدلال:
۱- مغالطه ی انحصار: فلسفه ی ملاصدرا گزاره های دیگری نیز دارد و برای اثبات امتناع امتداد، یا باید بنحو العموم استدلال کرد و یا برای تک تک قضایای اختصاصی ملاصدرا، دلیل بر امتناع آورد مثل حرکت جوهری و اتحاد علم به عالم و...
۲- مغالطه ی عدم تکرار حد وسط:
در دو مقدمه ای که در متن ذکر شده، به طور عجیبی حد وسط ذکر نشده است و صرفا به خاطر تنافی دو کلمه ی «وحدت» در گزاره ی اول و « کثرت» در گزاره ی دوم حکم به امتناع امتداد اجتماعی شده است.
سوال این است که فلسفه ای که توانسته است از کثرات مورد مشاهده ( مثل من و شما و میز و... )عبور کند و به وحدت برسد و سپس از همین وحدت به همین کثرات برگردد، به چه دلیل توان عبور از کثرات دیگر و بعضا اعتباری در نظام های اجتماعی و اقتصادی را ندارد و به چه دلیل از آن وحدت شخصی نمی تواند به کثرات بازگردد؟ ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه. مگر به اذعان نویسنده ی متن، ملاصدرا یکبار چنین عبور و مروری نسبت به کثرات انجام نداده؟ و بار دیگر هم...
۳- نویسنده ادعا می کند که نظامات اجتماعی متقوم از وحدت و کثرتند؟
کدام کثرت؟ اگر کثرتی که نویسنده ادعا دارد، کثرتی حقیقی باشد، در این صورت بنابر ادعای نویسنده، ملاصدرا که از کثرات عبور کرده، این کثرات را حقیقی نمی داند، پس نظام اجتماعی در نظر ملاصدرا متقوم از کثرات واقعی نیست و بر اساس وحدت(شخصی وجود) می توان به نظام رسید و تجلی و مظاهر وحدت را در هر ساختاری به نظاره نشست( به عنوان یک قضیه ی ممکنه ی عامه)
و اگر کثرتی غیر حقیقی است که در این صورت گفتمان قوس نزول ملاصدرا از وحدت به کثرت، شاهدی محکم بر امکان تبیین کثرت بر اساس وحدت است.
پ ن: همه ی این بحث ها با پیش فرض صحت انتساب نظریه ی وحدت شخصی وجود به ملاصدرا بود.
@alfigh_alosul
امتداد حکمت و فلسفه
#انعکاس ✳ در واکنش به این مطلب، پیامهای مختلفی از جانب برخی از دوستان رسید. برخی پیامها نوازش این
#پاسخاجمالی؛
1⃣ پاسخ به مغالطه انحصار؛
اولاً: یادداشت مذکور هیچ ادعای #انحصاری نداشت، بلکه میخواست #عدمتوان و استطاعت حکمت صدرایی را در تبیین وحدت و کثرت حقیقی و واقعی که مشخصه اصلی ساختارها و نهادهای اجتماعی است، گزارش دهد و امتناع امتداد را از منظر فقدان تئوری #معقول در تحلیل وحدت و کثرت بیان نماید و هیچ ادعای انحصاری نشده است.
ثانیاً: مهمترین ظرفیت حکمت صدرایی مفهوم #وجود است. دوست عزیزم، به این مسئله التفات نکردهاند که، توجه به ناتوانی حکمت صدرایی در تحلیل وحدت و کثرت ریشه در #انسداد مفهوم وجود است که امکان امتداد عینی اجتماعی ندارد. پس بهتر بود که به آن نکته توجه ویژهتری داشته باشند و از خود بپرسند که؛ حقیقت وجود که مساوق با بساطت و وحدت است، چگونه میخواهد مفسر کثرات حقیقی باشد؟
2⃣مغالطه عدم تکرار حد وسط؛
اولاً: دوست عزیزمان، از آن یادداشت یک قیاسی را ترتیب دادهاند و اشاره کردهاند که در آن قیاس حد وسط تکرار نمیشود. در حالیکه اگر قیاس را به گونهای دیگر تنظیم کنند که از درون آن یادداشت استخراج میشود، نمیتوانند این مغالطه را نسبت دهند:
صغری: نظامات اجتماعی وحدت و کثرت واقعیاند.
کبری: وحدت و کثرت واقعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست
نتیجه؛ نظامات اجتماعی با نظریه وحدت شخصی وجود صدرایی قابل تفسیر نیست.
3⃣ ادل الدلیل علی امکان الشیء وقوعه؛
عجیب است که، ایشان مطلبی را دوباره تکرار میکنند. توضیح اینکه؛ همانطور که ایشان هم گفتند، ملاصدرا از کثرات عبور کرده و به وحدت وجود رسید لیکن او توان بازگشت به کثرات را ندارد. دلیل بر این ادعا همان یادداشت است. در آن یادداشت گفته شد که، اصلاً مفهوم وجود ظرفیت تبیین کثرات واقعی را ندارد و #وحدتگراست. چرا به فرمایش آیت الله جوادی آملی که، ایشان هم این نظر را دارند و در انتهای یادداشت آمده است توجهی نمیکنند؟؟
4⃣در پاسخ به نکته سوم برادر بزرگوارمان باید از ایشان پرسید که مقصود ایشان از نظامات اجتماعی چیست؟ آیا برادر عزیز ما که در یک کشور و با نظامات متعدد سیاسی و فرهنگی و اقتصادی زندگی میکنند، هیچ کثرتی را مشاهده نمیکنند؟ در ساختارهای اجتماعی هیچ کثرت واقعی وجود ندارد و هیچگونه تکثر واقعی دارای آثار واقعی را بالوجدان نمییابند؟ اگر چنین است که، ادامه بحث درست نیست. فرض این است که، ما قبول داریم که، نظامات اجتماعی مرکب از وحدت و کثرتند. هر ساختار و سیستمی دارای اجزاء متکثر واقعی است که به وحدت میرسد. حال ادعا این است که، فلسفه صدرایی با وحدتگرایی محضی که دارد آیا توان تحلیل سیستمهای اجتماعی که مرکب از وحدت و کثرت واقعی هستند را دارد؟ آیا اینکه مردم یک کشور در یک انتخابات فراگیر عمومی یک دولت تعیین میکنند یا با یک انقلاب، حکومتی را ساقط میکنند، اعتباری و وهمیاند؟ اگر اعتباری نیستند، واقعیاند و آثار واقعی دارند؟ اگر واقعیاند، دارای وحدت و کثرت حقیقیاند؟ اگر چنین است، با نظریه وحدت شخصی وجودیا نظریه #تشأن میتوانند انقلابات اجتماعی یا اصلاحات اجتماعی را تحلیل فلسفی نمود؟ اگر آری، پس باید درباره انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ گفت که؛ این انقلاب از #شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلاب مردم فرانسه از شئونات واجب الوجود است همانطور که انقلابهای کمونیستی دنیا از شئونات واجب الوجود است؟ آیا مقصود دوستان از امکان تحلیل وحدت و کثرتهای اجتماعی براساس فلسفه صدرا همین بود؟ طیب الله انفاسکم که کافر و مؤمن یکی شد.
@monir_ol_din
سیاست متعالیه از منظر حکمت متعالیه.pdf
1.82M
#مقاله
عنوان: سیاست متعالیه از منظر حکمت متعاله
نویسنده: آیت الله جوادی آملی
ناشر: فصلنامه اسراء
✳ آیت الله جوادی آملی:
«نباید #توقع داشت که از اصالت وجود، حرکت جوهری جسمانیةالحدوث بودن نفس، قانون علیت و مانند آن #بتوان راهی به #سیاست یافت.»
@monir_ol_din
#بازنشر
✅ ضرورت امتدادعملی فلسفه اسلامی
💥حضرتآیتالله امامخامنهای(مدظله العالی):
✅ما یک نظامی داریم با این پدیدهها و با این حوادثی که پیرامونش و در درونش وجود دارد؛ این [نظام] باید اداره بشود با اسلام، با فکر اسلامی. فکر اسلامی در #جنبهیعملی، همان فقه اسلام است؛ البتّه بنده با فلسفه خواندن، نه فقط مخالف نیستم بلکه کاملاً تأیید میکنم، فلسفه هم لازم است؛ حالا چه جوری داخل برنامههای شما بشود، آنها به برنامهریزی مدیران محترم آنجا بستگی دارد؛ ➖لکن فلسفه خوب است، لازم است، نه اینکه فقط خوب است؛ لازم است؛ در این تردیدی نیست➖؛ لکن آنچه زندگی را #اداره میکند، عملاً فقه ما است؛علّت هم این است که فلسفهی اسلامی در طول زمان #امتدادعملی نداشته؛ یعنی این حکمت نظری ما به حکمت عملی امتداد پیدا نکرده؛ در حالی که فلسفههای #غربی که از لحاظ نفْسِ فلسفه بودن خیلی کم محتواتر و ضعیفتر از فلسفهی اسلامی هستند، امتداد عملیّاتی دارند؛ یعنی اگر چنانچه شماها مثلاً فرض کنید که فلسفهی #کانت یا #هگل یا #مارکس را معتقد باشید، در مورد حکومت نظر دارید، در مورد فرد نظر دارید، در مورد ارتباطات اجتماعی نظر دارید؛ امّا [اینکه] اقتضای فلسفهی ملّاصدرا یا فلسفهی فرض بفرمایید که ابنسینا یا دیگری در حکومت یا در فلان [مسئله] چیست، چیزی برای ما روشن نشده؛ نه اینکه ندارد، قطعاً دارد؛ 🔹سفارش من به متفلسفین و فعّالان فلسفه همیشه این بوده که این #امتداد را پیدا کنند🔹 چون معتقدم اثر دارد؛ این امتداد وجود دارد امّا خب روی آن کار نشده؛ بنابراین #فعلاً آنچه میتواند جامعه را اداره کند، فقه ما است؛ خب پس این اقتضای بیرونی و نیاز بیرونی، این هم حوزه.
🔸در دیدار با دانشپژوهان موسسه فقه و علوم اسلامی.
https://eitaa.com/monir_ol_din