فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی🏴
#داستان شهادت #مسلم_ابن_عقیل (ع)▪️
قسمت دوم:
همه چیز داشت خوب پیش میرفت، ولی یزید حاکم کوفه 👑 حاضر نبود به جای خودش امام حسین بیاد و حاکم بشه😏 برای همین ابنزیاد رو فرستاد بره کوفه.
ابنزیاد👿 از طرف یزید مأمور شد که بره کوفه و نذاره امام حسین پاش به کوفه برسه.😔
ابنزیاد و پدرش کسانی بودن که هرجا شورش میشد و مردم اعتراضی داشتن، ماموران رو میفرستادن تا معترضین رو ساکتشون کنه🤫 برای همین بود که خیلیها حتی از اسمش هم میترسیدن. 🤭
ابنزیاد به کوفه رسید و اولین کاری که میخواست بکنه این بود که مسلم رو پیدا کنه و سرش رو از بدنش جدا کنه.😨
مسلم که میدونست دیگه اون خونه امن نیست و همین الانه که ماموران ابنزیاد بیان سراغش😣 سریع از اون خونه بیرون رفت و توی خونهی یه نفر دیگه از دوستانِ امام حسین علیه السلام پنهان شد. اسم اون دوستِ امام حسین "هانی" بود؛ پیرمرد مهربونی که عاشق پیامبر و خانوادهش بود.😍
ابنزیاد👿 هر چی دنبال مسلم گشت، پیداش نکرد، ولی دست رو دست نذاشت و مامورهاشو فرستاد توی شهر تا یکییکی بزرگان شهر رو پیدا کنن و بهشون بگن اگر با مسلم بیعت کنن🤝 و بخوان با امام حسین علیه السلام دوست بشن و به یزید😈 اعتراض کنن، هم اونا رو میکشه، هم خانوادههاشونو!😦
با این تهدیدها، بزرگان کوفه حسابی ترسیدن و این طوری بود که مردم کوفه موندن وسط یه دوراهی. از یه طرف به مسلم قولِ بیعت داده بودن🤝 و از طرف دیگه از ابنزیاد 👿میترسیدند.😦
ابنزیاد شروع کرد به تهدید و ترسوندن مردم. 😲به اونها گفت یزید یه سپاه بزرگ فرستاده و به زودی میرسه به شهر شما و هرکدومتون رو که طرفدار امام حسین💚 باشین رو میکشه.😬 ابنزیاد حتی هانی رو هم دستگیر کرد و برد.😦
مسلم وقتی دید اوضاع کوفه بهم ریخته و احتمال هم میداد که الان حتما امام حسین نامه✉️ را دیده و همراه زن و بچه و یارانش به سمت کوفه میآد 😔
تصمیم گرفت همراه مردم کوفه، قیام کنه✊ و ابنزیاد👿 رو فراری بده. مسلم به مردم خبر داد که توی مسجد🕌 جمع بشن، تا از اونجا برن کاخ ابنزیاد 😈و از شهر بندازنش بیرون. 😊
چهار هزار نفر اومدن به سمت مسجد🕌 و اونجا جمع شدن. مسلم براشون حرف زد و گفت حالا که شما برای امام حسین نامه✉️ نوشتین که بیاد، بیاین کمک کنین از شر این ابنزیاد ملعون👿 راحت شیم تا وقتی امام مییاد، مشکلی نداشته باشه😊
مسلم، رو به قبله ایستاد و شروع کرد به نماز خوندن. اون چهار هزار نفر هم پشت سرش ایستادن که نماز بخون، اما… .
#ادامه_دارد
#محرم_مهدوی 🏴
#داستان شهادت مسلم ابن عقیل (ع)▪️▪️
@montazer_koocholo
25.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماهنگ
#محرم_مهدوی 🏴
#امتداد_راه_عاشورا🖤
🎤 گروه سرود ابن الرضا (امام جواد ع)
🎹 موسیقی: حسام ساروخانی
نوازنده نی : سیدعلی حسینی
🖊شاعر:مصطفی کشاورز نصرتی
🎬 تهیه کننده و سرپرست : سیدکمال فلاح امینی
#محرم_مهدوی🏴
#نماهنگ
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم▪️
@montazer_koocholo
May 11
17.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#محرم_مهدوی🏴
#مداحی▪️
🏴 ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کربلا 😔🏴
🎤 حاج محمود کریمی
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_شب
📚عنوان: نامه های ماریه
📽قسمت: دوم
🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂
ماریه امروز هم با کمک کبوترش🕊 گندم از کاروان عاشورا برامون نامه فرستاده💌 این دختر کوچولو توی نامه دومش کلی برامون حرف زده؛ از آقای امام حسین 🌹
که دوست نداره زیر بار حرف زور یزید بره تا همبازی شدن با رقیه کوچولو 😘و علی اصغر شش ماهه💚
#محرم_مهدوی🏴
#قصه_شب
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم🖤
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#داستان شهادت #مسلم_ابن_عقیل (ع)▪️
قسمت سوم
وقتی مسلم نمازشو خوند، و به پشت سر برگشت، دید به جز چند نفر، هیچکس پشت سرش نیست! همه رفتن بودن! 😏در حقیقت فرار کرده بودن! مسلم تنها موند. 😞
مسلم همین طوری تنها داشت توی کوچهها راه میرفت تا اینکه یه پیرزن 👵رو دید که در خونهش نشسته. مسلم از اون پیرزن آب خواست. پیرزن هم رفت و برای ایشون آب اُورد. آب رو که خورد، نشست همون جا.🙂
پیرزن گفت: چرا به خونهت نمیری⁉️
مسلم برای پیرزن تعریف کرد که کیه و چه اتفاقی براش افتاده. پیرزن، زن مؤمنی بود که از ته دل عاشق امام حسین بود❤️ درو باز کرد و بهش گفت مسلم! بیا توی خونهی من مخفی شو.😊
اون شب مسلم خونهی اون پیرزن مهربون و شجاع موند، اما پسر پیرزن مثل مامانش شجاع نبود. وقتی فهمید مامانش مسلم رو توی خونه مخفی کرده، برای اینکه پولی 💰از ابنزیاد به جیب بزنه، به کاخ ابنزیاد رفت و مخفیگاه مسلم رو لو داد.😟
صبح فرداش تعداد زیادی از مامورهای ابنزیاد👿 به خونۀ اون پیرزن رفتن و مسلم رو دستگیر کردند.😦
وقتی دستبسته اونو داشتن به کاخ ابنزیاد میبردن، قطره اشکی از کنار چشمش سرازیر شد.😢 مسلم ناراحته نامهای ✉️بود که برای امام حسین نوشته بود و بهش گفته بود مردم اینجا قراره باهات بیعت کنن🤝 در حالی که مردم کوفه ترسیده و به او پشت کرده بودند.😏
در کاخ ابن زیاد😈 مسلم به اطرافیان گفت فقط یه چیز ازتون میخوام، اینکه به امام حسین 💚بگید به این شهر نیاد. این شهر دیگه جای امام حسین علیه السلام نیست؛ پر از نفاق و دوروییه.😔
چند روز بعد، این خبر از کوفه به گوش امام حسین رسید. اون موقع امام حسین توی راه بود و داشت به سمت کوفه میاومد. 😞
دو نفر از کوفه به امام حسین خبر رسوندند که هانی و مسلم شهید شدند😞.
امام حسین گفت: «انا لله و انا الیه راجعون.»✨ چند بار پشت سر هم این عبارت رو تکرار کرد. بعد بلند شد و همه کاروانش 🐫رو جمع کرد و به اونها فرمود:
به من خبر رسیده که هانی و مسلم در کوفه شهید شدند.🌷 معلوم هم نیست چه چیزی پیش روی ما باشه. هرکس میخواد شهید بشه،🌷 با ما بیاد، هرکس هم نمیخواد، از همین راهی که اومد برگرده.❗️
وقتی امام حسین علیه السلام اینو گفت، بعضیها راهشون رو کشیدن و رفتن؛ اونا کسایی بودن که از جنگ میترسیدن😟
یا فکر میکردن اگر همراه امام حسین برن و امام حسین حاکم کوفه بشه وضعشون خوب میشه و خیلی شایدهای دیگه‼️
اونها رفتن و تو کاروان🐫 امام حسین فقط کسانی موندن که از ته دل عاشق و وفادار به امام زمانشون بودن، و در نهایت در رکابش شهید شدند🖤
#پایان
#داستان شهادت #مسلم_ابن_عقیل (ع)▪️
#محرم_مهدوی🏴
@montazer_koocholo
#محرم_مهدوی 🏴
#شعر
#حضرت_رقیه_س🥀
اتل متل خرابه!
اینجا یه بچه خوابه!
هم بدنش کبوده!
هم جگرش کبابه...!😔
اتل متل اسیری!
سیلی و سربه زیری!
کی تا حالا شنیده؟!
سه سالگی و پیری...؟!
اتل متل سه ساله!
این همه آه و ناله!
این دختر از ضعیفی!
هنوز یه پا نهاله...!
اتل متل بیابون!
کویر و دشت و هامون!
بس که پیاده رفتیم!
تاول زده پاهامون...!
اتل متل بهونه!
بابا چه مهربونه!
وقتی دلم می گیره!
برام قرآن می خونه...!
اتل متل گل یاس!
مهر و وفا و احساس!
دلم گرفته امشب!
به یاد عمو عباس...!🥀
اتل متل یتیمی!
خدا، چقدر کریمی!
دادی بهم تو غربت!
یه عمهی صمیمی...!
اتل متل شب و تب!
سینه ز غم لبالب!
دلم می سوزه خیلی!
به حال عمه زینب...!
اتل متل چه خوب شد!
بالاخره غروب شد!
قسمت عمه امروز!
توهین و سنگ و چوب شد...!
اتل متل سه روزه!
عمه گرفته روزه!
عمه چقدر غریبه؟!
خیلی دلم می سوزه...!😢
اتل متل خبردار!
تو چنگ دشمن انگار!
مثل یه شیر زخمی!
عمه شده گرفتار...!😔
اتل متل خدایا !
تو این همه بلایا !
عمه مظلومه ام !
چیا کشید خدایا !😭
#محرم_مهدوی 🏴
#شعر
#حضرت_رقیه_س🥀
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا ▪️
📚عنوان: نامه های ماریه
📽قسمت: سوم
🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂
ماریه توی نامه💌 سومش از خواب ترسناکی که دیده برامون نوشته📝 خوابی که وقتی اون رو برای رقیه کوچولو تعریف کرده، عمو عباس😊 اون رو شنیده و بهشون قول داده که تا همیشه مراقبشون باشه☘
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم🖤
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتظر کوچولو های عزیزم و عزاداران امام حسین علیه السلام🖤
میخواهیم از الان تا پایان #ماه_محرم و #صفر هر روز به امام حسین عزیز و مهربون💚 سلام بدیم و #زیارت_عاشورا بخوانیم
از شما التماس دعا داریم🤲
#اللهمعجللولیکالفرج
#محرم_مهدوی🏴
#زیارت_عاشورا_کودکانه▪️
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم
@montazer_koocholo
محرم_مهدوی🏴
#قصه_کربلا🥀
#جنگجوی_کوچک▪️
قسمت اول
عمویم حسین (ع) به طرف ما اید خسته است انگار ! ما تشنه ایم ...😰
عمویم یک دستش را به کمر زده صورتش پر از گرد و خاک است ، خونی هم هست😞
عمه ام نشسته روی خاکها و زیر لب دعا میخواند .🤲
ان قدر خاک توی هوا هست که ادم خوب نمی بیند ولی صورت عمو ✨خوب پیداست می اید و صدا میزند:
سکینه...
فاطمه....
سکینه پرده را کنار میزند و بیرون می اید چشم هایش از گریه پف کرده 😢
_میخواهی بروی بابا⁉️
عمو میخواهد برود ، برای خداحافظی امده 👋 میروم جلوتر کاش عمو نمی رفت اگر برود ما دیگر کسی را نداریم 😔
تنها پسر عمویم علی (ع) مانده که مریض است .
میروم جلوتر
سکینه میگوید: بابا جان! ما را به مدینه برگردن❗️
عمو میگوید: نمیشود ، نمی گذارند❗️
عمویم راست میگوید ، نمی گذارند😞
یکدفعه صدای گریه سکینه بلند میشود همه گریه میکنند😭 من هم گریه ام میگیرد ، من نباید گریه کنم من مرد شده ام نباید مثل دختر ها گریه کنم‼️
اما عمو چقدر پیر شده چقدر شکسته شده😪
#ادامه_دارد
#محرم_مهدوی
#جنگجوی_کوچک
#حضرت_عبدالله_علیه_السلام
@montazer_koocholo
#سه_شنبه_های_امام_زمانی💫
#دو_کشتی_نجات⛅️🌟
این قسمت: آرزوی من😊
همراه برادر بزرگم به مسجد 🕌رفتیم و انجا برای امام حسین علیه السلام سینه زنی کردیم ، زمانی که اذیت های دشمنان بر امام حسین علیه السلام و یاران و بچه هایش را شنیدیم خیلی ناراحت شدیم😔 دلم میخواست ان زمان بودم و امام حسین را یاری میکردم😌
در این فکر ها بودم که مداحی و سینه زنی تمام شد ، همه نشستند روحانی مسجد حاج اقا صادقی برای سخنرانی روی منبر رفت و در میان سخنرانی حرف های زد که خیلی خوشحال شدم😍
" زمانی که #امام_زمان_عج☘ تشریف بیاورند انتقام خون امام حسین علیه السلام را از دشمنان میگیرند 😊
اینجا بود که دعا کردم🤲 کاش اما امام زمان🌟 زودتر ظهور کند و کسانی که امام حسین و فرزندانش را شهید کردند🥀 به سزای اعمالشان برساند و ارزو کردم من هم زنده باشم و همراه یاران امام حسین به ایشان کمک کنم 😇
#سه_شنبه_های_امام_زمانی
#دو_کشتی_نجات🌟⛅️
#محرم_مهدوی🏴
@montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا 🥀
📚عنوان: نامه های ماریه
📽قسمت: چهارم
☘🥀☘🥀☘🥀
ماریه تو نامه💌 نوشته مردی به اسم حُر جلوی راه اونها رو گرفته و نمیذاره تا جلوتر برن، اما هنوز عمو عباس رقیه کوچولو😍هست تا برای همه بچهها با مشک آب💧 بیاره💫
#محرم_مهدوی 🏴
#قصه_کربلا🥀
#من_امام_حسین_را_دوست_دارم 🖤
@montazer_koocholo