#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
این داستان :#چهل_چراغ_مهمان
قسمت اول
☁️اسمان پر از گرد و غبار 🌪بود، چشم چشم را نمیدید،باد لرزید💨 اما ان چهل نفر نلریزدنند درخت ها 🌴خم و راست شدند، اما انها هر جور بود به راه خود ادامه دادند،🌱
✨ سرانجام ان چهل مرد غریبه مثل چهل چراغ روشن خود را به شهر #سامرا 💫رسانند،
در میان ان همه خاک و غبار🌪 #سامرا در خواب بود، کوچه ها، درختان و ادم ها همه خواب😴 بودند، هیچ کس نفهمید ان چهل نفر از کدام دروازه شهر گذشتند، گویی ماموران هم انها را ندیده بودند. 😊
ان شب🌚 را در خانه شیعیان استراحت کردند و فردا صبح پنهانی و چند تا چند تا،به خانه امام حسن عسکری علیه السلام🌟 رفتند.
#عثمان_بن_سعید، بزرگ انها توی حیاط منتظر ان سی و نی نفر دیگر ایستاد، تا سر انجام همه ی انها وارد خانه امام شدند...
☁️ان چهل مرد دانشمند از راهی دور به شهر #سامرا امده بودند،
انها نمایندگان امام حسن عسکری علیه السلام💫 در میان شیعیان شهر های دور و نزدیک بودند.
وقتی نگاهشان به امام حسن عسکری افتاد صورتشان مثل گل باز شد، بر لبشان خنده😄 نشست،
عثمان ابن سعید گفت: خدا را شکر این بار هم توانستیم شما را زیارت کنیم، بقیه هم خدا را شکر کردند😍
خانه امام پر از بوی گل💐 بود، چشم ها به سمت امام خیره بود، و دل ها بخاطر او تاپ تاپ میکرد💚 یک نفر به پشت بام رفته تا مواظب باشد ماموران نرسند،
حالا ان چهل چراغ مسافر، با شوق زیادی🤗 به افتابی که رو به رویشان بود زل زده بودند،
امام ⭐️فرمود: ایا میخواهید به شما بگویم چرا به اینجا امده ایید🤔
ان چهل نفر به حرف امدند : بله بفرمایید...
#ادامه_دارد...
🍎🍃🍎🍃🍎🍃
@montazer_koocholo
#دانستنی_های_قرآنی
#آیات_مهدوی
✨دانستنی های مهدوی مناسب کودکان و نوجوانان_۳۴
بچه ها جووون سلام روزتون بخیر 😊 یه آیه ی مهدوی جالب داریم براتون 👇
✨سوره بقره آیه ۲۴۹
📖إِنَّ اللَّـهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي
{خداوند شما را به وسیله رودخانههایی امتحان می کند. پس هر کس از آن بنوشد از [پیروان] من نیست}
🌱از امام صادق(علیه السلام ) در تفسیر این آیه نقل شده که اصحاب امام زمان(علیه السلام) هم، مانند یاران طالوت، امتحان و آزمایش میشوند.
👈بچه ها جون، طالوت یکی از فرماندهان سپاه بنی اسرائیل بود. زمانی که طالوت به همراه سپاه بنیاسرائیل به جنگ میرفتن، به دستور خداوند مأمور شد سپاهیان خودش را امتحان کنه. طالوت به سپاهیان تشنه دستور داد زمانی که به آب رسیدن بیشتر از یک کف دست آب نخورن و هر فردی که بیشتر بنوشه، دیگر اجازه همراهی سپاه را نخواهد داشت. بیشتر افراد سپاه از دستور اطاعت نکردن و از همراهی طالوت و جنگ با دشمنان کنار گذاشته شدن😔
👌عزیزای دل، یارانِ امام زمان هم حتما حتما امتحانات مختلفی رو باید بگذرونن تا مشخص بشه وفادارن و به دستورات امام و رهبرشون گوش میدن🤗☺️ ان شاءالله همگی ما از سربازان وفادار امام زمانمون باشیم🤲
@montazer_koocholo
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #مهارت_های_زندگی
🍃این قسمت: لباس داوری
✨پیام اخلاقی؛ کمک به هم نوع
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#قصه_های_نماز
قسمت چهارم
🌸علی و زهرا دیروز از پدر بخاطر نمره های عالیشان یک بسته ماژیک🖍 بیست و چهارتایی جایزه🎁 گرفته بودند. امروز توی اتاق مشغول کشیدن نقاشی بودند که صدای اذان ✨را شنیدند
دفترشان را بستند و برای رسیدن به اشپزخانه مسابقه گذاشتند .😇
مادربزرگ داشت #وضو میگرفت.😌
علی گفت : من اول وضو میگیرم😄
زهرا گفت : نه اول من❗️
مادر بزرگ قرعه کشید و قرعه به نام علی افتاد😍
تا علی امد# وضو بگیرد چشم زهرا به دست های علی افتاد و گفت : مادربزرگ وضو علی درسته🤔
مادربزرگ گفت: چیز هایی که مانع #وضو میشه مثل ماژیک🖍 چربی و کرم ها اگر #جرم داشته باشند باید جرم اونها گرفته بشه، ولی بدون جرم اشکال نداره🌾
علی پرسید: #جرم چیه؟
مادربزرگ با لبخند گفت: هر چیزی که مانع رسیدن اب #وضو به پوست بشه🌞
زهراکف دستش که پر از ماژیک🖍 بود را با خنده علی نشان داد و گفت: پس علی اقا فکر کنم بهتره اول دستامونو با اب و صابون بشوریم☺️ #ادامه_دارد... 📚 نماز کله گنجشکی، نوشته علی بانشی 🌷 منتظر کوچولو های عزیز❤️ در این لحظات قشنگ نماز برای سلامتی و فرج #امام_زمان_عج 💐 دعا کنیم🤲 🍎🍃🍎🍃🍎
Derakht-Kaaj-01.mp3
15.82M
#قصه_شب
درخت کاج🌲
🌴قسمت اول
✨ گروه سنی الف و ب
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✨کارگر پیر
🌾غروب بود با امام علیه السلام🌟 به خانه اش رفتم، در خانه اش چند نفر مشغول بنایی بودند. دیوار ها را خراب کرده بودند ، دو سه نفر داشتند در حیاط کاهگل درست میکردند. یک نفر خشت ها را روی هم میچید. چند نفر هم خاک بیرون میبردنند.
امام علیه السلام🌟 به همه خسته نباشید گفت😇 گویا همه کارگرها را میشناخت.✨
ناگهان در میان کارگران چشمش به کارگر پیر و لاغری افتاد، تا حالا او را ندیده بود. کمی به او نگاه کرد.
بعد از خدمتکارش که مواظب اوضاع بود پرسید:
این کارگر کیست😯
خدمتکارش جواب داد: کارگری است که به کمک ما امده است.🌿
امام 🌟گفت ایا مزدش را هم تعیین کرده اید🤔
"نه اقا زیاد مهم نیست🙃 هرچه بدهیم قبول میکند❗️
با این حرف امام رضا ع خیلی ناراحت شد😔، به خدمت کارش تندی کرد.
جلو رفتم خواستم او را ارام کنم، گفتم "اقا قربانتان بروم زیاد خود را ناراحت نکنید😌
امام رضا علیه السلام🌟 رو به من کرد و فرمود:
ای سلیمان! بار ها گفتم کسی را که برای کار می اورید اول مزدش💰 را تعیین کنید، کسی که نمیداند مزدش💰 چقدر است ممکن است فکر کند مزدش را کم داده اند ، اما اگر مزدش را تعیین کرده و به اندازه داده باشند خوشحال😀 میشود. اگر هم مبلغ کمی به دستمزش💰 اضاف کنند راضی و سپاس گزار خواهد شد.💫
ان روز دیدم که امام رضا علیه السلام🌟 ان کارگر پیر را صدا زد و بعد از صحبت زیاد دستمزد💰 خوبی به او داد، ان کارگر خیلی خوشحال😍 شد و برای او دعا کرد.🌺
#پایان
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
17.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون #حنا_دختری_در_مزرعه
قسمت ۱۹
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان_های_شگفت_انگیز_از_کودکی_امام_زمان
#چهل_چراغ_مهمان
قسمت دوم
🍃امام علیه السلام🌟 گفت : شما چهل نفر امده اید که از جانشین من سوال کنید💫
دهان ان چهل نفر از تعجب باز ماند😲
پیش از انکه به حرف بیایند امام علیه السلام 🌟از دلشان خبر دار شده بود.😇
امام حسن عسکری علیه السلام 🌟برخاست، و پرده پشت سر خود را کنار زد، ناگهان پسرکی☀️ جلو امد، به مهمان ها سلام 🖐کرد و کنار امام علیه السلام ایستاد .
مهمان ها که هاج و واج😳 به او خیره بودند ، جواب سلامش را دادند.
امام علیه السلام 🌟دست بر شانه پسرک ☀️گذاشت و گفت: این کودک ☀️بعد از من امام و خلیفه👑 شماست ، از او اطاعت کنید و از هم جدا نشوید، 💐
مهمان ها هنوز هم در تعجب بودند، که امام علیه السلام 🌟ادامه داد: اسم او محمد است و امام زمان شماست. 💚
ان چهل نفر برخاستند و انتخاب مهدی عج☀️ را به جانشینی امام حسن عسکری علیه السلام✨ را تبریک گفتند. 🌸🌷💐
مهدی علیه السلام ☀️از پیش انها رفت فقط #عثمان_ابن_سعید بود که گاهی به دیدن ان پدر و پسر عزیز ✨میرفت و سوال ها و خواسته های شیعیان را به انها میرسانید.
ان چهل نفر وقتی از امام حسن عسکری علیه السلام 🌟خداحافظی👋 کردند اسب ها 🐴و شتر هایشان🐪 جدا جدا و دور از هم از شهر #سامرا خارج شدند.
در راه بازگشت دل های هر چهل نفرشان هنوز تاپ تاپ میکرد و چشم هایشان خیس اشک شده بود😢
ان چهل نفر ناگهان به غروب افتاب نگاه کردند بعد در خیال هر کدامشان چنین گذشت:
امروز امام یازدهم🌟 از جانشین خود مهدی☀️ عزیز حرف زد نکند افتاب سامرا غروب کند و ما دیگر او را نبینیم🌱
#پایان_داستان_چهل_چراغ_مهمان
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo