#زیاده_خواهی
مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند.
کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.
طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.
یکی از اون دو نفر گفت:
طلاها را بزاریم پشت منبر ،
اون یکی گفت: نه !
اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر میداره.
گفتند: امتحانش میکنیم کفشایش را از زیر سرش برمیداریم
اگه بیدار باشه معلوم میشه.
مرد که حرفای اونا رو شنیده بود،
خودشو بخواب زد. اونها کفشایش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد.
گفتند پس خوابه طلاها رو بزاریم
پشت منبر...!
بعد از رفتن آن دو مرد،
مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای اون دو رو بردارد اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری
کفشهایش را بدزدند...!
🔻زیاده خواهی و طمع همیشه باعث گرفتاری انسان میشود.
چه بسیاری کسانیکه که برای به دست آوردن ثروت دنبال کار مورد پسند نرفتند، که در آن حال یا کشته شدند،یا زندانی شدند،و یا داشته های ناچیز خود را هم از دست دادند. مثل:مرد داستان ما که به طمع طلا،کفش خود را نیز از دست داد.
🔻شاعر عرب مى گوید:
وَکَمْ مِنْ أکْلَة مَنَعَتْ أخاها
بِلَذَّةِ ساعَة أکَلاتِ دَهْرِى
و چه بسیار که یک وعده غذایى از وعده غذایى دیگر منع مى کند.
و چه بسیار که لذت یک ساعت یک عمر انسان را محروم مى سازد.
♦️لذا حضرت اشاره میکنند: که چه بسا بعضی کارها یا زیاده خواهی ها انسان را از حداقل رفاه زندگی محروم کند.
#حدیث_تصویری
#طمع #دروغگو #فریب #دزدی
#مال_حرام.
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️سوال:
آیا به صورت خمیده یا نشسته می توان غسل انجام داد؟
💠http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آخرین فیلم از شهید سعید مریدی رییس مبارزه با مواد مخدر رودان هرمزگان که ۲۲ فروردین در درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت رسید.
شادی روحش صلوات💐🕊
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
انقطاعی.mp3
1.47M
خیلیا توی نماز جمعه میگفتن جنگ جنگ تا پیروزی...
http://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 احساس حقارت کردم!
🎙 روایت حاج حسین یکتا و تعبیر او از مجاهدتهای حاج عبدالله والی در مناطق محروم و خدمترسانی به محرومان بشاگرد
امام خامنهای: آقای حاج عبدالله والی یکی از آدمهایی است که قطعا در تاریخ انقلاب و تاریخ کشور نامش خواهد ماند و به نیکی یاد خواهد شد. خداوند درجاتش را عالی کند.
۸ اردیبهشت سالروز عروج حاج عبدالله والی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
hafez 03.mp3
1.81M
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نکات معرفتی همسرداری🌹
نام استاد: دکتر سعید عزیزی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌸🍃🌸🍃
سه چیز، زن را قلبا شاد می کند
۱- وقتی مورد احترام همه باشد
۲- وقتی اولین بار مادر شود.
۳- وقتی از لحاظ مالی وابسته نباشد.
سه چیز زن را به گریه می اندازد
۱- حرفی که احساسش را جریحه دار کند.
۲- از دست دادن کسیکه دوست دارد.
۳- مرور خاطرات خوبی که از دست داده.
سه چیز که زن به آنها نیاز دارد
۱- احترام ۲- تایید شدن، ۳- زمان برای رسیدگی به ظاهرش.
سه چیز که زن را نابود میکند
۱- تعریف و تمجید همسرش، از زنی دیگر
۲- مبهم بودن آینده اش
۳- ازدست دادن پدر و مادر، همسرو فرزندش...
سه چیز که زن به آنها افتخار می کند
۱- عاطفه اش ۲- اصل و نصبش. ۳- نجابتش
سه چیز که زن را وادار می کند از زندگی شما، برود
۱- خیانت ۲- عیب جویی از او. ۳- عدم احساس امنیت
و فقط یک چیز راز یک زن را فاش می کند "نگاهش"
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تقویتِمعرفتِمهدوے
#کلیپ_مهدوی
معرفتامامحاضر
ــــ💐 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 💐ــ
⇢ #اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
چگونه عبادات کنیم 25.mp3
9.53M
#چگونه_عبادت_کنم؟ ۲۵ 🤲
از کجا بفهمیم عبادات ما، چقد مقبولند؟
چقدر در رشد روحیِ ما مؤثرند؟
معیارِ محکِ عباداتمان چیست؟
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
این که گناه نیست 41.mp3
4.88M
#این_که_گناه_نیست 41
📣 خوب گوش کن؛
▫️گناهان کوچـک،
آماده ات می کنن برای گناهان بزرگ!
چون یواش یواش
ترسِ از نافرمانی خدا رو،ازت میگیرَن!
💢اونوقت دیگه راحت
به گناهان بزرگ تن میدی
https://eitaa.com/montazeraan_zohorr
🌹 منتظران ظهور 🌹
رمان آنلاین زن ، زندگی، آزادی قسمت سی و ششم: الی که انگار می دانست در وجود این دختر چه میگذرد، با د
رمان انلاین
زن ،زندگی، آزادی
قسمت سی و هفتم:
لحظات به کندی میگذشت، سحر سرش را به شیشهٔ ماشین تکیه داده بود و به تاریکی روبه رو خیره شده بود.
سارینا و نازگل هم اینقدر کم حرف بودند که اصلا حس همسفر بودن را نداشتند، از دید سحر حس می کرد محافظه کار هستند ،چون داستان زندگیشون هم نصف و نیمه تعریف کردند و سحر فقط میدونست با دوتا نابغهٔ کشف نشده طرف هست.
فضای ماشین در سکوتی سنگین فرو رفته بود که با بلند شدن آهنگی ترکی این سکوت شکست و بعد دست الی از وسط صندلی جلوشون ظاهر شد که پلاستیک خوراکی را به سکت آنها گرفته بود.
سارینا پلاستیک را گرفت و همانطور که لبخند ریزی میزد گفت: بیایین خوراکی های مملکت ترک را بخورید، شنیدم با کلاس هستند و بعد از زیر و رو کردن محتویات پلاستیک کیک آب میوه ای برداشت و پلاستیک را به سمت سحر گرفت.
دخترا همانطور که آبمیوه دستشون را مزه مزه می کردند ،سری به نشانه رضایت تکان میدادند که ناگهان الی گفت: بخورید نوش جونتون،اما به پا آبمیوه ها وطنی، خصوصا ساندیس نمیرسه
با این حرف خنده ای روی لبهای بچه ها نشست و آقای راننده از خنده دخترا خندش گرفته بود.
ساعات پشت سر هم میگذشت، نزدیک سه ساعت در جاده پیش رفتند و بالاخره به شهری رسیدند که اسمش هم نمی دونستند ، اما ورودی شهر مشخص بود که از شهرهای بزرگ ترکیه هست..
وارد بزرگراهی شلوغ شدند، الی سرش را از وسط صندلی آورد و گفت: دخترا به استانبول خوش آمدید...
و تازه سحر متوجه شد کجاست...
بعد از نیم ساعت ،بالاخره راننده جلوی ساختمانی ایستاد.
ساختمانی که مشخص بود دو طبقه هست و انگار به شکل خانه های ویلایی بود و به نظر می رسید ازساختمان های لاکچری این سرزمین می باشد.
درب چوبی کنده کاری شده ای که بالای سه تا پلهٔ مرمرین بود و درب نرده مانندی در کنار پله ها که انگار فضای سبزی بزرگ در پشتش پنهان بود، درهای ورودی ساختمان بودند.
ماشین ایستاد و راننده با اشاره به در چوبی گفت: خانم ها، بالای پله ها منتظر من باشید و با اشاره به در نرده مانند ادامه داد:باید از این در، چمدان هاتون را تحویل بدم تا یه بازرسی بشن...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿