eitaa logo
🌹 منتظران ظهور 🌹
2.8هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
9.5هزار ویدیو
299 فایل
🌷بسم ربِّ بقیة الله الاعظم (عج)🌷 سلام بر تو ای امید ما برای زنده کردن حکومت الهی مرا هزار امید است و هر هزار تویی کپی متن حلال با ذکر صلوات برای فرج🌱 مدیر: @Montazer_zohorr @Namira_114 تبادل و تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/1139737620C24568efe71
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 🌸🍃 لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَلَّا يَقْدِرُونَ عَلَي شَيْءٍ مِّن فَضْلِ اللَّهِ وَأَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (29 ، حدید) 🌸🍃 تا اهل كتاب گمان نكنند كه مسلمانان، راهى به فضل خدا ندارند (و همه امتيازات و الطاف دو چندانى مخصوص آنان است) و بدانند كه فضل (و عنايت، تنها) به دست خداست، او به هر كس بخواهد آن را مى دهد و خداوند داراى بخشش بزرگ است. 🌸🍃🌻🍃🌸 ✴️ اين سوره با تسبيح خداوند آغاز و با فضل الهى پايان يافت. ✳️ در آيه 54 سوره قصص، خداوند درباره اهل كتابى كه به اسلام ايمان آورند، وعده پاداش دو برابر مى دهد: «أجرهم مرتين»، در اين آيات به مسلمانان نيز مى فرمايد: اگر اهل تقوا و ايمان به پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله باشيد، پاداش شما نيز دو برابر است، تا اهل كتاب گمان نكنند كه مسلمانان قادر بر دريافت الطاف الهى نيستند و اين الطاف ويژه آنان است. ✴️ با توجّه به آياتى كه در آن «فضل عظيم» به كار رفته است، معلوم مى شود كه فضل بزرگ الهى، هدايت، بهشت، مغفرت، نبوّت، پيروى از رضاى خداوند، داشتن ديد و تشخيص صحيح است و درباره نعمت هاى مادّى، اين تعبير نيامده است. 🌸🍃🌻🍃🌸 ✅ با صراحت، جلوى توهّمات و توقّعات و انحرافات را بگيريد. 🔹 «لئلا يعلم أهل الكتاب» ✅ تفضّل الهى وابسته به اراده حكيمانه است، نه تصوّرات ما. 🔹«انّ الفضل بيد اللّه» ✅ خداى حكيم، افراد ويژه را براى دريافت فضل خود انتخاب مى كند. 🔹«يؤتيه من يشاء» 🌸🍃🌻🍃🌸 📲 *جهت عضویت* 👇 https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
AUD-20211126-WA0022.mp3
3.29M
*«ظهور نزدیـک است»* 🎙️ استاد پناهیان ⁉️ آیا ظهور واقعا نزدیک است؟ 🔸 اگـر ما مردم را امیدوار کنیـم که هفته بعد امام زمان می‌آید و آقا نیامد، مردم بی‌دیـن نمی‌شوند؟ https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃 آورده اند که مردی را هوس دزدی به سرش زد و می خواست که در آن حرفه کمالی یابد. او را نشان دادند که در شهر نیشابور مردی است که در این علم کمالی دارد و بر دقایق اِختفاء و اسرار، عارف و واقف است. آن مرد از شهر خود عزم آنجا کرد. چون به نیشابور رسید، سرای آن دزد را نشان خواست و به خدمت او رفت و خود را بر وی عرضه کرد و گفت آمده ام تا از تو چیزی آموزم و در علمِ دزدی مهارتی حاصل کنم. استاد او را به ترحیب و خوش آمدی هر چه تمام تر جواب گفت. چون طعام پیش آوردند و مرد خواست که تناول کند، استاد نیشابور او را گفت که به دست چپ بخور. مرد، دست چپ در پیش کرد و خواست تا طعام خورد، چون عادتش نبود نتوانست خورد. دست راست بیرون کرد. استاد گفت جان پدر، در این کار که تو قدم نهاده ای، اول مقام او آن است که دست راست قطع کنند از آنکه حکم شرع این است و چون تو را به دزدی بگیرند و دست راست را ببرند، باید که به دست چپ طعام خوردن عادت کرده باشی تا آن روز رنج نبینی. مرد را از این سخن، انتباهی (بیرون آمدن از غفلت) پدید آمد و گفت در کاری که به طمع سیمی که به دست آید دست سیمین را به باد دادن، شروع در آن ناکردن اولی تر. پس از سر آن حرفه درگذشت و از آن آرزو و خواسته دل کند. https://chat.whatsapp.com/L2bAdHzLRg5BkqeX6T74EZ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حسن روحانی لیدر جریان خائن غربزده در سفر تبلیغاتی ریاست جمهوری سال 1396 به اصفهان رفته بود که جمعیت زیادی در تایید و حمایت از این مسئول فاسد، شعار دادند که : نه قاضی، نه سردار ، دولت قانون مدار، حالا عده ای که 8 سال تمام در مقابل خیانت ها؛ بی تدبیری ها و نامردی های حسن روحانی و تیم غربزده اش سکوت و بلکه حمایت کرده بودند ، دولت انقلابی رئیسی را تحت فشار قرار داده اند که ویرانی های به وجود آمده توسط اصلاحطلبان را در این 100 روز فعالیت خود ؛ حل و فصل کند. ✍️بیداری ملت @bidariymelat
💢قصدکشتن شیخ نخودکی اصفهانی یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزایی می‌گفت: سفری به مشهد مقدس رفته بودم و برای خرید کلاهی به دکان کلاه‌فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد.  🎩کلاه‌فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع‌کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع می‌کنند. به محض شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. ⚜️آنگاه داستان خود را اینگونه تعریف کرد:پدرم در قریه «نخودک» کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار می‌کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفا کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق می‌کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه‌شب‌ها که از ماموریت خود باز می‌گشتم مرحوم شیخ را دیده بودم که تنها از ده خارج می‌شوند، بر آن شدم که در یکی از این شب‌ها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شب‌های تاریک زمستانی که به طرف آبادی می‌آمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می‌خواهند از ده خارج شوند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند.  ♨️باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملاً از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب کجا می‌آیی؟! بی‌اختیار گفتم: خدمت شما می‌آمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی‌درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم. آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند:‌دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد،‌ ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد، دستور دادند تا وضو بگیریم با آب جوی وضو ساختم و به سوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته با اشاره حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت،‌درها یک به یک پشت سر ما بسته شد.  🕌چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست می‌داری که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم،‌ ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین(ع) نرفته بودم، ابتدا آنجا را نشناختم،‌باری، درهای بسته صحن و حرم حضرت امیر(ع) هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم، در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته‌ای بهتر است که به «نخودک»‌ باز گردیم. عرضه داشتم: آقا، هر چه صلاح می‌دانید، انجام دهید. باز پس از چند قدمی،‌ ناگهان خود را در همان جای ملاقات نخستین یافتم. پس از آن به من فرمودند: حبیب، مبادا که تا من زنده‌ام از سرّ این شب با کسی چیزی در میان گذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر اینکه هیچ وقت نزد من نیا و هرگاه که مرا دیدی از دور سلامی بکن و والسلام. آیا این کراماتی که من از ایشان دیده‌ام جای آن نیست که چنین در ماتم این بزرگوار شیون و فغان کنم؟! https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
هاشمی: *فواید دنیوی صلوات* *فایده اول:* در اصول کافی است که رسول خدا (ص) فرموده‌اند در مقابل صد صلوات حق تعالی صد حاجت را برآورده می‌نماید. *فایده دوم:* با صدای بلند صلوات فرستادن نفاق را برطرف می‌سازد. *فایده سوم:* صلوات فرستادن موجب پاکیزه شدن عمل‌هاست. *فایده چهارم:* هر کس یک صلوات بفرستد حق تعالی در عافیت را بر روی او می‌گشاید. *فایده پنجم:* صلوات فرستادن فقر را برطرف می‌کند. *فایده ششم:* هر گاه چیزی از یاد انسان برود و آدمی آن را فراموش کند صلوات موجب می‌شود که به خاطر آید. *فایده هفتم:* صلوات، دشمن دیرین و همیشه در کمین انسان یعنی ابلیس لعین را ذلیل و خوار می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/1965162593Cbe8736d84c
: 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه # خطبه دوم ( جلسه ۲۰) 🔶ادب بندگی در استعانت از حضرت حق جل جلاله احْمدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمتِهِ، واسْتِسْلاماً لِعِزّتِهِ، و اسْتِعْصاماً مِنْ معْصِيتِهِ، و اسْتعينُهُ فاقةً اِلي كفايتِهِ، اِنّهُ لايضِلُّ منْ هداهُ، و لايئِلُ منْ عاداهُ، ولايفْتقِرُ منْ كفاهُ، فاِنّهُ ارْجحُ ما وُزِن، و افْضلُ ما خُزِن. و اشْهدُ انْ لا اِله اِلاّ اللّهُ وحْدهُ لاشريك لهُ، شهادةً مُمْتحناً اِخْلاصُها، مُعْتقداً مُصاصُها. نتمسّك بِها ابداً ما ابْقانا، و ندّخِرُها لاِهاويلِ ما يلْقانا، فاِنّها عزيمةُ الاْيمانِ، و فاتِحةُ الاِْحْسانِ، و مرْضاةُ الرّحْمنِ، ومدْحرةُ الشّيطانِ. و اشْهدُ انّ مُحمّداً عبْدُهُ و رسُولُهُ، ارْسلهُ بِالدِّينِ الْمشْهُورِ، والْعلمِ الْمأْثُورِ... 🔸🔸🔸🔸🔸🔸 💠 ترجمه : خداي را سپاس كه تتميم نعمتش را طالبم، و فروتني در برابر عزّتش را جويايم، و پناه او را از نافرمانيش خواهانم، از او درخواست ياري دارم كه به كفايتش نيازمندم، آن را كه او هدايت كند گمراه نشود، و هر كه را او دشمن بدارد نجات نيابد، و هر كه را او كفايت كند محتاج نگردد، زيرا او سنگين ترين وزنه ها، و بهترين اندوخته هاست. و شهادت مي دهم كه جز خداي يگانه خدايي نيست و او را شريكي نمي باشد، شهادتي كه خلوصش از امتحان گذشته، و بر حقيقتش پايبندم. به آن شهادت تمسك داريم تا زماني كه خدا زنده مان مي دارد، و آن را براي دشواريهاي قيامت ذخيره مي كنيم، كه اين گواهي استواري ايمان، سرلوحه احسان، مايه خشنودي حق، و عامل طرد شيطان است. و شهادت مي دهم كه محمّد بنده و رسول اوست، و او را به دين مشهور، و نشانه معروف... 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه # شرح خطبه دوم ( جلسه ۲۰) 🔶 ادب بندگی در استعانت از حضرت حق جل جلاله اولین جملات این خطبه مربوط به حمد الهی است . امیرالمومنین علیه السلام فرمودند ، من اگر خدا را حمد می کنم ، غرض و هدفم این است که دروازه های نعمات الهی را بیش از پیش به سوی خودم باز کنم . 🍂احْمدُهُ اسْتِتْماماً لِنِعْمتِهِ واسْتِسْلاماً لِعِزّتِهِ و اسْتِعْصاماً مِنْ معْصِيتِهِ 🍂 و برای اینکه خود را در معرض پذیرش عزّت الهی قرار دهم و تسلیم حق تعالی شوم و خود را از معصیت خدا بیمه کنم. 🍂و اسْتعينُهُ فاقةً اِلي كفايتِهِ🍂 از خدا کمک می طلبم ، همان کاری که ما چندین بار در طول روز انجام می دهیم ( ایاک نعبد وایاک نستعین) خدایا از تو کمک می خواهیم . معمولا ما وقتی صحبت از کمک کردن می کنیم به این نحو است که یک حدی از توان برای خود قائلیم و برای قوت بیشتر از دیگران کمک می خواهیم . ❌اما در برابر خداوند این خوف وجود دارد که نکند ما اینگونه کمک بخواهیم . یعنی روی توان خود هم در برابر خدا حساب کنیم و از خدا برای قوت بیشتر کمک بخواهیم . این شرک است ❌ خدایا تا اینجا من آمدم و بقیه اش را تو کمک کن ⛔️ این شرک است ولو خفی . در برابر خدا ما دیگر به حساب نمی آییم ( هیچِ هیچ) امیرالمومنین می فرمایند حواستون باشد. (اسْتعينُهُ فاقةً اِلي كفايتِه) با نهایت فقر و نیاز . من از سر فقر و نیاز برای دستیابی به کفایتش از او کمک می خواهم . 🌟خود را در برابر خدا هیچ بدانیم . ادب بندگی را رعایت کنیم .🌟 گاهی بعضی ژست ها را در مقابل خداوند می گیریم که مایه شرمساری است ‌. ( خدایا ما تلاشمان را کردیم بقیه اش با تو) 🍂اِنّهُ لايضِلُّ منْ هداهُ، و لايئِلُ منْ عاداهُ🍂 هرکس را او هدایت کند ، گمراه نخواهد شد . خدا رفیق نیمه راه نیست . و تا آخر با ماست . گمراه نمی کند کسی را که هدایت کرده است . اورا حیران و سرگردان نمی گذارد . وَئَل : نَجیَ / لا یَئِل : نجات نمی یابد. نجات نمی یابد کسی که خدابا او دشمنی کند . ▪عاداه : خدا با بنده دشمنی کند یا بنده با خدا دشمنی کند؟! ( نظر مفسران در اینجا متفاوت است) البته در نهایت در هر دوحال بنده نجات نمی یابد . ولی طبق سیاق جمله این طور معنی می شود که خدا به بنده اش دشمنی کند. خدا ابتداءً با کسی دشمن نیست مگر اینکه خودش به خودش پشت پا بزند. و کسی که خدا با او دشمنی کند پناهی ندارد و نجات نمی یابد. 🍂ولايفْتقِرُ منْ كفاهُ🍂 کسی که خدا اورا کفایت کند ، هیچ گاه نیازمند نخواهد شد. در دورانی مثل کودکی و قبل از سن تعقل خداوند مارا کفایت کرده است . حیوانات و گیاهان را هم کفایت کرده است . منتها بعداً ما خودمان خواسته ایم که خود را کفایت کنیم ، و اینجا آغاز مشکلات برای ماست . اگرواقعاً کسی همچنان دل ببندد به خداییِ خدا ، وقتی فکر می کندبه جایی رسیده ، باز هم نباید به خودش بهائی بدهد . یعنی در برابر خدا همان بنده ناتوان بماند. 🍂فاِنّهُ ارْجحُ ما وُزِن، و افْضلُ ما خُزِن🍂 پس حمد خدا سنگین ترین وزنه و بالاترین ذخیره است .( الحمدلله ذ
بهشتیان است) 🍂و اشْهدُ انْ لا اِله اِلاّ اللّهُ وحْدهُ لاشريك لهُ🍂 وقتی امیرالمومنین علیه السلام با عظمتی که در عالم هستی دارد می گوید اشهدان لا اله الا الله ، تمام ذرات هستی هم نوا با علی علیه السلام می شوند. 🌟این جملاتی که امیرالمومنین می فرمایند ، دو بُعد دارد، یک بُعدِ آموزشی که ما بفهمیم و یک بُعددیگر این است که حضرت پرده ای از جمال توحیدی خود کنار می زنند.🌟 🍂شهادةً مُمْتحناً اِخْلاصُها🍂 شهادت می دهم که معبودی جز الله نیست ، خدای یگانه ای که شریکی ندارد و این شهادت چنان است که خلوص آن آزمایش شده است . ( همچون کالای استانداردی که مهر تأیید خورده) و اَحَدی در صداقت حضرت در این جمله تردید ندارد( دوست و دشمن) حتی معاویه و خوارج شهادت علی را قبول داشتند. 🍂مُعْتقداً مُصاصُها🍂 (مُصاص از ماده مَص است به معنی مَکیدن . عصاره هر چیزی را مُصاص گویند.) حضرت می فرمایند : من عصاره و مغز توحید را قبول دارم. نه این جنبه های ظاهری. (گاهی اعتقاد به توحید ظاهری است و گاهی قلبی است و گاهی هم وجودی است .) 🍂نتمسّك بِها اَبداً ما ابْقانا🍂 تمسک می جویم ( چنگ می زنم)برای همیشه به این شهادت تا هر زمان که هستم. دوام اعتقاد به توحید و شهادت مستمر مطلوب است . یک لحظه هم اتصال با توحید و خدای یگانه نباید قطع شود وگرنه همان یک لحظه که قطع شود غرق در ظلمت می شود. 🍂و ندّخِرُها لاِهاويلِ ما يلْقانا🍂 ما ذخیره می کنیم این شهادت را برای ترس ها و وحشت هایی که در آینده به ما خواهد رسید . اهاویل : جمع اهوال اهوال : جمع هول هول : ترس و وحشت یعنی انسان این شهادت را باید جایی نگه دارد ( ذخیره کند) شهادت زبانی ذخیره نیست بلکه باید قلبی باشد. ارادت های قلبی برای ما سرمایه هستند. 🍂فاِنّها عزيمةُ الاْيمانِ، و فاتِحةُ الاِْحْسانِ، و مرْضاةُ الرّحْمنِ، ومدْحرةُ الشّيطانِ🍂 این شهادت آغاز ایمان است . ( عزیمة : نیت قطعی) کسی که تصمیم جدی بر ایمان دارد باید شهادت بگوید . این آغاز احسان است .( هم احسان کنیم ، هم مورد احسان قرار بگیریم) وقتی کسی شهادتین را گفت استحقاق احسان پیدا می کند و سزاوار احسان کردن می شود. (شهادتین گفتن هزینه دارد ) و خدای متعال راضی می شود. مَدحَرَة : آنچه شیطان را دور می کند. زمانی که شهادتین می گوییم ، شیطان می گریزد. در ادامه خطبه دو بخش شروع می شود، چند جمله ای در مدح پیامبر است و در ادامه اوضاع دوران جاهلی است : 🍂و اشْهدُ انّ مُحمّداً عبْدُهُ و رسُولُهُ، ارْسلهُ بِالدِّينِ الْمشْهُورِ، والْعَلَمِ الْمأْثُورِ...🍂 شهادت می دهم که پیامبر اکرم عبد و رسول اوست ، او را فرستاده به دین آشکار و واضح ، (عَلَم : آنچه وسیله شناخت است) (مأثور: آنچه اثرش بر جای مانده است) 🌟عَلَم مأثور چیست؟ اگر بگوییم خود قرآن است ، که در جملات بعدی قرآن را نشان می دهد. اگر بگوییم معجزات آن حضرت است ؟ ممکن است ، ولی برای امیرالمومنین مأثور نبوده ، و اینها را دیدند. ادامه دارد... 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه # خطبه دوم ( جلسه ۲۱) 🔸 ادامه خطبه دوم_ ویژگی های نبی اکرم صلی الله علیه واله وسلم در ادامه آنچه مربوط به توصیف کلمه طیبه " لااله الا الله" فرموده اند ، آمده است : واشهد ان محمداً عبده و رسوله 💠خطبه دوم والْكتابِ الْمسْطُورِ، والنُّورِ السّاطِع ِ، والضِّياء اللاّمِع ِ، و الاْمْرِ الصّادِع ِ، اِزاحةً لِلشُّبُهاتِ، واحْتِجاجاً بِالْبيناتِ، و تحْذيراً بِالاْياتِ، و تخْويفاً بِالْمثُلاتِ 💠 ترجمه و كتاب مسطور، و نور درخشان، و چراغ فروزان، و دستور روشن و آشكار به سوي مردم فرستاد، تا شبهه هاي آنان را برطرف سازد، و با دلايل روشن بر آنان اتمام حجت كند، و به آيات قرآن مردم را از هلاكت برحذر داشته، و از عواقب شوم معصيت بترساند. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶 نهج البلاغه # ادامه شرح خطبه ۲(جلسه ۲۱) 🍁والْكتابِ الْمسْطُورِ🍁 خدای متعال پیامبر را با کتابی مسطور فرستاد . البته ما می دانیم که کتاب قرآن نزولش همانند تورات نبوده ؛ نزول تورات به صورت الواح مکتوب بر حضرت موسی علیه السلام بود ؛ یعنی آنچه جناب موسی علیه السلام دریافت می کردند ، لوحه هایی📜📜📜 بود که نوشته ها بر روی آن ثبت و حک شده بود. در حالیکه برای پیامبر اکرم چنان بود که جبرئیل امین حقایق را بر قلب مبارکشان نازل می کرد ، آن حضرت تلاوت می کردند . پس چرا حضرت علی علیه السلام فرموده اند " کتاب مسطور" ؟! از این بابت است که یک گروه کاتبان وحی بودند که بلافاصله آنچه از قرآن نازل می شد را می نوشتند. ( طبق دستور پیامبر) 🔘نکته : می دانید که در مباحث علوم قرآن ، در کتاب های تاریخ قرآن ، این سوال مطرح است که ، قرآن چه زمانی نوشته شده است ؟ یعنی قرآنی که امروز ما در محضرش هستیم به همین صورت ، زمان پیامبر نوشته شده است ؟ یا بعد از آن حضرت ؟ واگر بعداز پیامبر نوشته شده ، در زمان کدام یک از خلفاء بوده است ؟ اینکه ما شیعیان شنیده ایم که امیرالمومنین علیه السلام ، قرآن را نوشته اند ، آیا این نوشتن بدون راهنمایی پیامبر بوده ؟ 🔴توصیه در این خصوص به مطالعه کتابهای تاریخ قرآن دکتر حجتی و مرحوم دکتر رامیار. در این کتاب ها ثابت می شود که اگرچه خلفا تلاش هایی داشتند برای تدوین قرآن ، اما این قرآن به همین صورت ، در زمان پیامبر اکرم صلوات الله علیه وآله و با اِشراف خود ایشان جمع آوری شده است . ولی چون نسخه ها متعدد بوده و کارهای دیگری لازم بوده ( علامت گذاری ، نقطه گذاری و...) بعدا در زمان خلفا انجام گرفته است . و در نهایت بحث توحید مصاحفی که در زمان عثمان شده ، مورد تأیید ائمه معصومین نیز بوده است . 🌕درمورد جمله " والعَلم المأثور" که در جلسه قبل آمده ، لازم است توضیحات دیگری اضافه شود: عَلَم مأثور ، را آیا همان قرآن بدانیم ؟ ماثور از ریشه اَثَر ( نوشته شده) عَلَم هم یعنی علامت . بعضی گفته اند منظور معجزات صادر شده از سوی پیامبر است ، و مورخین در کتابهای تاریخی آن را ثبت و ضبط کرده اند . از آنجاییکه هر معجزه ای آیت و عَلَم است ، و علامت صحت ادعای نبوت است ، لذا امیرالمومنین اینگونه تعبیر فرموده اند . و احتمال دیگر اینکه ، گفته شود منظور از عَلَم مأثور آن پیشگویی هایی است که در کتب پیشین آسمانی ، مثل تورات و انجیل و زبور درباره ظهور و ویژگی های آن حضرت بوده است . 🍁والنُّورِ السّاطِع 🍁 ساطع : نوری که ظلمت شکن است. قرآن مسلماً نور ساطع است و عمق تاریکی های تاریخ را روشن کرده است . وجود مبارک پیامبراکرم هم همین طور بوده است و نور ایشان همچنان مسیر بشریت را روشن می کند . تمسک به سیره رسول اکرم ، همچنان که قرآن ایشان را به عنوان اسوه معرفی کرده ، راهگشای بشریت تا روز قیامت خواهد بود. 🍁والضِّياء اللاّمِع🍁 یعنی چراغ نورافشان 🍁و الاْمْرِ الصّادِع 🍁 صادع : آشکار، ظاهر پیامبر اکرم بعداز سه سال دعوت پنهانی ، خطاب به ایشان رسید که : ▪️فاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ▪️إنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ▪️(حجر : ۹۴_۹۵) پس آنچه را به آن مأموری اظهار كن و از مشركان روی بگردان.كه ما [شرّ] استهزا كنندگان را از تو بازداشته‌ایم. در این آیه خداوند می فرمایند آشکار کن دعوت خود را . 🍁اِزاحةً لِلشُّبُهاتِ، واحْتِجاجاً بِالْبيناتِ🍁 وجود مبارک پیامبراسلام و قرآن کریم ، پاسخگوی سوالات و شبهات است . ازاحه : برطرف کردن شبهات : آنکه امر را بر انسان مشتبه می کند ( آدم را گیج می کند) 🍁واحْتِجاجاً بِالْبيناتِ🍁 پیامبر دلایلشان کاملا واضح و روشن بوده ، دلایلی که در قرآن آمده یا سخنانی که خود آن حضرت می فرمودند ، یا معجزاتی که از آن حضرت سر می زد. 🍁و تحْذيراً بِالاْياتِ🍁 پیامبر اکرم ، می کوشیدند با آیات الهی مردم را از انحراف برحذر بدارند. 🍁و تخْويفاً بِالْمثُلاتِ🍁 مَثُلات : عقوبات ، عذابه
ای الهی که در اثر اصرار بر گناه و شرک از جانب خداوند نازل می شود. خدای متعال در قرآن کریم فرموده است : ▪️وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَقَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلَاتُ (رعد: ۶)▪️ و از تو [بر پایه نادانی‌] پیش از [درخواست‌] خیر و خوشی تقاضای شتاب در [فرود آمدن‌] عذاب می‌كنند، [اینان گمان می‌كنند كه عذاب‌ها و مجازات‌های الهی دروغ است‌] با اینكه پیش از آنان عذاب‌ها و عقوبت‌های عبرت‌آموز [بر كافران و منكران‌] گذشته است. 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇
هیچ آغازی، زیباترازسلام نیست، سلام دوستان آرزودارم برای شما، عشق باشد ومهربانی و یک دنیا سلامتی عصرتون بخیرو شا دی
🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 💠 نهج البلاغه # خطبه دوم (جلسه ۲۲) 🔸ادامه خطبه دوم _ توصیف دوران جاهلیت 🔘 مقدمه بحث : امیرالمومنین علیه السلام بعداز آنکه ویژگی هایی از نبی اکرم صلوات الله علیه وآله ، بیان فرمودند ، برای روشن شدن عظمت پیامبر و سپاسگزاری بهتر و شایسته تر مخاطبان امیرالمومنین ، شِمِّه ای از اوضاع و احوال دوران جاهلی را بیان می کنند . این کار در نهج البلاغه مکرراً انجام گرفته است . بارها علی علیه السلام ، مردم را به یاد دوران تاریک جاهلی می انداختند ؛ برای آنکه قدر نعمت اسلام را بهتر بدانند . بد نیست که ما نیز اقتداء کنیم به ایشان در این جهت و مطالعاتی داشته باشیم در کشور خود و در منطقه سکونت خود در روحیات مردم و اوضاع اجتماع، پیش از طلوع خورشید اسلام . این کار دو فایده دارد : یکی اینکه گاهی دشمنان ما با تبلیغاتِ شوم می کوشند یک دورنمای خوشی از گذشته به ما عرضه کنند . مثلا تخت جمشید که انصافاً جلوه هایی از عظمت در حکومت آن زمان را نشان می دهد. هم به لحاظ معماری و هم شهرسازی پیشرفته ، و کسی آنرا انکار نمی کند . ولی آیا هرکدام از ایرانیان از آن شکوه بهره مند بوده اند ؟ آیا همه مردم در چنین شرایطی می زیستند ؟ اهرام مصر هم همینطور چه بسا عظمت بالاتری هم نسبت به تخت جمشید دارند . ولی ما هیچ وقت از فراعنه به نیکی یاد نمی کنیم . پس صِرف ساختمان و بنای مُعْظَم دلیل بر مثبت بودن قضایا در یک دورانی نمی کند . پس باید به تاریخ مراجعه کنیم و ببینیم مورخین چه نوشته اند . به خصوص در دوران ماقبل اسلام ( دوران ساسانیان) نوعی جاهلیت متمدن حاکم بود . اگر چه کشور ایران بسیار پیشرفته بود و کسی نمی تواند انکار کند ؛ اما روابط اجتماعی ، روابط سطح بالایی نبود . به هر حال برای اینکه قدر این دوران را بدانیم باید در مورد گذشته بیشتر مطالعه داشته باشیم . 🔹🔹🔹🔹 خطبه دوم : امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند : 🍃و النّاسُ في فِتن انْجذم فيها حبْلُ الدِّينِ، و تزعْزعتْ سوارِي الْيقينِ، و اخْتلف النّجْرُ، و تشتّت الاْمْرُ، و ضاق الْمخْرجُ، و عمِي الْمصْدرُ، فالْهُدي خامِلٌ، والْعمي شامِلٌ. عُصِي الرّحْمنُ، و نُصِر الشّيطانُ، و خُذِل الاْيمانُ، فانْهارتْ دعائِمُهُ، و تنكرتْ معالِمُهُ، و درستْ سُبُلُهُ، و عفتْ شُرُكهُ. اطاعُوا الشّيطان، فسلكوا مسالِكهُ، و وردُوا مناهِلهُ. بِهِمْ سارتْ اعْلامُهُ و قام لِواؤُهُ، في فِتن داستْهُمْ بِاخْفافِها، و وطِئتْهُمْ بِاظْلافِها، و قامتْ علي سنابِكها. فهُمْ فيها تائِهُون حائِرُون جاهِلُون مفْتُونُون. في خيرِ دار و شرِّ جيران. نوْمُهُمْ سُهُودٌ، و كحْلُهُمْ دُمُوعٌ، بِارْض عالِمُها مُلْجمٌ، و جاهِلُها مُكرمٌ.🍃 ترجمه : 《رسالت او به وقتي بود كه مردم دچار فتنه اي بودند كه ريسمان دين از اثر آن گسسته، و پايه هاي يقين متزلزل، و اصل دين گرفتار اختلاف، و همه امور درهم ريخته بود، راه رهايي بر مردم تنگ، و مصدر هدايت پوشيده، چراغ راهنما خاموش، و گمراهي نسبت به همه فراگير بود. خداوند نافرماني مي شد، و شيطان ياري داده مي شد، ايمان ورشكسته، پايه هايش فروريخته، نشانه هايش متغير و ناشناخته، راههايش ويران و پوشيده، و آثار جاده هايش از بين رفته بود. شيطان را فرمان برده، راههاي او را پيموده، و به آبشخورهاي او وارد شده بودند. آثار شيطان به وسيله متابعانش به كار افتاده وپرچمش برافراشته شده بود، درفتنه هايي كه همچون حيوان چموش آنان را لگدمال مي كرد، و زير سم خود مي كوبيد، و باز هم (به انتظار فتنه اي بيش) بر سر سُم خود ايستاده بود. در آن فتنه سرگردان و حيران و نادان و دچار حيله شيطان بودند. آن بزرگوار در بهترين خانه و كنار بدترين همسايگان جاي داشت. خوابشان بيداري بود، و سرمه چشمشان اشك سوزان، در سرزميني مي زيستند كه آگاهشان دهانش دوخته، و نادانشان به تخت عزت نشسته بود. 》 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇 🔶 نهج البلاغه # شرح خطبه دوم ( جلسه ۲۲) : 🍁و النّاسُ في فِتن انْجذم فيها حبْلُ الدِّينِ🍁 در دوران جاهلیت ، مردم گرفتار فتنه هایی بودند که ریسمان دین پاره شده بود . 🔴سوالی که مطرح می شود این است که مگر اینها دین داشتند که رشته هایش پاره شده باشد ⁉️ بله همان آیین حنیف که از حضرت ابراهیم علیه السلام بینشان بر جای مانده بود . در گوشه و کنار زندگی هایشان هنوز آثاری از آن به چشم می خورد. تعبیر حضرت خیلی زیباست که فرموده اند "پاره شده بود" . وقتی چیزی پاره و گسسته شود ، دیگر اجتماع ندارد و هماهنگ نیست . آیین حنیف در بینشان بسیار پراکنده به چشم می خورد و نمی شد گفت متدین به آیین ابراهیمی هستند . 🍁و تزعْزعتْ سوارِي الْيقينِ🍁 تزعزع : تزلزل و ناپایداری سوار : جمع ساریه به معنای ستون ستون های یقین متزلزل شده بود . کسی در آن زمان صاحب اعتقاد پایداری
نبود . 🍁و اخْتلف النّجْرُ🍁 نَجر یا نِجار : اصل اصول ثابتی وجود نداشت که مردم بر اساس آن فکر کنند یا عمل کنند. هرکسی به راهی می رفت . 🍁و تشتّت الاْمْرُ🍁 امور مشتت و پراکنده بود ، وحدت اجتماعی حاکم نبود و فقط وحدت قومی و قبیله ای داشتند . در چنین اوضاع آشفته ای ، اگر کسی می خواست خودش را نجات دهد ، سخت بود و تحت فشار قرار می گرفت . 🍁و ضاق الْمخْرجُ🍁 گریزگاه ، تنگ بود . گویی باید از یک راه خروجی باریکی خارج می شدند. 🍁و عمِي الْمصْدرُ🍁 اصلا نمی دانستند چه باید بکنند ، به کجا پناه ببرند . چرا راه نجات تنگ و تاریک بود؟! 🍁 فالْهُدي خامِلٌ، والْعَميَ شامِلٌ🍁 خُمل : چیزی که بی ارزش باشد و فراموش شده باشد ( خامِل : فراموش شده ) ( خُمول : فروکش کردن و در حال خاموش شدن ) هدایت که همچون چراغ روشنی هست ، خاموش شده بود . نقطه مقابل ، عَمیَ یعنی نابینایی و تاریکی همه جا را فراگرفته بود . به همین خاطر راه نجات تنگ بود و گریز از آن شرایط ، دشوار بود . 🍁عُصِي الرّحْمنُ، و نُصِر الشّيطانُ🍁 خدای رحمان ، نافرمانی می شد و کارهای آنها نوعی حمایت از شیطان بود . کسانی که گناه می کنند یا به گمراهی می روند ، خواه ناخواه در مسیر حمایت از شیطان قرار می گیرند . 🍁و خُذِل الاْيمانُ🍁 ایمان به خدا خوار وبی ارزش تلقی می شد . به همین جهت پایه های ایمان سست و ریزان شده بود . 🍁فانْهارتْ دعائِمُهُ🍁 دعائم : جمع دِعامه به معنای ستون است . ستون های ایمان سست شده بود. 🍁و تنكَّرَتْ معالِمُهُ🍁 معالم : مجموعه فرهنگی مربوط به چیزی را گویند . معالم ایمان ناشناخته بود . ( کسی اصول و شرایط ایمان را نمی شناخت ) در یک چنین دورانی ، که عصر جاهلیت اعراب بود ، عجایبی را از آن دوران نقل می کنند که باعث تعجب است و نشان دهنده میزان دوری آنان از انسانیت و تمدن بود . 🍁و درستْ سُبُلُهُ🍁 راههای ایمان مندَرِس و کهنه شده بود . 🍁و عفتْ شُرُكهُ🍁 شُرَک : راه راههای ایمان متروکه شده بود . هرراهی که متروکه شود ، نمی توان در آن راه قدم گذاشت ؛ چون انسان دچار سرگردانی می شود . 🍁 اطاعُوا الشّيطان، فسلكوا مسالِكهُ🍁 اینها از شیطان اطاعت می کردند و در جاده هایی که شیطان برایشان می کشید می تاختند . 🍁و وردُوا مناهِلهُ. بِهِمْ سارتْ اعْلامُهُ🍁 آن جاهایی که شیطان به آن راهنمایی می کرد،آبشخورهایی هم برایشان تعبیه می کرد ( یک جاده کامل ) و علامتهای شیطان به دست مردم حمل می شد ( پرچم دار شیطان شده بودند.) 🍁و قام لِواؤُهُ🍁 بیرق شیطان بردوش آنها بود. 🍁في فِتن داستْهُمْ بِاخْفافِها🍁 امیرالمومنین علیه السلام در اینجا فتنه های آن زمان را به حیوانات وحشی تشبیه می فرمایند که چگونه علفزارهای آن منطقه را لگد مال می کنند و همه چیز را ازبین می برند . فتنه های دوره جاهلی هم جامعه انسانی را لگد کوب کرده بود . 🍁و وطِئتْهُمْ بِاظْلافِها🍁 اظلاف : جمع ظُلف ( سُم گوسفند یا بز که دو قسمتی است ) فتنه ها مانند پای شتران آنها را لِه کرده بود و مانند سُم حیوانات ، آنها را لگد کوب کرده بود . 🍁و قامتْ علي سنابِكها🍁 سَنابک : سم اسب را گویند . ( سم اسب به طوری است که گاهی اسب هنگام مبارزه ،روی سُمش بلند می شود ) آن فتنه ها همچنان در کمین آنها بود و می خواست آنها را از پا درآورد . در چنین شرایطی مردم حیران و سرگردان بودند . کسی راه به جایی نمی بَرَد. 🍁 فهُمْ فيها تائِهُون حائِرُون جاهِلُون مفْتُونُون🍁 سرگردان و گمگشته و حیران بودند . نادانی آنها را فراگرفته بود . فریب خورده بودند . در ادامه حضرت جمله ای می گویند که شارحین گفتند این جمله را از خود نبی اکرم صلوات الله علیه و آله ، گرفته اند ؛ پیامبر فرمودند : 🍁في خيرِ دار و شرِّ جيران🍁 من در دوران مکه ، در بهترین سرزمین با بدترین همسایگان بودم .( بهترین سرزمین فرمودند چون "بَلَد امین " و حرم امن الهی بوده) ( بدترین همسایگان ، چون مردمش مشرک بودند ) امیرالمومنین علیه السلام ، اشاره به همین دارند ( بهترین سرا و بدترین همسایگان) 🍁نوْمُهُمْ سُهُودٌو كحْلُهُمْ دُمُوعٌ🍁 برای توصیف وضعیت ناهنجار زندگی آنها می فرمایند : خواب آنها بیداری بود( آرامش نداشتند ، با اضطراب و نگرانی همراه بود) سرمه چشمشان خون بود ( از شدت ناراحتی) سپس حضرت جمله ای می فرمایند که مفسرین می گویند منظور حضرت مردم زمان خودشان هم بوده است . 🍁بِارْض عالِمُها مُلْجمٌ، و جاهِلُها مُكرمٌ. 🍁 در سرزمینی که دانشمندش نمی تواند سخن بگوید ( زبانش بسته بود) و جاهلش تکریم می شود . بسیار مهم است چون این ویژگی در جاهای دیگر هم مشهود است . ♻️نتیجه این بحث : هرسرزمینی که درآن عالمش به جبر ساکت باشد و جاهلش سخن بگوید ، شعبه ای از جاهلیت است . 🎇🎇🌿🌹🌿🎇🎇