eitaa logo
کانون منتظران ظهور
191 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.4هزار ویدیو
92 فایل
❇️ کانون دانش‌آموزی منتظران ظهور ارتباط با مدیر ان کانال: @YaEmamReza10 آدرس: @montazeranzohoor_m
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ▪️سه بار سفیر شدن، آن هم سفیر حسین (علیه السلام) افتخار کمی نیست. نامۀ امام به مردم کوفه را بوسید. بر چشم ها نهاد و با حضرت وداع کرد. در قادسیه از هر سو محاصرۀ سواران قرار گرفت. نزدیک بود دستگیر شود. نامۀ مولا را چه کند؟! نامه را به سرعت در دهان گذاشت و جوید و به دشواری فرو بلعید. عبیدالله خشمگین فریاد می کشید: « نامۀ حسین را پاره کردی! یا به مسجد برو و به حسین و پدرش ناسزا بگو یا قطعه قطعه خواهی شد!» فرصتی مغتنم بود. قیس بر فراز منبر بود و مسجد کوفه از جمعیت موج می زد. همه با شگفتی او را می نگریستند: ▪️«ای مردم من سفیر حسین بن علی هستم. ، پارۀ قلب پیامبر است و مادرش فاطمه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عزیزتر و محبوب تر از او نیست. به پا خیزید و یاورش باشید. اما پدرش ناپاک و خودش ناپاک زاده و زشت کار است...» ▪️ چون گرگ زخم خورده فریاد می کشید. لحظاتی بعد قیس دست بسته بر فراز دارالاماره بود و شمشیر جلّاد بر گلویش، خون، خطی سرخ بر کوچه کشید. سر قیس در دستان عبدالملک بن عمیر بود 📚محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج1، ص332تا 345 🏴 🏴 ❇️مارابه دوستان خود 👥 معرفی کنید 👇👇 🆔@Aenehzohoor_montazeran ↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin
🏴 ▪️سه بار سفیر شدن، آن هم سفیر حسین (علیه السلام) افتخار کمی نیست. نامۀ امام به مردم کوفه را بوسید. بر چشم ها نهاد و با حضرت وداع کرد. در قادسیه از هر سو محاصرۀ سواران قرار گرفت. نزدیک بود دستگیر شود. نامۀ مولا را چه کند؟! نامه را به سرعت در دهان گذاشت و جوید و به دشواری فرو بلعید. عبیدالله خشمگین فریاد می کشید: « نامۀ حسین را پاره کردی! یا به مسجد برو و به حسین و پدرش ناسزا بگو یا قطعه قطعه خواهی شد!» فرصتی مغتنم بود. قیس بر فراز منبر بود و مسجد کوفه از جمعیت موج می زد. همه با شگفتی او را می نگریستند: ▪️«ای مردم من سفیر حسین بن علی هستم. ، پارۀ قلب پیامبر است و مادرش فاطمه دختر پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) عزیزتر و محبوب تر از او نیست. به پا خیزید و یاورش باشید. اما پدرش ناپاک و خودش ناپاک زاده و زشت کار است...» ▪️ چون گرگ زخم خورده فریاد می کشید. لحظاتی بعد قیس دست بسته بر فراز دارالاماره بود و شمشیر جلّاد بر گلویش، خون، خطی سرخ بر کوچه کشید. سر قیس در دستان عبدالملک بن عمیر بود 📚محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج1، ص332تا 345 🏴 ✨ 🆔@Aenehzohoor_montazeran ↪️http://eitaa.com/Aenehzohoor_qazvin
کانون منتظران ظهور
مجموعه داستان #همه_نمی‌رسند9⃣ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | ▪️روز نهم  | #عبی
▪️مجموعه داستان 🔟 (آخر) ▪️روز دهم  | 👈 ماجرای مردی که ✨ امام حسین علیه‌السلام در منزلگاه ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد. به گفته منابع، حُرّ نه برای جنگ بلکه برای نزد ابن‌زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد. گرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام ؛ حتی یکبار به حُرمت خاص حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها نیز اشاره کرد. 👈در روز عاشورا، لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود و را فرمانده بنی‌تمیم و بنی هَمْدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام گردید. حرّ چون را برای جنگ با آن حضرت(علیه السلام) جدی دید، نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام) بجنگی؟» ▪️گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حُر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو () نپذیرفت.» پس ، عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(علیه السلام) نزدیک شد. مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حُر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حُر در حالیکه می‌لرزید . مهاجر که از حال و وضع حر به افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست تو را نام می‌بردم، پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟» حُر گفت: «به درستی که خودرا میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» حُر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(علیه السلام) حرکت کرد. ▪️گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، . امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی. ـــــــــــــــــــــــــ پ . ن : 👈بعضی پُل ها خراب کردنی ! که اگر خراب شوند، ستونِ عاقبت بخیری در درون انسان فرو می‌ریزد! یکی از این پُل ها، که اگر فرو بریزد، خانه خراب می‌کند آدم را : است! حتی اگر باشی، یعنی خطرناکی برای امام، ناامنی برای امام، و حتماّ در فتنه‌ای همه‌ی سعادت را می‌گذاری و میروی! ولی اگر این پُل ، وسط سپاه دشمن هم که باشی، ادب و احترام در برابر ارزش‌ها، تو را در اولین دور برگردان، به بازگشت می‌کشاند. 👌 آری ؛ امّا چشمان حُرّ ، و دوراهیِ انتخاب را دید! حُر به میانجیگری "ادب و حفظ حرمتش" به سپاه امام رسید! نه به سپاه امام ... که به در دنیا و آخرت رسید. الحمدالله @montazeranzohoor_m