#در_محضر_معصومین
🔰پيامبر صلي الله عليه و آله :
✍ اِذا دَعا اَحَدُكُم فَلْيَعُمَّ فَاِنَّهُ اَوجَبُ لِلدُّعاءِ ؛
🔴 هر گاه يكى از شما دعا كرد ، براى همه دعا كند ؛ زيرا اين، دعا را به اجابت نزديك تر مى كند.
📚 كافى ، ج 2، ص 487، ح 1
#حدیث_روز
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
🟢 حد رفاقت با امام زمان علیهالسلام
#استاد_عالی
#مهدویت
#در_محضر_معصومین
🔰 پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله :
✍ عَليكَ بتِلاوَةِ القرآنِ وذِكرِ اللّه ِكثيراً ، فإنّهُ ذِكرٌ لكَ في السماءِ ونورٌ لكَ في الأرضِ.
🔴 بر تو باد تلاوت قرآن و بسیاری یاد خدا ؛ زیرا آن در آسمان برای تو نام آوازه است و در زمین نور.
📚 الخصال ، ص۵۲۵
#حدیث_روز
🔹جهت تعجیل در فرج:
🔸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 زمینه سازان ظهور، الزاماً شهید نمیشوند!
اما الزاماً در قلبشان تمنای صادقانهی شهادت وجود دارد!
#کلیپ
#استاد_شجاعی | #استاد_یوسفی
منتظران گناه نمیکنند
(إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ)
همراهان گرامی سلام. امشب نماز لیله الدفن به نیت شهیده معصومه کرباسی فرزند حسین بخوانیم.
ان شاءالله که همه اموات با ائمه اطهار علیهم السلام محشور شوند.
*طریقه خواندن نماز لیله الدفن*
دو رکعت: رکعت اول یک مرتبه حمد و یک مرتبه آیت الکرسی
رکعت دوم،یک حمد و ده مرتبه سوره قدر وبعد از سلام میگوییم
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
(وابعث ثوابها الی قبر معصومه بنت حسین)
باشد که روزی برای ما نیز کسی پیشقدم شده ومومنین را دعوت به خواندن نماز لیله الدفن نمایند.
التماس دعا فرج
یکی از آفات و آسیبهای فضای مجازی به خاطر جذابیتهایی که دارد، (حلال یا حرام) این است که معمولاً مردم طوری به آن سرگرم میشوند که بدون آنکه متوجه گذر زمان باشند، ساعتها عمر گرانمایه و وقت باارزششان را به خاطر آن تلف میکنند، و متأسفانه هیچ قشری از مردم از این آفت عمر و زمان در امان نیستند، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، باسواد و بیسواد و…
در حالی که حضرت رسول الله «صلیاللهعلیهوآلهوسلّم» میفرمایند:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ لَا یَزُولُ الْعَبْدُ قَدَماً عَنْ قَدَمٍ حَتَّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ عَنْ عُمُرِهِ فِیمَا أَفْنَاهُ وَ عَنْ شَبَابِهِ فِیمَا أَبْلَاه وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فِیمَا ذَا أَنْفَقَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْت»
روز قیامت بنده قدم از قدم برنمىدارد تا اینکه چهار سؤال از وى میشود: (که دو تا سوال اول آنها مربوط است به عمر و جوانی ، به نعمت زمان و فرصت! سوال ها این است) از عمرش که در چه راهی سپرى ساخته؟ و از جوانیش در چه راهی صرف کرده؟ و از مالش که از کجا آورده و به چه مصرفی رسانده؟ و از دوستى ما اهل بیت. جامع الاخبار، ص ۱۷۵.
امام صادق علیه السلام :
أَنَّهُ قَالَ الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَهً بَعْدَ سَاعَه زیانکار کسی است که عمرش را لحظه به لحظه برباد می دهد. بحار، ج۷۸،ص۱۵۲
4_5832460945384805651.mp3
11.19M
🌷صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب اسلامی دیدار خانوادههای شهدای امنیت. ۱۴۰۳/۸/۶
منتظران گناه نمیکنند
#پارت18 #پسر_بسیجی_دختر_قرتی با غصه کنار گوشی نازم که نابود شده بود نشستم با دیدن صفحه شکسته گوشی
#پارت19
#پسر_بسیجی_دختر_قرتی
چشمهاش از تعجب باز شد:
_مگه میشناسیش که خوشت ازش نمیاد؟
_نه نمیشناسم ولی خوشم از این مردای که یقه می بندن و زل میزنن به زمین برای ریا بعد هر کاری دلشون بخواد می کنن نمیاد حالا هم کم حرف بزن بریم که کلاس فکر کنم تموم شد
سری با تأسف برام تموم داد و همراهم شد
در کمال ناباوری کلاس هنوز تشکیل نشده بود و منو و مریم نفسی از سر آسودگی کشیدیم
هنوز سر صندلی جا نگرفته بودیم که از ورود همون پسر بسیجی به کلاس چشم های هردومون از تعجب باز موند.
با همون تعجب به مریم گفتم:
_ای وای اینم تو کلاس ماست؟
شقایق یکی از همکلاسی هامون اون که کنار دستمون نشسته بود و نیمچه دوستی با منو مریم داشت نذاشت مریم حرفی بزنه سریع گفت:
_آقای فراهانی رو میگی؟
_فراهانی؟
_آره دیگه همین که الان وارد کلاس شد.اسمش امیرعلی فراهانیه ترم آخره ولی گویا این واحد رو گفتن دوباره باید بخونه از این بچه درس خوناست طوری که شنیدم برای تخصص بورسیه شده روسیه ولی به خاطر مشکل این واحد مجبور شده این ترم رو هم بمونه
مریم با خنده گفت:
_اوه چه باحال بچه درسخونی که کارش دراومده
شقایق با تعجب پرسید:
#پارت20
#پسر_بسیجی_دختر_قرتی
_وا چرا کارش دراومده؟
_آخه دریا خانم خوشش از این ترتیب آدما نمیاد و قطعا این ترم برای آقای فراهانی جهنم میشه
شقایق_آره دریا؟این بنده خدا که خیلی آدم محترمیه طوری که از ترم بالایی ها شنیدم سرش به کار خودشه و کاری به کسی نداره
_آره جون خودش بابا این فیلم دانشگاهشه باید بیرون دیدش ببینم بازم همین طوری حاج آقاست
مریم_بابا تو خیلی بدبینی به نظر منم که خیلی آقای محترمیه اگه من به جاش بودم تو اون حرفا روبهم میزدی چندتا چیز بارت میکردم ولی بنده خدا حتی نگاهتم نکرد
اینبار شقایق با تعجب کرد وگفت:
_چرا حرف بارش کرده مگه همدیگه رو می شناسن؟
مریم_نه بابا بیچاره اتفاقی خورد به دریا گوشیش افتاد دریا هم قشنگ شستش پهنش کرد رو طناب تا خشک شه
با این حرف مریم هر سه بلند خندیدیم که همه توجها رو جلب کردیم از جمله آقای برادر که با ابروی بالا رفته سمت ما برگشت تا مارو دید پوزخند زد و روش رو برگردوند
منو میگی از حرص قرمز شدم زیر لب گفتم:
_پسره سه نقطه برا ما پوزخند میزنه بد میگید مگه چیکار کرده همینه دیگه خوشم از این آدما نمیاد چون فکر می کنن فقط خودشون خوبن چون ریش میزارن یقه می بندن بعد ما به خاطر یه خنده شدیم آدم بد قصه
مریم_خوب حالا حرص نخور پوزخند بزنه مگه مهمه؟بی خیال طی کن.
شقایق هم حرف مریم رو تایید کرد.خودمم دیدم حق با ایناست مگه اصلا مهمه این چی فکر میکنه یه ترمه دیگه رد میشه میره
#پارت21
#پسر_بسیجی_دختر_قرتی
اون ساعت به دلیل نیومدن استاد کلاس کنسل شد و چون اون روز همون یک کلاس رو داشتم برای تعمیر گوشیم به مرکز شهر رفتم
خسته وارد خونه شدم و طبق معمول مامان خانوم بیمارستان بود
اوفف بازم باید تنها غذا بخورم وای که من چقدر بدم میاد از تنها غذا خوردن ولی باید کرد دریا خانم مجبوری میفهمی مجبوری
بعد از خوردن ناهار یه کله خوابیدم تا غروب. غروب با صدای مامان بیدار شدم:
_دریا بیدار شو ببینم گرفته راحت خوابیده
_سلام مامان چی شده؟
_تازه میگه چی شده؟این گوشی وامونده چرا خاموشه؟نگران شدم
محکم کوبیدم به پیشونیم:
_آخ مامان ببخشید گوشیم رو دادم برای تعمیر اصلا یادم نبود خبرت کنم
_تعمیر چرا؟اصلا چرا گوشی خونه رو جواب نمیدی؟خدا خفت نکنه نمیدونم تا خونه چطور اومدم
_وا مامان نمیبینی خواب بودم،بعدم یه آدم ناحسابی زد بهم گوشی نازم پودر شد
_دیگه تعمیر چی داشت یکی دیگه میگرفتی
_نهههه مامان من عاشق گوشی نازمم
_همچین میگه انگار بچشه پاشو برو ببینم برا شام یه چیزی درست کن منکه خسته ام
_ع مامااان
_یامااان زود باش
_اوفففف حالا چی درست کنم