حادثه #تروریستی تمام شد. فوقش ده دقیقه.
اما این تصویر رو به خاطر بسپارید.
اگر #مدافعان_حرم نبودند، هر روز باید شاهد چنین تصویری از مردممون می بودیم
*مصطفی منفرد*
😭
رسـمی و معتـبر تـرین کانال خـبری #مـدافعان_حـرم با مـدیریت رزمـندگان جبـهه مقـاومت ...
🇸🇾 سـوریـه
🇮🇶 عـراق
🇪🇬 یـمن
🇱🇧 لـبنان(حـزب الله)
🔴 لطفا برای کـسب اطلاعات راجـب حملات #داعش #جبة_النصره و ... عضـو کانال رسـانه دمـشق شوید 🔴
لیـنک کانال رسـانه دمـشق :
https://eitaa.com/joinchat/2697003008C597fe1b832
#صبر
#وقتی خبر شهادتم را به خانواده ام دادند
#خواهر کوچیکم خیلی گریه می کرد😔
#می گفت برای نیایش(دختر خردسال شهید)گریه می کنم😭
#مادرم گفت: 🌸مگر نیایش از رقیه ی امام حسین ع عزیزتر است؟😔
#ما_رأیت_الا_جمیلا
#مدافعان_حرم
#شهید_رضا_دامرودی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید جواد محمّدی
(محرم)
تاریخ تولد: 1362/5/29
محل تولد : دُرچه - اصفهان
تاریخ شهادت: 1396/3/16
محل شهادت: حما - سوریه
وضعیت تاهل: متاهل با 1 فرزند
محل دفن شهید: اصفهان- دُرچه- آستان مقدس امامزادگان حمیده و رشیده خاتون - گلزار شهدا
شهید جواد محمدی در تاریخ 1362/5/29 دیده به جهان گشود.
شهید جواد محمدی در سال 1387 ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دختری به نام فاطمه بود که در تاریخ 20 فروردین 1391 متولد شد.
شهيد مدافع حرم جواد محمدی چهارمين شهيد مدافع حرم شهر دُرچه است كه پنج شنبه 11 خرداد ماه 1396 به سوريه رفت و سه شنبه 16 خرداد ماه 1396 با اصابت گلوله به پا و پهلويش همزمان با 11 ماه مبارک رمضان به شهادت رسيد و پيكر مطهرش بعد از گذشت 25 روز چشم انتظاری، پيدا و به وطن بازگشت.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_مدافع_حرم
#جنبش_مصاف
#مدافعان_حرم
#مصاف
@montzeran
منتظران گناه نمیکنند
شهید سید رضا حسینی نوده متولد 1351/6/1 در روستای نوده ملک می باشد
سیدرضا یک نوجوان 13 ساله بود که با توجه به شرایط آن روزها و احساس نیاز از روستایشان نوده به جبهه اعزام شد
سیدرضا کارگر بود. یک نیسان داشت که با آن کارگرها را جابهجا میکرد و کرایه میگرفت. همه کرایهها را جمع کرد و رفت تهران تا پیگیر اعزامش شود. آنقدر رفت و آمد تا در نهایت توانست راهی شود. حدود دو سال مدافع حرم بود. در این مدت شش باز اعزام شد؛ یک بار به عراق و چند بار هم به سوریه.
همسر شهید:
27 سال در کنار هم زندگی کردیم. وقتی به خواستگاریام آمد سرباز بود. یک پسر و یک دختر رز شهید به یادگار مانده است
وقتی پیکرش را آوردند به سپاه رفتم. ترکشهای تله انفجاری به کنار بینیاش اصابت کرده بود. دست و پاهایش آسیب دیده بود. چهار تا از انگشتهای دستش قطع شده بود و صورتش هم سوخته بود. همسرم در وصیتنامهاش به بچهها سفارش کرده به نماز جماعت و نماز اول وقت توجه داشته باشند. پیرو ولایت فقیه باشند و به مناسبتهای اجتماعی- سیاسی نظیر ۲۲ بهمن اهمیت بدهند چراکه دشمن در صدد بر هم زدن صفوف اتحاد ماست.
شهید سیدرضا حسینی نوده هجدهمین شهید مدافع حرم استان گلستان بود
صبح روز شهادت ایشان با ابوعلی، یکی از بچههای سوری و یک نفر از فاطمیون به نام علی کماندو و دو نفر دیگر، پنج نفری به سمت منطقه معزلیه حرکت میکنند. در مسیر، حرکتی مشکوک از یک نفر که پشت خاکریز پنهان شده بود میبینند و پیاده میشوند و به دنبال آن فرد مشکوک حرکت میکنند. وقتی او را در حلقه محاصره قرار میدهند آن فرد که از اعضای داعش بود، اقدام به خودکشی میکند. بچهها جسد او را عقب تویوتا انداخته جهت شناساییهای بعدی با خود میآورند. پس از حرکت در فاصله حدود ۱۵۰ یا ۲۰۰ متری مشاهده میکنند جاده آسفالته با چیدن سنگ بسته شده که ابوعلی احساس خطر میکند و در صدد برمیآید از کنار جاده در شانه خاکی عبور کند که با مین کنار جادهای مواجه شده و ماشین به شدت آسیب میبیند که هر دو سرنشین جلو یعنی ابوعلی و سیدرضا به شهادت میرسند و دو نفر دیگر به شدت زخمی میشوند.
اولین بار شب دهم ماه مبارک رمضان رفت و 27 ماه مبارک رمضان هم به شهادت رسید
سرانجام در تاریخ 20 خرداد 1397 به شهادت رسید.
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#شهدای_مدافع_حرم
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهید_مدافع_حرم
#جنبش_مصاف
#مدافعان_حرم
#مصاف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز دختر بر تمام دختران شهدا مبارک باد
#ولادت_حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
#میلاد_حضرت_معصومه سلام الله علیها
#تولد_حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
#حضرت_فاطمه_معصومه سلام الله علیها
#حضرت_معصومه سلام الله علیها
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#دختران_شهدای_مدافع_حرم
#کلنا_عباسک_یا_زینب
#شهدا_شرمنده_ایم
#شهدای_مدافع_حرم
#شهید_مدافع_حرم
#روز_دختر_مبارک
#دختران_شهدا
#مدافعان_حرم
#جنبش_مصاف
#روز_دختر
#مصاف
@montzeran
#فتنه_اکبر
#فتنه_شام
#جنگ_شیعه_صهیونیسم
#جنگ_با_دجال
یکی از #مدافعان_حرم به حاج قاسم گفته بود: جنگ #سوریه (بعد از پیروزی نهایی بر سازمان رزم داعش و آزادی البوکمال، آخرین شهر در اشغال گروهک تروریستی صهیونیستی داعش) تموم شد و ما #شهید نشدیم؛
جواب #حاج_قاسم این بود:
"در آینده ای نزدیک فتنههایی پیش می آید که کل شهدا آرزوی حضور به جای شمارو داشته باشند، اون روز من نیستم، اما شما پشت #آقا رو خالی نکنید...
#انتشار_حداکثری_با_شما
#ده_ضربه_تا_خیمه_معاویه #مراقب_اشعثها_باشیم #تا_حسین_نیامده_مسلم_ولیامر_اس
همسنگراااا یادتون نره
ساعت۲۳ شبکه دو.......
#شهید_صدرزاده
#مدافعان_حرم
منتظران گناه نمیکنند
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #صدوسی دست پیرزن را گرفتم و میکشیدم.. بلکه در اتاقی پنهانشویم
🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق
🕌قسمٺ #صدوسی_ویک
به ابوالفضل التماس میکردم😭😭🤲🤲 دیگر به این خانه نیاید..که نمیتوانستم سر او را مثل سیدحسن🌷😭 بریده ببینم.
مصطفی از سکوت این سمت خط ساکت شد..
و همین یک جمله کافی بود تا بفهمند مردان این خانه از #مدافعان_حرم هستند و به خونمان تشنه تر شوند.😰😱😭😭😭
گوشی را مقابلم گرفت..
و طوری با کف پوتنیش به صورتم کوبید که خون بینی و دهانم با هم روی چانه ام پاشید... 😖😭😖😭😣
از شدت درد ضجه زدم...😰😩😭
و نمیدانم این ضجه با جان مصطفی چه کرد که فقط نبض نفسهایش😡😤😡😤😤😤😡😡 را میشنیدم و ندیده میدیدم به پای ضجه ام جان میدهد...
گوشی📱 را روی زمین پرت کرد...
و فقط دعا میکردم خاموش کرده باشد تا دیگر مصطفی ناله هایم را نشنود.😭😭
نمیدانستم باز صورتم را شناختند...
یا همین صدای مصطفی برای #مدرک جرم مان کافی بود..
که بی امان سرم عربده میکشید👿🗣 و بین هر عربده با لگد😣 یا دسته اسلحه😖 به سر و شانه من و این پیرزن میکوبید....
دندانهایم را روی هم فشار میدادم،.. لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر ناله ام از گلو بالا نیاید..و عشقم بیش از این عذاب نکشد،... 😖❤️
ولی #لگدآخر...
را طوری به قفسه سینه ام کوبید که دلم از حال رفت،.. 😖😭😩از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و ناله ام در همان سینه شکست...
با نگاه بی حالم دنبال مادر مصطفی میگشتم...
و دیدم یکی بازویش را گرفته و دنبال خودش میکشد...
پیرزن دیگر ناله ای هم برایش نمانده بود
که با نفس ضعیفی فقط خدا را صدا میزد...😭✨
کنج این خانه در گردابی از درد دست و پا میزدم..
که با دستان کثیفش ساعدم را کشید و بی رحمانه از جا بلندم کرد...
بدنم طوری سِر شده بود که فقط دنبالش کشیده میشدم و خدا را...😖😭😭😭😭😖😖😣😣😣
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺خواهرم
این آزادی که می بینی در ایران هست هر جور میخوای می گردی میگی به کسی مربوط نیست به اینهامربوط میشه 😔👆
این سرزمین امنیتش و آزادیش که تو می بینی و باز هم انکار می کنی نتیجه رشادتها و از خود گذشتگی این عزیزان است.😔
#حجاب
#امنیت
#شهدا
#مدافعان_حرم
#تلنگرانه
حتما بخونید خییلی قشنگه ✨
سلام من جوانی بودم که سالها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانوادهام نداشتم
همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...
شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب
زمانی که فضای مجازی و شبکههای اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بینصیب نماندم
و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمیدهند😞
تا یه روز تو یکی از گروههای چت یه آقایی پستهای مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗
رفتم توی #پی وی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐
عکس شهیدی دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچههای او باشند😟
و زیر آن عکس یه جملهای نوشته شده بود:
"میروم تا حیاوغیرت جوان ما نرود"✋🏼💔
ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمیشد دارم گریه میکنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بیحیا و بیغیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔
از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم متنفر شدم😠
دلم به هیچ کاری نمیرفت
حتی موبایلم و دست نمیگرفتم🙂
تصمیم گرفتم برای اولین بار برم مسجد
اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی میکردم، آرامشی که سالها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکههای اجتماعی✋🏼💔
از امام جماعت خواستم کمکم کنه
ایشان هم مثل یه پدر مهربان
همه چیز به من یاد میداد😇
نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...
کتاب میخرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیتهای بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️
توی محله معروف شدم
و احترام ویژهای کسب کردم
توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای خادمی معرفی شدم
نزدیکای اربعین امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمیتونم، میشه شما به نیابت از من بری؟
پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!
من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔
اشکم سرازیر شد😭
قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊
هنوز باورم نشده که اومدم کربلا🕌💔
پس از برگشت تصمیم گرفتم برم حوزه علمیه
که با مخالفتهای فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمیگرفت قبول کرد✋🏼
حوزه قبول شدم و با کتابهای دینی انس گرفتم👌
در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو میکردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼
یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریهام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!
گفتم بابا چی شده؟
گفت پسرم ازت ممنونم
گفتم برای چی؟
گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔
تو رو میدیدیم با مرکبی از نور میبردن بهشت و ما رو میبردن جهنم و هر چه به تو اصرار میکردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼
👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین بهشت🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔
پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه سعید قبل نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم
میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی
به ما هم یاد بدی
منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍
چند ماه بعد با دختری عقد کردم💍
یه روز توی خونشون عکس شهیدی دیدم که خیلی برام آشنا بود گریهام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریههام بلند و بلندتر شد😭😭
👈این همون عکسی بود که تو پروفایل بود👉
خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟
مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊
و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼
خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭
خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟
گفتم: نه
گفت: این پدرمه😊
منم مات و مبهوت، دیوانهوار فقط گریه میکردم
مگه میشه؟😳😭😭
آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر دخترشو به عقد💍من درآورد💔😔
چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای #مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزهها تعطیل شدند ما هم رفتیم
خانمم باردار بود و با گریه گفت:
وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟
همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:
میرم تا حیاوغیرت جوانان ایران نرود