هدایت شده از کودکانههای سیب نارنجی
ایمان ، مانند نردبانى است كه ده پله دارد و پله هاى آن يكى پس از ديگرى پيموده مى شود. پس كسى كه در پله دوم است نبايد به آن كه در پله اول است بگويد تو چيزى نيستى، تا برسد به آن كه در پله دهم است (او هم نبايد به پايين تر خود چنين سخنى بگويد). آن را كه در پله پايين تر از تو قرار دارد نينداز كه بالاتر از تو نيز تو را مى اندازد. اگر ديدى كسى يك پله از تو پايين تر است با مهربانى و ملايمت او را به طرف خود بالا كشان و فراتر از توانش بارى به دوش او مگذار كه او را مى شكنى. و هر كس مؤمنى را بشكند بايد شكستگى او را جبران كند
.... .. …..................
این عبارات زیبا و روشن و حاوی یک تشبیه ملموس و متناسب، گفته مارتین لوتر یا جان هیک یا سید حسین نصر نیست؛ این سخن ارزشمند گفته امام جعفر صادق علیه السلام است که فضای دیانت را و رفتار مومنان را آسیب شناسی و تحلیل فرموده است و با صریحترین واژهها پیروانش را به حلم و مدارا در فضای مومنانه فراخوانده است.
همه ما حق داریم که رشد کنیم و از پلههای کمال بالا برویم؛ اما حق نداریم که افراد پشت سرمان را از روی نردبان به پایین پرت کنیم؛ که اگر چنین شد، هیچ کسی بر روی نردبان نخواهد ماند.
اگر دقت نظر علمی با مدارای عملی آمیخته نگردد، به جای آنکه به آبادانی عالم بینجامد، به ویرانیاش مدد خواهد رساند.
ما درباره اخلاق کسب و کار و همسایه داری و سفر و مانند اینها فراوان شنیدهایم؛ اما درباره اخلاق علم و حتی اخلاق سلوک عارفانه کمتر. آدمهایی که در مسیر درست قرار دارند نیز میتوانند با همراهان خود غلط رفتار کنند.
همان خدایی که سختترین برخورد را با شرک کرده است، انگار که با حدی از آن به ناچار در بین مومنان کنار آمده است و این مومنان آمیخته به شرک را از جمع اهل ایمان خارج نساخته است:
وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ
گاهی ظاهراً شرک و ایمان با هم جمع میشوند. گاهی گویا دیگر اجتماع نقیضین محال نیست:
لب لعلش شکری داد به من
نمکین شکر شیرین ملیح
غلامرضا حیدری ابهری
مهربان باشیم
اگر میخواهیم به نقش تربیتیمان بهتر عمل کنیم.🥰
به شوق تو به تمام حدود می نگرم
به جستجوی تو در کوه و رود می نگرم
غم تو فلسفه ی تار و پود هستی ماست
اگر جهان را چون تار و پود می نگرم
اگرچه باور من وحدت وجودی نیست
به شوق دیدن تو در وجود می نگرم
اگر تورا نسرایم چه شاعری چه عذاب
اگر به سوی تو نه پس چه سود می نگرم?
تو نردبان عروج زمانه باش که من
تمام هستی را در رکود می نگرم
تو راه توحیدی پس گناه نیست اگر
به مهر مهر تو وقت سجود می نگرم
**
نماز شام غريبان این زمانه تویی
علی است خانه ی حق و کلید خانه تویی
درخت ها که پیام آور بهار تو اند
هزاره هاست که چون باد بی قرار تو اند
هزاره هاست که بر شاخه های سرگردان
انارها همه حلاج سربه دار تو اند
به کوه های جهان فکر می کنم هر روز
که ایستاده و تمثیلی از وقار تو اند
بتاب ای همه منظومه ی تو خورشیدی
که کهکشان ها یک ذره از مدار تو اند
کجاست دوزخ. ? هر جای بی محبت تو
فرشتگان همه مرغان مرغزار تو اند
"دچار یعنی عاشق" چه دیر فهمیدم
که بیت بیت غزل های من دچار تو اند
دچار یعنی معیار عصمت ازلی
به بغض زل زده بر ریسمان و دست علی ...
#محمد_مرادی
#شعر_آیینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من و ململ و قصه...
ترانهسرا: معصومه مرادی
بیست و پنجمین جشنواره بینالمللی قصه و قصهگویی