eitaa logo
مسافرانِ عشق
4.3هزار دنبال‌کننده
174 عکس
2.1هزار ویدیو
1 فایل
آغاز ، عاشقی.... پایان ، خدا....
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ جز با خیال عشق تو دردم دوا نشد چون ‌من ‌کسی ‌به ‌درد غمت مبتلا نشد این خدا نکند که بگویمت آقا ‌دوباره ‌قسمت ‌من نشد ❤️ *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🍃و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ و سلامی که به دیدار رسید....🍃 سردارِ دلم.... *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . دوس داستم سرشو بالا بیاره زل بزنه تو چشمهامو جوابمو بده ..ولی فقط سکوت کرد..سکوت ...سکوت !!! کم
. . داد زدم. .گلوم میسوخت نه از شدت دادی که زدم. .از شدت بغضی که شکست ...حالا اشکهام سرازیر شده بودن ولی نفس عمیقی پی در پی کشیدم تا جلوشونو بگیرم ..نباید جلوی این مرد ضعیف میشدم. _:عوض پیشمونیته ؟اصلا چطوره من برم تو راحت به کارهات برسی ..من برم تا زاغ سیاهتو چوپ نزنم .. لنگ لنگان میرفتم سمت اتاق ..بچه ها مغموم اومدن سمتون ..میفهمیدن. درک میکردن اوضاع خوب نیست...دستی به سر هلن کشیدم و رفتم اتاق ..کیفمو از تو کمد برداشتم و چن تا تیکه لباس انداختم و سریع بستمش .. خواستم کیفمو بردارم بلندشدم که دست احمد نشست روی دسته کیف .. کیف و محکم گرفتم. _:من میرم ! زورم بهش نرسید...کیف و از دستم کشید...رفتم سمت پله ها .. پله هارو با پای شکستم با چه سختی پایین میرفتم . .عصام همش می افتاد چون دستهام میلرزیدن...احمد منو محکم میکشید و میاورد تو خونه ..یکی دو ساعت طول کشید کشمکشمون ..کنار در اتاق نشسته بود ..بلاخره شب شد ..بلاخره تونست نزاره برم ! بلند شدم رفتم سمت در .. _:بازش کن ..میرم صورتمو بشورم ..امشب نمیرم ..ولی فردا صب حتما میرم ..ظهر که بیای من خونه نیستم ..برای بچه هات غذا بگیری بیاری ..از قصد بچه هارو گفتم تا نقطه ضعف ندم دستش و از بچه ها برام اهرم فشاراستفاده کنه .. یک لحظه چشمم افتاد تو چشمش داشت گریه میکرد ..با تمسخرگفتم .. _:این گریت میتونه اعتماد از بین رفته رو برگردونه ؟نه !!پس بهتره گریه نکنی ...ولی اگه برای حال زار زنت گریه میکنی ..گریه کن اصلا زار بزن ..رفتم بیرون و درو محکم بستم. .اون شب تو اتاق بچه ها خوابیدم ..خواب که نه .شب و با گریه و هق هق فقط به صب رسوندم .. صبح بیدار شدم طبق معمول گوشیمو چک کردم ..دیدم کلی پیام معذرت و عذرخواهی نوشته ..اینکه رابطه فقط در حدچت بوده ..اینکه ببخشمش ..منم جوابشو دادم ...ولی برای رفتن مصمم بودم ....بلند شدم رفتم زیر سماورو روشن کردم ..دستو صورتمو ابی زدم ..اومدم هلن رو بیدار کنم که دیدم زنگ درمون بلندشد .. این وقت صب کی میتونست باشه ؟؟ هنوز خواب الود بودم ...
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 🍃و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🌸و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ و سلامی که به دیدار رسید....🍃 سردارِ دلم.... *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷دلمان تنگ، زمین تنگ، زمان پر حسرت... تو دلت شاد، چه آرام، در آغوش خدا.. شهید رسول خلیلی *________ @mosaferneEshgh
مسافرانِ عشق
. . داد زدم. .گلوم میسوخت نه از شدت دادی که زدم. .از شدت بغضی که شکست ...حالا اشکهام سرازیر شده بودن
. آیفون و برداشتم وجواب دادم. .مامانم بود!!تا مامانم بیاد خونه هزار تا فکرراومد سرم ...تا منو دید. .بغلم کرد _:الهی بمیرم برات ..خیلی اذیت میشی با پات ..دیشب اخروقت بود احمد زنگ زد با خجالت گفت که بیام چند روزی کمک حالت باشم که خیلی پات تورو اذیت میکنه خسته میشی با بچه ها! آب دهنمو بلعیدم تا گلومو تر کنم ..احمد خیلی خوب تونسته بود با فریب جلوی رفتن منو بگیره. ..میدونست من رسواش نمیکنم. .به کسی نمیگم ..خوب بلد بوده چیکارکنه. . حرفی نزدم. ناچاردروغ احمدرو تایید کردم ! دلم اشوب بود ..پای رفتنم بی قراری میکرد .دلم به رفتن بود واین موندن اجباری مثل ماری دور گردنم حلقه زده بودو داشت خفم میکرد..ظهرشد. .احمد اومد .مثل همیشه باهاش برخورد کردم. حرف زدم ..خندیدم ..شوخی کردم ..کاملا رفتار روزهای عادیمو داشتم نمیخواستم مامانم بویی ببره که ما اختلاف داریم !مامانم دو روز خونمون بود..تو این دو روز احمد کلی ازم دل جویی کرده بود..کلی ندامت و معذرت خواهی ...با این کارش برای خودش فرصت خرید تا بتونه ارومم کنه !بعد دوروز که مامانم رفت ..عصر با جعبه شیرینی و شاخه گل اومد ...بی تفاوت بهشون به کارام رسیدگی کردم ..تو آشپزخونه بودم ..اومدسمتم. .حتی نگاهش نمیکردم ..از شونم گرفت و منو برگردوند سمت خودش ..غریدم. . _:چییییه !!! صورتمو بین دوتا دستاش قاب گرفت ...زل زد تو چشمهام. .اشکش سرخورد رو گونش ..بعد چند لحظه مکث ..سرمو روی سینش گذاشت و اروم زیر گوشم زمزمه کرد _:ببخشید!!من اصلا اون دخترو نمیشناسم ..خیلی اتفاقی توی تلگرام اشناشدم .. میدونستم دروغ میگه ..ولی نخواستم بیشتر کشش بدم حداقل به خاطر بچه هام که نگران رفتن مادرشون بودن ! منم زیر گوشش اروم گفتم. _:اولین بارت بود!اخرین بارت باشه اتفاقی با کسی که نمیشناسیش چت و گفت و گوی عاشقانه میکنی ! درضمن باید بریم مشاور تا بتونم با این مشکل ..با این درد ...کنار بیام ! سرمو از روی سینش برداشت .. و گفت ..
دانلود+دعای+فرج+با+صدای+فرهمند.mp3
2.58M
دعای مولا «الهی عظم البلاء» با صدای بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد🍃 قرار ما هر شب حوالی ساعت ۲۱ التماس دعا🌹 *________ @mosaferneEshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسم بہ معنے لایمڪن الفرار از عشق کہ پر شده اسٺ جهان از حسین سرتاسر *________ @mosaferneEshgh