کودک تک به دلیل مرکز توجه بودن و در ارتباط با بزرگسالان بودن آسیب میخورد.
کودک ونوجوان آینه درون ماست
اگر مضطرب است، بیانگر احساس نا امنی درونی ماست اگر بی برنامه و نامنظم است،
نشاندهنده جنبه ای از زندگی ماست که برای آن هییییچ برنامه ای نداریم.
اگر از او ناراضی هستیم، نشاندهنده احساس عمییییق بی ارزشی و عدم رضایتیست که نسبت به خود داریم.
ما فقط نقص ها و توانمندیهای خوووود را به کودکانمان انتقال خواهیم داد، و نه چیزی فراتر.
برخی از اوقات متأسفانه ديده شده با گفتن اين پيام "كه تو باهوشی" درحالیکه آنقدرها هم باهوش نيستند، و یا گفتن این جمله که "تو توانايی های لازم را داری" درحالیکه آنقدرها هم ندارند، فرزندانمان را به خواب خرگوشی ميبريم و يا آنها را به راه و مسيری می اندازيم كه به دليل سرخوردگی برای آنها می تواند خطراتی را به دنبال داشته باشد.
📢
میذارمت و میرم
گفتن این جمله بعد از یک روز سخت و خستهکننده که فرزندتان مدام جلوی این مغازه و آن اسباببازی فروشی میایستد و بهانه خرید میگیرد قابل درک است، چون کودک شما در شرایط مناسبی قرار ندارد در این مواقع به دلیل رفتاری که بروز داده تنها احساس ناامنی و طردشدگی میکند. با به وجود آمدن احساس ناامنی بعد از آن ترس هم ممکن است سراغش بیاید، بنابراین هیچ وقت بچه را از رها کردنش نترسانید. وقتی کنار خیابان شما را معطل میکند، بگویید «یا با من بیا یا دستت رو میگیرم و با خودم میبرم.
فرزند شما انسان سالمی نخواهد بود اگر بعد از 7 سالگی بزرگترین اساس زندگیش ورزش و بودن با دوستان خوب نباشد.
بچه ها باید هفته ای 15 ساعت در زمین ورزش بدوند و روزی چند ساعت با دوستانش حرف بزنند.
بهترین کاری که می توانید برای فرزندتان انجام دهید این است که برای او دوست خوب پیدا کنید.
ارتباط کودکان با افراد بزرگتر از خودشان و نتایج آن
برخی از اوقات بچهها به خاطر ارتباط کودکان با افراد بزرگتر از خود، در سنین بالاتر نظریات عجیب و غریبی دربارهی «رابطهی جنسی» پیدا میکنند. دختران کاملاً میتوانند از مرد «متنفر» شوند. از رابطهی جنسی به عنوان یک «تجاوز» و به عنوان موضوعی «کثیف و بد» یاد کنند. اگر چنین کاری در مورد پسران انجام شود، همان عمل را با «خشونت» و «شدتی» و برخی از اوقات «تنفری» نسبت به دیگران انجام میدهند.
یکی از مهم ترین عوامل لجاجت نوجوان و تقویت انگیزه او در رسیدن به خواسته غیر منطقی، این است که حق انتخاب را از او بگیرید.پس در برابر خواسته های غیرمنطقی نوجوان خود، بی درنگ نه نگویید.بلکه با سردی بگویید؛ نظری ندارید و او خود باید انتخاب کند. او بی درنگ می فهمد که با این خواسته اش موافق نیستید؛ ولی چون با صراحت مخالفت نکردید و حق انتخاب را به او دادید، به احتمال زیاد ، همان چیزی را بر می گزیند که شما خواسته اید.
کودک حتی به جلب توجه منفی هم راضی است و از اینکه آدم ها، حتی برای نصیحت یا دعوا کردن سراغش می آیند و با او حرف میزنند لذت می برد.
دوران کودکی تاثیر بسیار مهم و بسزایی در بزرگسالی آدمی دارد و قسمت زیادی از هویت و شخصیت انسان در دوران کودکی شکل می گیرد.
از طرفی دیگر هیچ کسی در دنیا وجود ندارد که در کودکی آسیب ندیده باشد و کاملاً درست و صحیح و یا سالم و بدون آسیب به هشت سالگی رسیده باشد.
اگر ما در دوران بزرگسالی این زخم ها و آسیب ها را با رفتن پیش یک روانکاو و یا روانشناس و آگاهی و دانایی حل نکنیم و بر آنها مرهم نگذاریم بی شک بسته به آن آسیب ها و مقدارشان زندگی در بزرگسالی ما را خراب خواهند کرد.
بنابراین باید آسیب های دوران کودکی را درست کنیم و گرنه هم زندگی خود هم زندگی همسر خود و هم بچه ها را خراب خواهیم کرد و در این باره هیچ شوخی هم وجود ندارد و هیچ استثنایی هم وجود ندارد.
بزرگترین جنگ کودکان با والدین برای داشتن استقلال است.به همین دلیل بیشتر کودکان هنگام انتخاب لباس دچار مشکل می شوند.
بهتر است لباسهای نامناسب برای فصل را جمع کنید، به او دو انتخاب بدهیدو اگر انتخابی داشت که نامناسب بود تا زمانی که به سلامتی او آسیب نمی زند به او آزادی دهید.
مثلا اجازه دهید با پیرژامه به مهمانی بیاید و شما لباس مناسب خودتان داشته باشید.اجازه دهید با عواقب تصمیمش روبرو شود، تا جای ممکن از لجبازی بپرهیزید.
هر ضربه ای که به فرزندتان وارد کنید، ضربه ای به ارتباط شما و فرزندتان وارد خواهد آمد. تنبیه بدنی تحقیرآمیز و به کارگیری آن در راه تربیت کودکان، کاملا نامناسب است.
اشتباهات فرزندتان را راحت ببخشید و به او جبران کردن و کار درست را بیاموزید.
با این کار به فرزندتان میاموزید با خود مهربان باشد.فرزندتان را به اشتباهاتش نیاویزید.به او کمک کنید از اشتباهاتش بیاموزد.
كودك شما می خواهد به او توجه كنيد و می خواهد اين توجه را از هر طريق كه می تواند به دست آ
شكل حرف (غر) مي زنيد فرزندتان از جمله دوم به بعد شما را نميشنود و كم كم ياد ميگيرد اصلا حرفهاي شما را نشنود.
◽️جمله خود را كوتاه شفاف و مستقيم بيان كنيد.
✔️"لطفا آشغال ميوه رو تو بشقاب بذار"
🔘آيا اين روش معجزه ميكند؟
در تربيت فرزندان هيچ ميان بري وجود ندارد و انتظار معجزه نداشته باشيد اما رابطه خود را نجات مي دهيد.
👈با غر زدن فقط فرزندتان ياد مي گيرد حرفهاي شما را نشنود و يا تبديل مي شود به يك انسان طلبكار و ناراضي چون غر زدن را آموخته.
🌸🍃🌸🍃🌸
#فرزند_پروری
🔸فرزندان شما در سنین ۱۳سال به بعد، بسیار مایلند بدانند که تا چه اندازه زیبا، جذاب، دوست داشتنی و خواستنی هستند
و در حالی که به جنبههای دیگر وجود خودشان آگاه اند، کاملاً آن را به ظاهر خودشان مرتبط میبینند.
🔹به ویژه اینکه میبینند نظر و قضاوت مردم درباره زیبایی و زشتی اهمیت فوقالعادهای در زندگی دیگران دارد.
🌸🍃🌸🍃🌸
#پرخاشگري_كودكان را کنترل کنید
👈این عوامل، پرخاشگري در کودکان را افزایش میدهد:
❌توجه نکردن به نیاز کودکان
❌گرسنگی
❌خانوادههای پرتنش
❌مقایسه کودکان باعث رشد نیست، بلکه حسادت آنها را تحریک میکند
❌فیلمها و کارتون هاي خشن
❌تشویق کودکان به کتک کاری
#نکات_طلایی_تربیت
«والدین تنها باید استعدادهای درونی فرزند خود را شکوفا کنند که
ما از آن به
📝 "آبیاری زمین وجود فرزند" تعبیر میکنیم.
🔹زمین وجودی فرزند آماده است؛
بذرهم آماده است؛
در این حال والدین اگر به این زمین آماده، آب ندهند، خیانت کرده اند؛ چه بسا جنایت کرده اند.
🔸معتقدم که تربیت فرزند خیلی مشکل نیست؛
ولی دارای ظرافت های علمی فراوانی است.»
-آیت الله حاج اقا مجتبی تهرانی(ره)
📚کتاب ادب الهی
تربیت فرزند/ص42
#سخنی_با_والدین
#مدرسه
❌علل و راههای درمان #درس_نخواندن و انجام ندادن #تکالیف کودکان ؟؟؟
⭕️نکته :
شما باید برای رفع این مشکل، از روش حل مسأله استفاده کنید بدین معنا که علل احتمالی را در نظر گرفته، در پی از بین بردن آن باشید.
علل گوناگون مشکلات درسی کودکان چنین است:
✅ 1. مشکلات #جسمی:
ممکن است فرزند شما در #بینایی یا #شنوایی ضعف داشته یا به #بیماری مزمنی مبتلا باشد. مراجعه به متخصص، نگرانی شما را از این جهت از بین میبرد.
✅ 2. مشکلات #روحی:
فشارهای روحی ناشی از اختلاف پدر و مادر، #حسادت به فرزند تازه متولد شده، #تبعیض و #مقایسه ی کودک با دیگران، #سرزنش و #توبیخ و...
به طور قطع در #رشد #تحصیلی او اثر منفی دارد و او را از انجام امور درسی باز خواهد داشت.
✅ 3. #اختلال_در_یادگیری :
اختلال در یادگیری یا ناتواناییهای #یادگیری که 80 درصد به صورت اختلال در #خواندن خود را نشان میدهد، یکی از عوامل مشکلات درسی و عدم انجام تکالیف است.
کودکان مبتلا به این اختلال از جهت #هوش بهر، متوسط رو به بالا هستند؛ پس برخلاف تصور برخی، اختلال در یادگیری، به معنای #عقب_ماندگی_ذهنی نیست.
مشکلات این گونه کودکان، مربوط به #ادراک، #تمیز، #حافظه و توالی دیداری و شنیداری است و به طور معمول در تشخیص کلمات مشابه چون دوز و زود و غاز و زاغ، روز و زور، و... مشکل دارند.
✅4. #خستگی:
#بازی و فعالیتهای فیزیکی بیش از حد، سبب خستگی فراوان و در نتیجه، عدم انجام تکالیف خواهد شد؛ پس این گونه فعالیتها نیز باید حساب شده و براساس برنامه باشد.
🌸🍃🌸🍃🌸
آیا تعریف مادر "نمونه" همان مادر "نگران" است؟
در اغلب فیلمها و سریالها مادرانی که مرتب نگران کوچکترین امور مربوط به فرزندان کوچک و بزرگ خود هستند، به عنوان مادران نمونه نشان داده می شوند.
چگونه مادری که مرتب نگران است و استرس دارد می تواند هیجانات منفی خود را کنترل نماید؟ چگونه می تواند حس خوبی را به کودک خود منتقل کند؟
نگرانی های حاصل از اضطراب با احساس مسئولیت فرق دارد...
👈🌸 مادر نمونه،
✅مادر مسئول است
‼️ نه مادر نگران.
مادر مسئول الزاماً همیشه نگران نیست و اتفاقاً همیشه به فکر تازه نگاه داشتن روحیه خود و خانواده می باشد...
‼️نه اینکه مدام نگران کارهای فرزندان خود باشد و این اضطراب را نا خود آگاه به خانواده منتقل کند.
اینو یارها بخونید
کودکان هم مثل بزرگسالان دوست دارند برای آنها ارزش قایل شوید. به همین دلیل بسیار مهم است واقعا برای آنها ارزش قایل شوید. هنگام صحبت با فرزند خود، گوشی موبایل را کنار بگذارید و با همه حواس به حرف های او گوش کنید. این باعث می شود تا اعتمادبه نفس پیدا کنند و آن حس ارزشمندی که دنبالش هستند را از شما بگیرند.
از هفت سالگی تا هجده سالگی دو كار در كنار تحصيل شخصیت كودكان و نوجوانان را ميسازد.
داشتن دوستی خوب تا روزی چند ساعت با هم حرف بزنند و از طريق حرف زدن آسيبهای كودكی را جبران كنند و خود را بشناسند.
عضو ورزش گروهی باشند (بسكتبال واليبال فوتبال) و هفته ای
اد، آواز خواندن یک آهنگ در حالی که با ریتم آهنگ دست و پای خود را تکان می دهند بسیار کمک کننده است.
برخی از پدر و مادرها تصور میكنند با انتقاد كردن از فرزندانشان میتوانند روی رفتار و كردار آنها تاثیر بگذارند. بنابراین با لحنی تند و خشن از آنها انتقاد میكنند.
بهتر است بجای اینكه با لحنی تند ازآنها انتقاد كنید و كارهای آنها را مایه خجالت خود بدانید، با لحنی دوستانه و نیز با رفتارهای معقول و مناسب روی اعمال آنها تاثیر بگذارید.
شما با انتقاد كردن بیش از حد از آنها باعث میشوید تا آنها اعتماد به نفسش را از دست بدهند و استعدادها و تواناییهای خویش را نشناسند و برای كسب موفقیت تلاشی نكنند و با وجود این ارتباط دوستانه میان شما از بین میرود.
🔲 با كودكي كه #داد ميزند چه كنيم ؟
هنگاميكه که کودک شما با صدای بلند چیزی را از شما درخواست میکند متقابلاَ شما با صدای بلند با او حرف نزنید.
صداها را رنگبندی کنید:
🔵صداي آرام= آبی
🔴صداي بلند= قرمز
مثلا بگویید: "این صدای بلند قرمز است و من به صداهای قرمز جواب نمیدهم" یا اینکه "آفرین! الان این صدا آبی شد و من جواب میدهم." بهیاد داشته باشید که لحن شما باید آرام باشد تا کودک با آرامش حرف زدن را یاد بگیرد.
هر چی میگم بچم گوش نمیکنه، نمیفهمه، چه کنم؟
کنترل بچهها را زمین بذارید و کنترل خودتون رو در دست بگیرید، چون بچهها شنوندههای خوبی نیستند اما مقلدهای خیلی خیلی خوبی هستند:
➖داد بزنید = داد میزنند
➖لج کنید = لج میکنند
➖مهربان نگاه کنید = مهربان نگاه میکنند
➖اول سلام کنید = اول سلام میکنند
➖احترام بگذارید = احترام میگذارند
حالا به نظرتون چه کسی باید شروع کند؟
ترس از آمپول زدن
یکی از شایع ترین ترس ها در کودکان و حتی بزرگسالان ترس از امپول زدن است.
چند نکته را مد نظر داشته باشیم:
هیچ گاه کودک را گول نزنیم و به او نگوییم میخواهیم به سینما یا پارک برویم بلکه حقیقت را بگوییم.
هیچگاه برای ساکت کردن کودک و ترساندش، او را تهدید به آمپول زدن نکنیم.
می توانیم نحوه آمپول زدن را روی میوه ها مثلا پرتقال به او نشان دهیم.
هنگام آمپول زدن از کودک بخواهیم شروع به شمردن اعداد کند.
فیلم ها و کارتون های آموزشی و بهداشتی برایش تهیه کنیم و به او نشان دهیم.
هراز گاهی او را به بخش کودکان ببریم.
به او دروغ نگوییم مثلا نگوییم درد نداره و... بلکه واقعیت را برایش شرح دهیم.
موارد ضروری كه والدين بايد برای خودشان رعايت كنند:
👈 توجه والدين به نيازهای شخصی خودشان مانند تفريح
👈 حمايت والدين از يكديگر
👈 توافق والدين در اجراي تكنيك ها
👈 پرهيز از مشاجره در حضور كودك
👈 داشتن حامی و رد و بدل تجارب
👈 اختصاص زمانهایی برای دور بودن از كودك
وقتی با نگاه خرابکار به فرزندتان نگاه می کنید او هم خرابکار بار می آید.
اگر به جای خرابكار او را كنجكاو بدانيد فرزندتان می آموزد از هوشش استفاده كند.
اگر به جای لجباز او را مستقل ببينيد فرزندتان مياموزد اعتماد بنفس داشته باشد.
شما به فرزندتان چگونه نگاه ميكنيد؟
#کتاب_هفت_تا_سیزده_سالگی
#قیمت_22500
بعد از 9 و یا 11سالگی است که کودک من و شما به موضوع آبروی خودش و یا وِجهه و جلوهای که دارد اهمیت بسیاری میدهد.
کودک در این دوران مایل است:
دیگران آن را خوب بدانند.
قضاوت و نظر خوبی دربارهاش داشته باشند.
اگر در شخصیت پدر و مادر نقص روانی و تربیتی وجود داشته باشد معمولا هیچ نسخه تربیتی به تربیت کودک کمکی نخواهد کرد.
باید سعی کنید مساله حریم تن را به کودک تان بیاموزید. یعنی باید او را آموزش دهید که خودش به تنهایی به توالت برود و دیگر شما یا پدرش همراهی اش نکنید چون بخشهایی از بدن را هیچکس نباید ببیند یا لمس کند.
ضمنا در مورد جلوگیری از آسیب جسمانی و دست ورزی به کودکان هم باید او را آموزش دهید تا اجازه ندهد هیچکس به او دست بزند یا آسیب برساند و هر کس دراین زمینه قصدی داشت حتما به شما یا پدرش اطلاع دهد. در این سن اگر نیاز به ارایه اطلاعات بیشتر بود فقط باید بر اساس دانسته های خود کودک باشد نه چیزی فراتر از آن. یعنی به نیاز و دانسته های فرزندتان توجه کنید و بر ان اساس اطلاعات دهید.
زمانی که برای کودک تعیین می کنیم چه احساسی باید یا نباید داشته باشد، مثلا " ناراحت نباش، نترس، خجالت نداره، اینکه ناراحتی نداره " به هوش هیجانی او آسیب می زنیم.
شخصیت کودک را زیر سوال نبرید.احساس او را نفی نکنید.او باید بداند خوب است، احساسات او تایید شده است، اما رفتار او بر اساس آن احساسات درست نیست.
میدونم ناراحتی، منم بودم ناراحت میشدم، اما اجازه نداری کتک بزنی.
به کودک حق انتخاب دهيد.
الان حمام ميری يا قبل از خواب؟ بشقابتو توی سينك ميذاری يا روی كابينت؟
به او حق انتخاب دهيد تا بتواند قسمتی از تصميم گيری شما باشد.
ميتوانيد از او بپرسيد كی ميخواهد درس بخواند
ی به فکر فرو رفت و خود را در موقعیتی خیلی بد دید.
می دانست که زندگی برای آن سخت شده است . اما خود را نباخت و موقعیت جدید خود را بررسی کرد و گفت : بهتر است به فکر سرپناهی باشم چون بعد از ساعتی شب فرا می رسد .
او یکه و تنها شروع به کار کرد و قبل از غروب آفتاب لانه بسیار کوچکی برای خود آماده کرد .
مورچه آنقدر خسته شده بود که نفهمید کی خوابش برده است و صبح زود با طلوع آفتاب از خواب بیدار شد.
مورچه از لانه اش بیرون آمد صبح زیبایی بود خورشید در آسمان می درخشید اما مورچه صبح خوبی نداشت چراکه خیلی چیزها را از دست داده بود .
محیط اطراف خود را خوب نگریست همه چیز در نظر او غیر عادی بود .
او می دانست که باید به فکر غذا باشد. بنابر این بدنبال غذا در اطراف لانه قدم زدن را شروع کرد و چند لحظه بعد متوجه حیوانی شد که تا بحال ندیده بود . به او نزدیک شده و سلام کرد و بعد نام او را پرسید .
آنحیوان سوسک بود خود را برهم معرفی کردند و معلوم شد که سوسک نیز سوار بر جریان آب از آنجا سردر آورده و او نیز همه کسانش را از دست داده است .
مورچه گفت پس تو هم تنهایی
سوسک گفت : بلی
مورچه بلافاصله به او پیشنهاد دوستی داد و او قبول کرد .
مورچه و سوسک قرار ملاقات بعدی را باهم گذاشتند و مورچه برای یافتن غذا از او خداحافظی کرد و از هم دورشدند .
مورچه غذایی تهیه کردو به لانه خود برگشت حالا دیگر مورچه روحیه بهتری داشت . چراکه لانه داشت
غذا داشت و از همه مهمتر یک دوست خوب هم داشت .
مورچه در آن موقعیت بد خود را نباخت و با صبر و حوصله و فکر درست توانست زندگی خوبی را دوباره شروع کند .
درست است گه با زندگی اولی خود فرق داشت اما این زندگی هم بد نبود و در نوع خود بسیار زیبا و جذاب بود.
روز به روز لانه خود را بهتر می کرد.
دوستان زیادی را برای خود یافته بود.
غذاهم به مقدار کافی داشت .
👨🔧 #سهیل_و_گربههای_تشنه_کوچه
😼سهیل کوچولو هر سال تابستان مهمان خانه مادربزرگ بود. خانه مادربزرگ یک حیاط با صفا و سبز و خرم داشت و سهیل تمام روزش را در حیاط میگذراند و به آب بازی مشغول بود.
😼مادربزرگ هم هر روز به او اعتراض میکرد و میگفت: پسرم اینقدر شیر آب را باز نگذار، حیفه به خدا.
اما سهیل گوش نمیکرد. تا اینکه یک روز سهیل در حیاط بود و میخواست به درختان آب بدهد که ناگهان آب قطع شد. سهیل مدتی در حیاط بازی کرد، ولی حوصلهاش سر رفت. برای همین از مادربزرگ اجازه گرفت تا بیرون برود و در کوچه قدم بزند.
😼 در محله آنها همچنان آب قطع بود، گربههای محل هم در جویها و باغچهها به دنبال آب میگشتند، همه تشنه بودند. سهیل گربهای را دید که از شدت تشنگی زبانش را روی آسفالت خیابان میکشید، اما هیچ جا خبری از آب نبود. سهیل کوچولو به خانه برگشت و کاسه آبی که مادربزرگ کنار گذاشته بود را برای گربهها آورد و روی زمین گذاشت.
😼گربه کوچولو به سمت آب دوید، آنقدر تشنه بود که با ولع زیادی آب میخورد. در همان موقع بود که گربهای چاق آرامآرام به سمت آنها آمد، همه گربهها راه را باز کردند تا او آب بخورد.
😼پشت سر آن تعدادی بچه گربه کوچولو هم آمدند، سهیل تازه متوجه شد که آن گربه یک مادر است و به بچههایش شیر میدهد. سهیل با دیدن این صحنه تازه متوجه شد که آب چقدر با ارزش است.
😼چند روز کامل، آب کوچه آنها قطع بود و تمام برگهای درختان و بوتهها از بی آبی پلاسیده شده بود.
همه جا خشک خشک بود. سهیل متوجه شد بدون آب چقدر زندگی سخت است و ما باید قدر آب را بدانیم و آب را هدر ندهیم. ناگهان با صدایی بلند همه خوشحالی کردند و به آسمان نگاه کردند.
😼بله باران شروع به باریدن کرد و تمام زمینها و درختان و باغچهها و حتی گربهها و حیوانات دیگر را سیراب کرد. سهیل هم زود به خانه برگشت و از آن روز متوجه شد که آب را به اندازه و شیر آب را موقعی که نیاز ندارد، باز نگذارد تا همه از آب بتوانند استفاده کنند و همه خوشحال باشند.
گلنوشا صحرانورد
#موش_دانا
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود
یه جنگلی بود که درختان آن روز به روز افسرده می شد آب چشمه هایش کمتر و کمتر می شد . در این جنگل موشی بود که خیلی جاها سفرکرده بود و چون خیلی باهوش بود هر چه را می دید سعی می کرد آن را به تجربیات خود اضافه کند و آن را یاد بگیرد .
به همین دلیل دایره اطلاعات او از همه حیوانات آن جنگل بیشتر بود . این موش بین حیوانات به موش دانا ملقب شده بود و همه آنرا موش دانا صدا می زدند .
موش دانا به دوستان خود گفت بهتر است بفکر ترک این جنگل باشیم و به جنگل دیگری برویم . دوستان او چون می دانستند موش دانا حرف بی ربطی نمی زند . حرف او را قبول کردند و به دستور موش خود را آماده ترک آن جنگل کردند .
آنها رفتند تا جایی حدید برای زندگی پیداکنند . چون هدفشان معلوم بود اتفاقا به جایی رسیدند که خیلی جای خوبی بود . موش از انها خواست که در این جا
برای خود لانه ای بسازند .
دوستان موش دانا که خاله سوسکه - عنکبوت سیاه - هزار پا و مارمولک بودند به حرف موش دانا زیاد اهمیت ندادند و مشغول بازی و تفریح شدند ولی موش بلافاصله شروع به کندن زمین کرد و یکی دو روزی را بازحمت فراوان این کار طاقت فرسا را ادامه داد و بلاخره توانست لانه خود را آماده کند دوستان بازی گوش او همیشه در حال تفریح بودند و صدای قهقهه آنها هر روز شنیده می شد .
موش دانا بعد از اتمام کار ساخت لانه بفکر جمع کردن آذوقه افتاد و رفت دنبال آذوقه و یکی دو روزی هر چقدر که می توانست آذوقه فراهم کرد و دوستان خود را به میهمانی دعوت کرد در ان روز آنها دور هم خیلی خوشگذراندند و در آخر موش دانا به آنها توصیه کرد دوستان من بفکر فردا هم باشید وضعیت هوا همیشه همینجوری نخواهد بود سعی کنید لانه ای محکم برای خود تهیه کنید .
آنها از هم خداحافظی کردند و رفتند چند روزی به همین روال گذشت اما هنوز هیچ یک از دوستان موش لانه ای نساخته بود چند روزی گذشت هوا بطور ناگهانی سرد شد .
دوستان موش دانا بفکر لانه ساختن افتادند . آنها بدلیل سردی هوا خیلی سریع لانه ای درست کردند که خیلی هم محکم نبود . بعد از ساعتی هوا طوفانی شد و در اولین ساعات شروع طوفان همه دوستان موش دانا لانه نچندان محکم خود را از دست دادند و همگی بی پناه شدند.
تحمل این وضعیت برای همه آنها خیلی سخت بود و همه آنها در صحبتهای خود متوجه این نکته شدند که باید برای راه علاج بسراغ موش دانا بروند و از او کمک بگیرند . آنها باهم بسراغ موش دانا آمده و مشکل خود را با او در میان گذاشتند . موش دانا از آنها دعوت کرد که به لانه او بیایند و چند روزی را با او زندگی کنند و بعداز پایان طوفان و خوب شدن هوا بفکر سرپناهی محکم و دائمی برای خود باشند . آنها قبول کردند و چند روزی را با هم در کنار هم به خوبی و خوشی سپری کردند و از خاطرات شیرین گذشته خودشان تعریف کردند . خیلی به همه آنها خوش گذشت و بعد از اینکه طوفان فروکش کرد آنها همگی با همفکری همدیگر و کمک به همدیگر برای ساخت لانه ای محکم برای هم کار را آغاز کردند .
آنها سالهای زیادی را در کنار هم با شادی و خوشی زندگی کردند .
#سیب_معجزه_گر
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
روزی روزگاری در یک روستایی درختی بود که هر پنج سال یک بار یکی از سیب هایش با بقیه فرق میکرد. هر کسی این سیب را میخورد آینده را میدید.
پادشاهی سه پسرداشت که همگی برسر به قدرت نشستن به جای تخت پادشاهی با هم بحث می کردند .
روزی پدر آنها را خواست و گفت فرزندان من وقت آن رسیده که من یکی از شماها را به عنوان پادشان به مردم معرفی کنم.
من به شما ماموریت می دهم که هر سه بروید و گرانبهاترین شیئ دنیا را برایم بیاورید.
هر کس گرانبهاترین را آورد آن را انتخاب خواهم کرد. هر سه کوله بارشان را جمع کرده و راه افتادند.
هر کدام به سمتی رفتند پسر بزرگ به کشور چین رفته و کاسه ای بسیار گران قیمت را خرید و به سمت پدر برگشت .
پسر وسطی به هندوستان رفت و طوطی سخنگویی را خریداری کرده و به پیش پدر برگشت . و لی پسر کوچک به جهانگردی روی آورد و هر که را که دانا می دید به پیش آن می رفت و چیزی یاد می گرفت. بطوری که هر چه پول داشت در این راه خرج کرد و مجبور شد به کار کردن روی آورد. وی در پی کار جویی سر از روستایی در آورد. در پیش باغداری که پیر و فرسوده شده بود و صاحب زنی پیر بود رفت و در باغ او مشغول کار کردن شد.
روزها و ماه ها گذشت و باغ سیب پربار شده بود. پیر مرد و پیر زن با او بسیار خوشرفتاری می کردند.
روزگار بسیار خوش می گذشت روزی از روزها پسر پادشاه که دیگر کوله باری از تجربه شده بود تصمیم گرفت با اندک سرمایه ای که از باغداری به دست آورده بود به نزد پدر برگردد. ماجرا را با پیرمرد در میان گذاشت و پیرمرد بسیار از رفتن او ناراحت شد اما چاره ای نبود، باید پسر به نزد پدرش برمی گشت .
پیرزن با اندوه و غم کوله باری برای پسر آماده کرد و با هم با گریه و زاری خداحافظی کردند. پسر وقتی از در خانه بیرون می رفت دزدان و راهزنان به خانه حمله کردند و دارو ندار مردباغدار را بردند.
پسر مجبور شد پولی را که پس انداز کرده بود و در جای امنی از لباسش مخفی کرده بود را به باغدار بدهد.
باغدار در نهایت شرمندگی سیبی را به رسم یادگاری به پسر داد و پسر قول داد که به زودی دوباره به آنها سر بزند و از آنها خداحافظی کرد و از خانه دور شد.
چون پولی نداشت مجبورد بود بیشتر راه را با پای پیاده برود در طول مسیر خسته و کوفته بدون غذا خوابید و بعد از بیدارشدن چاره ای جز خوردن آن سیب ندید.
پسر مشغول خوردن سیب بود متوجه شد در بدن او تغییراتی رخ می دهد.
پس از پایان متوجه شد که چیزهایی
را می داند که قبلا نمی دانست این همان اینده را دیدن بود.
پسر اتفاقی صاحب سیبی شده بود که قبلا صحبتش را کرده بودیم با هز
ار زحمت به پیش پدر رسید .
قبلا برادرانش به خدمت پدر رسیده و اشیائ خریداری شده را به او تقدیم کرده بودند .
پدر از پسر کوچک سوال کرد تو چه آورده ای ؟
پسر جواب داد کوله باری از تجربه و آینده نگری و دیدن آینده !!!!!
باشنیدن جریان سفر پسر شاه بادیدن اینهمه تجربه و دانایی، او را به عنوان پادشاه به مردم معرفی کرد.
پسر با لباس پادشاهی به آن روستا رفت و پیرمرد باغدار و پیرزن را به قصر خود آورد و دستور داد دزدان و راهزنان را پیدا کرده و به مجازات برسانند .
پدر و مادر دنيای فرزندشان هستند:
وقتی پدر و مادر در حضور كودك دعوا ميكنند،فرياد ميزنند و همديگر را تهديد ميكنند تمام دنيای كودك زير و رو ميشود.وحشت و اضطراب باعث ترشح هورمون كورتيزول ميشود كه به مغز كودك آسيب ميزند يا باعث ايجاد بيماری های روان تنی در او خواهد شد.
پرورش گل و گیاه، یکی از بهترین تمرینها برای آموزش صبر به کودکان است
با این کار کودک میآموزد با مراقبتی که همراه با حوصله است میتواند موجودی را پرورش دهد.
#تربيت_جنسي
#جو_فراست
✔️بچه نوپايتان هنگام حمام كردن به آلت تناسلي خود دست ميزند:
⭐️اين سناريوي رايجي است و در بيشتر خانه ها به طور مكرر اتفاق مي افتد.
📍اگر فرزندتان اينكار را كرد از فرصت استفاده كنيد و نام صحيح اندامهاي مختلف بدن را با او مرور كنيد و با موضوع خيلي جدي رو به رو شويد.
📍از اندامهاي غيرجنسي شروع كنيد و اندامهاي جنسي را به طور پراكنده لا به لاي آنها نام ببريد.
📍از همان ابتدا از تايمهاي صحيح استفاده كنيد:
📌براي پسرها اين قسمتها عبارتند از آلت تناسلي، بيضه ها و باسن
📌براي دخترها عبارتند از پستان ها، واژن يا آلت تناسلي و باسن.
📍به بچه ها بفهمانيد كه كسي اجازه ندارد به قسمتهاي خصوصي بدن آنها دست بزند و خودشان هم نبايد آنها را به كسي نشان بدهند.
💯البته استثنا وجود دارد و وقتي پدر و مادر، بچه را حمام ميكنند و يا پزشك او را معاينه ميكند در حضور پدر و مادر ميتواند به آن قسمتها دست بزند.
👇
هشت ساله بودم که در یک میهمانی برای اولین بار با پدیده ای به نام "خرمالو" آشنا شدم .
میزبان با لبخندی ملیح خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ نامبرده را شکافته و چشیدم .
شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می کردم گونه هایم در حال تجزیه شدن هستند!
از آن روز به بعد در نظر من هر کس که خرمالو می خورد فردی " مازوخیسمی " و هر کس که خرمالو تعارف می کرد شخصی " سادیسمی " قلمداد می شد !
تجربه تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من بیست و دو سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک طرفه تحریم کنم
با اصرار فراوان همسرم ، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در سی سالگی به خرمالو یک فرصت تازه دادم
خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیمو ترش و توت فرنگی در "صدر مصطبه" بنشانم
یک تجربه ی تلخ در هشت سالگی ، باعث شد که بیست و دو سال از همه خرمالو ها متنفر باشم .
اولین تجربه های کودکی ، شالوده ی ما را می سازند .
چه بسیارند باور ها ، هنجار ها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه طعم "گس" آن ها در کودکی ، هنوز منفور ما هستند .
کاش به بچه هامون بگیم: مهم نیست اگه 20 نشی، میتونی 16 بشی و به تلاشی که کردی افتخار کنی. لازم نیست بهترین باشی، مهم اینه که خوشبخت باشی، مهم اینه که از زندگیت لذت ببری. خوشبختی جایی هست که توش مقایسه نباشه، بهترین ها همیشه خوشبخت نیستن…
#داستاني-براي تو🌱🕊
⭕️✍حکایتی زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
ارباب لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد؛ ولی او جو کاشت. وقتی که زمان درو فرا رسید، ارباب گفت:
"چرا جو کاشتی، در حالی که من به تو دستور دادم که کنجد بکاری؟"
لقمان گفت: "از خدا امید داشتم که برای تو، کنجد برویاند"
اربابش گفت: "مگر این ممکن است؟"
لقمان گفت: "تو را میبینم که خدای متعال را نافرمانی میکنی، در حالی که از او امید بهشت داری؛ بنابراین گفتم شاید آن هم بشود"
آن گاه، مولایش گریست و به دست او توبه کرد و لقمان را آزاد ساخت.
🌳🍃🌳🍃🌳🍃
کودک درمانده تربيت نكنيد!
جملاتی مانند "هميشه كارت خرابكاريه" "هيچ وقت حرفمو گوش نميدی" "يكبار ازت يه كارى خواستما ببين چكار كردى" به كودكان در مانده بودن را مياموزد. از كلمات "هيچ وقت" يا "هميشه" برای نشان دادن بدى كار كودك استفاده نكنيد.
فرزندتان روزانه صدها كار درست و چند كار اشتباه انجام ميدهد درست شبيه شما و بقيه انسانها، غلو نكنيد فرزندتان باور ميكند كه هميشه بد است و هيچ وقت خوب نيست و كم كم درمانده خواهد شد.
🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃
🌼🍃
🍃
#نمازاول_وقت_و_رضاشاه
(پيشنهاد ميكنم بخونيد ، خيلى زيباست)
بربالین دوست بیماری عیادت رفته بود
ر و مادری که دائم با هم درگیری و اختلاف دارند، چنین برخورد میکند.
منين
فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!
ابوذر عرض کرد: من ضمانتش مي کنم يا اميرالمومنين.
💭آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد...و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود...سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی.
❓❔ امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟
✨✨ آن مرد گفت: ترسيدم که "وفای به عهد" از بين مردم برود.
❓اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
✨✨ ابوذر گفت: ترسيدم که "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم برود.
پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم... اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟
✨✨ گفتند: مي ترسيم که "بخشش و گذشت" از بين مردم برود.
💧و اما من
اين پيام را برای شما فرستادم تا "دعوت به خير" از ميان مردم نرود.
👈 حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید و در صورت امکان برای دوستانتان ارسال کنید تا "نشر و پخش فضایل مولای مان" از میان ما نرود.
لاک پشت ها به خاطر سبک زندگی خاصی که دارند نزدیک به ۱۵۰ سال عمر می کنند
سبک زندگیشون اینه که سرشون تو لاک خودشونه، نه زندگی دیگران!
#تنبيه_بدني
💢تنبیه بدنی، کم اثرترین ابزار یادگیری واصلاح رفتار است. تکالیف زیاد، به ویژه جریمه کردن، سبب بی میلی تحصیلی می شود. در تنبیه، باید عمل کودک نکوهش شود، نه شخصیت او.
#كتك_كاري_كودكان
#علت
🔯جلب توجه منفی میکند:
🔸كودك نیاز به توجه دارد بهطور معمول او ترجیح میدهد از راههای مثبت یعنی با انجام كارهای خوب این توجه را بهدست آورد اما اگر تشویق كارهای خوب به اندازه كافی نباشد و كودك مورد بیتوجهی قرار گیرد، برای او توجه منفی هم بهتر از بیتوجهی است. كودكی كه اغلب مورد غفلت واقع میشود ممكن است پس از مدتی كشف كند كه اگر جنگ و دعوا راه بیندازد و دیگران را بزند در مركز توجه دیگران قرار میگیرد.
یکی از علل لجبازی کودکان،
تناقضات رفتاری والدین است.
مثلا یک روزحالمان خوب است
با او بازی میکنیم و وقتی حالمون
بد است حوصله بازی نداریم.
💥 فحش دادن کودک
❓ سوال: فرزندم چندتا فحش یادگرفته وگهگاهی به زبون میاره خیلی نگرانیم چطور با اون برخورد باید کرد.
🎈 پاسخ روانشناس : شماپدرمادرها فحش بلدید؟ همه گفتند بله خیلی زیاد
روانشناس : پس خیلی بی ادبید که انقدر فحش بلدید.
🎈 بچه ها فحش یاد میگیرن ولی نمیدونن که بده. وقتی فحش میدن اصلا حساسیت نشون ندید چون تا بفهمن شما حساس شدی باهاتون در می افتن. میفهمن این کلمه که نمیدونن چیه باعث جلب توجه شما میشه
اصلا انگار نه انگار چیزی گفته.
🎈 هروقت فحش داد فضارو عوض کنید اگه گفت مرض بگید مرض یا مگس؟ تبدیل به شوخی و بازی کنید و فضا رو منحرف کنید
اگه گفت آشغال بگید آره باید آشغالا رو بریزیم سطل آشغال بعد ببریم بذاریم سرکوچه.
امروز هرگاه خواستید کلمه ای ناخوشایند به زبان آورید
به کسانی فکر کنید که قادر به تکلّم نیستند.
قبل از اینکه بخواهید از مزّه ی غذای تان شکایت کنید،
به کسی فکر کنید که اصلاً چیزی برای خوردن ندارد.
امروز پیش از آنکه از زندگی تان شکایت کنید،
به کسی فکر کنید که خیلی زود هنگام، از دنیا رفته
قبل از آنکه از فرزندان تان شکایت کنی،
به کسی فکر کنید که آرزوی بچّه دار شدن دارد
پیش از نالیدن از مسافتی که مجبورید رانندگی کنید،
به کسی فکر کنید که مجبور است همان مسیر را پیاده طی کند.
و پیش از آنکه از شغل تان خسته شوید
و از آن شکایت کنید
به افراد بیکار و ناتوان
و کسانی که در آرزوی داشتن شغل شما هستند
فکر کنید.
زندگی،یک نعمت است با غر زدن و نالیدن به کام خودتان و اطرافیان تلخش نکنید.
#لجبازي_كودكان
🔸در یک کلام کودکان گدای محبت اند.یعنی شما والدین می توانید آنقدر به یکدیگر و کودکتان مهر بورزید که یک گوشه چشم و خم ابروی شما،از صد تنبیه و کتک و شکنجه برای کودک دردناک تر باشد! و برعکس می توانید آن چنان در رابطه عاطفی و خانوادگی تان دیسیپلین اعمال كنيد که کودک را تشنۀ محبت سازید!
دلیل لجبازی کودکان
1. تثبیت استقلال: کودک دوست دارد به گونه ای باشد که خودش میخواهد، نه آن گونه که شما میخواهید؛ زیرا احساس استقلال میکند؛ بنابراین، جایی برای نگرانی نیست.
2. جلب توجه: چنان سخن نگویید که چنین موضعی بگیرد؛ او دوست دارد جلب توجه کند؛ پس به مخالفتهایش بی توجهی کنید و حساسیت نشان ندهید.
3. لجبازی: ممکن است این رفتار کودک به سبب لجبازی باشد که در اثر بی توجهی شما به خواسته های منطقی اش ایجاد شده است.
4. انتقامجویی: گاهی کودک برای انتقام جویی از پد
🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃
🌼🍃
🍃
📖 مانند این پیرزن خدا را بشناسید
امام علی (علیه السلام) با جمعی از پیروان در معبری عبور می نمود.
پیرزنی را دید که با چرخ نخ ریسی خود مشغول رشتن پنبه بود.
پرسید پیرزن، خدا را به چه چیزی شناختی؟
پیرزن به جای جواب، دست از دسته چرخ برداشت.
طولی نکشید پس از چند مرتبه دور زدن، چرخ از حرکت ایستاد.
پیرزن گفت چرخ بدین کوچکی برای حرکت احتیاج به چون منی دارد.
آیا ممکن است افلاک به این عظمت و کُرات به این بزرگی، بدون مدبری دانا و حکیم و صانعی توانا و علیم با نظم معینی به گردش افتد و از گردش خود باز نایستد؟
امام علی (علیه السلام) روی به اصحاب خود نمود و فرمود مانند این پیرزن خدا را بشناسید.
منبع: داستان هایی از خدا، نوشته احمد میرخلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
#آرایشگر
مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!
سه پند #لقمان_حکیم به پسرش :
"در زندگی بهترین غذا را بخور ...
در بهترین رختخواب جهان بخواب ...
در بهترین خانه ها زندگی کن" ...
پسر گفت :
ما فقیریم چطور این کارها را بکنم ؟
لقمان :
✨اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری ،
هر غذایی ، طعم بهترین غذای جهان را میدهد .
✨اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی ،
هر جا که بخوابی بهترین خوابگاه جهان است ،
✨و اگر با مردم دوستی کنی ، در قلب آنها جای میگیری ،
و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست!
📌خانوادۀ خوب، فرزند صالح
اصلیترین ثمرۀ زندگی مشترک، فرزند است؛
☘️ثمرهای که میتواند انسان را به سعادت برساند و زندگی را برای او تبدیل به بهشت کند.
📛از آن سو، فرزند بد، زندگی را برای انسان، به جهنّم تبدیل کرده، لکّۀ ننگی برای پدر و مادر خویش میشود.
✅بسیاری از ما در دنیای امروز به دنبال پیدا کردن راهی هستیم که بتوانیم به بهترین و راحتترین شیوه، فرزندان سالم و صالحی را تربیت کنیم.
✖️فضای بیرون از خانه، محیط امنی نیست.
در وضعیت کنونی، محیط خارج از خانواده، پُر از عواملی است که میتواند فرزند ما را از هستی ساقط کند.
🔔اگر کسی چشم بینایی برای دیدن عوامل ضدّ تربیتی در جامعه و گوش شنوایی برای شنیدن زنگ خطر داشته باشد، معنای تربیت شدن فرزند در محیط خارج از خانه را میفهمد.
وقتی هم این زنگ خطر را شنید، تمام همّتش را به کار میبندد که محیط خانه را محیطی سرشار از صمیمیّت و محبّت کند.
📚
[Forwarded from Matin]
سه برادر مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.😵
👤امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟
آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مرد.🐫🐪🐫
✨امام علی (علیه السلام)فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.🚶🏃🚶
📝 اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟
آن مرد به مردم نگاه کرد و گفت اين مرد.
اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟
ابوذر عرض کرد: بله اميرالمو
یم
پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت
چند دقیقه. بعداز ورودما اذان مغرب گفتند
آقای پیرکراواتی،باشنیدن اذان ،درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!
برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقیدبه نماز اول وقت باشد
بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند
من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم؟
و اوهم قضیه نماز ومرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...
درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه(رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم
ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!
روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...
آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...
رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...
گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه
بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت
پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کردکه رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!
به خودگفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش كرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!
حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پيرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟
گفتم:چه شرطی وبرای چی؟
شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسروقت اذان بخوانی.!
متعجب شدم که او قضيه مرا ازکجا میدانست!؟ كمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...
خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!
همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!
منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!
اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتندسردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!
درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم
چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..
رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!
اگرعصبانی میشدیاعمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...
نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :
قربان درخدمتگذاری حاضرم
شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...
رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟
گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم
رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:
مردیکه پدرسوخته،کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!
اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!
بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!
ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....
🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃🍃🌼🌼🍃
🌼🍃
🍃
💎استادی با شاگردش از باغى ميگذشت ..
چشمشان به يک کفش کهنه افتاد.
شاگرد گفت گمان ميکنم اين کفشهاي کارگرى است که در اين باغ کار ميکند . بيا با پنهان کردن کفشها عکس العمل کارگر را ببينيم و بعد کفشها را پس بدهيم و کمى شاد شويم ..!
استاد گفت چرا براى خنده خود او را ناراحت کنيم؛ بيا کارى که ميگويم انجام بده و عکس العملش را ببين!
مقدارى پول درون آن قرار بده ..
شاگرد هم پذيرفت و بعد از قرار دادن پول ، مخفى شدند.
کارگر براى تعويض لباس به وسائل خود مراجعه کرد و همينکه پا درون کفش گذاشت متوجه شيئى درون کفش شد و بعد از وارسى ، پول ها را ديد.
با گريه فرياد زد : خدايا شکرت !
خدايی که هيچ وقت بندگانت را فراموش نميکنى ..
ميدانى که همسر مريض و فرزندان گرسنه دارم و در این فکر بودم که امروز با دست خالى و با چه رويی به نزد آنها باز گردم و همينطور اشک ميريخت ..
استاد به شاگردش گفت: هميشه سعى کن براى خوشحاليت ببخشى نه بستانی ..
🍃🌼🌼🍃
؟ چند ساعت تكاليفش طول ميكشد؟ اگر به مرحله نوجوانی رسيده اند از آنها بخواييد برنامه ريزی كند و بعد به شما اطلاع دهد.
والدینی که زود عصبانی می شوند، تحمل کمی دارند، انتظار دارند همه چیز طبق خواسته آنها پیش برود و از کودک توقعات غیرواقعی دارند، خودشان کودکی بدی داشته اند، و معمولا باعث آزار فیزیکی، روانی، کلامی یا عاطفی فرزند خود می شوند.این کودکان معمولا مضطرب میشوند و مهارتهای اجتماعی ضعیفی دارند ( خجالتی و مضطرب یا جنگجو و پرخاشگر ) و در آینده به افسردگی مبتلا خواهند شد
احترام گذاشتن به فرزندان یکی از اساسیترین مباحثی است که همواره مورد توجه در تعلیم و تربیت بوده است. بعضی از والدین ممکن است فرزند خود را دوست داشته باشند ولی به او احترام نگذارند.
نکته مهمی که والدین باید به آن دقت کنند این است که دوست داشتن فرزند کافی نیست، بلکه لازم است شما برای او احترام قائل باشید. احترام به کودک و نوجوان به همان اندازه اهمیت دارد که دوست داشتن او.
اگر میخواهید سخن شما روی فرزندتان تاثیر داشته باشد باید به او احترام بگذارید و برایش حریم قائل شوید.
اگر می خواهید کودک خود را به انجام کاری تشویق کنید، مثلا می خواهید که اسباب بازی هایش را جمع کند، می توانید آن فعالیت را به صورت بازی در آورید و بگویید: ببینم می توانی تاپنجاه که شمردم اسباب بازیهایت را جمع کنی .او را مسئولیت پذیر سازید. اگر عجله دارید به او بگویید که دیرتان شده است و به کمک او احتیاج دارید. از او بخواهید که کیف شما را دم در بگذارد و ظرف غذای خودش را از یخچال بیرون بیاورد.
همیشه به سوالهای کودک پاسخ دهید.
نیازی به گفتن تمام حقایق نیست، فقط آن مقداری که او قادر به درک آن است بگویید، ولی هرگز دروغ نگویید و چیزی را مخفی نکنید، زیرا کودک شما خواهد فهمید و اعتماد خود را به شما از دست خواهد داد.
کودک شما یک سوال را بارها می پرسد همیشه جواب یکسان بدهید و هرگز شکیبایی خود را از دست ندهید.
«تو واسه من مهمنیستی»
شما میدانید معنی این جمله چیست. اتفاقا شما اهمیت میدهید به همین دلیل است که ناراحت هستید. خب، پس چرا این را میگویید و باعث میشوید هر دوی شما احساس ناراحتی کنید؟! این نوع از ابراز بیتوجهی میتواند تبدیل به عادت شود. خب، حتما میدانید که مهمترین الگوی بچهها پدر و مادر هستند و این رفتارها را الگوبرداری میکنند.
کمی عقب بایستید و دخالت نکنید
اگر کودکتان هنگام راه رفتن زمین خورد یا اگر دیدید که دو کودک بر سر اسباب بازی با هم درگیر شده اند سریعاً دخالت نکنید.
کودکان برای رشد جسمی و ذهنی نیاز به فرصت و فضا دارند به ویژه در شرایطی که دچار مشکل می شوند.
وقتی که خودشان مشکلاتشان را حل کنند در آینده انسان های توانمندتری خواهند بود.
اگر چه عقب نشستن و نگاه کردن برای والدین بسیار سخت است اما کلیدی ترین نکته در توانمند سازی کودکان به شمار می رود.
فقط زمانی دخالت كنيد كه به هم آسيبی ميزنند يا از شما كمك ميخواهند.
#مورچه_تنها
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود
در یک منطقه خوش آب و هوا دره ای بود بسیار زیبا که در آن مورچه هایی برای خود لانه درست کرده بودند و زندگی خوشی داشتند . آنها کار و تلاش فراوان می کردند .
مورچه ها همیشه در تلاش و جمع کردن غذا بودند و باهم در خوشی زندگی می کردند .
آنها لانه خودشان را گسترش می دادند یا آن را بازسازی می کردند .
خلاصه شاد شاد بودند و تفریح می کردند و باهم مهربان بودند و همدیگر را دوست داشتند.
روزهای زیادی را باهم با خوشی گذراندند تا اینکه روزی آسمان آبی را ابری تیره پوشانید و به دنبال آن باران تندی درگرفت و همه جا را آب فرا گرفت باران ساعتها ادامه داشت همه حیوانات بدنبال پناهگاه می گشتند .
مورچه ها همگی با سرعت خود را به لانه رساندند بجز یکی از آنها که از لانه دور بود .
این مورچه خود را به روی برگ درختی که روی زمین وجود داشت رسانید و برگ در روی آب روی زمین سریع شناور شد و مورچه به همراه برگ سرگردان با آب جاری روی زمین به اینطرف و آنطرف می چرخید و از لانه دور تر و دورتر می شد.
مورچه هایی که در لانه بودند با پر شدن آب درون لانه شان همگی خفه شده بودند و هیچ مورچه ای الا مورچه شناور سرگردان و آواره شده در هوای سرد نمانده بود.
مورچه از خود اختیاری نداشت آب برگ را به هر کجا که دلش می خواست می برد .
ساعتها بر روی برگ سرگردانی کشید و همیشه از اینکه در آب بیفتد می ترسید تا اینکه باران بند آمد .
آب روی زمین فروکش کرد و یواش یواش مورچه توانست از روی برگ به روی زمین قدم بگذارد تازه مورچه به خود آمد و متوجه شد که چه بلایی به سرش امده است .
مورچه متوجه شده که در عرض نیم روز همه چیزش را از دست داده است .
مورچه دیگر نه صاحب لانه بود و نه خانواده و نه هیچ دوست و نه غذایی برای خوردن تازه مصیبت او شروع می شد .
لحظه ا
ورد. اگر ديدگاه شما منفی باشد، او از راههای منفی به هدف خود می رسد.
اما اگر شما روی نكات مثبت متمركز شويد، در مقابل، رفتارهای خوب بيشتری دريافت خواهيد كرد، زيرا در اين حالت كودك با رفتارهای مثبت خود، سعی درجلب توجه شما خواهد داشت.
باید بدانیم که تکلیف مدرسه از اول تا آخر فقط و فقط وظیفه فرزند من و شماست و به هیچ وجه نه به عنوان معلم تکالیف او را تصحیح نکنیم و نه مانند معلم از او نپرسیم که چرا چنین و چرا چنان کردی و او را مورد بازخواست قرار ندهیم و حتی به عنوان همشاگردی نیز به دنبال کمک کردن به او، به صورت تقلب و یا انجام تکالیفش به او کمکی نکنیم.
(نوشتن تکالیفش)
فرزند ما باید به این نتیجه برسدآنچه را که او باید انجام بدهد به خود او مرتبط است و از این بابت باید احساس مسئولیت لازم را بکند.
سرمشق خوبی برای کودکان باشید چرا که فرزندان با چشم ها و گوش های باز متوجه شما هستند و صداقت، وفاداری، محبت، گفتار، رفتار پسندیده را از شما سرمشق می گیرند.
اولين نياز كودكان برای داشتن رشد سالم روانی عشق و امنيت است.زندگی كودكان بدون آرامش و امنيت،اگر همه چيز داشته باشد گويی هیچ چيز ندارند.
#مغز_بچه
تحمل دعوا وخشونت خونگی واسه بچه ها،
چند برابر بزرگسالان سخته.
و اگه کودک در مراحل رشد مغز و شکل گیری شخصیت باشه، تاثیرات جبران ناپذیری به جسم و روانش وارد می
بازیهای جسمی برای مصرف انرژی اضافی بدن و نجات یافتن از خستگی و کسالت بسیار مفید است و رفتارهای ناآرام و پرخاشگری توأم با عصبانیت کودک را کاهش میدهد.
اگر در خانه فردی خشن هستید و یا همسر خود را مورد اهانت قرار می دهی،لازم نیست به فکر تربیت فرزندتان باشید.
فرزندتان با دیدن اعمال شما خودبخود تربیت می شود.
همانند سازی با یکی از والدین هم جنس موفق گرچه کودک را به موفقیت تشویق می کند اما الزاما تضمین کننده نیست
به کودکان این امکان را دهید تا کارهای کوچک را خودشان به تنهایی انجام دهند و موفقیتهای هر چند ناچیز به دست آورند تا اعتماد به نفسشان پرورش یابد و مهارتهای زندگی اجتماعی در آنها تقویت شود.
سعی کنیدفرزندان خود بخصوص فرزندان کمرو را قدری بیشتر نوازش کنید.تماس جسمانی باعث میشود کودک احساس طرد شدن نکند احساس رضایت را در او ایجاد میکند و واقعیت وجودی اورا مورد تأیید قرار میدهد.
کودکی كه جنب و جوش ندارد، باهوش نمی شود.
ممكن است کودک حافظه ای عالی داشته باشد ولی زمانی که از هوش خود استفاده نکند و آنرا پرورش ندهد به خلاقیت نمیرسد.
اگر فرزندتان دو تربیتی است، مثلا یکی از والدین تنبیه میکند و همان لحظه دیگری در حضور کودک دخالت کرده طرف کودک را می گیرد و به او محبت می کند، فرزندتان می آموزد از هیچ قانونی پیروی نکند.
#دكتر_هلاكويي
🔻🔻 #تعليم_و_تربيت
🔲 كار تعليم و تربيت بچه ها از جراحى قلب هم مشكل تره، ما حاضر نيستيم با هيچ تهديدى، عمل جراحى رو انجام بديم، چون تخصص اينكار رو نداريم، ولى در مورد تعليم و تربيت بچه ها حاضر نيستيم حتى الفباى اين تعليم رو فرا بگيريم و وقت و زمان خود را با انواع دلمشغولى هاى بيهوده از دست ميدهيم.
ما تا می توانيم باید سلامتى روانى كودكانمون رو تامين كنيم تا در اينده انسان هاى سالم تری داشته باشيم.
#غذا_خوردن
خوردن غذا را برای کودکتان با تماشای تلویزیون یکی نکنید.غذاخوردن کاریست که فرزندتان برای تمام عمر انجام خواهد داد، آن را شرطی نکنید.
به جای آنکه فرزندتان به نقطه ایی خیره شود با او حرف بزنید، شعر بخوانید، داستان بگویید
در بگو مگوی کودکان دخالت نکنید.بگو مگوی کودکان سر ، اسباب بازی یا جای محدود یا حتی تماشای شبکه تلویزیونی، فرصتی مناسب برای آموزش مهارت حل مساله برای کودکان است.
کودک نمی تواند غذایش را به سرعت بزرگ ترها تمام كند. نمی تواند با سرعت بزرگ ترها در بازار راه برود و بدود و چون این ناتوانی غیرعمد محلی برای سرزنش شدن اوست، دچار اضطراب می شود. زود باش كار دارم، زود بگو باید برم، بدو دیرم شده و...استرس را در جان كودك می نشاند. این وظیفه شماست كه زمان را طوری تنظیم كنید كه مجبور به عجله كردن نباشید.
تربیت کودک تنها به عهده مادر نیست.نقش پدر تنها در پرداختن هزینه های زندگی نیست.
کودک برای داشتن شخصیتی سالم نیاز به حضور پدر، بازی با او، محبت و توجه پدر دارد.
حضور مثبت پدر در زندگی کودک باعث ایجاد حرمت نفس، امنیت، اعتماد به نفس و توانایی بیشتر در کودک خواهد شد.
کودکانی که از توجه پدر در زندگی خود برخوردارند در نوجوانی کمتر دچار مشکل خواهند شد.
#لکنت_زبان
اگر فرزندتان دچار لکنت شد به مدت دو هفته تنها کسانی در رابطه با فرزندتان باشند که به لکنت او توجه نکنند، به او کمک نکنند، نشان ندهند که منتظرند یا معذبند.
بیش از نیمی از لکنتها در کمتر از یکسال بدون کمک متخصص رفع خواهد شد.حرف زدن با حیوانات یا نوز