eitaa logo
معاونت فرهنگی تربیتی مجتمع قرآن و حدیث
1.1هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.5هزار ویدیو
699 فایل
اخبار مرتبط با مجتمع عالی قران و حدیث، در این کانال در ج می شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 تقوای در توحید 🔹 تقوایی كه خدا ما را به آن تقوا امر كرد، بارزترین و كامل ‌ترین مصداق آن است. تقوای توحیدی دو چهره دارد [و] انسانی كه در توحید متّقی است دو كار می ‌كند؛ زیرا سپر تقوا و وقایه تقوا برای دو كار در دست اوست. معمولاً از سپر و وقایه یك كار ساخته است، ولی از دو سِمَت ساخته است: سمت اول آن كه یك انسان موحّد این سپر را به دست بگیرد كه هیچ خیری و هیچ كار خوبی نه به او اسناد پیدا كند و نه به غیر خدا: ﴿وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾،[1] این سپر اندیشه نمی ‌گذارد یك موحّد كار خیر را به غیر خدا اسناد بدهد؛ نه به خودش [كه] چون قارون بگوید: ﴿قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی﴾[2] و نه به غیر خدا. چهره دوم سپر تقوا و وقایه حق آن است كه هیچ شرّ و عصیان و فسوق و زشتی را به ذات اقدس الهی اسناد ندهد: ﴿كُلُّ ذلِكَ كانَ سَیئُهُ عِنْدَ رَبِّكَ مَكْرُوهًا﴾،[3] قهراً ﴿وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللّهِ﴾ خواهد بود. او هر كار بدی كه دید به غیرحق اسناد می ‌دهد و هر كار خیری [را] كه شنید به حق واگذار می ‌كند؛ این سپر دو چهره‌ ای به نام است. 🔹 تقوا مفهومش یكی است [و] كثرت در معنای تقوا نیست، كثرت و تعدد به مصداقش برمی ‌گردد، این یك مطلب؛ دوم اینكه اگر تفاوتی بین تقوا هست به لحاظ مورد آن است و چون عالی ‌ترین مورد است برجسته‌ ترین تقواهاست و چون بعد از توحید، رسالت و نبوت و ولایت عالی ‌ترین مظهر حق ‌اند، تقوای در این معارف خواهند بود، بعد نوبت به سایر احكام و حكم می ‌رسد. پس اختلاف تقوا در مصداق است نه در مفهوم و حقیقت! اگر گفته می‌ شود تقوای سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی و مانند آن نه یعنی تعدد معنا، بلكه [یعنی] تعدد مصداق و اگر كسی در عالی‌ ترین مورد تقوا كه است به آن اوج بار یافت، این اكرم بالقول المطلق است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ﴾.[4] [1] . سوره نحل، آیه 53. [2] . سوره قصص، آیه 78. [3] . سوره اسراء، آیه 38. [4] . سوره حجرات، آیه 13. 📚 خطبه های نماز جمعه تاریخ: 1371/03/08 🆔 @a_javadiamoli_doross
💠 مکتب جهانی 🔹 توقعی که این نظام اسلامی و انقلاب اسلامی و خون ‌های پاک شهدا از ما دارند یک است، این مطلب اول. مطلب دوم این است که ما هم جهانی است، راهش هم باز است. چون مکتب هم مطلبش مشترک است هم زبانش مشترک است. اگر مطلب محدوده ‌ای باشد، منطقه‌ای باشد یا زبان محدوده‌ ای باشد در همان محدوده دفن می‌ شود؛ ولی اگر جهانی بود، جهانی بود؛ خواه و ناخواه اثربخش است. 🔹 ما خیال می ‌کنیم عدل یک مطلب جهانی است که همه آن را دوست دارند. هم معنایش را می ‌فهمند و هم مشتاق عدل هستند؛ ولی می ‌بینیم که جهانی نیست؛ یعنی در درون خود کوچک ‌تر از آن است که بتواند ثابت کند جهانی هستم. این «عین و دال و لام» خیلی شیرین است! کسی نیست روی کره زمین که را نشناسد و دوست نداشته باشد؛ اما تمام مشکل در معنای عدل است. عدل این است که هر چیزی سر جای خودش باشد، این اول دعواست که جای اشیاء کجاست؟ این سکولارها می ‌گویند جای اشیاء را ما معین می ‌کنیم، ما می ‌گوییم جای اشیاء را معین می ‌کند. 🔹 بنابراین اولین حرف نمی ‌تواند عدل باشد، اولین حرف ما باید باشد! برای اینکه شما عدل را، عقل را، آزادی را، هر چه بخواهید معنا کنید، این فقط لفظش جاذبه دارد؛ اما حقیقت آن اول اختلاف است. چه کسی است که را دوست نداشته باشد؟! چه کسی است که خواهان عدل نباشد؟! چه کسی که شعار عدل ندهد؟! بنابراین باید حرف جهانی را شناخت و ارائه کرد. 🔹 مطلب جهانی است و وحی است و نبوت، بقیه زیر مجموعه عدل است، ولو عدل هم ما بگوییم، این عدل هرگز جهانی نخواهد شد و تازه اول دعواست. زبان هم باید باشد؛ منتها تشخیص آن کار آسانی نیست. اینکه عقبه کئود است، همین است. حرف تا جهانی نباشد، یک؛ عقلی نباشد، دو؛ همین خاورمیانه در همین‌جا دفن می ‌شود، سه. کومت_الله_بر_جهان 📚 پیام به همایش آشنایی با طرح گفتمان علمی انقلاب اسلامی تاریخ: 1397/11/14 🆔 @a_javadiamoli_doross
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ثمره توحید نکته برجسته‌ای که اسلام به ما فهمانده است آن است که اگر کسی وارد قلعه شد، از قلعه بیرون نبود؛ یعنی «کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِی فَمَنْ قَالَهَا دَخَلَ حِصْنِی وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی‏»؛[1] و همچنین «وَلَایةُ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی‏»؛[2] اگر کسی موحّد شد، به تعبیر بعضی از بزرگان چنین انسانی یک خطای مطلق، یک شرّ مطلق، یک قبح مطلق از او هرگز سر نمی ‌زند، هیچ ممکن نیست، او یک بد مطلق داشته باشد. چه اینکه اگر کسی وارد این دژ و قلعه توحید و ولایت نشد، هیچ ممکن نیست که خیر مطلق داشته باشد. [1]. عیون الاخبار، ج2، ص134؛ بحار الانوار(ط ـ بیروت)، ج49، ص127. [2]. معانی الأخبار، ص371؛ الأمالی(للصدوق)، ص235؛ بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج‏39، ص246. 📚 پیام موضوعی تاریخ: 1395/09/11 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 معنای توکل 🔹 معنای توكّل این نیست كه تا آنجا كه به حسب ظاهر معلوم و مقدور انسان است بگوید من خودم انجام می‌ دهم، آن حوادث پیش‌بینی نشده را به خدا واگذار ‌كند؛ این است كه با سازگار نیست. توكّل معنایش این است كه انسان خدا را وكیل خود قرار بدهد. ▫️ هر آدم عاقلی وقتی می‌خواهد كاری را انجام بدهد كه به همه شئون آن كار آگاهی ندارد (یك) بر فرض آگاهی، توان آن را ندارد (دو) وكیل می‌ گیرد (سه). ما نسبت به همه كارهایمان این سه امر را باید رعایت كنیم، چون هیچ كاری نیست كه ما به جمیع شئونش آگاه باشیم، هیچ كاری نیست كه ما نسبت به جمیع شئون آن توانمند باشیم، چون به جمیع شئون علم نداریم و به جمیع شئون آن كار توانایی نداریم چاره جز این نیست كه بگیریم ﴿وَكَفَی بِاللَّهِ وَكِیلاً﴾.[1] پس معنای توكل این نیست كه آن مقداری كه می توانیم به خودمان اسناد بدهیم و آن مقداری كه نمی ‌دانیم و نمی ‌توانیم توكّل كنیم. 🔹 اگر ما در همه امور به خدای سبحان توكّل كردیم، آن‌گاه آن مدیر و مدبّر گاهی خود ما را اداره می ‌كند، آن بخشی كه به حسب ظاهر معلوم و مقدور ماست؛ گاهی دیگران را تسخیر می‌كند، آن بخشی كه معلوم و مقدور ما نیست؛ آن وقت اگر ما به او توكّل كردیم و او را وكیلِ مفَوَّض و مطلق قرار دادیم او شروع به كار می ‌كند؛ او خود ما را می ‌كند، دیگران را تدبیر می ‌كند، از مجموعه این دو تدبیر آن مقصد صحیح به دست می ‌آید؛ لذا در سورهٴ <طلاق> فرمود:﴿وَمَن یتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ پس معنای توكّل، تبعیض یا تشریك در كار نیست. ▫️ اگر در سورهٴ <طلاق> فرمود:﴿وَمَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَهُ مَخْرَجاً ٭ وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ وَمَن یتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾ برای اینكه ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی‏ءٍ قَدْراً﴾[2] آن وقت توكّل ما ثمربخش می ‌شود. 🔹 پس توكّل، تبعیض در وظیفه نیست كه بخشی از كارها را خودمان انجام بدهیم، آن مقداری كه مقدور ما نیست به عنوان حوادث پیش ‌بینی نشده توكّل كنیم. چرا خدا كافی است؟ برای دو جهت، چرا ﴿مَن یتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ﴾/ برای دو جهت: یكی اینكه ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾، یكی اینكه ﴿ قد جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی‏ءٍ قَدْراً﴾ او را به عهده گرفته برای هر چیزی یك اندازه مشخص قرار داده (یك)، نسبت به همه چیز هم قدرت مطلق دارد (دو). خب پس خود ما هم از این دو نظر زیرمجموعه این دو اصل هستیم؛ یعنی اینكه فرمود: ﴿قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَی‏ءٍ قَدْراً﴾ برای ما هم یك قدر مشخّصی است كه او قرار داده است. اگر فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ﴾ خدای سبحان مقصد خود را بالأخره می ‌رسد و می‌ رساند، ما هم جزء مقاصد او هستیم در مقام سوم یعنی مقام فعل. بنابراین اگر كسی خدا را وكیل مطلق قرار داد چه اینكه باید او را وكیل مطلق قرار بدهیم، خود ما را او دارد می ‌كند. وقتی ما را او دارد اداره می‌كند ما دیگر نباید نگران باشیم! [1] . سوره نساء، آیات 81 ،132 ،171 ؛ سوره احزاب، آیات 3 و 48. [2] . سوره طلاق، آیات 2 و 3. 📚 سوره فرقان جلسه 23 تاریخ: 1390/11/30 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 نظام الهی ▪️ از وجود مبارك امام صادق (سَلامُ الله عَلَیه) رسید كه انسان حداقل چهار راه دارد كه با خدا خود برقرار كند. به امام صادق (سَلامُ الله عَلَیه) عرض كردند، اگر خدا را ما بخواهیم عبادت كنیم، او را كه نمی ‌بینیم، چه چیزی را عبادت كنیم؟! فرمود؛ راه هست، راه هست، راه و تجربی هست، راه‌هایی که ، آیات قرآن کریم، معجزات قرآن كریم هست. عرض كرد؛ ما چطور ببینیم؟ فرمود: «رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِنُورِ الْإِیمَان»؛ اگر انسان مؤمن باشد، با جان می ‌بیند، او كه نادیدنی است، او را می ‌شود دید، این گروه اول: «رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِنُورِ الْإِیمَان». دو: «وَ أَثْبَتَتْهُ الْعُقُولُ بِیقَظَتِهَا إِثْبَاتَ الْعِیان‏»؛ حكما، متكلّمین، براهین عقلی فراوانی اقامه كردند. «یقظه» در مقابل خواب است؛ انسان یا خواب است یا بیدار. این دعای نورانی ماه مبارك رمضان «وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِین‏»[1] همین است. آن كسی كه اهل فكر نیست، اهل استدلال نیست، خوابیده است: «النَّاسُ نِیامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»،[2] آن‌كه اهل فكر است، اهل یقظه است، اهل بیداری است. فرمود: «وَ أَثْبَتَتْهُ الْعُقُولُ بِیقَظَتِهَا إِثْبَاتَ الْعِیان». سوم: «وَ أَبْصَرَتْهُ الْأَبْصَارُ بِمَا رَأَتْهُ مِنْ حُسْنِ التَّرْكِیب‏ِ وَ إِحْكَامِ التَّأْلِیف‏»، فرمود برهان تجربی هم هست؛ شما نظم عالَم را بخواهید ببینید، بررسی كنید عالَم را، به نتیجه می ‌رسید كه یک ناظم حكیم دارد.[3] ▪️ پس اگر اهل مشاهده بودید؛ نظیر «مَا كُنْتُ‏ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَه‏»،[4] «رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِنُورِ الْإِیمَان»؛ اهل حکمت و کلام بودی، با برهان عقلی ثابت کن؛ اهل حسّ و تجربه و نظم ریاضی و مانند ریاضی بودی، این نظام أحسن را که می ‌بینی، پی می ‌بری؛ آیات قرآن را، معجزات قرآن را، معجزات انبیا را، محکمات آیات را که می ‌بینی، دلیل نقلی است: «ثُمَّ الرُّسُلُ وَ آیاتُهَا وَ الْكُتُبُ وَ مُحْكَمَاتُهَا». پس هست، هست، ریاضی و و هست، هست، فرمود اینها را انسان می ‌بیند. بهترین راه و بهترین فرصت این است كه ما در مسایل تلاش و كوشش كنیم که چیزی نصیب ما شود، آن‌گاه دیگر راحت هستیم، چیزی برای ما جاذبه ندارد، هیچ! «مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَك‏».[5] سلسله موی دوست حلقه دام بلاست ٭٭٭ هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست[6] آن‌ وقت راحتِ راحت زندگی می‌كند، خیلی راحت زندگی می‌کند و هیچ نگران نیست، تمام كوشش و سعی او این است که نه بی راهه برود و نه راه كسی را ببندد. [1]. إقبال الأعمال(ط ـ القدیمه)، ج1، ص109. [2]. مجموعة ورام، ج‏1، ص150. [3]. الإحتجاج علی أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، ص337. [4]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج‏1، ص98. [5]. إقبال الأعمال(ط ـ القدیمه)، ج1، ص349. [6]. دیوان اشعار سعدی، غزل47. 📚 .سخنرانی تاریخ: 1396/05/02 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 نزاهت انبیاء و اولیاء علیهم السلام 🔹 وجود مبارک (صلوات الله و سلامه علیه) وقتی خواست وارد این مرز و بوم بشود و از نیشابور بگذرد، از توحید سخن گفت که روشن می شود اولین کلام است که خدا «لا شریک له». از نظر ایمان و اعتقاد و اخلاق، اولین وظیفه یک انسان کامل است یعنی شرک نورزد ﴿قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُكی‏ وَ مَحْیای وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ٭ لَا شَرِیكَ لَهُ وِ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمین‏﴾.[1] اگر امام رضا (صلوات الله و سلامه علیه) فرمود: «کَلِمَةُ لا إِلَهَ إِلا الله حِصْنِی‏»[2] یعنی «الله واحد لا شریک له»، سید مرتضیٰ در تلاش و کوشش این است که انبیاء و همچنین شاگردان انبیا شرک نمی ورزند، موحد محض هستند موحد ناب هستند، چون او شاگرد قرآن است و این خطر را قرآن گوشزد کرد که بسیاری از مؤمنان به کفر و شرک آلوده اند: ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُون﴾،[3] اگر کسی خلافی را مرتکب شد روی سهو یا نسیان یا اکراه یا اضطرار یا اجبار و مانند آن همه اینها با ، رفع شده است و گناه محسوب نمی شود، ممکن است آثار وضعی نظیر قضا و مانند آن را به همراه داشته باشد ولی گناه نیست بسیاری از امور «رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی‏».[4] اما آنجا که گناه است معنای آن این است که نه سهو، نه نسیان، نه اضطرار، نه اجبار، نه اکراه است، کسی که نامحرم نگاه بکند یا گرفتار اختلاس و حقوق نجومی می ‌شود و مانند آن یعنی خدایا من هیچ عذری ندارم و دارم حرف خودم را بر حرف تو مقدم می دارم! تحلیل دقیق گناه، است ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَ هُم مُشْرِكُون﴾ هیچ گناه عمدی نیست مگر اینکه به شرک برگردد. 🔹 سید مرتضی (رضوان الله علیه) در این کتاب شریف تنزیه و همچنین بخش هایی از علم کلام که در نزاهت انبیا است این کارها را انجام داده است، حتی درباره اولیا (علیهم السلام) هم تلاش و کوشش کرد، نسبت به ائمه (علیهم السلام) هم تا آنجا که مقدورشان بود نزاهت آنها را تثبیت کند و بگوید که اگر کسی درباره (سلام الله علیه) سؤال بکند که چرا امام رضا (سلام الله علیه) ولایت عهدی را پذیرفت؟ پاسخ آن این است همان طوری که (سلام الله علیه) سقیفه را پذیرفت و در شورای سقیفه شرکت کرد؛[5] یعنی آنها أعلم و أصلح و أولیٰ و أحق هستند به تشخیص وظیفه، هیچ نقصی از نظر امتثال دستور الهی در حرم امن این بزرگواران نبود. هم درباره سقیفه اظهار نظر کرد هم درباره ولایت عهدی وجود مبارک (صلوات الله علیه) اظهار نظر کرد و درباره (ارواحناه فداه) وجود مبارک (صلوات الله و سلامه علیه) اظهار نظر کرد که او در عین حال که غایب است به تمام وظایف امامت خود عمل می کند؛ آنجا که باید باشد هست، آنجا که باشد هست، آنجا که سخن از «بِیمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَی وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»[6] هست و هست و هست و اگر کسی بگوید چرا از دشمنان غایب است روشن است و اگر بپرسد که چرا از دوستان غایب است فرمود ما صغریٰ را منع می کنیم، در دوستان با هر که بخواهد و با هر که صلاح بداند، فیضش را ادامه می دهد، دیداری دارد، ما چه می دانیم که مردان بزرگ چگونه با آن حضرت رابطه ندارند؟! آنها که موظف هستند نگویند، آن را که حق چیزی آموخت، دهانش را دوختند که مبادا بگوید. ما که از اسرار درون با خبر نیستیم! از راز و رمز پیوند نهانی (اروحنا فداه) با جامعه با خبر نیستیم! هرگز حضرت کم لطفی نخواهد کرد و کم عنایتی نخواهد داشت. [1]. سوره انعام، آیات162 و 163. [2]. عیون الأخبار، ج 2، ص134؛ بحار الأنوار(ط ـ بیروت)، ج49، ص127. [3]. سوره یوسف، آیه106. [4]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج‏2، ص462. [5]. عیون أخبارالرضا علیه السلام، ج2، ص141؛ «مُحَمَّدُ بْنُ عَرَفَةَ قُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیه السَّلام یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا حَمَلَكَ عَلَی الدُّخُولِ فِی وِلَایةِ الْعَهْدِ فَقَالَ مَا حَمَلَ جَدِّی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیه السَّلام عَلَی الدُّخُولِ فِی الشُّورَی‏». [6]. زاد المعاد ـ مفتاح الجنان، ص423. 📚 پیام به کنگره بزرگداشت سید مرتضی رحمة الله علیه تاریخ: 1399/12/04 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 خاتمیت امامت 🔹 جریان و خاتمیت نبوت آن هم نظیر مسئله است. یك وقت شما می‌ گویید فلان حادثه آخرین حادثه است؛ یعنی این حادثه پدید آمد رخداد دیگر نیست و خودش هم رخت بربست. اگر گفتید فلان حادثه آخرین حادثه است، فلان سلطان آخرین سلطان از سلسله سلاطین ساسانی سامانی اشكانی صفوی و مانند آن است؛ یعنی دیگر از این قبیل سلسله كسی نیست و خود او هم منقرض شد. معنای اینها نیست، معنای اینها نیست. همان طوری كه توحید به دو قضیه منحل می‌ شود؛ یك قضیه موجبه و یك قضیه سالبه، خاتمیت نبوت به شرح ایضاً [همچنین] خاتمیت امامت هم به شرح ایضاً [همچنین]. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» معنایش این نیست كه یك خدا در عالم بوده است. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» معنایش این است كه یك خدا در عالم بود و هست و خواهد بود و دیگری اصلاً نه! گرچه نظر تحلیلی آن است كه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» یك قضیه است، این استثنا به معنای غیر است نه به معنای استثنا! به صورت موجبه و سالبه نیست كه ذهن از هر دو طرف خالی باشد، بلكه یك قضیه است، الا به معنای غیر است، وصف و موصوف است؛ یعنی غیر از دلپذیر و معقول مقبول دیگران نه! نه اینكه ذهن از هردو طرف خالی باشد، ما بیاییم آلهه دروغین را ابطال كنیم و اله راستین را اثبات كنیم و هردو برای ذهن بیگانه باشد، بلكه به ذهن می ‌گوید ‌ای ذهن! ‌ای فطرت! ‌ای نهاد و نهان! تو كه خدا را در فطرت قبول كردی و داری و گرایش و بینش و گزینش داری، دیگران نه! «لَا إِلَه» غیر از این اللهی كه معقول توست مقبول توست فطرت تو هم بر آن است. 🔹 به هر تقدیر این «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» طبق تعبیر معروف به دو قضیه منحل می ‌شود؛ یعنی خدا هست و دیگران و اله دیگر نه! معنای خاتمیت این است كه این رسالت بود، هست، خواهد بود و دیگری نه! نه اینكه خاتمیت معنایش این است كه دیگر پیغمبری نمی ‌آید و این آخرین پیامبر است و خبری نیست؛ یعنی بعد از او پیغمبر نمی ‌آید یك قضیه، و او همچنان نبی الهی است «الی یوم القیامه»، قضیه دیگر. معنای خاتمیت نفی ما عدا نیست، بلكه نفی ما عداست در جمله سالبه، اثبات استمرار و دوام است در جمله موجبه. در هم به شرح ایضاً [همچنین] كه او حضرت ختمی امامت است در برابر رسول كه حضرت ختمی نبوت است. آنكه ختمی نبوت است به دو قصه بر می ‌گردد، اینكه ختمی امامت هست هم به دو قضیه بر می ‌گردد؛ یعنی خاتم الاوصیا وجود مبارك (علیه آلاف التحیة و الثناء) امام دیگری غیر از او نیست یك، و امامت او همچنان مستمر است تا ظهور آن حضرت و انقراض عالم دو، پس معنای خاتمیت رسول نظیر تحلیل «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» به دو قضیه بر می ‌گردد و خاتمیت امام معصوم و وجود مبارك مهدی منتظر (علیه آلاف التحیة و الثناء) هم به دو قضیه بر می‌ گردد. اگر این‌چنین شد، امام است و دیگری امام نیست و امامت او همچنان ادامه دارد، این می ‌شود خلیفه آن كسی كه این دو بُعد را دارد و وجود مبارك رسول هم خلیفه ذات اقدس الهی است كه همین دو بُعد را دارد. 📚 سخنرانی عمومی در نیمه شعبان تاریخ: 1384/06/29 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 صلوات متقابل 🔹 در سوره مباركه «توبه» فرمود: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَیهِمْ﴾ این یك است كه بندگان نسبت به وجود مبارك پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صلوات می‌ فرستند. از آن جهت كه نماز, است[1] و بالاتر از نماز, مسئله اصلِ اعتقاد به است، اگر كسی معتقد به توحید بود، معتقد به بود، معتقد به و امامت بود، معتقد به بود و معتقد به اصول كلی بود این هم می ‌تواند مشمول صلوات پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد؛ این‌ چنین نیست كه این به مسئله زکات اختصاص داشته باشد؛ حالا اگر كسی مجاهد در راه خدا بود او هم می ‌تواند مشمول باشد، ذكر آنجا به صورت تمثیل است نه به صورت تعیین, اینها یك صلوات و لطف متقابلی است بین , امام در برابر پیغمبر نه, امامی كه شامل خود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌ شود؛ نظیر آنكه درباره حضرت ابراهیم خدای سبحان فرمود: ﴿إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً﴾.[2] 🔹 اگر مؤمنین به همراه پیامبر در این امور شریك ‌اند، ایذای آنها هم مثل است. یك وقت است كسی مؤمن را در اثر یك اختلاف مالی, اختلاف ملكی اهانتی می ‌كند یا مثلاً ـ خدای ناكرده ـ بالاتر از اهانت مثلاً قتلی, آن یك حكم خاص دارد معصیت كبیره است؛ اما اگر مؤمن را لإیمانه كُشت، می ‌شود ﴿مَن یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً﴾[3] كه در بحث سوره مباركه «نساء» گذشت. خلود برای كفر است نه برای معصیت‌های عادی؛ ولی درباره مؤمن اگر كسی مؤمن را لإیمانه بكشد نه برای اختلاف مِلكی خب این می ‌شود كفر، این كیفرش است. اگر كسی مؤمن را لإیمانه اهانت بكند مثل این است كه پیامبر را اهانت كرده، چون در حقیقت به دین اهانت كرده است؛ اما اگر نه, یك اختلاف مِلكی دارد اختلاف مالی دارد اهانتی كرده آن دیگر مشمول این آیه نیست. اینكه فرمود اگر كسی مؤمنی را آزار بكند یعنی لإیمانه اما اگر نه, این اختلاف مالی دارد اختلاف دارد معصیتی كرده اما آن معصیت طوری باشد كه در حدّ ایذای خدا باشد این مئونه لازم دارد، این تعلیق حكم بر وصف هم مشعر به علیت است؛ فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ﴾ حكمشان این است ﴿لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَةِ﴾ لعن یعنی خدا اینها را از رحمت الهی دور می ‌كند، رحمت هم در عالَم فقط دست خداست غیر خدا كه راحمی در كار نیست « هَلْ يَرْحَمُ الْمَخْلُوقَ اِلا الْخالِقُ ... وَهَلْ يَرْحَمُ الْفَقيرَ اِلا الْغَنِىُّ»[4] این است غیر خدا هم كه توان رحمت ندارد، پس این نیاز دارد و هیچ راحمی هم در عالَم برای او نیست ﴿وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً﴾ این هم قبلاً گذشت این عذاب روحی است غیر از آن عذاب جسمی و بدنی است كه در سوره «نساء» بیان شده ﴿كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیرَهَا لِیذُوقُوا الْعَذَابَ﴾[5] آن عذاب جسمی و بدنی است كه در سوره «نساء» مشخص شده، این عذاب روحی است كه او را رسوا می ‌كند اهانت می ‌كند تحقیر می ‌كند این تحقیر شدن, مورد اهانت قرار گرفتن, منفور جامعه شدن اینها عذاب روحی است این شخص كه مؤمن را آزار كرده گرفتار می ‌شود. [1] . الكافی, ج2, ص19, 7, ص52. [2] . سوره بقره, آیه 124. [3] . سوره نساء, آیه 93. [4] . بحارالأنوار, ج91, ص110. [5] . سوره نساء, آیه 56. 📚 سوره مبارکه احزاب آیه 25 تاریخ: 1392/02/28 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 بهای وصال 🔸 میلاد كریمه اهل بیت را به پیشگاه بقیة الله (ارواح من سواه فداه) تهنیت عرض می ‌كنیم! مهمترین عیدی این ایام ما این خاندان اولاً، این خاندان ثانیاً، از این خاندان ثالثاً، اینها رابعاً و برجستگی خامساً است. 🔸 مستحضرید هرجا سخن از خاندان عصمت و طهارت است آنها را با كسی نمی ‌سنجند؛ نه تنها با انسان های دیگر یا با فرشته ‌ها نمی ‌سنجند، با انبیای اولواالعزم هم سنجیده نمی ‌شوند، فقط آنها را با قرآن می ‌سنجند. چیزی در جهان خلقت نیست مگر این خاندان؛ اگر چیزی در عالم بالاتر از قرآن بود این خاندان را با آن می ‌سنجیدند. جابر می ‌گوید كسی به پیشگاه رسول گرامی (علیه و علی آله آلاف التحیة والثناء) شرفیاب شد عرض كرد قیمت بهشت چیست؟ فرمود ، ثمن بهشت است؛ این سائل پرسید اخلاص توحید چیست؟ فرمود عمل به آنچه من مبعوث شدم و محبت من و خاندان من؛ سائل پرسید آیا محبت خاندان شما جزء قیمت بهشت است؟ فرمود آری بخش مهم قیمت بهشت در محبت این خاندان است. از امیر كلام علی ‌بن ‌ابی‌ طالب (علیه آلاف التحیه و الثناء) رسیده است: «إِنَّ لِلاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ شُرُوطا وَ إِنِّی أَنَا وَ ذُرِّیتِی مِنْ شُرُوطِهَا»؛ گفتن لا اله الا الله مایه ورود به بهشت است ولی من و فرزندانم از شروط لا اله الا الله هستیم یعنی بی ثمربخش نیست. اگر در حدیث معروف سلسلة الذهب، وجود مبارك امام هشتم (سلام الله علیه) فرمود: «بِشُروطِها و أنَا مِن شُروطِها»، این سخن دیگر ائمه هم است كه شرط ورود به دالان بهشت است و توحید بدون ولایت اثر بخش نیست. 🔷🔸💠🔸🔷 📚 سخنرانی در حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها تاریخ: 1384/09/13 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 اساس فضایل 🔸 گرچه همه این مسائلِ دستور به تقوا و مانند آن راهگشاست؛ امّا کلید همه اینها مسئله است. شما ببینید آن جمعیت زیاد که در نیشابور به استقبال وجود مبارک رفتند و قلم ها و لوازم التحریر حاضر کردند تا حدیثی از کلام نورانی حضرت را بشنوند، مهم ترین مطلبی را که وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) فرمود همین است: «کَلِمَةُ لا إِلَه إِلا اللهُ حِصْنِی» این توحید است، این اوّلین و مهم ترین حرف ماست. 🔸هر وقت انسان بیراهه رفته است، «لا إِلَه إِلا اللهُ» را فراموش کرده است؛ خیال می کند که ذات اقدس الهی او را نمی بیند، را نادیده گرفته؛ اگر به غیر خدا دارد مراجعه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر به قدرت خودش دارد تکیه می کند، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته؛ اگر درباره آینده تردیدی دارد، وصفی از اوصاف الهی را نادیده گرفته است. تمام برکات و فضایل به برمی گردد و همه معاصی به شرک برمی گردد که ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾. 🔸 یک وقت انسان غافلاً کاری انجام می دهد سهواً یا نسیاناً کاری انجام می دهد، خدا می گذرد، این با توحید مخالفت ندارد؛ امّا آنجا که معصیت است یعنی موضوع را می داند حکم را می داند و ضرورتی هم در کار نیست این منافی توحید است. بعضی از بزرگان می گویند هیچ معصیتی نیست، مگر اینکه به شرک برمی گردد یعنی اگر کسی هیچ عذر و بهانه ای ندارد، موضوع را می داند، حکم را می داند، در حال اختیار هم است، عالماً عامداً دارد معصیت می کند، این را که شما تحلیل می کنید سر از در می آورد، یعنی چه؟ یعنی خدایا شما فرمودید که این کار حرام است، من هم می دانم که شما فرمودید، عذری هم ندارم؛ ولی می خواهم انجام بدهم! حرفی که ابلیس زد هم شرک بود؛ یعنی خدایا شما نظرتان آن است ولی من نظرم این است! فرمود: ﴿وَ مَا یؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلّا وَهُم مُشْرِكُونَ﴾ لذا وجود مبارک امام رضا (سلام الله علیه) اصل را قرار داد. 📚 درس خارج فقه نکاح جلسه 14 تاریخ: 1394/08/13 🆔 @a_javadiamoli_esra
💠 قلب مطمئن 🔹 اگر ما این را به همان اصالت حفظ كنیم، یك; آن را كه خدا به ما داد حفظ كنیم، دو; در هنگام مرگ راحت هستیم. وقتی مشكل درونی نداشتیم هیچ مشكل بیرونی هم نخواهیم داشت؛ در هر بخشی كه به ما مسئولیت واگذار شده است، ما بر اساس و و ، هم اداره می ‌كنیم هم تحویلشان می‌ دهیم و هم در روز مرگ، كاری كه امام (رضوان الله علیه) كرد که گفت با قلب مطمئن و روح امیدوار، از ملت خداحافظی می‌ كنم، ما هم همان كار را می كنیم. این كار، شدنی است، این‌چنین نیست كه انسان نتواند، البته مقداری مراقبت می ‌خواهد. انسان اگر اهل شوراست اهل مسئولیت‌های دیگر است اهل حوزه است اهل دانشگاه است، در هر جایی كه هست اگر با آبرومندی از قلمرو مسئولیت خود خداحافظی كند، نعمت خوبی است كه اصلاً بدهكار كسی نباشد؛ فرمود: ﴿لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ﴾. 🔹 خون‌ هایی كه شهدا نثار کردند، شهید چمران‌ ها و بزرگواران دیگر كه شربت نوشیدند، اینها خون‌های پاكی است كه در دادند، حشر همه اینها با شهدای كربلا باشد! ولی ما می ‌توانیم در كنار سفره اینها بنشینیم و آن دو اصل یعنی اصل و اصل را حفظ كنیم، آن وقت با آبرومندی این جان عاریت را به صاحب اصلی ‌مان تقدیم می ‌كنیم. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1393/01/21 🆔 @a_javadiamoli_esra
پایگاه اطلاع رسانی اسراء: در آستانه شهادت امام نهم جواد الأئمه (سلام الله علیه)، به سخنانی از آیت الله العظمی جوادی آملی که به همین مناسبت ایراد فرموده بودند، اشاره می کنیم. ▫️ سعی و تلاش و کوشش این بزرگواران این بود که هرگز ما را به فروع محض دعوت نکنند اگر ما را به مسائل فقهی دعوت می ‌کنند اگر ما را به مسائل حقوقی فرامی‌ خوانند اگر ما را به مسائل اخلاقی هدایت می‌کنند آن ریشه اصلی همه مسائل که است آن را هم تذکر می‌دهند؛ توحید در کل نظام اثر دارد یعنی از عرش تا فرش همه موجودات هماهنگ ‌اند ولی مدیر عامل، مدیر رب الارباب، رب العالمین ذات اقدس الهی است. بنابراین اگر در نظام هستی همه به ذات اقدس الهی متکی‌اند در تربیت علوم و اخلاق و اعمال و رفتار هم باید این‌‌چنین باشند یعنی ما هم این‌‌چنین باشد ما هم این‌‌چنین باشد و ما هم این‌‌چنین باشد و و ما هم این‌‌چنین باشد. فایده این ریشه‌ای کار کردن این است که انسان را بنیادین می‌کند یعنی هرگز حوادث او را نمی ‌لغزاند برای اینکه او پایگاه فکری خوبی دارد که عالم به یک اصل متکی است. ▫️ کسی از وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) توصیه اخلاقی خواست عرض کرد که ما را سفارش کنید. حضرت فرمود: قبول می‌کنید یا فقط می‌خواهید گوش بدهید؟ عرض کرد نه قبول می‌کنم. فرمود: اگر قبول می‌کنید این مسائل را بدان، اینجا و است اصلاً کسی خیال بکند که اینجا بخواهد راحتی و راحت به سر ببرد راحتی نصیبش بشود اشتباه است؛ آنکه این نظام را ساخت این جهان را ساخت فرمود: اینجا جای آسایش نیست خودش هم که ﴿وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قیلاً﴾ دیگر از خدا راستگوتر کیست ؟ معذلک قسم یاد کرد فرمود: ﴿لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ﴾ انسان در فشار و رنج و درد و زحمت و سختی قرار داده شد، اصلاً ساختار اینجا این است این لام لام قسم است، کبَد یعنی درد و رنج و فشار و مشکلات؛ حالا یکی فشار دارد دیگری فشار دارد یکی فشار دارد و یکی فشار دارد هیچ کس بیدرد و رنج نیست؛ مستحضرید آنها که وضع مالیشان خوب است با قرص خواب می‌خوابند این ‌طور نیست که مثلاً راحت باشند حالا کسی خیال بکند این هفتاد هشتاد سال آسوده باشد نه آسایش جای دیگر است آنجا که ﴿لا لَغْوٌ فیها وَ لا تَأْثیمٌ﴾ از یک سو ﴿الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ﴾ از سوی دیگر. ▫️ ️ وجود مبارک امام جواد(سلام الله علیه) فرمود: «الثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلی کُلِّ عالٍ» رسیدن به درجات عالی، درجات بهشت، درجات علمی و عملی و تقوا در دنیا و درجات بهشت در آخرت البته سخت است؛ ولی اعتماد و اطمینان به ، بهای هر کالای گرانی است. امام جواد علیه السلام می فرماید: نِیل به و رسیدن به مقاماتی مانند مقام سلمان، مقام اباذر، مقام مقداد در دسترس است، شما نردبان رسیدن به این مقامات را دارید، نگویید سلمان و مقداد به آن مقامات رسیده اند ما نمی ‌توانیم، اگر بگویید یک مقامی خیلی بالاست، نردبانش را دارید و آن است. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1382/11/02 🌐 http://news.esra.ir 🆔 @a_javadiamoli_esra