eitaa logo
محمدصادق
154 دنبال‌کننده
646 عکس
118 ویدیو
22 فایل
کانالی برای انتشار نوشته های آقای محمدصادق حیدری و البته، گاهی مطالب مناسبتی نویسندگان دیگر ارتباط با ادمین: @mbalochi ادرس کانال ما در سروش sapp.ir/msnote ادرس کانال در ایتا Eitaa.com/msnote ادرس کانال در بله https://ble.im/msnote
مشاهده در ایتا
دانلود
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️توقع های طلبکارانه ی تایید شونده✳️ ✅غافل‌تر از این هستم که اهل ذکر گفتن باشم ولی شما آدم‌ها را عوض می‌کند. همین که راه می‌افتادیم، با نگاهم آسفالت‌ جاده را دنبال می‌کردم تاااا 👇👇👇 @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✳️توقع های طلبکارانه ی تایید شونده✳️ ✅غافل‌تر از این هستم که اهل ذکر گفتن باشم ولی شما آدم‌ها را عوض می‌کند. همین که راه می‌افتادیم، با نگاهم آسفالت‌ جاده را دنبال می‌کردم تاااا آخر؛ تا جایی که بروند زیر لاستیک‌های ماشین. فرقی نداشت جاده قم گرمسار باشد یا سمنان شاهرود یا سبزوار نیشابور. آسفالت‌ها را دنبال می‌کردم و توی ذهنم زیارتنامه‌های سبز و آبی حرم را باز می‌کردم و صفحه‌هایی که از اشک زائرین‌تان چروک شده را ورق می‌زدم تا برسم به اواخر آن زیارت و آن تکّه دلبر؛ همان جایی که انگار داریم آخرین راهها را امتحان می‌کنیم : «الیک صمدتُ من ارضی و قطعتُ البلاد رجاء رحمتک... از وطنم قصد تو را کردم و شهرها را به امید رحمت و مهربانیت پشت سر گذاشتم» به آسفالت‌ها خیره می‌شدم و این ذکر را تکرار می‌کردم تا برسیم به حرم ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• حرم که می‌رسیدیم، زیارتنامه‌های سبز و آبی حرم را باز می‌کردم و زیارت را می‌خواندم و به آن تکه دلبر می‌رسیدم و دیگر ذکر را از رو می‌خواندم و با پررویی، شبیه آدم‌های اهل توقع می‌شدم که «این همه راه آمدم آقا جان! نمی‌شود که...» اما نمی‌دانم انگار شما از این توقع‌ها بدتان هم نمیآید. چرا؟ چون همان دعای بعد از زیارت ائمه هم انگار دارد همین توقع‌ها را تأیید می‌کند: «و حاشاک یا رب أن تقرن طاعتک طاعه ولیک بطاعته... ثم تؤیس زائره و المتحمّل من بُعد البلاد الی قبره و عزتک یا رب لاینعقد علی ذلک ضمیری اذ کانت القلوب الیک بالجمیل تشیر... ای خدا! از تو بعید است که اطاعت ولی‌ات را با اطاعت از خودت قرین کنی و بعد زائر او را ناامید کنی؛ همان کسی که دوری شهرها را برای زیارت قبرش تحمّل کرده! به عزّتت سوگند که وجدانم بر این سرشته نشده و چنین چیزی را باور نمی‌کند چون قلب‌ها همیشه به زیبایی کارهای تو اشاره می‌کنند.» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• @msnote
•••─━━⊱✦🔹﷽🔹✦⊰━━─••• ✅برای شما که فرقی نمی‌کرد. درست مثل همان موقعی که «صالح‌بن‌سعید» پیش شما آمده بود و داشت به دربار عبّاسی لعنت می‌فرستاد: «فدایت شوم یا ! در همه‌ی کارهای‌شان می‌خواهند نور شما را خاموش کنند و مقام شما را پایین بیاورند. بخاطر همین است که از بین تمام نقاط شهر، شما را در این محلّه‌ی گدایان منزل داده‌اند.» شما هم با دست‌تان به او اشاره کردید که: «حالا نگاه کن» و صالح، حور و قصور و نعماتی را دید که چشمانش را خیره کردند. و شما گفتید: «ما هر جا که باشیم، همه‌ی اینها برای ما مهیّاست؛ ما در سرای گدایان نیستیم.» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅برای شما که فرقی نمی‌کرد: آن گنبد طلایی بزرگ بماند و از خاک مضجع شما نور بگیرد یا این‌که تمام حرم را با خاک یکسان کنند. نعمت‌ها و محبّت‌های خدا به شما که به بودن یا نبودنِ گنبد و گلدسته وابسته نیست... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ اما برای ما خیلی فرق می‌کرد. وقتی دیدیم که حریم شما را شکسته‌اند، مثل یک بچه گریه کردیم؛ بچه‌ای که به بزرگترش اهانت می‌کنند و کاری جز اشک ریختن بلد نیست. جسارت ناصبی‌ها کلّ حرم را نه روی زمین، که روی سر ما خراب کرده بود و تازه یادمان انداخته بود که چقدر در دفاع از شما ضعیفیم و بیدارشدن‌مان چه هزینه‌های سنگینی دارد. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ اما خب! شما به بی‌آبروییِ ما راضی نشدید و نگذاشتید که مومنین از یک سوراخ دو بار گزیده شوند. دستی به سرمان کشیدید تا از بچگی دربیاییم و دعوای عرب و عجم را فراموش کنیم و بخاطر شما دور هم جمع شویم. این طور شد که «حاج قاسم»های ایرانی و عراقی مفتخر به دفاع از حرم شما شدند و وقتی بنی‌عبّاسِ این دوران، دوباره خواستند حرم شما را به سرای گدایان شبیه کنند، به اندازه‌ی پول‌خُردهای جیب یک گدا هم، چیزی دست‌شان را نگرفت... یعنی عملیاتی به اسم «تطهیر عاصمه بنی ‌العباس من الرافضه الانجاس» را شروع کردند تا به خیال خودشان پایتخت بنی عباس را از وجود رافضی‌های نجس پاک کنند، اما دست قدرت خدا از آستین بیرون آمد و آنها را در نجاسات خودشان غوطه‌ور کرد. ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅با این همه هنوز باید بزرگ‌تر شویم، چون فقط نیست. حرم، تمامی حریم‌های سیاسی و فرهنگی و اقتصادیِ شیعه است که هر روز در خطر حمله‌ی کفر و نفاق است... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ✅ پی نوشت: چند سال پیش وقتی داشتم این متن بالایی را می‌نوشتم، «ابومهدی» را نمی‌شناختم ولی می‌دانستم که کار «حاج قاسم» در عراق پیش نمی‌رود مگر این که عراقی‌هایی شبیه به او دوره‌اش کرده باشند. بخاطر همین نوشتم «حاج قاسمهای ایرانی و عراقی»... حالا این نوشته ناقابل را دوباره به اشتراک می‌گذارم با یاد بزرگ، به این امید که ما را دعا کند و پیش حضرت شفیع‌مان شود که مثل خودش شویم. مثل خودش طوری به کار بیاییم و پنجه بر حلقوم دشمن بگذاریم که حضرت رهبری بگوید: «من هر شب شما را به اسم دعا می‌کنم؛ ابومهدی!»، طوری که خون‌مان به دست شقی‌ترین‌ها به زمین بریزد... از قدیم گفته‌اند: آرزو بر جوانان عیب نیست... _ راستی... کیف تکون یا اخا العرب؟ ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🔹حدیثِ ابتدای متن، ـ که شیخ کلینی آن را در کافی شریف، باب مولد ابی‌الحسن علی‌بن‌محمد علیهما‌السلام نقل کرده ـ همین‌طور قاطعانه و پولادین تمام می‌شود: *لَسنا فی خان الصعالیک* ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote