•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹قهرمانها قاهرند. قلبهای ما آدمهای عادی را مقهور خودشان میکنند. با قدرتشان بر ما چیره میشوند. دلها را میبَرند و حتی آنها را میبُرّند. خودشان را لای همان بریدگیها جا میکنند و بعد زخم را بههم میآورند و بیرون نمیآیند. اینطوری میروند توی قلب جامعه و خواستنی میشوند.
🔹اما #علی مثل همیشه، قواعد بشری را به هم میریزد: با اینکه یکتنه، تنها مصداق «کفی الله المومنین القتال»ی میشود که خدا درباره جنگ احزاب گفته و اولین قلبی بوده که جرأت کرده تا از قویترین قبیلهها خون به گردن بگیرد تا درباره او «لم یقاتل المشرکین قبلَه احد» بگویند و طوری به سپاه دشمن میزده که فرشتهها حالیبهحالی میشدند و «السلام علی من عجبت من حملاته فی الوغی ملائکه السماوات» را جزئی از زیارتنامهاش گذاشتهاند و توصیف جزئیاتش را به فاطمه سپردهاند: «هر گاه که اژدهای شرک دهان باز میکرد، پیامبر پسرعمویش را در آتش آن میانداخت و او باز نمیگشت مگر اینکه بالهای اژدها را زیرپایش لگدکوب و شعلههایش را با شمشیرش خاموش کرده باشد» و....؛ با همه اینها «نخواستهشدهترین قهرمان» بود. بعضیها در طول ده سالی که علی برای دفاع از نهضت نبوی، روز و شب نداشت، برای شکستن جاذبهی قهرمان شب و روز نداشتند و با دوری از میدان جنگ و حفظ احترام قدرتمندان حجاز، برای خودشان جاذبه میساختند...
🔹من گمان میکنم کلمات اعجازآمیز خطبه فدکیه و ضرباهنگ پرهیبتِ آن فراز آخرش که از مهابت غم خبر میدهد، روضهی سنگینِ «نخواستهشدهترین قهرمان» است؛ روضه پرسوزی که منیعترین معانی را در عجیبترین عبارتها ریخته و شاید آنچه علی به چاه میگفته را بر زبان آورده تا این همزبانی زهرا، کمی به علی التیام دهد:
«افترستَ الذئاب و افترشتَ التراب... شیرمردانه گرگها را میدریدی و اکنون خاک را فرش خودت کردهای... نقضتَ قادمه الاجدل فخانک ریش الاعزل... شهپر شاهینهای شکاری را شکستی؛ پس پَر مرغانِ فراری از جنگ به تو خیانت کرد...»
عظمت اندوه را ببینید که چه ترکیبهای بیسابقهای ساخته؛ اندوهِ نخواستنیترین قهرمان... قهرمانی که یک شهر بر سر نخواستنش ایستاد و دعوا به راه انداخت... دعوای بین یک زن و چهل مرد در مقابل چشم قهرمان...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
تقدیم به خواستنیترین قهرمان ملت ایران که نشان داد علی چطور بر تاریخ حاکم شده و جاذبهاش قرنها را در مینوردد و خواستنیبودنش، فداییهایی را تربیت میکند که دل میلیونها نفر را با خود میبَرند و میبُرند و خونگریه میسازند؛ تقدیم به سردار نائب عام حضرت ولیعصر و سپهسالار ولایت فقیه؛ به شهید یک و بیست دقیقه همه شبهای جمعه حاج قاسم سلیمانی و به همشهریان مظلومش که در فشار جمعیت، باز هم او را خواستند و پای او ایستادند و برایش جان دادند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#حضرت_علی علیه السلام
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#خطبه_فدکیه
#قاسم_سليماني
#شهید_سلیمانی
#سلیمانی
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
#قهرمان_من
#hero
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
ناچاریهایی برای تعظیم خاضعانهتر
[برای مُریدِ «غزل» و مربّی ِ «رباعی»]
پیامبری که مکارم اخلاق در برابرش زانو زده و حلم و تحمّل پیش پایش خم شده، اگر به یک بچّه بگوید «او وزغ پسر وزغ است»، حتماً حجم متراکمی از کثافت و رذالت را به چشم خود دیده و عاقبت پر از عناد و عداوتش را به او خبر داده تا شاید برگردد. چون وزغ همان حیوانی است که از دم و بازدمِ بیمقدارش هم فروگذار نمیکرده و در آتش نمرود میدمیده تا ابراهیم بیشتر بسوزد.
شاید به همین دلیل بود که وقتی نوادهی ابراهیم در حجاز قیام کرد، «حَکَم بن ابیالعاص» آنقدر پیامبر را مسخره کرد و مثل همان وزغ، به آتشی که قریش برای محمّد افروخته بودند، دمید که نبیّخدا او را از مدینه بیرون کرد و وقتی پسرش «مروان بن حکم» را دید، فرمود: «او وزغ پسر وزغ است.» پدر و پسر به حدی در تاریکخانههای ظلمات فرو رفته بودند که حتی خلیفهی اول و دوم هم جرأت نکردند تا شفاعت عثمان دربارهی «مروان» بپذیرند و او را به مدینه راه دهند. اما خلیفهی سوم وقتی روی مرکب غصبیش پرید، دخترش را به مروان سپرد تا تبعیدیِ دوران پیامبر، داماد خلیفه شود و آنقدر در دارالخلافه بتازد که یکی از بهانههای مخالفان برای کشتن عثمان جور شود.
بعد از آن، گرچه مروان با پسر ابوطالب بیعت کرده بود، غائلهی جمل را به راه انداخت اما «شترِ» آن زن به خاک افتاد و «وزغ» هم اسیر شد. حسنین شفاعتش کردند و پدرشان قبول کرد اما گفت: «نیازی به بیعتش ندارم؛ دستش دست یهودی است و اگر با دست بیعت کند، با پشتش آن را میشکند ... او پرچم گمراهی را به دوش خواهد کشید» معاویه که به سلطنت رسید، مروان برای سبّ علی پیشتاز شد و در مقابل چشمان حسنبنعلی، تا جایی در شهر پیامبر لجن پراکند که پسر ابوسفیان، فدک را به او بخشید و «تبعیدشده از مدینه»، برای چند سال «امیر مدینه» شد. وقتی هم که نامهی یزید به والی مدینه رسید و از اهل شهر بیعت خواست، مروان از «ولید بن عتبه» خواست تا حسین را ـ همان که بعد از جمل شفاعتش کرده بود و هنوز حتی به سوی کوفه حرکت نکرده بود ـ بکشد...
اگر همهی اینها را گفتم و تمامی این خطوط را به نام نجس مروان آلوده کردم، از روی ناچاری بود. چون تا درکی از عمق ضلالت پیدا نکنیم، عظمت نور معلوم نمیشود. حالا شاید بهتر بتوانیم در مقابل آن شیرزن و روضههایش خم شویم. شیرزنی که در بقیع، مجلس به راه میانداخت و طوری برای «عباس»ش روضه میخواند که سیاهترین قلب را میسوزاند و «مروان» را هم به گریه میانداخت. همسر علی باید هم اهل اعجاز باشد و با توسل به نور شوهرش، قرآن را هر روز، تر و تازه کند. خدا گفته: «ثم قست قلوبکم من بعد ذلک فهی کالحجاره أو اشدّ قسوه...» اما امّالبنین است دیگر؛ دل شقیِّ معروفی مثل مروان را هم میشکافد و آب چشم او را از درون قلبش بیرون میکشد و با روضههایش آیات قرآن را کامل میکند: «... و إنّ منها لما یشّقّق فیخرج منه الماء» ... مگر شوخی است؟ تاریخ باید شهادت بدهد که ائمّهی ضلالت چطور در برابر عظمت علیامخدّرات علوی به انفعال افتادهاند ...
_
چند وقتی است که به «محسن رضوانی» بدهکار شدهام. بدهکار چند بوسه به دستهایش به خاطر شعری که در آن، چهار فداییِ #ام_البنین را در قالب یک رباعی معرفی کرده:
رباعی گفتی و تقدیمِ سلطان غزل کردی
معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو
میان اهل عالم در وفا ضربالمثل کردی
فرستادی به قربانگاه اسماعیلهایت را
همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی
کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند
تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی
رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد
به تیغ اشک خود، اعرابشان را بیمحل کردی
میشود چند حرف از آن مصرعهای تکّهتکّهشدهتان را به ما هم یاد بدهید تا ما هم کمی وفا و ادب یاد بگیریم و با آستانبوسیِ پسران شما عباس و عبدالله و جعفر و عثمان، خرجِ پسر زهرا شویم؟
🆔 @msnote
هدایت شده از حسینیه اندیشه و جبهه مقاومت
🔰 مصاحبه امام خمینی با نشریه آمریکایی تایم (۱۳۵۸/۹/۹)
❓سوال خبرنگار:
شما زندگی خیلی منزویای داشتید، شما اقتصاد جدید و حقوق روابط بین المللی را مطالعه نکردهاید. تحصیل شما مربوط به علوم الهی است، شما در سیاست و گرفتن و دادنِ یک زندگیِ اجتماعی درگیر نبودهاید، آیا این در ذهن شما این شک را به وجود نمیآورد که ممکن است عواملی در این معادله باشد که شما نمیتوانید درک کنید؟
🔆 امام خمینی(ره):
ما #معادلهی_جهانی و #معیارهای_اجتماعی و سیاسی که تا به حال به واسطه آن تمام مسائل جهان سنجیده میشدهاست را #شکستهایم. ما خود #چارچوب_جدیدی ساختهایم که در آن #عدل را ملاک دفاع و #ظلم را ملاک حمله گرفتهایم، از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم. حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیمگذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم نمایند بلافاصله محکوم کنند.
آری با ضوابط شما من هیچ نمیدانم و بهتر است که ندانم.
📚صحیفه نور، جلد ۶، صفحه ۳۳۸
✅https://eitaa.com/hosseiniehandisheh
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
فرمود: «رجب نام نهری است در بهشت؛ از شیر سپیدتر و از عسل شیرین تر».
انگار قرار است نهر «رجب» کارش را شروع کند و از بهشت راه بیفتد و به این دنیا برسد و مثل آبشار، رحمت خدا را طوری روی سرمان بباراند که از شیر، سپیدتر به چشممان بیاید و از عسل، شیرینتر به دهانمان مزه کند. گفتم «قرار است» اما خب هر کسی که نمیتواند سر هر قراری برود. مخصوصا اگر جای قرار، سر نهرهای بهشتی باشد و بهشت هم که ـ خب میدانید ـ صاحب دارد.
پس این اول ماهی، امید ما به صاحبان بهشت است؛ یعنی چشممان به دست شماست که دست ما را بگیرد و اهل قرار کند و سر قرار ببرد؛ آن هم با زمزمه عبارتی که شیخ مفید در «الارشاد» ش درباره شما نقل کرده:
«کان لایملّ من صله قاصدیه و مؤمّلیه و راجیه» خسته نمیشد از بخشش به کسانی که قصد او را کرده بودند و به او امید بسته
بودند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#رجب
#اباجعفر
#باقرالعلوم
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
🔹مکاتبه با قطب قدرت🔹
✅نسخه ای از نامه متوكل به امام هادى عليه السلام:
امير المؤمنين عقيده دارد «عبد اللَّه بن محمد» را از توليت جنگ و نماز در مدينه پيغمبر عزل كند، زيرا چنان كه تذكر داده بودى، حق شما را نشناخته و ارزشت را سبك گرفته و امير المؤمنين منصب عبد اللَّه را به «محمد بن فضل» داد و او را به احترام و تعظيم و شنوائى از شما دستور داد.
امير المؤمنين مشتاق ديدار با شماست. شما هم اگر ...
ادامه👇👇
...امير المؤمنين مشتاق ديدار با شماست. شما هم اگر ديدار و اقامت نزد او را تا هر مدتى كه خواهى، حركت كن و هر كس را كه دوستدارى از خانواده و اطرافيانت همراه بياور، و مسافرتت با مهلت و آرامش باشد، هر زمان خواهى كوچ كن و هر زمان خواهى بار انداز و هر گونه خواهى راه بپيما. و اگر دوست دارى «يحيى بن هرثمه»، پيشكار امير المؤمنين و سربازان، پشت سرت بيايند، باختيار و دستور شماست، هر گونه خواهى حركت كنيد تا نزد امير المؤمنين برسيد. كه هيچ يك از برادران و فرزندان و اهل بيت و ويژگانش منزلتى پرمهرتر و حسب و شرافتى پسنديدهتر از تو ندارند و امير المؤمنين نسبت بايشان دلسوزتر و مهربانتر و خوش رفتارتر و خاطرجمعتر از تو نيست.
ـ در حدیث دیگری در کافی هم نقل شده که متوکل به اطرافیانش گفت: «لقد اعیانی امر ابن الرضا...؛ مساله ی ابن الرضا [امام هادی] مرا درمانده کرده است!» معلوم است که ائمه معصومین در طول زمان و برآیند تاریخ، پیروز بوده اند اما مهم این است که گزارشهای تاریخی را بر این اساس تحلیل کنیم که در وهله و در زمان حیات خودشان هم، بزرگترین ضربه ها را به نقاط ثقل قدرت ِ ائمه ی نفاق وارد کرده اند و بارها و بارها در مقابل چشم همه، آنان را به افتضاح و انفعال کشانده اند و با موضع گیری های رسوا کننده، اتمام حجت کرده اند برای همه. چنین قدرتی را که در مقابل داشته باشی، باید هم در مقابل افکار عمومی، اینطور نامه بنویسی؛ حتی اگر به یک خطش هم ایمان نداشته باشی و سرتاسرش را دروغ گفته باشی! اگر این نگاه بعنوان یک اصل قرار گیرد باید گزارشهای تاریخی از زندگی ائمه را دوباره و بسیار دقیقتر از اینها معنا کرد....
پ.ن: راستی چقدر عبارات نامههای جدیدشان به ادبیات پر از استیصال و درماندگیِ متوکل شبیه است: «امریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد؛ آمادهی مذاکرات صادقانه با ایران است و مذاکره با آمریکا موجب پیشرفت ایران خواهد شد.» سپاسگزار ساحت مقدس حضرت هادی که نور قدرت و هدایتش از فراز زمان و مکان و فراتر از تاریخ، بر قلب نوّاب عامش میتابد و اسلام و شیعه را به قطب قدرتی تبدیل میکند که سلاطین مدرن در برابر ِ «من ترامپ را شایسته مبادله پیام نمی دانم» ش، زانوی عجز به خاک می سایند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🖊: #محمدصادق_حیدری
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
•••─━━⊱✦▪️﷽▪️✦⊰━━─•••
🔹هماهنگی بزرگان برای مدهوش کردن ِ خرده پاها🔹
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
♦️همیشه اینطور با خودم حساب میکردم _ و جواب هم داده بود _ که حرمها حتی در شبها و روزهای شلوغ، نزدیکیهای طلوع آفتاب خلوت میشود. اما اربعین، این محاسبهام را هم به ریخت. نزدیک طلوع آفتاب، حرم اینقدر شلوغ بود که مجبور شدم توی صحن جاگیر شوم و زیارتنامهها را از همانجا بخوانم.
هنوز خورشید توفیق پیدا نکرده بود به صحن بتابد که یادم افتاد امروز یکشنبه است و روز زیارتی امیرالمومنین و آن زیارت دلبرش.
از وسط مفاتیح که زیارتهای امیرالمومنین را در قلبش جا داده بود، برگشتم به طرف همان صفحات اول. همینطور که بلندگوی حرم داشت دعای صباح امیرالمومنین را پخش میکرد، من هم شروع کردم به حسرتخوردن به حال و احوال ملائکه:
❤️_ السلام علیک و علی الملائکه المحدقین بک و الحافّین بقبرک... سلام بر شما و بر دو طایفه خوشبخت از فرشتهها؛ هم آنهایی که دور شما را [در آسمانها] گرفتهاند و هم آنهایی که قبر شما را پُر کردهاند. ❤️
همان موقع بود که خورشید از دیوار صحن بالاتر آمد تا ایوان طلا به آن بتابد. وضعیتی درست شده بود کاملاً طلایی. من داشتم اصرار میکردم:
❤️فإنک کریم تحبّ الضیافه و مأمور بالإجاره فافعل ما رغبت الیک فیه و رجوته منک❤️
این وسط انگار یک لحظه از صحن بیرون آمدم و وسط «شارع الرسول» _ آن قاب بیرقیب با آن اسم اصیل _ ایستادم؛ چون زیارتنامه بهترین گزینه را برای راضیکردن علی پیشنهاد داد و محبوبترین حبیب ِ علی را به میدان آورد:
❤️و بحقّ ابن عمّک رسولالله❤️
اما دوباره برگشتم؛ وقتی دعای صباح حرم، عطر پیامبر را وسط صحن پاشید و رسید به قربانصدقههای بینظیر علی برای حبیبش رسولخدا:
❤️صل اللهم علی الدلیل الیک فی اللیل الالیل... رحمت فرست بر راهنمای به سوی تو در «شبترین شبها»...
و الماسک من اسبابک بحبل الشرف الاطول و الناصع الحسب فی ذروه الکاهل الاعبل و الثابت القدم علی زحالیفها فی الزمن الاول❤️
♦️حرم علی و صبحش و صحنش و دعای صباحش و زیارت یکشنبهاش و فرشتههای حرمش و ایوان طلایش دست به دست هم داده بودند زیر سایه رسول خدا. همگی کاملاً مصمّم بودند که آدم را مدهوش کنند...
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
#امام_علی علیه السلام
#میلاد_امام_علی علیه السلام
#حضرت_علی علیه السلام
#روز_پدر
#ماه_رجب
🖊: #محمدصادق_حیدری
سروش splus.ir/msnote
ایتا Eitaa.com/msnote
بله https://ble.im/msnote
تلگرام https://t.me/msnote
هدایت شده از کانال خبری ، تحلیلی گردباد نیوز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنهای(مدظلهالعالی):
[زینب کبری (سلام الله علیها)] جهاد تبیین را، جهاد روایت را راه انداخت؛ نگذاشت و فرصت نداد که روایت دشمن از حادثه غلبه پیدا کند؛ کاری کرد که روایت او بر افکار عمومی غلبه پیدا کند. حالا تا امروز روایت زینب کبری (سلام الله علیها) از حادثهی عاشورا در تاریخ مانده، [امّا] در همان زمان هم تأثیر گذاشت در شام، در کوفه، در مجموعهی سالهای حکومت اموی و منتهی شد به ساقط شدن حکومت اموی. ببینید! این درس است؛ این همان حرفی است که بنده همیشه میگویم: شما روایت کنید حقایق جامعهی خودتان و کشور خودتان و انقلابتان را. شما اگر روایت نکنید، دشمن روایت میکند.
(بیانات در دیدار پرستاران و خانواده شهدای سلامت-۱۴۰۰/۰۹/۲۱)
🔅مسالهی «بذکرک»
یا
توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅
صفحه اول
🔷 چند وقتی بود که وسطِ «و الهمنی ولهاً بذکرک الی ذکرک» گیر میکردم؛ همان فراز پر از ناز و نیاز ِ مناجات #شعبانیه را میگویم که در ادامه، با عبارت عجیب و شاید بینظیر ِ «و همتی فی روح نجاح اسمائک و محل قدسک» تکمیل شده. البته معلوم بود که «وله» در عربی با «الی» متعدی میشود و ترجمه این فراز را به همچین چیزی تبدیل میکند: «شیدایی و اشتیاق به یاد خودت را به من الهام کن». یعنی تکلیفم با «الی ذکرک» معلوم بود اما سر این گیر کرده بودم که این «بذکرک» اینجا چه کار میکند و چه معنایی دارد؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 کمکم به این نتیجه رسیدم که خیلی از اشتیاقهای ما به یاد خدا و «ذکر الله»، بخاطر این است که دنیا و لذتهایش را از دست میدهیم و دلمان میگیرد و یاد خدا می افتیم و ... یعنی دردِ نرسیدن به این شغل و آن مدرک یا نداشتن این سطح از رفاه و آن درآمد و درد دوری از این دختر و آن پسر یا این کالا و آن خدمات است که ما را به وادی حرف زدن با خدا و یاد او و کمکخواهی از دستگاهش میکشاند. خدا هم گرچه در قرآنش از این وضعیت ما گله کرده که «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین... و اذا نجاهم الی البر اذا هم یشرکون» اما خیلی هم به رویمان نمیآورد و به احترام خداپرستیِ نصفه و نیمهای که داریم، با ما راه میآید.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما در کلاسهای بالاتر ِ خداپرستی که نباید از این خبرها باشد و فرصتهایی که در رجب و #شعبان و ماه مبارک رمضان قرار دادهاند، نرم افزاری برای عبور از این بچهبازیها و حرفه ای شدن ِ امّت پیامبر اکرم در تهذیب و تکامل و اخلاق و معنویت است. شاید بخاطر همین بوده که این «بذکرک» در وسط این فراز استثنایی گنجانده شده تا بگوید: این اشتیاق به یاد خدا (ولها الی ذکرک) باید مبدأ و علت و موتور محرکهای داشته باشد از جنس یاد خدا (بذکرک) و نه غم از دستدادن دنیا و لذتهایش. یعنی نمیخواهم «نرسیدن به حاجتهای دنیایی» باشد که مرا به در خانه تو بیاورد. بیا و کاری کن که «یاد خودت» باعث بشود که من به ذکر و یادت مشتاق شوم. خیلی سخت شد، اصلا شاید دور و تسلسل به راه افتاد؛ نه؟
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔶 نه! یعنی اگر کسی به یاد «ارکانا لتوحیده» بیفتد و «من اراد الله بدأ بکم» را فراموش نکند و «ذکرنا ذکرالله» را بخاطر بیاورد و بداند که تنها راه واقعی برای توحید و ذکرالله، ائمه معصومین هستند، از خیالِ «دور و تسلسل» نجات پیدا میکند و میفهمد که در «اشتیاق به ذکر خدا بوسیله ذکر خدا» آن «ذکر خدا»ی دومی، همان یاد ائمه معصومین است که میتواند جای غمهای دنیا را بگیرد و علت اشتیاق واقعی و نیاز حقیقی به یاد و ذکر خدا شود.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 اما راستش را بخواهید هنوز گیر داشتم. یاد ائمه هدی چطور میتوانست علت اشتیاق واقعی و غیردنیایی به ذکر خدا باشد؟ من ِ بدبخت که حتی این راه نجات را هم خراب کرده بودم و توی روضهها هم فقط وقتی خوب گریه میکردم که دلم زیر آوار مشکلات زندگی لِه شده بود. پس دنیازدگی در گریه بر اهل بیت هم.... اینجا بود که فراز دلربای بعدی _ که انگار داشت جمله قبلی را تفسیر میکرد _ به دادم رسید: «و همتی فی رَوح نجاح اسمائک و محل قدسک» همّ و غم و اهتمام و همت من را متمرکز کن در «نسیم پیروزی نامهایت» و بعد «اسمائک» را به «نحن الاسماء الحسنی» که امام صادق گفته بود و «السلام علی اسم الله» که در زیارت علی بن ابیطالب میگوییم، اضافه کردم و گفتم: همّ و غم مرا در پیروزی دستگاه اهلبیت قرار بده.
ادامه👇👇👇
🔅مسالهی «بذکرک»
یا
توضیحاتی درباره «مناجات شعبانیه» و «معنویت انقلابی»🔅
••─━⊱✦ صفحه دوم ✦⊰━─••
🔶 کسی که زندگیش را صرف این پیروزی کند و هم و غمِ غلبه دستگاه حق را داشته باشد، آن وقت خوب میفهمد که دستگاه باطل چه عرض و طولی پیدا کرده و به قول خدا با «مکر اللیل و النهار»ش چگونه حیلهی شبانهروزی میکند و «ظلمات بعضها فوق بعض» ش چه تاریک خانههایی از ضلالت درست کرده و چگونه بارانی از مصیبت و عناد را بر سر انبیا و اوصیا میریزد و آنها را به «زلزلوا زلزالا شدیدا» مبتلا میکند و «متی نصرالله» شان را به آسمان میفرستد. کسی که شغلش را مبارزه و بتشکنی قرار دهد و بتواند در هر عصری آن را به درستی تطبیق بدهد، کسی که گیر دنیا نیفتد و در این درگیری حاضر شود تا «نسیم پیروزی اسماء الهی» بر جهان وزیدن بگیرد؛ آن قدر در فشار و مصیبت و بلا و ابتلا قرار میگیرد که واقعا «بذکرک» سراغ «الی ذکرک» میرود و از شدت استیصال در برابر قدرت منافقین و کفار، عمیقترین رابطهها را با مبدأ قدرت یعنی خدا آغاز میکند و با تمام وجودش، شیدای یاد خدا میشود و از او میخواهد در برابر معرکه همهجانبهی اهل طغیان، نصرت و یاریش را برای اهل ایمان نازل کند.
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
🔷 قبول دارم که کلماتم کم آوردند و لکنت گرفتند. اصلا چرا راه دور برویم؟ برویم سراغ کلمات سرسلسلهی عشّاق #مناجات_شعبانیه ؛ همان کسی که اگر همتش برای دفاع از خداپرستی در قرن بیستم نبود امثال ما از هزار فرسنگی این مناجات عزیز هم رد نمیشدیم. همو که عمیقترین ذکرالله و یاد خدا را در شدیدترین مصائبِ درگیری با کفر و پس از پذیرش قطعنامه قلم زد: «خداوندا، تو میدانی که ما سر سازش با کفر را نداریم. خداوندا، تو میدانی که استکبار و امریکای جهانخوار گلهای باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویی، و ما تنهای تنهاییم و غیر از تو کسی را نمیشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسی را بشناسیم. ما را یاری کن، که تو بهترین یاری کنندگانی.»
••─━⊱✦▪️✦⊰━─••
❤️ تقدیم به ابرمرد تاریخ و بزرگمعلمِ «عرفان حماسه محور» و «اخلاق و تهذیب انقلابی» و «معنویتِ جهادبنیان»، آن برپادارنده شور حسینی امام روح الله الموسوی #الخمینی؛ و تقدیم به شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه که با قرار گرفتن در نوک پیکان درگیری با کفر مدرن، قلههای معنویت جهادی و عرفان انقلابی را در نوردید و دل ملت ایران را با خود بُرد و تقدیم به استاد اخلاقِ حاج #قاسم و معلم و مرادش در همه نفسگیریهای این درگیری، سید علی حسینی #خامنهای.
#محمدصادق_حیدری
#مناجات_شعبانیه
#معنویت_انقلابی
@msnote