eitaa logo
مهدویت تا نابودی اسرائیل
1.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
61 فایل
🌷اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید 🍃امام خامنه ای(حفظه الله) نظرات و پیشنهادات @Mtnsrx ارتباط با ادمین جهت تبادل @fzz_135 لینک کانال مهدویت تا نابودی اسرائیل در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1682636800Cc212ba55ee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 ⭕️ و عن أبى عبداللّه عليه السّلام- فى حديث- انّ أميرالمؤمنين عليه السّلام قال: «اعلموا أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه عزّوجلّ، و لكن اللّه سيعمى خلقه عنها بظلمهم و جهلهم، و لو خلت الأرض ساعة واحدة من حجة للّه، ساخت بأهلها؛ و لكن الحجّة تعرف النّاس و لا يعرفونها، كما كان يوسف يعرف النّاس و هم له منكرون». (إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۱۵۴) امام صادق علیه‌السّلام از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل مى‌فرماید که فرمود: «بدانید که زمین از حجت خداى عزّوجلّ خالى نمی‌ماند، اما به‌واسطه ستمگری‌ها و جهالت‌هاى مردم، خداوند دیدگانشان را از مشاهده او فرو می‌بندد و اگر زمین لحظه‌اى از حجت خدا خالى باشد، ساکنانش را در خود فرو خواهد برد. اما حجت خدا مردم را مى‌شناسد، ولى مردم او را نمى‌شناسند؛ همان‌گونه که حضرت یوسف مردم (برادرانش) را مى‌شناخت و آنها او را نشناختند 👉 @mtnsr2 🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
⭕️ 4⃣قسمت چهارم 🍃البته نه تنها شانى جز به هلاكت رساندن دشمن ندارد كه راهى هم غير از اين ندارد زيرا تسليم كردن دنيا و تحقق حاكميت الهى بر سراسر جهان به صرف موعظه و گفتگو عملى نخواهد بود به ويژه اين كه هواى نفس بر همه سردمداران دنيا سايه انداخته است و برخوردى را كه به انبيا و ائمه پيشين داشتند نسبت به امام مهدى(عليه السلام) هم خواهند داشت و در نتيجه وعده الهى كه پيروزى و حاكميت اسلام و مستضعفين است عملى نخواهد شد. از اين رو با قاطعيت تمام با دشمن رفتار خواهد كرد. ✅امام باقر عليه السلام فرمود: قائم به شدت با اعراب برخورد خواهد كرد و شانى جز شمشير ندارد، طلب توبه نمى‌كند و در راه خدا از سرزنش ملامتگران باكى ندارد.(11) ☘ امام صادق عليه السلام نيز درباره نوع رفتار ايشان فرمود: وقتى قائم ما خروج مى‌كند بين او و عرب و قريش چيزى جز شمشير نخواهد بود.(12) البته مراد حضرت هستند كه از سر عناد با امام زمان(عليه السلام) روبرو مى‌شوند وگرنه تعدادى از اصحاب او نيز از اعراب هستند. پيش از اين به فلسفه قاطعيت امام مهدى(عليه السلام) اشاره كرديم و اكنون به برخى از روايات كه در اين زمينه وارد شده است مى‌پردازيم. ✳️اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) فرمود: من مى‌توانستم فراريان از جنگ را بكشم و مجروحان جنگى را به قتل برسانم اما به خاطر عاقبت و آينده اصحابم چنين نكردم كه اگر آنها هم زخمى شدند كشته نشوند اما قائم مى‌تواند فراريان و مجروحان را بكشد.(13) ☘رفيد گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم: فدايت شوم اى فرزند رسول خدا! قائم به روش على بن ابى طالب در برابر اهل شام عمل مى‌كند؟ فرمود: نه اى رفيد، او در برابر اهل شام به روشى كه در نوشته سفيد است عمل كرد اما قائم به روشى كه در نوشته سرخ است عمل مى‌كند. عرض كردم: نوشته سرخ چيست؟ حضرت اشاره به قتل آنها كرد.(14)   ✴️زراره گويد به امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: قائم به سيره محمد(صلى الله عليه و آله) عمل مى‌كند؟ فرمود: دور است، دور است، او به سيره محمد(صلى الله عليه و آله) عمل نمى‌كند. رسول خدا(صلى الله عليه و آله) با نرمى عمل مى‌كرد و با مردم مدرا مى‌نمود اما سيره قائم، كشتن دشمنان است زيرا در نوشته‌اى كه به همراه دارد امر شده است كه دشمن را بكشد و از كسى طلب توبه نكند. واى بر كسى كه با او مخالفت كند.(15) اين موضوع قابل توجه است كه شرايط امام زمان(عج) با شرايط زمان رسول خدا متفاوت است. پيامبر اكرم براي هدايت آمده بودند،‌ پس پيامبر بايد مدارا مي‌كردند. اما در زمان امام زمان(عليه السلام)، به اندازه كافي خدا، براي هدايت،‌امام فرستاده است و امام عصر آخرين ذخيره الهي است و ديگر نيازي به مدارا نيست و هر كس مقابل امام كه حق مطلق است بياستد حضرت در مقابلش سكوت نمي‌كنند.     💠شيوه امام مهدي(عليه السلام) كوبنده، قاطع و تمام كننده است به طورى كه برخى به شك مى‌افتند كه اگر او از فرزندان فاطمه است چرا اينگونه عمل مى‌كند. اما نمى‌دانند كه شرايط آخر الزمان با شرايط صدر اسلام كاملا متفاوت است. كفّار حرمتى ندارند چه اين كه قرآن مى‌فرمايد: «همانا بدترين جنبندگان نزد خدا، كسانى هستند كه كافر شدند.»(16) بنابراين رعايت آنها در صدر اسلام به خاطر مصالح مسلمين بوده است كه مورد آزار بيشترى قرار نگيرند. 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
👆 امام باقر (ع): هنگامی که مهدی موعود(عج الله فرجه) در مکه در بین حجرالاسود و درب کعبه ظهور نماید،جبرئیل ندا می دهد و یاران حضرت از نقاط دور گرد او جمع می شوند. 👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تانابودی اسراییل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️فقط یک قدم تا ظہور مانده آن هم ••• 🍃استاد رائفی پور 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶 بارها از دوستان شهدا شنيده بوديم كه قبل از آخرين سفر رفتار و كردار آنها تغيير ميكرد. شايد برای خود من باوركردنی نبود! با خودم ميگفتم: شايد فكر و خيال بوده، شايد ميخواهند از شهدا موجودات ماورائی در ذهن ما ايجاد كنند. اما خود من با همين چشمانم ديدم كه روز آخری كه هادی در نجف بود چه اتفاقاتی افتاد! بار آخری كه ميخواست برای مبارزه با داعش اعزام شود همه چيز عوض شد! او وصيت نامه اش را تكميل كرد. به سراغ وسايل شخصی خودش رفته بود و هر آنچه را كه دوست داشت به ديگران بخشيد! چند تا چفيه زيبا و دوردوخته داشت كه به طلبه ها بخشيد. از همه كسانی كه با آنها رفت و آمد داشت حلاليت طلبيد. دوستی داشت كه در كنار مسجد هندی مغازه داشت. هادی به سراغ او رفت و گفت: اگر بر نگشتم، از فلانی و فلانی برای من حلاليت بگير! حتی گفت: برو و از آن روحانی كه با او به خاطر اهانت به رهبر انقلاب درگير شده بودم حلاليت بطلب، نميخواهم كسی از دست من ناراحت باشد. شب آخر به سراغ پيرمرد نابينايی رفت كه مدتها با او دوست بود. پيرمرد را با خودش به مسجد آورد. با اين پيرمرد هم خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد. برای قبر هم كه قبلا با يك شيخ نجفی صحبت كرده بود و يك قبر در ابتدای وادي السلام از او گرفته بود. برخی دوستان هادی را بارها در كنار مزار خودش ديده بودند كه مشغول عبادت و دعا بود!! هادی تكليف همه امور دنيايی خودش را مشخص كرد و آماده سفر ً وقتی به جای مهمی ميرفت، بهترين لباسهايش را ميپوشيد. شد. معمولا برای سفر آخر هم بهترين لباسها را پوشيد و حركت كرد... برادر حمزه عسگری از دوستان هادی و از طلاب ايرانی نجف ميگفت: صورت هادی خيلی جوش ميزد. از دوران جوانی دنبال دوا درمان بود. پيش يكی دو تا دكتر در ايران رفته بود و دارو استفاده كرد، اما تغييری در جوشهای صورتش ايجاد نشد. شب آخر ديدم كه با آن پيرمرد نابينا خداحافظی ميكرد. پيرمرد با صفايی كه هر شب منتظر بود تا هادی به دنبال او بيايد و به مسجد بروند. آخر شب بود كه با هم صحبت كرديم. هادي حرف از رفتن و شهادت زد. بعد گفتم: راستی ديگه برای جوشهای صورتت كاری نكردی؟ هادی لبخند تلخی زد و گفت: يه انفجار احتياجه كه اين جوشهای صورت ما رو نابود كنه! دوباره حرف از شهادت را ادامه داد. من هم به شوخی گفتم: هادی تو شهيد شو، ما برات يه مراسم سنگين برگزار ميكنيم. بعد ادامه دادم: يه شعر زيبا هست كه مداحها ميخونن، ميخوام توی تشييع جنازه تو اين شعر رو بخونم. هادی منتظر شعر بود كه گفتم: جنازه ام رو بيارين، بگيد فقط به زير لب حسين علیه السلام... هادي خيلي خوشش آمد. عجيب بود كه چند روز بعد درست در زمان تشييع، به ياد اين مطلب افتادم. يكباره مداح مراسم تشييع شروع به خواندن اين شعر زيبا كرد. 👉 @mtnsr2
Nareymani-ManoYeKamBebin-www.khizeshtv.blog.ir.mp3
2.02M
⭕️ 🌷منو یه کم ببین/سینه زنیم رو هم ببین 🌷ببین که خیس شدم/عرق نوکریمه این 🌷دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقد شهید دارن/میارن از تو سوریه 🌷من باید برم ، آره برم سرم بره 👉 @mtnsr2
🌷منو یه کم ببین/سینه زنیم رو هم ببین 🌷ببین که خیس شدم/عرق نوکریمه این 🌷دلم یه جوریه ولی پر از صبوریه چقد شهید دارن/میارن از تو سوریه 🌷من باید برم ، آره برم سرم بره 🌷نذارم هیچ حرومی طرف حرم بره 🌷یه روزیم میاد نفس آخرم بره ☘حسین(ع) آقام آقام ☘حسین(ع) آقام آقام آقام 🌷یه دسته گل دارم/برای این حرم میدم 🌷گلم که چیزی نیست!/برا حرم سرم میدم 🌷برای قربونی اسماعیل رو میدم با عشق 🌷خودم با بچه هام/فدای بانوی دمشق 🌷منم یه مادرم ، پسرمو دوسش دارم 🌷ولی جوونمو ، به دست بی بی می سپرم 🌷بی بی قبول کنه ، بشه مدافع حرم ☘حسین(ع) آقام آقام ☘حسین(ع) آقام آقام آقام 🌷اینا که از جنون/یه کلمه نفهمیدن شبیه شامیا 🌷به گریه هام می خندیدن/کنایه می زنن 🌷دلمو می سوزونو/می خوان با حرفاشون 🌷خالی کنن دل منو/قسم به اون بدن ، که چیدنش روی حصیر 🌷منم شبیه اون ، عقیله ای که شد اسیر 🌷به غیر زیبایی ، نمی بینم تو این مسیر ☘حسین(ع) آقام آقام ☘حسین(ع) آقام آقام آقام 🌷ای سایه سرم/تا که تو رفتی همسرم همش بهونه ی 🌷تو رو می گیره دخترم/به جای لالایی روضه براش می خونمو 🌷دم بابا باباش/داره می گیره جونمو 🌷گناه دخترم ، چی بوده که بابا ندید 🌷گلم بابا می خواد ، جواب ناله شو بدید 🌷فقط رقیه جون ، صدای بچه مو شنید ☘حسین(ع) آقام آقام ☘حسین(ع) آقام آقام آقام 👉 @mtnsr2
⭕️ 🔶قسمت بیست ودوم 🔶 👉 @mtnsr2
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 ⭕️ 🔶قسمت بیست ودوم 🔶 اواخر زمستان 1366 بود. برای عمليات والفجر 10 در كردستان عراق آماده ميشديم. بچه ها با خوشحالی آماده عملیات بودند. سوار بر خودروها به سمت کردستان حرکت کردیم. در منطقه تعیین شده از خودرو پیاده شدیم. به دستور مجتبی دو چادر اجتماعی برپا کردیم. هوا بسیار سرد بود. همه بچه ها به سختی داخل همان چادرها خوابیدند.برای من و مجتبی داخل چادر جا نبود. مجتبی نگاهی به من کرد. گفت: آقا رضا چه کار کنیم!؟ به هر حال آن شب هر طور بود خوابیدیم. روز بعد هم بچه ها کمی استراحت کردند. همه آماده حرکت بودیم. ِشب عملیات ساعت شش و سی دقيقه غروب بود. دستور حرکت صادر شد.گفتم بچه ها آماده حركت شوید. شور عجيبي بين بچه ها به وجود آمد. همان موقع از طرف فرماندهی گردان اعلام کردند به دليل دشواريهای زيادی كه در مسير حركت وجود دارد، آنهايی كه كهولت سنی و يا مشكل جسمی دارند یا كم سن و سال هستند با خود نبريم. بعدها مجتبی ميگفت: در آن وضعيت ماندم، اين دستور را چگونه به دو بزرگواری كه سنشان زياد بود و آقا كامران كه مشكل جسمی داشت بگويم. با آن همه شوق كه داشتند چگونه آنها را بگذاريم و همراه خود نبريم. جرئت نكردم به آنها چيزی بگويم. ساعت هفت و سی دقيقه بود كه همه سوار كاميونها شديم. بايد توسط كاميونها تا محلی ميرفتيم و از آنجا به بعد را پياده حركت ميكرديم. بين راه به بچه ها نگاه ميکردم. يك عده نماز مستحبی ميخواندند يك عده ذكر ميگفتند،يك عده هم توی حال خودشان بودند، بعضی هم خوابيده بودند و استراحت ميكردند. اما ما همچنان در اين فكر بوديم كه چگونه آن چند نفر را راضی كنیم كه نيايند. ساعت ده و سی دقيقه از كاميونها پياده شديم. راهی به ذهنم رسيد. به صورت زمزمه و شايعه يك طوری به گوش آن برادرها رساندم كه نميتوانند بيايند. يكي از آنها آمد و گفت: چرا ما نميتوانيم بياييم؟!گفتم: راه خيلي دشوار است، جاده كوهستانی است و اصلًا ماشين رو نيست. خود ما هم چند شب قبل، وقتی از شناسايی برميگشتيم، ديديم که چند نفر به علت سختی راه و سرمای شديد به شهادت رسيدند. خلاصه به هر طريقی كه بود آنها را راضي كرديم تا در عقبه بمانند.كاروان عشق با شور خاصی به حركت افتاد. همه با صلوات و ذكر تسبیح خداوند به راه افتاديم. ساعت شش صبح به شيار وشكناق رسيديم، يعني حدود هشت ساعت پياده روی. نماز را خوانديم و کمی صبحانه خوردیم.دوباره راه افتاديم. رسيديم به مقری كه بايد استراحت ميكرديم. همين كه بچه ها رفتند استراحت كنند ناگهان ديديم شخصی به سمت ما می آيد. كمي كه نزديك شد متوجه شديم آقا كامران است. بچه ها با ديدن او خيلی خوشحال شدند. روحيه بچه ها مضاعف شد. به آقا كامران گفتیم: شما با اين پا چطور آمدی؟! او هم با لهجه خاصش شوخی كرد و خنديد و گفت: شما كه راه افتادين من هم پشت سرتان بدون آنكه متوجه شويد آمدم.اين اراده و روحيه رزمندگان اسلام در جبهه بود. ساعت دوازده ظهر بود. بعد از چند ساعت استراحت و نماز و ناهار دوباره حركت كرديم. دیگر محلی برای استراحت نبود. از شیارهای بین کوهها و در میان برف شدید به حرکت خودمان ادامه دادیم. فراموش نميکنم. آخر شب برای استراحت در جایی توقف کردیم. دقایقی بعد دستور حرکت صادر شد. من به شخصی که در کنارم نشسته بود گفتم: پاشو!اما خوابش برده بود. دوباره او را صدا کردم. اما بی فایده بود. نبضش را گرفتم. باورکردنی نبود. در همان چند دقیقه از شدت سرما به شهادت رسیده بود! من هم مجبور شدم به دنبال بچه ها حرکت کنم. ساعت پنج صبح روز بعد رسيديم به نقطه شروع عملیات. درست در زیر ارتفاعات دشمن بودیم. همه اين مسير سخت را بچه ها پياده طی كرده بودند، يعني بچه ها حدود بيست تا بيست وپنج ساعت راه رفته بودند. و تازه رسيده بودند به جايي كه بايد مبارزه را شروع ميكردند.پنج پاسگاه بود كه بايد آنها را ميگرفتيم. پاسگاهها به صورت خطی و پشت سر هم قرار داشت. تسخیر و پاكسازی پنجمین پاسگاه را به گروهان ما يعنی گروهان سلمان سپرده بودند. طبق دستور فرماندهی بقيه نیروها بايد طی عمليات به ترتيب در اطراف پاسگاه يك تا چهار مستقر ميشدند. قرار بود بدون آنكه دشمن بويی ببرد پیشروی کنیم. گفتند كسی حق تيراندازی ندارد تا به پاسگاه پنج برسيم. آن موقع يك حمله غافلگيرانه خواهيم داشت. 👉 @mtnsr2 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾
11.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ به چالش کشیده شدن دنی آیالون معاون سابق وزیرخارجه رژیم صهیونیستی توسط مجری الجزیره در خصوص برنامه هسته‌ای ایران 👉 @mtnsr2
⭕️رژیم صهیونیستی ناقض حقوق بشر 0⃣2⃣قسمت بیستم 👉 @mtnsr2