✍یکی از کاربران این کانال به مسجد جمکران میره گویا حال عبادت نداشته به خاطرش اومده که تو این کانال خونده بوده درد دل با امام زمان رو بنویس این حالت رو خوب میکنه
دوست عزیزمون گوشی رو برداشته و طوری که کسی متوجه نوشتنش نشه درد دلش رو تایپ کرده به گفته خودش ، این کار حالش رو خوب کرده و معزرت خواهی کرده که سطح دلنوشته اش یه خورده پایین هست
اما با هر کیفیتی نوشته ، همین دلنوشته اون شب حالش رو خوب کرده
دلنوشته به این شرح است....
🍃آقای من
امشب به یاد شما به مسجد جمکران آمده ام
میدانم...
گناهانم مانع دیدار من با شماست
شاید در گوشه ای از این مسجد به نظاره ام نشسته اید شاید.....
آقا جان خودت شاهدی می خواهم خوب باشم اما حریف خودم نمی شوم
ایکاش لحظه ای می دیدمت سر بر دامنت میگذاشتم به یاد سالهای فراق از ته دل می گریستم .
آقای من میدانم از این جملاتم خسته شده ای اما من جز شما کسی را ندارم
به کدامین در بکوبم
ماشاءالله هستند جز من بسیاری که شوق دیدارشان داری
آقا جان مایی که شوق دیدار مان نداری وما شوق دیدارت داریم چه کنیم؟
حداقل به ما نگو که مشتاق دیدار تان نیستم بگذار به خیال این که ما را دوست داری روزگار بگذرانیم
❗️سخت است......
❗️سخت است برای کسی که خاطر آقایی را میخواهد آقایش او را نمی خواهد
آقا جان من هیچ
ترسم از روزیست که بیایی و بی اعتنای به من باشی........به من بگویی نمی شناسمت؟
آنوقت طعنه زنندگان لب به کنایه و طعنه وا کنند که این همه گفتی آقای من! آقای من! دیدی تو را به حساب هم نیاورد
آنروز چه کنم 😔
ولی نه آقایی که من شناختم ومی شناسمش هیچ گاه اینگونه نبوده
شما که از حضرت یوسف آقا تر هستی
حضرت یوسف با اینکه ذلیخا او را به بند و آزار و تهمت ش زده بود دلجویی کرد
آقای من کجا و آقای ذلیخا کجا
آقا جان من به شما فخر فروختم شما به چه ؟.... 😭😭😭😭
خداوند آقایی چون شما به من داده اما به شما چه داده 😭😭😭
مریدی مثل من 😏
بعید است کسی از شما درخواست کمک کند شما دست رد به سینه اش بزنید
کمکم کن تا خوب باشم همانی باشم که شما می خواهید
این حال خوب را در من ثابت بدار
دنیا است و هزار رنگ ولعاب
پا از این مسجد بیرون بگذارم حال خوبم را به یغما میبرند
🙏باتشکر از دوست عزیزمون
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️دوست شهیدت کیه؟ 🌷شهید #باکری 🌷شهید #همت 🌷شهید #بروجردی 🌷شهید #امینی 👈یا اینکه ...... 🌷شهید #ابراه
☘در ادامه طرح رفاقت با شهدا
🍃ودر ادامه معرفی شهید #محمد_هادی_ذوالفقاری
👉 @mtnsr2
⭕️ #پسرک_فلافل_فروش ۱
🍃 #فتنه
سال 1388 از راه رسيد. اين سال آبستن حوادثي بود كه هيچ كس از
نتيجه آن خبر نداشت!
بحثهاي داغ انتخاباتي و بعد هم حضور حداكثري مردم، نقشه هاي شوم
دشمن را نقش بر آب كرد.
اما يكباره اتفاقاتي در كشور رخ داد كه همه چيز را دستخوش تغييرات
كرد. صداي استكبار از گلوي دو كانديداي بازنده انتخابات شنيده شد.
يكباره خيابانهاي مركزي تهران جولانگاه حضور فرزندان معنوي بي بي سي شد!
هادي در آن زمان يك موتور تريل داشت. در بازار آهن كار ميكرد. اما بيشتر وقت او پيگيري مسائل مربوط به فتنه بود.
غروب كه از سر كار مي آمد مستقيم به پايگاه بسيج مي آمد و از رفقا اخبار
را مي شنيد.
هر شب با موتور به همراه ديگر بسيجيان مسجد راهي خيابانهاي مركزي تهران بود.
مي گفت: من دلم براي اينها ميسوزد، به خدا اين جوانها نميدانند چه مي كنند، مگر مي شود تقلب كرد آن هم به اين وسعت؟!
يك روز هادي همراه سيد علي مصطفوي جلوي دانشگاه رفتند.
👉 @mtnsr2
🍃 #فتنه ۲
جمعيت اغتشاشگران كم نبود. جلوي دانشگاه پارچه سياه نصب كرده
و تصاوير كشته هاي خيالي اغتشاشگران روي آن نصب بود. هادي و سيد علي از موتور پياده شدند. جرئت مي خواست كسي به طرف آنها برود.
اما آنها حركت كردند و خودشان را مقابل تصاوير رساندند. يكباره همه عكسها را كنده و پارچه سياه را نيز برداشتند.
قبل از اينكه جمعيت فتنه گر بخواهد كاري كند، سريع از مقابل آنها دور شدند. آن شب بي بي سي اين صحنه را نشان داد. در ايام فتنه يكي از كارهاي پياده نظام دشمن، كه در شبكه هاي ماهواره اي آموزش داده ميشد، نوشتن اهانت به مسئولان و رهبر انقلاب روي ديوارها و ... بود. هادي نسبت به مقام معظم رهبري بسيار حساس بود. ارادت او به ساحت ولايت عجيب بود. يادم هست چند ماه كه از فتنه گذشت، طبق يك برنامه ريزي از آنسوي مرزها، همه اتهامات، كه تا آن زمان به رئيس جمهور وقت زده ميشد به سمت رهبري انقلاب رفت! آنها در شبكه هاي ماهوارهاي تبليغ مي كردند كه چگونه در مكانهاي مختلف روي ديوارها شعارنويسي كنيد. بيشتر صبح ها شاهد بوديم كه روي ديوارها شعار نوشته بودند. هادي از هزينه شخصي خودش چند اسپري رنگ تهيه کرد و صبح هاي زود، قبل از اينكه به محل كار برود، در خيابانهاي محل با موتور دور ميزد. اگر جايي شعاري عليه مسئولان روي ديوار ميديد، آن را پاک ميکرد. يکي از دوستانش ميگفت: يک بار شعاري را گوشه اي از پل عابر ديده بود. به من اطلاع داد که يک شعار را در فلان جا فلان قسمت نوشته اند و من دارم ميروم که آن را پاك کنم.
گفتم: آخه تو از کجا ديدي که اونجا شعار نوشته اند!؟ گفت: من هر شب اين مناطق را چک ميکنم، الان متوجه اين شعار شدم. بعد ادامه داد: کسي نبايد چيزي بنويسد، حالا که همه مردم پاي انقلاب
ايستاده اند ما نبايد به ضد انقالب اجازه جولان دادن و عرض اندام بدهيم.
هادي خيلي روي حضرت آقا حساس بود. يک بار به او گفتم اگر شعاري ضد حکومت روي ديوار بنويسند و ما برويم آن را پاك کنيم، چه سودي داره چرا اين همه وقت مي گذاري تا شعار پاک کني؟ اين همه پاک مي ُ کني، خب دوباره مي نويسند! گفت: نه، اين كساني كه مي نويسند زياد نيستند. اما مي خوان اينطور جلوه بدهند كه خيلي هستند. من اينقدر پاک ميکنم تا ديگر ننويسند. در ثاني اينها دارند يه مسئله را كه به قول خودشون به رئيس جمهور مربوط ميشه به حساب رهبري و نظام مي گذارند. اينها همه برنامه ريزي شده است.
👉 @mtnsr2
mani-ke-kabootaram.mp3
10.03M
⭕️ #نوای_شهدایی
🌷منی که کبوترم ،توبگوکجابرم
لونمه کنج حرم
🌷تو آقا جون منی، دلمو نمیشکنی
بده پر تا بپرم
🌷تو هیاهوتم ، دخیل موتم مثل دسته زائرام
🌷به تو مینازم، که تو پروازم تو هوای کربلام
👉 @mtnsr2
🌷منی که کبوترم ، تو بگو کجا برم
لونمه کنج حرم
🌷تو آقا جون منی ، دلمو نمیشکنی
بده پر تا بپرم
🌷تو هیاهوتم ، دخیل موتم مثل دسته زائرام
🌷به تو مینازم، که تو پروازم تو هوای کربلام
🌷دستم رو بگیر دستای تو چاره ساز هر چی درده
🌷کربلام ببر نوکرت بیاد حرم بر نمیگرده
☘“ای آقام حسین ، ای آقام حسین”
🌷میدونی نمک گیرم ، به خدا که میمیرم
🌷یکم از تو دور بشم تویی عشق اولم ، تویی عشق آخرم
🌷قدمت سر چشم پر احساسم ، پر میشه کاسم
🌷زیر بارون نگات رو به راهم کن ، یه نیگاهم کن
🌷آخه میگیره دعات مجنون تو ام
مجنون نگاه دلرباتم آقا
🌷لیلای منی بی تاب شبای کربلاتم آقا
🌷دستم رو بگیر دستای تو چاره ساز هر چی درده
🌷کربلام ببر نوکرت بیاد حرم بر نمیگرده
☘“ای آقام حسین ، ای آقام حسین”
🌷همه زندگی من ، جون هرچی سینه زن
🌷به فدای بچه هات هنوزم برای تو ، برای لبای تو
🌷میسوزه لب فرات بی تو خاموشم ، بی تو مدهوشم
🌷شبیه حر و زهیر بی تو تنهام و ، با تو آقام و
🌷میشم عاقبت بخیر دنیای منی
🌷بی تو من اسیر دست سرنوشتم
نوکر تو ام
🌷با تو هرکجا باشم توی بهشتم
دستم رو بگیر
🌷دستای تو چاره ساز هر چی درده
کربلام ببر
🌷نوکرت بیاد حرم بر نمیگرده
☘“ای آقام حسین ، ای آقام حسین”
👉 @mtnsr2
هدایت شده از مهدویت تا نابودی اسرائیل
کتاب سلام بر ابراهیم ۱و ۲ در پیام رسان سروش
با فهرست موضوعی
✨کاری از کانال مهدویت تا نابودی اسراییل
https://sapp.ir/salamebrahim1
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
⭕️ #سلام_علی_ابراهیم۲
🔶ادامه قسمت پنجاه وهفتم
🔶 #تاج_بندگی
چند ماه گذشت و اتفاقی در زندگی من پیش آمد . تصمیم نهایی را گرفتم ورسیدم به خدا !من محجبه واهل نماز شدم .
اولین باری که چادر سر کردم،رفتم بهشت زهرا علیه السلام.
گفتم می رم به شهید هادی قول بدم که حجابم رو رعایت کنم ، همون طوری که او دوست داره و می پسنده.
خدا رو شاهد می گیرم وقتی رسیدم قطعه ۲۶دقیقا جایی که قبلا ماشین رو پارک کرده بودیم ایستادیم . تصویر بزرگ شهید هادی ،در بالای مزار یادبودش در مقابل من بود!
خدا می دونه چه حالی داشتم من دفعه قبل وجب به وجب اون قسمت رو گشته بودم وسردار دلم رو پیدا نکردم اما حالا....
فکر می کنم شهید هادی دوست نداشت من رو با اون وضع ببینه.
واین شروع انقلاب #ابراهیم در من بود . از اون به بعد شهید هادی عزیزم ،خیلی به من لطف داشت ،خیلی کمکم کرد ومن رو شرمنده خودش کرد.....من همه جا نام ویاد او را فریاد می زنم . افتخار می کنم شهید #ابراهیم_هادی ، باعث خدایی شدن من شد ....
من مدتی به طور اتفاقی دعوت شدم!به جایی که از آنجا به سوی آسمان معبری زده شده بود وپاک ترین جوانان آسمانی شدند .
#به_کانال_کمیل. انشاءالله سردار دلها آقا #ابراهیم_هادی دست همه مون رو بگیره
🍃حجاب برای من تعریف نشده بود .به باطن افراد اعتقاد داشتم وبه ظاهر اهمیتی نمی دادم. در فامیل ما هم کسی حجاب نداشت . اما ته مایه مذهبی داشتیم بعضی وقت ها هیئت می رفتیم و....البته آنجا هم بد حجاب بودم هجده سال اینگونه گذشت . دنبال تفریح و ورزش بودم . اما نماز را دست وپا شکسته می خواندم.
من دنبال جلب توجه بودم . دنبال این بودم که بهترین باشم و توجه همه به سمت من باشد ! فکر می کردم که اگر نگاه دیگران به دنبال من باشد خیلی برترم!
تنها یک دوست چادری داستم. یکبار در خصوص شهدا با او صحبت کردم. حرفهای او برایم جالب بود . دوست من یک کتاب برای من آورد . کتابی از خاطرات یک شهید . من کتاب ورمان زیاد خونده بودم ، اما کتاب در مورد شهدا اصلا.....
کتاب را خواندم. نامش #سلام_بر_ابراهیم بود . شخصیت او برایم جذاب بود . دوست نداشتم کتاب تمام شود . احساس می کردم که این شهید زنده است وکتاب او بی دلیل به دست من نرسیده.
یکی از خاطرات او بسیار در من تاثیر گذاشت ، عدم توجه او به نگاه دیگران بود . او وقتی فهمید که چند دختر به دنبالش بودند ،حتی مدل لباسش را عوض کرد تا دیگر جلب توجه نکند اما من!
من بارها وبار ها تصاویر مختلف خودم را در فضای مجازی پخش کردم، حتی خوشحال بودم تعداد زیادی از پسران ودختران ،در ذیل تصاویر من جملاتی آنچنانی نوشته بودند!
مدت ها اینگونه گذشت ذهن من درگیر شهید #ابراهیم_هادی شده بود دوست صمیمی من بارها به من می گفت که در مورد نماز وخدا وحجاب فکر کن . بعد تصمیم صحیح بگیر . ذهن من شدیدا درگیر بود . اگر بخواهم به سراغ حجاب بروم،جواب فامیل و دوستانم را چه بدهم ؟!
به این نتیجه رسیدم که من همه گونه حالتی را تجربه کرده ام . همه گونه رفیقی داشتم وهیچ خیری ندیدم
🌷ادامه دارد....
👉 @mtnsr2
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
خداوند ...
اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخى را كوتاه و برخى را دراز گردانيد وپارهاى را پس وبرخى را پيش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پيوند داد (موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد).
👉 @mtnsr2
مهدویت تا نابودی اسرائیل
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ 🔶قسمت سی ودوم 2⃣ #برزخ ❓سوال قبر چه زمانی است؟ 🍃از ابتدای ورود به قبر این دو
⭕️ #عالم_پس_از_مرگ
🔶قسمت سی وسوم
2⃣ #برزخ
🍃روایتی در بحار الانوار جلد ۶ که امام سجاد هر جمعه در مدینه مردم را نصیحت می کرد
حضرت بحث سوال قبر را مطرح کرد و فرمود:بهوش باش وبه خودت فکر کن قبل از اینکه از تو سوال کنند در این دنیا خود را آماده کن.
قطعا آماده شدن به مفهوم آمادگی در اعمال است ، که باکوچکترین مشکل ومصیبت ودر بحران ها از اعتقادات خود دست نکشیم
❓چه کارهایی انجام دهیم تا باور ها واعتقادات خود را قوی کنیم؟
🍃اینکه به آنچه میدانیم عمل کنیم عمل به اعتقادات مانند حک شدن بر روی سنگ می باشد و عدم عمل به آنچه که میدانیم همانند موریانه ای است که اعتقادات و باور های ما را سست میکند
✨اینکه انسان به همان اعتقاداتی که در حد توانش است عمل کند ، آنگاه شفاعت اهلبیت در مواردی که کم آورده اند شامل حالشان خواهد شد
🍃در روایتی از امام صادق آمده:
در قبر از ۵ چیز پرسیده می شود
1⃣نماز
2⃣روزه
3⃣حج
4⃣زکات
5⃣ولایت
آنگاه فرمود آنچه که مومن کم گذاشته ما جبران خواهیم کرد
🍃مرحوم شیخ حائری در تمام عمر خود ۷۰ بار به زیارت امام رضا رفته بود
خودش نقل میکرد آخرین باری که رفتم حضرت را در خواب دیدم که فرمود : از این پس نوبت ماست که بیاییم !
شیخ حائری گفت فهمیدم که آخرین باری است به زیارت مشرف می شوم
مرحوم مرعشی با حائری در زمان حیات خود قرار گذاشتند که هر کس زود تر از این دنیا رفت از عالم قبر خبری به دیگری بدهد . شیخ حائری بعد مدتی از دنیا رفت ،شبی مرحوم مرعشی او را در خواب دید و از عالم قبر سوال کرد:
مرحوم حائری گفت :شب اول وقتی آن دو ملک آمدند خیلی ترسیدم صدای دلنوازی از پشت سر به من میگفت: نترس! وهمینطور جلو می آمد آن دو ملک دور می شدند وقتی که کاملا نزدیک شد فرمود :ترسیدی؟ گفتم طوری که به عمرم نترسیده بودم
آنگاه فرمود دیگر با تو کاری ندارند
من گفتم شما؟ فرمود یک بار از ۷۰ مرتبه آمدم ۶۹بار دیگر به دیدنت می آیم
👉 @mtnsr2