رفقا..
کتـٰاب خوب خوندن زندگے آدم و عوض مےکنہ
فکر آدم و مےبرہ جاهاۍ خوب .
شکل میده فکر و زندگے رو . .
تاکید میکنم کتاب خوب و پر محتوا
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
این کتاب روایتگر یک پرندهۍ امنیتـے واقعـے است بِنام عنکبوت 🕷🕸" در پروندهے عنکبوت از چیدن دام تا طعم
❲ یھ جرعہ کتـٰاب ❳
شھاب از ماشین پیاده شد و در سکوت شب پھباد را راهـے ساختمان کرد . سینا و امیر تصاویری کہ پھباد از فضاۍ داخل حیاط نشان میداد را روۍ لب تاب کنترل مـےکردند .
سینا گفت:
- یہ دوربین بالاۍ در ورودی حیاط ، اینم دومـے بالاۍ ورودی ساختمون ، چہ قفل کتابـے زدن بہ درش، تمام پنجره ها هم نرده داره کهـ 😐!
امیر بہ نور ضعیفـے کھ از یکـے از پنجرههاۍ این ساختمان دیده میشد اشاره کرد :
- این ساختمونـے کہ کنار حیاطہ انگار تازه ساختہ شده ، یکی هنوز توۍ این ساختمونہ سینا !
سینا با وحشت نالید :
- من مطمئنم کہ همہ رفتند
امیر بہ سرعت از ماشین پیاده شد و بہ شھاب اشاره کرد تا پھباد را از ساختمان بیرون بیاورد :
-خدا کنه متوجه نشده باشن!
شھاب داخل ماشین کھ نشست گفت :
- هیچ راه نفوذۍ بھ داخل ساختمون نبود؟
وقتـے سکوت هر دو را دید پرسید :
-چیزۍ شده؟
کتابِزنانِعنڪبوتـے🕸👠
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
سہ دقیقہ در قیامت 🌱'
قـ🍉ـاچ کتـٰاب ؛
دکتر جراح ، ماسک روۍ صورتش را درآورد و بہ اعضاۍ تیم جراحـے گفت : مریض از دست رفت. دیگہ فایده نداره . بعد گفت : خستہ نباشید . شما تلاشِ خودتون رو کردین ، اما بیمار نتونست تحمل کنہ . یکـے دیگہ از پزشکها گفت : دستگاه شوک رو بیارین نگاهـے بہ دستگاهها و مانیتور اتاق عمل کردم . همہ از حرکت ایستاده بودند . عجیب بود کہ دکتر جراحِ من ، پشت به من قرار داشت ، اما من مۍتوانستم صورتش را ببینم !حتـے مۍفهمیدم کہ در فکرش چہ مےگذرد .
همان لحظه نگاهم بہ بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت درب اتاق را میدیدم . برادرم با یک تسبیح بہ دست ، نشستہ بود کنار درب اتاق عمل و ذکر مـےگفت . خوب به یاد دارم کہ چہ ذکرۍ مـےگفت. اما از آن عجیبتر اینکہ ذهن او را میتوانستم بخوانم .
-کتابِ 3 دقیقہ در قیامت
محتاجیم بیایۍ و آنقدر بمانـے کھ یادمان برود این زندگـے بعد از شما چہ کرد با ما . . .
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
نائب الزیاره شما عزیزان کنار شھید گمنام :)
تڪ تڪ تان پَر گشودید و رفتید ؛ رفتید و هیچ نام و نشانـے از شما برجا نماند . از شما در تاریخ بہ اسم کبوترهاۍ عاشق یاد مۍشود کہ آشیانہ شان را رها کردند تا بہ جنگ سختۍها و بہ جنگ ناجوانمردۍها بروند . شما کبوترانـے هستید کہ بال هایتان زیر حجم این ناجوانمردۍها شکست و از بین رفت اما همچنان ادامه دادید . اکنون کہ هیچ نامـے از شما بر جا نمانده . شما را همان کبوتران عشقــ🕊♥️ـے مۍنامند کہ رسم عاشقـے را خوب بہ ما آموختند . شھدای گمنام ، شھادت گواراۍ وجودتان.
Amir Teymoori - Ye Pelak (128).mp3
3.41M
عشق یعنی "یه پلاک" ،
که بیرون زده از دل خاک . .
غمگینم . .
مثلِ اون مومنـے
کہ کتابِ " سہ دقیقہ در قیامت "
هم نتونست آدمش کنه(:💔
پ.ن: اگه نخوندید حتما بخونید !
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
نائب الزیاره شما عزیزان کنار شھید گمنام :)
25.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مۍگویند گمنامند ؛
اصلا دلیل خریده شدنشان همین بود! آخر آنها هیچگاه پۍ اسم و رسم نبودند . دنبال شھرتیم و پی اسم و رسم و نام ، غافل از این کھ فاطمہ گمنام میخرد :)
[عکس و فیلمبرداری خودمونه📽♥️ ]
May 11
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
گاهـے یک لیوان چاۍ ، چند صفحهـ کتـٰاب
و یک پنجره نیمهـ باز براۍ خوشبختـے آدم
کفایت میکند . همین کھ قدم زدن چارهۍ
دردهایت باشد و دلخوشے هاۍ کوچیک ،
دلیل لبخندهایت یعنے تو خوشبختـے : )🤍.