𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
زندگـے حاج حسین آکنده از عطر کربلا بوده . . همسرشون این عطر رو با ظرافت لاۍ صفحات کتاب گذاشتن تا ما
” رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گرههای بزرگ به کارتون افتاد، از خانم فاطمهٔ زهرا کمک بخواید. گرههای کوچیک رو هم، از شهدا بخواید براتون باز کنن.» “
📚کتاب خداحافظ سالار
❤️ شهید حسین همدانی
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
" من میترا نیستم "
مادربزرگش نام “میترا” را برایش انتخاب کرد نامے کہ زینب بعدها بہ آن معترض شد :
بارها به مادرم گفت : مادربزرگ این هم اسم بود براۍ من انتخاب کردۍ؟ اگر در آن دنیا از شما بپرسند که چرا اسم مرا میترا گذاشته اید چه جوابـے می دهید؟ من دوست دارم اسمم زینب باشد . من می خواهم مثل زینب(س) باشم.
میترا تنھا اولاد من بود که اسم خودش را عوض کرد و همہۍ ما را هم وادار کرد که بہ جاۍ میترا به او زینب بگوییم💞.
بعد از شھادتش بیشتر او را شناختم ، روۍ بیشتر دفتر هایش نوشتہ بود " او مـےبیند "
خانہۍ خودم را ساختم . اینجا جاۍ من نیست . باید بروم . باید بروم ✨.
-نویسندھ ❲ معصومہ رامھرمزی ❳!
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
آفتاب در حجـٰاب روایتـے ناب از واقعہۍ کربلا است عاشورایـےست از نگاه زینب (س) ، کربلایـے است براۍ ح
عِلٺ نام گذارۍ؟!
- آفتـٰاب در حجـٰاب !🖤'
سیدمهدۍ شجاعے در مصاحبهاۍ علت نامگذارۍ این کتـٰاب را اینطور توضیح مۍدهد: «دربارهۍ عنوان کتـٰاب باید بگویم کہ حجاب، علاوھ بر این کہ مۍتواند بہ وقار و سنگینے حضرت زینب (س) اشارہ داشتہ باشد، مفهوم دیگرۍ نیز دارد. حجـٰاب، چیزۍ است کہ مانع دیدن یک شۍ از جملہ حقیقت مۍشود کہ البتہ این حجـٰاب مۍتواند از جنس تاریکۍ و نور باشد. باید گفت کہ آفتـٰاب در حجـٰاب بہ معناۍ آفتـٰاب تابانۍ است از شخصیت بزرگ و والاۍ آن شخصیت نورانۍ کہ هنوز درک نشده است و از این جهت در حجـٰاب مانده است».
𝑴𝒚 𝑳𝒊𝒃𝒓𝒂𝒓𝒚 !💙.
فرشتہاۍ در برهوٺ!🍂'
فرشتہای در برهوت، ماجرای خواستگاری پسری شیعہ از دختری سنی بہ نام حکیمہ خاتون است کہ بہ اثبات حقانیت امیرالمؤمنین علے(؏) منجر میشود.
عبدالحمید پرسید: اسم پدرت چیست؟
رسول گفت: علے
عبدالحمید سری تکان داد و گفت: بازهم علے. همہ جا علے. انگار میان شما شیعہ ها همیشہ پایِ یک علے وسط است. اسم پدربزرگت چیست؟
رسول لبخندی زد و گفت: اسم اوهم علے ست.
عبدالحمید با تعجّب و حیرت نگاهش کرد و با صدای بلندی گفت: هر دو علے؟ هم پدر و هم پسر؟
رسول گفت: بلہ. چہ اشکالی دارد؟ اتفاقا از امام حسین علیہالسلام سوال کردند کہ چرا اسم تمام پسرهایت را علے گذاشتہ ای؟ امام جواب دادند اگر خدا پسرهای بیشتری بہ من میداد، من اسم تمامشان را علے میگذاشتم. از شدّت علاقہ زیاد بہ پدرشان امام علے علیہالسلام.
عبدالحمید همان طور کہ حواسش به جاده بود، لبخندی زد و گفت: باز خوب است اسم تو را رسول گذاشتند.
رسول بی آنکہ بہ عبدالحمید نگاه کند، گفت: اسم من هم توی شناسنامہ علے است. بچہهای دانشگاه رسول صدایم میزنند.
-نویسندھ ❲ مجید پورولی کلشتری ❳!