eitaa logo
آرامش
1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
954 ویدیو
51 فایل
یادداشتها و تجارب دکتر رضامنتظر در بحث آرامش و سایر مطالب کاربردی مفید در این موضوع آرامش که لازمه سعادت دنیا و آخرت است، نیاز به آموزش دارد لطفا ۱۶ فایل اصلی را از منشی مجازی به آی دی ذیل دریافت و مطالعه و نظرات خود را ارسال کنید @visitmontazer
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕ رابطه مشکلات عصبی و غلبه سودا از طریق لینک زیر مشاهده کنید. 👇🏻 https://aparat.com/v/kspxu
⭕ چگونه می‌توان در شرایط استرس زا آرام بود؟ از طریق لینک زیر مشاهده کنید. 👇🏻 https://aparat.com/v/HC2ov
پیام‌ استاد محمد جعفر غفرانی
*اطلاعیه:* حلول ماه غمبار *محرم* را به تمام دوستداران أهل البیت نبوّت و امامت و ولایت صلوات الله علیهم، تسلیت و تعزیت عرض می‌کنم. پیشنهاد می‌کنم در *هیئت خانوادگی* خود (که حداقل در ده شب اول این ماه جانسوز با حضور پدر و مادر و فرزندان به مدت فقط 20 دقیقه برگزار می‌کنید)، و در « *ملاقات‌های* خود با تمام مهمانان و بستگان و دوستان » و در *گروههای مجازی* خود، این *سه پرسش بسیار مهم* را هنرمندانه (و با فاصله، یا با هم، یکبار یا چند بار، بصورت مسابقه یا گفتگو) مطرح بفرمائید و شرائطی را فراهم کنید که « *توجه* » آن عزیزان به تک تک واژه‌های « پاسخ شما » جلب شود و درباره آنها تحقیق و مباحثه کنند: 1ـ « *چرا حضرت امام حسین* صلوات الله علیه، *قیـــــــــــام کـــرد؟* » 2ـ *امام حسین* صلوات الله علیه، « *علیه کـدام مـــــــــردم* » قیام کرد؟ 3ـ مگر « *آن مــــــردم* » از چه افــرادی « *حمایت و اطاعت* » می‌کردند؟ پس از اینکه پاسخ‌های احتمالی مطرح شد، شما *سه پاسخ* زیر را (از زیارت نورانی *أربعین* که یکی از پنج نشانه‌های مؤمن است؟؟؟) مطرح کنید: پاسخ پرسش اول: *لِیَسْتَنْقِــذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَـــةِ وَ حَیْــرَةِ الضَّلالَــــةِ* (تا بیدار کند و برهاند بندگان تو را از گردابِ جهالت و بی‌تعقلی و سرگردانى در وادى گمراهى،) پاسخ پرسش دوم: *وَ قَدْ تَـــــــــــــــــوازَرَ عَلَیْهِ مَــــــنْ:* (همان¬ مردمی که همدست شدند علیه او، و حمایت کردند از افرادی که:) *1ـ غَرَّتْهُ الدُّنْیا* ، *2ـ وَ بــــــاعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى* ، *3ـ وَ شَرى آخِرَتَـــــهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ* ، *4ـ وَ تَغَطْرَسَ* ، *5ـ وَ تَرَدّى فى هَــــــــــــــــــــواهُ* ، *6ـ وَ اَسْخَطَـــــــــــکَ وَ اَسْخَطَ نَبِیَّــــــــــکَ،* (دنیا فریبشان داد و سعادتشان را به ناچیزی فروختند و آخرتشان را با بهایى اندک عوض کردند و تکبر ورزیدند و در هوس غرق شدند و تو و پیامبرت را به خشم آوردند،) پاسخ پرسش سوم: *وَ اَطــــــــــــــــاعَ مِنْ عِبـــادِکَ:* (همان مردمی که حمایت و پیروى کردند از میان بندگانت:) *اَهْــــــــلَ 1ـ الشِّقـــاقِ* ، *2ـ وَ النِّفــــاقِ* ، *3ـ وَ حَمَلَــــةَ الاْوْزارِ* ، *4ـ الْمُسْتَوْجِبینَ النّارَ* (آنهایی را که: اهل دو دستگى و نفاق بودند و بارهاى سنگین گناه به دوش داشتند و مستحق آتش بودند،)
🟡 *عکس را بزرگ کنید* و با دقت تماشا کنید، گفته می شود یکی از بهترین عکس های شگفت انگیز دنیا است !؟ *عقاب بچه کوسه را در چنگال دارد و بچه کوسه هنوز یک ماهی در دهان دارد*، بچه کوسه در آغوش مرگ است و بزودی بلعیده خواهد شد ولی هنوز ماهی را رها نمی کند؛ حرص دنیا در مورد انسان نیز می تواند همینگونه تا لحظه مرگ ادامه داشته باشد. شعر : *حال دنيا را چو پرسيدم من از فرزانه ای* ! *گفت: يا آب است ؛ يا خاک است يا پروانه ای* ! *گفتمش احوال عمرم را بگو؛ اين عمر چيست؟* ! *گفت يا برق است ؛ يا باد است؛ يا افسانه ای* ! *گفتمش اينها که ميبينی ؛ چرا دل بسته اند* ! *گفت يا خوابند ؛ يا مستند ؛ يا ديوانه ای* ! *گفتمش احوال جانم را پس از مردن بگو* ! *گفت يا باغ است؛ يا نار است ؛ يا ويرانه ای* 🌹🍁🌹💐🌹🍁
*آهای پدر و مادرها! به بچه هاتون رحم کنید و مرتکب این اشتباه کشنده نشید!* برای یه بچه، «خونه» امن ترین نقطه دنیا است و پدر و مادر قابل اعتمادترین افراد هستند. ولی وقتی این افراد قابل اعتماد هر از گاهی *خونه امن بچه رو با فریادهای بلندشون میلرزونند، بچه احساس بی پناهی بهش دست میده!* اونوقته که اضطراب و ترس تو وجود بچه ریشه می کنه. شما باید در رابطه با فرزندتان، خودتان را كنترل كنيد. اين مساله جايگاه شما را در خانواده ارتقاء میدهد و موجب افزایش سلطه و نفوذ شما میشود. آرامش شما باعث ميشود تا به عنوان يك منبع الهام بخش در دسترس فرزندتان باشيد و اين موضوع اعتماد و احترامی عميق بين شما و او ايجاد ميكند. https://chat.whatsapp.com/FmAynHbkqVpKaPO5bRBjle
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سبزپوش شدن صنعا در آستانه میلاد پیامبر اکرم (ص) ▫️ صنعا پایتخت یمن، همه ساله در ایام میلاد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم با رنگ سبز تزئین می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ ایمان به نصرت خدا سخت ترین کار دنیاست... استاد پناهیان 🔸تنهامسیری شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
1401.07.14-Panahian-MeidanImamHossein-AyandeAzAneIranihast-96k.mp3
9M
🔉 آینده از آنِ ایرانی‌هاست 🔰 اجتماع تجدید بیعت با امام زمان(عج) 📅 یک جلسه | ‌۱۴۰۱/۷/۱۴ 🔻تهران، میدان امام حسین(ع) 🔸تنهامسیری شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
🔥بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد.. ⚪️ @jazbeh_eshgh
🔑حلّالِ مهمِ گرفتاریها… ✍حضرت آیة الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی ⚪️ @jazbeh_eshgh
1401.07.12-Panahian-FatemieBozorgTehran-AbaadVaZaruratAramesh-32k.mp3
13.12M
🔉 ابعاد و ضرورت آرامش 📅 یک جلسه | ‌۱۴۰۱/۷/۱۲ 🔻فاطمیۀ بزرگ تهران 👈کیفیت بهتر: 📎 Panahian.ir/post/7476 @Panahian_ir @Panahian_mp3‌‌
🔆 رژیم ذهنی بگیرید شما که بلدید رژیم بگیرید، که هیکلتان روی فرم باشد، که مبادا چربی اضافه‌ای باشد، که مبادا سیکس‌پک نباشید. خب حالا که بلدید، گاهی هم به‌خاطر ذهنتان رژیم بگیرید. مثلا از فکر کردن به کسی که دیگر نیست، وفادار ماندن به کسی که رهایتان کرده، گریه‌کردن برای کسی که برایتان ارزشی قائل نیست، قضاوت‌های بی‌جا در مورد دیگران. این‌ها ذهن شما را بد فرم و بد شکل می‌کند. از ریخت و قالب می‌اندازد. ذهنتان را بدقواره می‌کند. گاهی برای آرامش روانتان، رژیم ذهنی بگیرید. 🆔 @Masaf
🔆 ✍ موفقیت، صبر می‌خواهد 🔹گاهی برای انداختن یک درخت، باید ۱۰۰ ضربه با تبر بزنیم. از این ۱۰۰ ضربه، ۹۹ ضربه‌ اوّل، کارشان این است که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کنند. 🔸اینکه درخت، در طی ۹۹ ضربه، هنوز سر جایش ایستاده است، دلیلِ بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست، هر مبارزه‌ای، به همین شکل است. 🔹اینکه اقداماتی که می‌کنیم به سرعت جواب نمی‌دهد، نباید در عزم و اراده‌ ما خللی ایجاد کند. 🔸پس باید هر کاری می‌کنیم، بگذاریم به حساب یکی از همان ۹۹ ضربه اول. 🔹ضربه صدم بالاخره از راه می‌رسد و درخت را می‌اندازد. 🔸نگران نباش، موفقیت، صبر می‌خواهد. 🆔 @Masaf
🔅 امیرالمؤمنین عليه السلام: ✍️ اِرضَ، تَستَرِحْ 🔹راضى باش، تا به آسايش دست يابى‌. 📚 غررالحكم حدیث ۲۲۴۳   ✅ صفحات رسمی استاد رائفی‌پور و مؤسسه مصاف👇 🆔 @Masaf
📚 یکی از دوستانم به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره اش بیرون آمد متوجه پسر بچه شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می زد و آن را تحسین می کرد. پل نزدیک ماشین که رسید پسر پرسید: «این ماشین مال شماست، آقا؟» پل سرش را به علامت تائید تکان داد و گفت: «برادرم به عنوان عیدی به من داده است.» پسر متعجب شد و گفت: «منظورتان این است که برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این که پولی بابت آن پرداخت کنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای کاش...» البته پل کاملاً واقف بود که پسر چه آرزویی می خواهد بکند. او می خواست آرزو کند که ای کاش او هم یک همچو برادری داشت. اما آنچه که پسر گفت سرتا پای وجود پل را به لرزه درآورد: «ای کاش من هم یک همچو برادری بودم.» پل مات و مبهوت به پسر نگاه کرد و سپس با یک انگیزه آنی گفت: «دوست داری با هم تو ماشین یه گشتی بزنیم؟» پسر گفت: «اوه بله، دوست دارم.» تازه راه افتاده بودند که پسر به طرف پل برگشت و با چشمانی که از خوشحالی برق می زد، گفت: «آقا، می شه خواهش کنم که بری به طرف خونه ما؟» پل لبخند زد. او خوب فهمید که پسر چه می خواهد بگوید. او می خواست به همسایگانش نشان دهد که توی چه ماشین بزرگ و شیکی به خانه برگشته است. اما پل باز در اشتباه بود. پسر گفت: «بی زحمت اونجایی که دو تا پله داره نگهدارید.» پسر از پله ها بالا دوید. چیزی نگذشت که پل صدای برگشتن او را شنید، اما او دیگر تند و تیـز بر نمی گشت. او برادر کوچک فلج و زمین گیر خود را بر پشت حمل کرده بود. سپس او را روی پله پائینی نشاند و به طرف ماشین اشاره کرد: «اوناهاش، جیمی، می بینی؟ درست همون طوریه که برات تعریف کردم. برادرش عیدی بهش داده و او هیچ پولی بابت آن پرداخت نکرده. یه روزی من هم یه ماشینی مثل این به تو هدیه خواهم داد. اونوقت می تونی برای خودت بگردی و چیزهای قشنگ ویترین مغازه های شب عید رو، همان طوری که همیشه برات شرح می دم، ببینی.» پل در حالی که اشکهای گوشه چشمش را پاک می کرد از ماشین پیاده شد و پسر بچه را در صندلی جلوئی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، کنار او نشست و سه تائی رهسپار گردشی فراموش نشدنی شدند.
اگر او را بلند بخوانی صدایت را می شنود و اگر با او آهسته نجوا کنی راز و نیازت را می فهمد گلایه ها و شکوه هایت را نزد او ببر برطرف شدن غم هایت را از او طلب کن در کارهایت از او مدد بگیر و هر چه می خواهی از خزائن رحمت او بخواه چیزهایی که هیچکس جز او توان بخشیدنش را ندارد از افزایش طول عمر تا سلامتی وسعت و گشایش در روزی او کلیدهای گنجینه هایش را در دو دست تو نهاده وقتی که درخواست از خودش را به تو رخصت داده پس هرگاه اراده کردی درهای نعمتش را با دعا باز کن و نزول باران رحمتش را از او بخواه ...
🔆 ✍ پرنده‌ات را آزاد کن! ‌‌‌‌‌‌‌ 🔹پسربچه‌ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. 🔸حتی شب‌ها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. 🔹اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر بودند، از پسرک حسابی كار می‌كشیدند. 🔸هر وقت پسرک از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌کردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرک با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. 🔹تا اينکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت: خسته‌ام و خوابم می‌آید. 🔸برادرش گفت: الان پرنده‌ات را از قفس رها می‌کنم. 🔹پسرک آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی اون خودم هم آزاد شدم. 🔸اين حكايت همه ماست. تنها فرق ما، در نوع پرنده‌ای است كه به آن دلبسته‌ایم. 🔹پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای  مدرک و عنوان آكادمیک و خلاصه شيطان و نفس، هركسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رهاشدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. 🔸 🆔 @Masaf
🔴طنـاب و خدا کوهنوردی می‌خواست از بلندترین کوه‌ها بالا برود.او پس از سال‌ها آماده‌سازی، ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار این کار را فقط برای خود می‌خواست، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود. او سفرش را زمانی آغاز کرد که هوا رفته رفته رو به تاریکی می‌رفت ولی قهرمان ما به جای آنکه چادر بزند و شب را زیر چادر به شب برساند به صعودش ادامه داد تا اینکه هوا کاملا تاریک شد و به‌جز تاریکی هیچ‌چیز دیده نمی‌شد.سیاهی شب همه جا را پوشانده بود و مرد نمی‌توانست چیزی ببیند حتی ماه و ستاره‌ها پشت انبوهی از ابر پنهان شده بودند.کوهنورد همان طور که داشت بالا می‌رفت در حالی که چیزی به فتح قله نمانده بود ناگهان پایش لیز خورد و با سرعت هرچه تمام‌تر سقوط کرد.سقوط همچنان ادامه داشت و او در آن لحظات سرشار از هراس تمامی خاطرات خوب و بد زندگی‌اش را به یاد می‌آورد. داشت فکر می‌کرد چقدر به مرگ نزدیک شده که ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش حلقه خورده و وسط زمین و هوا مانده. حلقه شدن طناب به دور بدنش مانع از سقوط کاملش شده بود.در آن لحظات سنگین سکوت چاره‌ای نداشت جز اینکه فریاد بزند: «خدایا کمکم کن.»ناگهان صدایی از دل آسمان پاسخ داد: «از من چه می‌خواهی؟»کوهنورد گفت:«نجاتم بده.»صدا گفت:«واقعا فکر می‌کنی می‌توانم نجاتت دهم؟»کوهنورد گفت: «البته، تو تنها کسی هستی که می‌توانی مرا نجات دهی.» صدا گفت:«پس آن طناب دور کمرت را ببُر!»برای یک لحظه سکوت عمیقی همه جا را فراگرفت و مرد تصمیم گرفت با تمام توان به طناب بچسبد و آن را رها نکند.روز بعد گروه نجات رسیدند و جسد منجمد شده یک کوهنورد را پیدا کردند که طنابی به دور کمرش حلقه شده بود در حالی که تنها یک متر با زمین فاصله داشت.
وقتی گیلاس با بند باریکش به درخت متصل هست🍒 همه عوامل در جهت رشدش در تلاشند باد باعث طراوتش میشه آب باعث رشدش میشه و آفتاب پختگی و کمال میبخشه اما … به محض پاره شدن اون بند و جدا شدن از درخت، آب باعث گندیدگی باد باعث پلاسیدگی و آفتاب باعث پوسیدگی و ازبین رفتن طراوتش میشه بنده بودن یعنی همین، یعنی بندِ به خدا بودن، که اگر این بند پاره شد، دیگر همه عوامل تو نابودی ما موثره. پول، قدرت، شهرت، زیبایی... تا بندِ به خداییم برای رشد ما مفید و خیلی هم خوبه اما به محض جدا شدن بندِ بندگی، همه اون عوامل باعث تباهی و فساد ما میشه! خدایا همیشه هوامونو داره❤️🙏
مردی درحالی‌که به قصرها و خانه‌های زیبا می‌نگریست به دوستش گفت: «وقتی این همه اموال را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم.» دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماری‌ها را تقسیم می‌کردند ما کجا بودیم ! » انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ... "همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫توقف ممنوع 🎥حضرت آیة الله حاج سَیّد محمّد صادق حسینی طهرانی حفظه الله تعالی ⚪️ @jazbeh_eshgh