🕊🕊🕊🕊🕊
زرنگی در وقت نماز !!
✍️آن روز، به مسجد نرسیده بود. برای نماز به خانه آمد و رفت توی اتاقش. داشتم یواشکی نماز خواندنش را تماشا میکردم. حالت عجیبی داشت. انگار خدا، در مقابلش ایستاده بود. طوری حمد و سوره میخواند مثل این که خدا را میبیند؛ ذکرها را دقیق و شمرده ادا میکرد. بعدها در مورد نحوه نماز خواندنش ازش پرسیدم، گفت: «اشکال کار ما اینه که برای همه وقت میذاریم، جز برای خدا! نمازمون رو سریع میخونیم و فکر میکنیم زرنگی کردیم؛ اما یادمون میره اونی که به وقتها برکت میده، فقط خود خداست».
مسافر کربلا، ص ٣٢، شهید علی رضا کریمی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔅 وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُءُوسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ ﴿۱۲﴾
و اگر تو حال بدکاران را (در قیامت) ببینی که چگونه در حضور خدای خود سر به زیر و ذلیلند (و با آه و ناله حسرت) گویند: پروردگارا، اینک (عذاب تو را) به چشم دیدیم و (سخن رسولانت را) به گوش گرفتیم، پس ما را (به دنیا) باز گردان تا صالح و نیکوکار شویم که اکنون (وعده تو را) به چشم یقین مشاهده کردیم!
💭 سوره: سجدة
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🔅 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ ﴿۱﴾
بگو: من پناه میجویم به خدای فروزنده صبح روشن.
🔅 مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ ﴿۲﴾
از شرّ مخلوقات (شریر و مردم بد اندیش).
🔅 وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ﴿۳﴾
و از شرّ شب تار هنگامی که (از پی آزار) در آید (و حشرات موذی و جنایتکاران و فتنه انگیران را به کمک ظلمتش به ظلم و جور و ستم بر انگیزد).
🔅 وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ ﴿۴﴾
و از شرّ زنان افسونگر که (به جادو) در گرهها بدمند.
🔅 وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ﴿۵﴾
و از شرّ حسود بد خواه چون شراره آتش رشک و حسد بر افروزد.
💭 سوره: فلق
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
❣آنچه خداوند
می دهد،پایانی ندارد
و آنچه آدمی
می دهد،دوامی ندارد
زندگیتون پر از داده های خداوند...🍃🍃
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
همه چیو از خدا بخواه😌
وبهش ایمان داشته باش⭐️
مطمعن باش که بهترینا برات اتفاق میفته🌙
من خیلی وقته به خدا تکیه کردم☺️
و پشتم بهش گرمه 🤍
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
13.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
خدا
نزدیکه
🌺«وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ»
وخداست که کار ساز هر چیز است.
تا خدا هست غصه چرا .... 🌺
🍀در کشاکش تمام سختی ها
و کم آوردن هایی که زندگی برایمان رقم میزند
هیچ گاه اسیر عظمت درد و غم مباش،
زیرا که خدای تو از تمام آنچه که دلت را آزرده است ،
بزرگتر است ...🍀
❤️دل را به خــــدا بسپار.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸 به قلم #یاس باتعحب ودرحالی که دوتا دوتا شیرینی میبردم سمت دهنم پرسیدم -شیرینی چیه اب
به قلم #یاس
از فردای اون روز انگار روزگار جدیدی آغاز شده بود
ابراهیم از شغل جدیدش خیلی راضی بود صب میرفت ظهر میومد ظهر میرفت تا وقت شام
ثریا خانمم ازین وضعیت کاملا راضی بود
و هرجا که میخواست بره زنگ میزد تا ابراهیم دنبالش بیاد درواقع یه جورایی راننده ی شخصیش شده بود
درآمد ابراهیم روز به روز بهتر میشد
گاهی ماشین خراب میشد ولی خرج چندانی نداشت
کمی اسباب خونه خریدیم اخلاق ابراهیمم بهتر شده بود
گاهی باهم بیرون میرفتیم وخرید میکردیم
نزدیک عید بود ثریا خانم همه ی دختراش برا شام دعوت کرده بود
من آشنایی چندانی با اونا نداشتم فقط معصوم بودکه منو زنداداش خودش میدونست و همیشه به دیدنم میومد
معمولا رسم اینطور جا افتاده بود که وقتی مهمون داشتن من کارای خونه وپخت وپز انجام میدادم ومیرفتم خونه ی خودم
این هم میل خودم بود وهم دستور ابراهیم
اونجور که من فهمیده بودم ابراهیم از شوهرخواهراش چندان دل خوشی نداشت
البته توی این چند ماهی که من به این خونواده ی عحیب وغریب اضافه شده بودم دوبار به خونه معصوم وحسین آقا رفتیم
حسین آقا مرد بسیار باادب ومرتبی بود
گاهی متوجه میشدم که زیر زیرکی نگاهم میکنه
ولی نگاهاش اذیتم نمیکرد یه جورایی که انگار با دلسوزی نگام میکنه
اون شبم مثل همیشه خونه ی ثریا خانم که حتی یه بارم ازم تشکر نمیکرد وبا خوشرویی صحبت نمیکرد تمیز کردم یا بهتره بگم مثل دسته ی گل کردم
غذای بسیار لذیذی پختم
ظرفای شام آماده کردم وبعد بدون خداحافظی بالا رفتم
صدای زنگ حیاط و ورود دونه به دونه ی دخترای ثریا خانم سرصدایی انداخته بود
ثریا خانمی که تمام حرفاش در طول روز با من به چهار پنج جمله ختم میشد مثل بلبل حرف میزد و میخندید
صدای معصوم شنیدم که میگفت
-میترا جان بیایین سفررو بندازین میرم پیش زنداداشم بیارمش با ما شام بخوره
من عادت به گوش واستادن نداشتم ولی صدای هم همه وحرف زدنای مهمونا اینقدر زیاد بود که ناخودآگاه میشنیدم چی میگن
پس میترا هم اینجا بود
صدای اعتراض ثریا خانم شنیدم که میگف ولش کن دختره ی دهاتیو مادر بیا شبمونو خراب نکن
وخنده ی بلند میترا وچند تا از دخترا بلند شد
من هم از لحاظ تحصیلات هم نحوه پوشش وهم آداب معاشرت از اونا بالاتر بودم ولی اونا به من متلک مینداختن
خنده ی تلخی کردم
ویاد آیناز افتادم همیشه میگف
ایل آی تو به این خوشگلی چرا به خودت نمیرسی
مثلا میری دانشگاه چرا از مامان نمیخای بری آرایشگاه ابروهاتو مرتب کنی
منم میخندیدم میگفتم
مگه من مثل تو عجله دارم شوهر کنم
اشکام سرازیر شدن
صدای باز شدن در اتاق اومد
نگاهمو چرخوندم معصوم اومد تو
-ایل آی کجایی دوبار صدات کردم دختر
عه عه چرا گریه میکنی
دستام بی اراده رفتن سمت صورتم ودست کشیدم رو گونه های خیسم
-نه نه نمیدونم اصلا چی شد
تو کاری داشتی
-میای پایین با ما شام بخوری
-نه معصوم من اینجا راحتترم
پاشدم برم سمت آشپزخونه که احساس کردم تمام محتویات معدم به یکباره بالا اومدن
دویدم سمت سرویس بهداشتی وعق زدم
نفسم تنگ شده بود و نفس نفس میزدم
معصوم هول کرده بود وفریاد زنان رفت پایین
چند لحظه ی بعد ثریا خانم ودختراش همگی اومدن بالا
بی حال نشستم دم در دسشویی واشکامو پاک کردم
ثریا خانم دهن کجی کردو گفت
معصوم منو ترسوندی اینکه چیزیش نیس
سعیده گف
نکنه حامله ای
با این حرف انگار سطل آب سردی ریختن رو سرم
چشام بازترکردم وگفتم
امروز چندمه
معصوم خندید وگفت
آرره خودشه حتما حامله ای
دوباره حالم بد شد و رفتم دسشویی
وقتی برگشتم ثریا خانم ودختراش رفته بودن
فقط معصوم مونده بود وشوهرش حسین آقا که دم در خونه واستاده بود
-ایل آی میخای بریم دکتر
-نه نه ممنون الان خوب میشم
-حسین آقا گفت
خواهش میکنم تعارف نکنین ماشین دم دره حداقل بریم همین درمانگاه سر خیابون شاید مسموم شدین
تو همین بحث ها بودیم که صدای ابراهیم اومد
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
ای بیقرار یار،دعای فرج بخوان
با چشم اشکبار،دعای فرج بخوان
عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو
پنهان و آشکار دعای فرج بخوان...
🔸اللهم عجل لولیک الفرج بحق عمه سادات 😭🔸
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞✨💞
وهر که برخدا توکل کند...
خدا برای او کافی است
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞✨💞
وهر که برخدا توکل کند...
خدا برای او کافی است
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊
یکی از چیز هایی که خدا
خیلی براش مهمه حفظ آبروی مؤمنین هست،
که اگر کسی بخواد آبروی
مؤمنی رو ببره با خودِ خدا طرفه....👋🏻
قالَ الصادِقُ (ع) :
إذا رَقَّ العِرضُ اُستُصعِبَ جَمْعُه!
وقتی آبرو ریخت و بیارزش شد دیگر
جمعآوری و جبران آن دشوار خواهد بود!
📙اعلامالدین ، ص ٣٠٣
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🕊🕊🕊🕊
ای خدایی ڪه به من نزدیڪی:
خبر از دلهره هایم داری ؟
خبر از لرزش آرام صدایم داری ؟
ای خدایی ڪه پر از احساسی؛
چینی روح مرا بند بزن...
تو ڪه در عرش بلند؛
تڪیه بر تخت حڪومت داری!!!
تو ڪه دنیا همه از پشت نگاهت
پیداست؛
تو ڪه ذوق و هنرت را به سرم
می باری
و مرا با همه ی رنجش جان
می خواهی
چینی روح مرا بند بزن...☘
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
«اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ»
"مطمئنا هرچی خدا بخواهد، همان میشود!"
امیدوارم خدا برات خوب بخواد،
قشنگ بخواد، بهترینارو بخواد،
اونی که تو دلته رو بخواد،
چیزی که ذوقشو داری بخواد.
آره! امیدوارم فقط اون بخواد
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊
خداوندا
ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارد از من بگیر …
جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم…
و کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی…
و چون تو هستی پس ترسی نیست…
دستهایم را که بگیری
چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت می آیم…
و اعتماد و ایمان دارم که مرا به بهترین جایی میبری که میدانی ...
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
نزدیکتر از رگم ♥️
مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»
«آنچه خدا بخواد صورت میپذیرد
و هیچ نیرویی جز قدرت خدا نیست»
خودش داره میگه من اگه برات بخوام
میشه و هیچکسی هم نمیتونه جلومو بگیره!
داریم قشنگ تر از این؟
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊
ای صـــاحـــب عــــــــــالم
#خـــــــــــــ❤️ــــــدا
دلم رادستــــی بکش😍
#خــــدا_هست😍
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊
عاشق"خدا" شدن سخت نيسٺ،
مقدمہۍآندشواراسٺ🦋🌱.
مقدمہۍعشقبھخدا،
دلبريدنازدنياوديگراناست🌸🌾.
مقدمہۍعشقبھ خدا،
گذشتنازخودوسپردناموربھ اوست🌧🌹.
دلبسپاریمبھش:)♥️
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
خـدایا بجز خودت
به دیگری واگذارمان نکن
تویی پروردگار ما
پس قرار دہ
بی نیازی در نفسمان
یقین در دلمان
روشنی در دیدہ مان
بصیرت در قلبمان
بنویس خدایاشکرت
تامعجزهوخوشبختیدرزندگیت آشکارشود. خدایاشکرت
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
💐راه که می افتم
پیش رویم پراز راه هایی است که مرا به تو میرسانند،
کنارشان کم نیستند بی راهه هایی که خودنمایی میکنند
اماتو....
فانوس هایی در دلم روشن کن
تا راه نشانم دهند که گم نشوم
وبرسم به تو
من...
شوق قدم های رسیدن به تو را دارم....
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
نَــــــــــღــــــجــــــــواꕥ࿐♥️
به قلم #یاس از فردای اون روز انگار روزگار جدیدی آغاز شده بود ابراهیم از شغل جدیدش خیلی راضی بود ص
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃🌸
#داستان_زندگی_واقعی ❤️
به قلم #یاس
ابراهیم اومد تو وبا تعجب به منو معصوم و حسین آقا نگاه کرد
_چی شده اتفاقی افتاده
ایل آی؟؟
_چیزی نیس زنداداش حالش بد شده میخواستیم ببرمیش درمانگاه خوب شد اومدی ابراهیم
_چرا چی شده الی
اومد سمتم منم پاشدم واون اومد زیر بغلم گرفت
نزدیک بخاری همون جای همیشگیم نشوندم
-آخه چی شده
_چیزی نیس ابراهیم معصوم خانم شلوغش کرده فک کنم مسموم شدم کمی عرق نعنا بخورم خوب میشم
_مسموم چی زنداداش تو که چیزی نخوردی
لبخندی زد وگفت
_فک کنم خبرائیه داداش
ودوباره خندید
_ابراهیمم بدتر از من گیج حرفای معصوم بود که دوباره حالم بد شد وبه زور خودمو به دسشویی رسوندم عق میزدم ولی اینبار استفراق نکردم
واقعا حالم بد بود عضلات شکمم منقبض شده بود
_وای الی تو چت شده بیا لباس بپوش بریم دکتر
معصوم سریع مانتو وروسری آورد وکمکم کرد
معصومم با ما اومد
با اینکه بهش گفتم نمیخاد ولی گفت که میاد
بهم سرم وصل کردن
دکتر گفت فشارم افتاده از تاریخ آخرین دورمم پرسید وبرام آزمایش نوشت
احساس کردم ابراهیمم مثل من حدس میزد که احتمال زیاد جواب مثبت باشه
برایی همینم نرفت جواب آزمایش بگیره مهمونی بهانه کرد ومعصوم با اصرار برگردوند خونه
سرمم که تموم شد برگشتیم خونه وقرار شد جواب آزمایش فردا بریم بگیریم
وقتی رسیدیم خونه مسقیم رفتم خونه
ولی ابراهیم به اصرار مادرش رفت براشام
خیلی برا خودم متاسف شدم چون تا آخر مهمونی اونجا موند وفقط این معصوم بود که برام سوپ آورد واصرار کرد شاممو بخورم وبخوابم۴۲
وقتی تنها شدم دست کشیدم روی شکمم
حس ترس داشتم خدا خدا میکردم که جواب منفی باشه
نمیدونم کی خوابم برده بود
با شنیدن صدای جروجر در خونه چشامو باز کردم ابراهیم اومد وکنارم دراز کشید
برگشت سمتم
_الی
_هوم
_بیداری
_بعله
_الی باید بندازیش
_چی
_بچرو
_کدوم بچه
_الی من میدونم جواب مثبته ولی باید بندازیش
_ولی
_الی ولی نداره باید بندازی حرف اول وآخرم همینه من حوصله ی بچه ندارم
_من ...آخه من....گناه داره ابراهیم
_گناهش پای من
وبرگشت وپشت به من خوابید
حرفی نمونده بود که بزنم چشمامو بستم وبه ترسم فکر کردم
خودمم زیاد مشتاق بچه نبودم از همون اول خودمو متعلق به این خانواده نمیدونستم
دست خودم نبود انگار منتظر بودم هر لحظه کابوس این زندگی تموم بشه ومن برگردم پیش خانوادم
خانواده ای که قبلا قدرشونو نمیدونستم ولی حالا حتی دلم برای بابامم تنگ شده بود وتازه میفهمیدم چه تکیه گاهی داشتم وقدرش را ندانستم
فردای اون روز ظهر با دیدن قیافه ی عصبی وکبود ابراهیم فهمیدم که جواب مثبت بوده
استرسی به جونم افتاده بود که داشت مرا میکشت
نمیدونستم راه درست چیه
دلم میگف گناه داره وآدمی که بچشو بکشه از یه حیوانم پستتره
ولی عقلم میگف بچه تو این موقعیت یعنی بدبخت کردن یک انسان دیگر
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
♡••
گنجشڪازباࢪانپرسید
ڪاࢪتُـوچیست..!؟
باࢪانبالطافتجوابداد:
تلنگࢪزدنبھانسانهایۍڪھ
آسمانِخُـداࢪاازیادبࢪدهاند...
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
خـدا بهترین یار و بهترین یاور است ..
نِعْمَ الْمَوْلَیٰ وَ نِعْمَ النَّصِیرُ
انفال | ۴٠🌸
#آیه_گرافی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
فقیرانیهستيمکھ
خداماراباحبحسین
غنیکرد..!🙂☝️
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊
☝️نتیجه حُسن ظَن به خدا ...
من خدایی دارم ،
که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان ، خوب ، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاهگاهی سخنی می گوید ،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد ، او مرا می خواند ،
او مرا می خواهد …
🎙#استادرفیعی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊
امید_به_خدا یعنی:
دلیل محکم و قابل #اعتماد برای ادامه ی راه
راهی که میدونی آخرش #بخیر تموم میشه،
چون #امید داری به #رحمتش
به #بخشش
به #لطفش و مطمئنی هر چی پیش بیاد
#خدا ناظر بر احوال توست
چی بهتر از این؟
هیچ وقت نا امید نشو
چون هر چه پیش بیاد #حکمت_خداست
و یا #امتحان_الهی است.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🕊🕊🕊🕊
#خدا💕
خدایاشکرتکههستی...
#مجموعه_خدای_عشق ♥️
.
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
قالَ رَسُولُ اللّٰه (ص) :
أَكلُ الحرامِ یَطرُدُ الایمانَ .
پیامبر اکرم (ص) :
لقمه حرام ، ایمان را از انسان سلب می كند .
مواعظ عددیّه ، صفحه ١٥٣ .
🎙#استاد_دارستانی
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b