5cd6af2b4d6149ee9941f485_-7891359929832064774.mp3
زمان:
حجم:
1.58M
آقا بهجت : میخواهید صورت امام زمانتون رو ببینید؟
#صوت
📚آینههای سفالی:
#آینه_های_سفالی
#شعر
#جوان_شعر
#محمد_علی_مجاهدی
💭 هوای چشم توابری ، فضای چشم تو سبز
خوش است آب و هوای شمالی چشمت
نهان نمی کنم از تو هنوز هم پیداست
کنار پنجره ها جای خالی چشمت
🎶 قسم به لطف نگاهت که شعر و موسیقی
نمی رسند به نازک خیالی چشمت
✨ چشمی که به حسن تو ، نظر داشته باشد
حیف است ز خورشید خبر داشته باشد
🌸 بگذار به یکتایی خود ، شهره بماند
حیف است ز یوسف که پسر داشته باشد
ص59
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
#عکس_هنری
#کتاب_تولد_در_لس_آنجلس
#نذری_کتاب
#احیا، زنده شدن و زنده کردن است.🌹
💕 گاهی #دلی با یاری شما #زنده میشود، گاهی شما با یاری رساندنتان زنده میشوید.
🚪خدا درهای رحمتش را باز کرده تو هم همراهی کن.
📚برای #شبهای_قدر با صدقات شما میشود کتاب داد و #فقر فکری و #فرهنگی را درمان کرد.
#پیامک_نذری
بانک رسالت: 5041721039933271
📚 مترسک مزرعه آتشین:
#مترسک_مزرعه_آتشین
#نوجوان
#نوجوان_رمان
📚 اگر دلت میخواهد نوجوانی متفاوتی داشته باشی، از همه دوستانت سر شوی و همه حسرت تورا بخورند ،
از توسری خوردن بیرون بیایی وبرای خودت آقایی کنی،
دست از سر این کتاب برندار...
📖خلاصه:
داستان بچههای یک محله است که بینشان اتفاقاتی میافتد و قهرمان داستان پسر 15 سالهای که درگیریها و خواستهها و قلدریها و شیطنتهای خاصی دارد. ترسها و مبارزهها و تو سری خوردنها و دعواها، قد علَم کردنها و سرآخر دور شدن از خانواده و بسیجی سمج و تخسی که در جبهه به زور خودش را جا میدهد و کل خلقش عوض میشود.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
📢توجه. توجه📢
سلام دوستان.طاعات قبول
این کانال یه کانال معرفی کتاب هست، هدفمون به اشتراک گذاشتن، کتاب های خوب و جذاب و مفیدی که میخونیم و البته کتاب هایی که برای فروش موجود داشته باشیم رو با هشتگ #سفارش مشخص می کنیم، پس لطفا در سفارش کتاب هاتون دقت کنید☺
#سفارش از طریق👇
@sefaresh_namaktab
#خاطرات_کتابخوانی
تور کردن یک کتابخوان
از بیرون می آمدم، دنبال کلید تو کیفم می گشتم .
به کلید که دستم خورد تا در بیارم نگاهم به پیاده رو افتاد، دختری با یک پلاستیک سیب زمینی داشت از جلوی خانه مان رد می شد .
شال رنگی روی سرش انداخته بود، اما شلوارش تنگ بود،
جورابی هم نپوشیده بود؛
تا حالا توی محل ندیده بودمش .
گفتم باید تورش کنم!!!
دو سه قدم مانده بود تا بهم برسه، که با لبخند سلام کردم. خوبی ؟
👇👇👇👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆👆
نگاهم کرد و جواب داد: سلام، بله.
گفتم: دوست داری کتاب بخونی؟
اینجا ما یک کتابخونه داریم.
در رو باز کردم و رفتم داخل، اون هم دنبالم اومد.
گفتم اسمت چیه ؟
گفت : فاطمه،
پرسید الان در کتابخونه رو باز کردی؟
گفتم: نه خاله اینجا خونه ماست، این گوشه هم قفسه کتاب گذاشتم که بچه ها بیان و کتاب ببرند،
خیلی خوشحال شد.
گفتم: اگر خوب بخونی جایزه هم می گیری!
گفت: واقعا خاله؟
پرسیدم : کلاس چندمی؟
گفت: چهارم.
دو تا کتاب سبک بهش دادم.
برای مامانت هم می تونی ببری!
گفت: خاله سواد نداره.
گفتم باشه پس اگر خوندی بیار و جایزه ات رو بگیر!
گفت: کِی هستی؟
گفتم معمولا بعد از نماز ظهر هستم.
نفس عمیقی کشیدم و گفتم: خدایا شکر، یعنی می شه یک نفر دیگر را هم کتاب خوان کنم!
بهترین لذت زندگی گاهی می تواند تور کردن یک کتابخوان باشد.
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙
الهـی بـه خوبـان عالم قسم
به هفتاد و دو اسم اعظم قسم
به عالم به آدم به خاتم قسم
ز پا اوفتادم تو دستم بگیر
اجرنا من النارِ یا مجیر
دلم گشته بیمار و خواهم دوا
که جز تو کند حاجتم را روا؟
به زنجیر نفس و به بنـد هوا
اسیرم اسیرم اسیرم اسیر
اجرنا من النّار یا مجیر
#توبه
#مناجات
#ماه_رمضان
#میثم_مطیعی
📚 حاء سین نون:
#حاء_سین_نون
#جوان
#اهل_بیت
#امام_حسن علیه السلام
#سید_علی_شجاعی
🌸«حسن» را تا به حال زیاد برایت معنا کرده اند: ...نیکو،پسندیده،کریم،مظلوم ...
اما یک جور همه چیز تمامش را کسی به تو نچشانده ...طعم «امام» بودن را زیر زبان یکایک کلمات این کتاب حس میکنی...قدر بدان !
✏بریده ای از کتاب :
حسن علیه السلام قنوتش را بلند میخواند.به ناگاه از جایی که نمیبینم و نمی دانم تیری از برابر چشمانم می گذرد و بر پهلوی حسن علیه السلام مینشیند و بر سجاده اش می اندازد.عدی ناخواسته نمازش را رها میکند و میشتابیم که او را دریابیم.حضرتش از زیر عبا و ردا زره پوشیده ....بازی پیچیده تر از تصور من است.حسن علیه السلام در نماز هم آسوده نیست گویا و این یعنی دشمن تا صف جماعت هم آمده.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir