eitaa logo
نمکتاب
15هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
746 ویدیو
187 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
طرح تخفیف کتب تعطیلات اجباری و تحویل درب منزل😉 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
زنان عنکبوتی برای زهرا جان❤️ فقط خونتون خییلی دور بود😅 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗  🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
بهترین برداشت از کتاب: مرگ تمدنِ یک جامعه، مرگ ایران اسلامی🇮🇷 با تمام افکار و اندیشه­ هایش بهترین برداشت از 📖کتاب سمفونی مردگان است. جمله­ ی کلیدی رمان📖 این است: ❗️به نفع شماست که زیر نظر ما باشید. ❗️نبض شما در دست ماست ❗️بالاخره باد این پنکه‌ها‌ی‌لردیک روز همه ما را خواهد برد؛ ❌و این­ ها جملات تأکیدی است که به ظاهر در هذیان ­های فصل آخر کتاب سمفونی مردگان گفته می ­شود؛ ♨️اما در حقیقت فصل آخر ترسیم پیچیده ­ای از جهان در هم تنیده امروزی است که حق و باطل، کفر و واقعیت، چنان با هم قاطی شده­ اند که نه می ­توانی حق را تشخیص بدهی و نه می ­توانی از باطل گریزان باشی. چون 👈به نفع توست زیر نظر باطل باشی و … عباس معروفی✍ در رمان📖 سمفونی مردگان دقیقا می­ دانسته که می­ خواهد چه بگوید🗣  و تیرش را با مهارت به سمتِ نشانه فرستاده است. خلاصه کتاب: او یک خانواده 👨‍👩‍👧‍👦به ظاهر مذهبی مسلمان ترک را تصویرسازی می­ کند. پدر 👨🏼خانواده اندیشه­ های متحجرانه اسلامی دارد و قطعا این تحجر و تعصب راهی جز به گور ندارد.  البته او تمام اسلام را این گونه می­ بیند و لرد تاجر انگلیسی که کارخانه پنکه­ سازی دارد؛ سمفونی مردگان📖 مرگ اسلام را در پوشش این خانواده👨‍👩‍👧‍👦 می­ نوازد: خانواده­ ای👨‍👩‍👧‍👦 که از کودک و بزرگش نابود می­ شوند و در حقیقت نسل مرده می شوند و تنها نوه ­ای از آن­ها می­ ماند که ارمنی است.  خانه و شهری که در زیر برف ❄️🌨مدفون می­ شود؛ ادامه👇👇👇👇👇👇👇👇
👇👇👇👇 انگلیس است که در هر شرایط و در هر اوضاعی چرخش 🚲می­ چرخد ؛ و کارگران ایرانی🇮🇷 مسلمان تنها در زیر پرچم اوست که امنیت دارند و چرخ 🚲زندگی­شان می­ چرخد. او در قحطی نان 🥪را به مسلمان­ ها می­ رساند. و اوست که وقتی می­ میرد کارگران مسلمانش یادداشت📃 می ­گذراند که آقای لرد مرد، به او احترام بگذارید. چرخ کارخانه­ ی انگلیسی می ­چرخد و به قول نویسنده بالاخره باد پنکه­ های لرد یک روز همه ­ی ما را خواهد برد. عباس معروفی نویسنده­ ای که با قلمی توانمند، با ذهنی هدف مند و با ایده­ ای بیمارگونه 📫🤕😷دست به نوشتن این رمان زده است. او زمان حمله روس­ ها به آذربایجان و اوضاع سیاسی آن را به تصویر می­ کشد و پر رنگ­ تر از آن خانواده ­ای با سه پسر👦🏻👱🏻‍♂️👦🏻 و یک دختر👱‍♀️ را به صحنه­ ی داستان می­ آورد. پدر مسلمانی خشک مغز و متعصب، مغازه ­ی تخمه ­فروشی دارد و مادرزنی تو سری خور و سر در آخور زندگی. آیدین 👦🏻پسری که دل به افکار و عقاید توده ای ­ها می ­دهد و می­ خواهد که مقابل 👨‍🦰پدر بایستد و پدر 👨‍🦰او را آن ­قدر خُرد می ­کند که 😡فراری می­ شود و عاطل و باطل و دیوانه. زندگی این خانوده بدبختی محض است،😕 پسر اول 👦🏻در خود تنیده و فلج،دومی 👱🏻‍♂️گریزان، سومی عقده­ ای و دخترشان👱‍♀️ که دنبال راه فرار است و سر آخر خودش را آتش می ­زند. پدر به بدبختی می­ میرد، مادر 👵هم پسر سوم برادر فلجش را می ­کشد، آیدین👦🏻 را آن­قدر آزار می ­دهد که گمش می­ کند و خودش هم به خفت می ­رود. ❗️معرفی نماز و چادر و عبا و تربت و قبله و … را در ردای این خانواده و پدر آن به تصویر می­ کشد پدری که بی رحم است، کم فهم و کم شعور است، پدری که یک ظالم👺 است و …. و انصاف و تدبیر و امنیت و … را در سایه لرد انگلیسی. ✅حرف آخر: به هر حال گاهی قلمی✍️، قد علم می­ کند و فرهنگ و آدابی را به سر بلندی می­ رساند و گاهی قلمی ✍️می ­نویسد که ویران کند و … آقای عباس معروفی ✍️خود می ­داند که چه نوشته 📝است و کاش خوانندگان 👥هم می ­دانستند. ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📚 .....باور کنید بعد از سال ها گشتن و همه را دیدن 👀 و دل سپردن 😍 و دل کندن و امیدوار شدن و ناامیدی ها... 😔 تنها جایی که او را یافتم؛ نجف بود... نجف اشرف 🕌 در خیابان مقابل حرم 🕌 که راه می روی، گنبد طلایی ✨ تمام عرض چشمانت را پر می کند و دلت شروع به ارتفاع گرفتن از زمین می کند... 🤗 و فقط یک جمله می توانی زمزمه کنی: "السلام علیک یا بابا ، السلام علیک یا علی". معنی علی را تازه دلت درک می کند. 🧐 علی، بلندت می کند از زمینِ چسبناک تا خدا. 😇 دل به دنیا بستن، خسته ات کرده بود.😥 دلت آسمان می خواست و همه ی خدا را... علی تو را می کَند از زمین و وصل می کند به خدا... 😌 علی حکم پدریش از جانب خدا آمده... راحت بگو: سلام بابا 😍 و در آغوشش خودت را رها کن... این کتاب ...📖 حکایت " پدرانه هاست".... ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗  🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃 🍃 🦋 سلام و هزار درود بر مهربانترین پدر دنیا و بر غریب پدرمان حضرت صاحب‌الزمان حجة‌بن‌الحسن. آقاجان دسته گلی💐 خریده‌ام برای تبریک این عید، اما نه می‌دانم کجایید و نه می‌شناسمتان.😔 دسته گلم را پر پر 🍃 می‌کنم در جاده‌ی🛤 ظهور به امید آمدنتان. منتظر☺️ مجاهد💪 انقلابی👌 صبور می‌مانم به پایتان.🌸 روزتان مبارک🌹 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 📎لینک دانلود کم حجم کلیپ: https://b2n.ir/071313 ایوان نجف عجب حال و هوایی دارد... https://www.imamali.net/vtour/ ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
سلام✋🏻 من یک معلمم👩‍🏫 اندیشه‌ی دانش‌آموزانم👧🏻 برام خیلی مهمه; 💫 اینکه چطور می‌اندیشند...🤔 چون آینده‌ی🌅 اون‌ها به نحوه‌ی عملکرد من مربوط می‌شه😇 تصمیم گرفتم از این بحران💥 بهترین استفاده رو بکنم;☺️ تا فرصتی ایجاد کنم که دانش آموزام رو کتابخون کنم📖 به یکی از بچه‌های کلاسم پیام دادم💭 و گفتم به دوستانش اعلام کنه; تا هرکسی که دوست داره بیاد و عضو کانالی که زدم، بشه. استقبال بچه‌ها بی‌نظیر بود; از ۱۱۲ دانش آموز ۹۷ نفر عضو کانال شدن.😍 محتوای کانالم این‌طور بود; علاوه بر نکات آموزشی و درسی📖 که می‌ذاشتم; برای زمان‌های استراحت و تفریح‌شون کتاب📚 معرفی می‌کردم.😌 الان با شرایط پیش‌رو بهشون گفتم، هر کسی که کتاب رو بخواد; من با بسته بندی استرلیزه😷 به درب منزل‌شون می‌برم🚗 حالا بعد از چند روز، کلی سفارش کتاب داشتم; که با خوشحالی😊 و لذت فراوان🌱 براشون تا دم در خونه‌هاشون بردم😎 شما هم می‌تونید این کار پر برکت رو انجام بدید. شماره تلفن ما برای سفارش و ارسال کتاب... 📞۰۲۵۳۲۹۳۴۶۳۵_۰۲۵۳۲۹۳۵۹۳۵ 🆔 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🌸 @namaktab_ir https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67 ╚════ ✾" ✾" ✾
📚رازهای تسخیر قلب همسر: 📗 👨‍👩‍👧‍👦 . . 📝 آنچه در این کتاب می خوانید: ۱- رازهایی از عشق❣ و محبت💚 ۲- رازهایی در مورد ارتباط با خانواده همسر ۳-رازهای کنترل خشم😡 و انتقاد کردن ۴- رازهایی مهم از زندگی همسران خوشبخت💝 ۵- رازهایی از روابط جنسی همسران ۶- رازی ترسناک😱 به نام خیانت 7- احکام و مسائل شرعی خانواده ☘️ برگی از کتاب: معجزه قلم در عشق یکی از انواع محبت، محبت نوشتاری است، در برگه، نامه، پیامک و… آقای محترم🧔و خانم عزیز🧕وقتی می خواهید به همسرتان پیامک💌 بدهید، چند کلمه محبت آمیز هم اضافه کنید گاهی برای هم پیامک عاشقانه💕 بفرستید ✅نکات مهم: ✨برای ذخیره نام همسرتان در تلفن همراه از کلمات عاشقانه💓 استفاده کنید مانند همسر عزیزم، نفسم و… مثل برخی نام همسرتان را منزل نگذارید🙃 وقتی نام همسرت رو زیبا ذخیره کنی وقتی خدایی نکرده خواستی برای دعوا به او زنگ بزنی☎️ نگاهت می افته به اسم همسر عزیزم و فشار خونت پایین تر میاد چون هیچ آدمی به عزیزش توهین نمی کنه…😍 آقایی که از صبح تا شب بیرونی و میگی همسرت همیشه غر میزنه اگر در طول روز دو سه بار بهش پیامک بدی خیلی از حساسیت های او رو از بین بردی…😉 ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب سفارش از طریق:👇 🆔 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾"
😎 "رفقای قدیمی" یادشونه!😉 تا حالا توی "یاران صمیمی"🌸🍃 چهارتا رمانِ فوق العاده رو از اولِ اول📚 تا آخرین صفحه خوندیم!😋 به جمع مون بپیوندید برای خواندن چهار رمان جذاااااااب🤩👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2872705027Cbc15a2ac89 حتما سراغ این رمان ها برید!🏃‍♂️🏃‍♂️🏃‍♂️ 💚 🧡 ❤️ 💙 راستی! منتظر خبر هاے خوشے باشید!😃📖📚✨ 🍃🌸 @yaran_samimii🌸🍃
امام خامنه ای (مدظله العالی): من هر وقت به یاد کتاب و وضع کتاب در جامعه می افتم قلبا غمگین و متاسف می شوم....💔 ۷۶/۱۱/۱۴ دریافت بنر های باکیفیت کتابخوانی 👇 yun.ir/51f ╔ ✾" 🏴✾ 🏴"✾ ══╗  @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
🖼 📚 ﷽؛ 🥀همه رفته بودند و مانده بود حسین! 🌴 به دنبال حسین مهلا مهلا می خواند و صدای یابن الزهرایش اشک را...!😭 حسین اشاره کرد بر قلب 💔خواهر مضطر و فرمود: -صبر کن خواهرم! زینب ماند بی حسین و صبر کرد! 💎 صبر معنا و استقامتش را از زینب گرفت! نه این که مقابل ناحق سکوت کند! نه این که زمان حرف زدن و مطالبه ی حق کردن، لب ببندد! نه این که امر به معروف نکند و مقابل منکر چشم ببندد! 🔰 زینب برای رسیدن به هدفی که امامش داشت، از مال و جان و آبرو و خانواده اش گذشت! و مقابل یزید سکوت نکرد! قیمت با تخفیف ویژه: ۶۰۰۰ تومان سفارش از طریق:👇 📦 @ketab98_99 🌴┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄🌴 😇 برای آرامش مردمی که ساکن خانه شده‌اند تصمیم گرفتیم، کتاب📚 هدیه بدهیم با اصول بهداشتی👇 https://eitaa.com/namaktab_ir/1793 🦋 دلتان خواست لبخندی بر لبی بنشانید، فکری را آرامش دهید، در این امر سهیم شوید. 💳 شماره کارت نذورات: 5041721039933271 ╔ ✾" 🏴✾ 🏴"✾ ═╗  @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
4_5981260886218639113.mp3
5.06M
🔳 (س) 🌧 ببار ای‌بارون ببار؛ 😭 بر دلم گریه کن خون ببار؛ 🌙در شب تیره چون زلف یار؛ 🌧بحر لیلی چو مجنون ببار ؛ ای بارون 💧 🎤 𖣔اللهم عجل لولیک الفرج𖣔 https://eitaa.com/joinchat/2615869456C65e7ea9c67
هدایت شده از  تک رنگ
_ یه رمان باحال هست که اسمش از کدام سو...📗 + خوندیمش! _ هوای من...📕 + خوندیمش! _ جلد سوم شون.. سو من سه! + حتی اونم خوندیم...😊 _ رنج مقدس، یه رمان عاشقانه❣️ و شیرین... + به سرنوشت قبلی ها گرفتار شده،‌ قبلا!☺️ _ تنهایی خوندید؟؟ + نخیر!!!❌ بلکه همگی باهم توی کانال! _ کانال؟! + کانالِ نوجوونیِ 🍃🌸 یاران صمیمی 🌸🍃 _ چقدرشو خوندید؟ یک سوم یا نصفش؟؟ + کلش!!😌 _ من دیگه حرفی ندارم!🤐 + اما من دارم! منتظر پنجمین رمان خوانی جمعی مون هم باشید!😍 و در ایامِ انتظار پیشنهاد میکنیم برید و رمان های قبلی📚 رو بخونید! 💕 #ما_صمیمی_هستیم 💕 #یاران_صمیمی 💙 #کانال_نوجوونی 🌀 🌼 https://eitaa.com/joinchat/2872705027Cbc15a2ac89 🌼
📚فرمانده شهر: 📘 🌀 🔖 💎معرفی: یکی از سرودهای🗣 معروف: ممّد نبودی ببینی شهر آ زاد🕊 گشته…. جوان های سینه زن چنان این نوحه را با غم 😢می خوانند که انگار پدرشان از دنیا رفته ♦️درحالی که این نوحه و گریه برای جوان رشید و خوش قیافه و بی نظیر شهر بود که... بقیه اش را در کتاب📙 بخوانید… 🍀برگی از کتاب: باید رئیس ساواک آمده باشد. با این حرف محمد بی اختیار پشتم لرزید. به محمد نگاه 👀کردم. همانطور سیخ ایستاد بود. ناگهان چند مامور دوره مان کردند. هیکل هایشان بلند و پهن بود. یکی ازآنها که کت چرمی ای به تن داشت ـ زل زد به صورت محمد ! ـ به خاطر این بچه، هوار هوار راه انداخته بودید؟! قدمی به جلو برداشت کف دست گنده اش را بالا برد و با تمام قدرت به صورت محمد کوبید. 👋با این کار مرد، انتظار فریادی دردآلود را از محمد داشتم. اما محمد همچنان ایستاده بود و به مرد نگاه می کرد. مرد نگاهی به اطرافش انداخت و سیگاری روشن کرد. صورت گنده و گوشت آلودش از سرخی کبود 😡شده بود یکی از مامورها که به نی قلیان می ماند، تته پته کنان گفت: به ..به جثه اش نگاه نکنید …. خیلی سفته … مثل سگ!ص ۲۱تا ۲۲ ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب •═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═• مجموعه قصه فرماندهان قیمت: هر جلد فقط ۴۰۰۰ تومان بشتابید🏃🏃🏃 از طریق👇 📦 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📸 📚 ✍ زمانی که ما در آن زندگی می کنیم، دوران احطاط ارزش هاست.... ╭┅──────┅╮ 🇮🇷 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
💌 خدایا خوبی ها را به دست ما به مردم برسان مادربزرگ ها👵🏼 هم عالمی دارند برای خودشان. دستت🤝 را می گیرند و می گذارند وسط قصه هایشان📚. عینک👓 مادر بزرگ را برمی دارم!ها می کنم! با گوشه لباسم شفاف شفاف می شود. گونه ی آویزان و سرخش را می بوسم😘 و عینک 👓را قاب چشمانش می کنم. ـ مادر جون. ـ جان دلم. ـ این همه سال شما قصه ها📚 رو به ما رسوندی حالا من می خوام قصه📖 برسونم به شما. می خندد از همان خنده های دوست داشتنی که صدایش را فقط خودش می شنود. ـ راستش خیلی فکر کردم، دیدم شما چشماتون ضعیفه باید کتابی بخونین که خطش درشت باشه، پر رنگ هم باشه. تمام تشکرش را در نگاهش می ریزد 😍و نگاهم می کند. پیشانی ام را می بوسد. کتاب📖 را می گیرد. با جدیت مشغول می شود. جدیت مادر بزرگ یعنی؛ تمرکز، کمی اخم و لبخندی که صورتش را نقاشی می کند. به بقیه فامیل هم کتاب 📒می دهم. یکی عاشقانه📒❤️، یکی تخیلی📒😇، یکی کم حجم، آن یکی… برای هر کس کتاب باب میلش سرو می شود. همه می گیرند بجز دختر عمو نازنین که می گوید فرصت نمی کند، سه تا بچه دارد 👩‍👦‍👦👶ومشغول کار است.این بار نمی دانم چرا؛ ولی اصرار نمی کنم. همه از روزیشان خوشحال اند و راضی. جمع خداحافظی👋 می کند تا دورهمی یک ماه دیگر. یک هفته نگذشته که مجلس برپا می شود. این بار آن ها پیش قدم می شوند کتابها📚 را تحویل می دهند و می گویند تمام شد. مسلح📚 رفته ام! مثل همیشه! دوره ی بعد… پلاستیک کتابها 📚را روی زمین می گذارم درجا چند کتاب📒 سمتم می آید. ادامه:👇👇👇👇👇
👇👇👇👇👇👇 ـ این هارا خواندیم. بفرمایید. زن عمو می نشیند و مشغول 📖خواندن«قدیس» می شود بقیه، حرف از کار عید و دغدغه هایشان می زنند. برایم جالب است؛ دختر عمویم با سه بچه👶👦👧 مشغول خواندن 📖کتاب«سرود سرخ انار» مادرش می شود. به این می گویند تبلیغ غیر مستقیم. اشتیاق دیگران او را زرنگ کرد. قلبم از ته ته دلش لبخند 😁می زند دور همی تمام می شود. شب با فکر🤔 چه کتابی📖 را به چه کسی بدهم خوابم می برد. خاطره ای از ن.ص از قم ╔═ ⚘════⚘ ═╗ @namaktab_ir ╚═ ⚘════⚘ ═╝
هدایت شده از محله باکلاس
27.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
طنز دیش📡 و میش🐏 دیشایی📡 که روی سقف خونه‌ها جا خوش کرده، البته الان دیگه از پنجره دو تا میله جوش دادن یا توی تراس خونه‌ها سر بیرون کرده، برامون حرف داره.😐 حرفاشم گاهی باحاله🤩، گاهی بی‌حاله☹️، یه وقتایی که خیلی وقتا رو شامل میشه بدحاله!😕 ببینیم این دیشا، میشا، می‌ذارن ما یه لقمه نون از گلومون، به خوشی پایین بره!😒 هی دنیا! یالان دنیا😄 📎 لینک دانلود: https://as4.cdn.asset.aparat.com/aparat-video/93ac9676d869e33580ca295767498de519861574-480p__76761.mp4 @tatilat98
1⃣ یک 2⃣ دو 3⃣ سه... حرکت🎬 نمکتاب تقدیم می کند:👆👆👆👆 📕کتاب در فیلم🎥 فیلم در کتاب📒 📚ماهی که مهر را برد: 📗 ✍️نویسنده: 🌀 نشر: 🔖 👨‍👩‍👧‍👦 . 📌معرفی ❤️ آمدنش عواطفت، همسرت، فرزندانت، رشد🌱 و تعالی ات را می برد! 👨‍👩‍👧‍👦داشتن خانواده ای مستحکم آرزوی همه ی ماست. ( از جمله موانع آن ماهواره است) ❓آیا می دانید چه چیزهایی آن را متزلزل می کند؟ این کتاب بخشی از این عوامل را به خوبی توضیح می دهد. 📝 خلاصه: کتاب شامل ۵ فصل است بدین شرح: 1⃣ فصل اول: خاطراتی از کسانی که ماهواره 📡زندگی آن هارا خراب کرده است. 2⃣ فصل دوم: هزینه های💵 راه اندازی شبکه های ماهواره ای📡 فارسی زبان با عدد و سند + قوانین ماهواره در غرب بر خلاف ایران است + ظلم های استکبار در طول تاریخ نسبت به مسلمانان. 3⃣ فصل سوم: آسیب های شبکه های ماهواره ای📡. 4⃣ فصل چهارم: علل گرایش به ماهواره📡 5⃣ فصل پنجم: راهکارهایی برای دور شدن از ماهواره📡و ⚠️خطرات آن. ☘️ برگی از کتاب: ❗️هیچ کدام از شما برای به دست آوردن طلایی که در باتلاق افتاده به داخل باتلاق نمی روید. هرچند که می دانید طلا بسیار ارزش دارد. در شبکه های ماهواره ای📡، مطالب مفیدی هم وجود دارد اما استفاده ی از ماهواره📡 برای یافتن این مطالب به منزله در باتلاق رفتن است. (ص۹۶) ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه از طریق👇 📦 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 📚 🤪من آن شمرم که شمشیرم بلند است 🤥من آن صدامم که اسکادم بلند است 👊....که اسقاطت بلند است....😁 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗  🎬 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
📚 کتاب: ✍️نویسنده: 📖انتشارات: 🔖 🌀معرفی پایگاه سری : قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند…روایتی از جنگ کردستان 📝 خلاصه: این کتاب روایتگری دو داستان جبهه و جنگ اولی در کردستان است. قصه بزرگ مردانی که کوچک بودند. جعفر وناصر دو رفیق و همراه، در 👦🏻👦🏽یک عملیات به نوجوانی برخورد می کنند که راهنمای آنها در پیدا کردن پایگاه سری موشکی🚀 می شود. اما داستان دوم روایت نوجوانی👦 است که فرار می کند🏃🏃 و اتفاقی سوار بر قطاری🚞 می شود، که به سمت جبهه در حرکت است. ☘️ برگی از کتاب: مهدی به وسط محوطه رسید. با نگرانی، به چپ و راست چشم گرداند. هیچ صدایی جز وزش باد🌫 نمی امد. آهسته و خفیف گفت : کرامت! کرامت! هی. بچه ها کجایید؟ قطره ای💦 بر پیشانیش😓 چکید. فکر کرد که برف🌨 است با دست پاکش کرد. اما وقتی به دستش✋ نگاه کرد، از وحشت 😨😰یخ زد... ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه از طریق👇 📦 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗ 🇮🇷 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾"
📸 📚 ✍ تو که دستت به بانو فاطمه زهرا(س) خورده است...‌ •┄┅┄•♡❣اا❣♡•┄┅┄ 🗓 🌸 ۲۷ روز مانده تا نیمه شعبان 🦋 کلام امام زمان(عج): «ای شیعه ما! تقوي پيشه سازيد و به ما اعتماد کنيد و چاره‌ي اين و را که به شما رو آورده از ما بخواهيد.» توقيع به شيخ مفيد اللهم عجل لولیک الفرج 💗 ╭┅──────┅╮ ❤️ @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 📚 میدانِ کار شده قلب ❤️ایران🇮🇷... ظاهرا یک کار زنانه👠 و آرام🤐 ست... بشتابید🏃🏃🏃 قیمت با تخفیف ویژه از طریق👇 📦 @ketab98_99 ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗  🎬 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
♨️ 📕 ✍:علی محمد افغانی عاقبت غفلت ها با قلمی ضعیف گاهی بعضی از قلم­ ها، واقعیت­ ها را چنان دردناک😫 به تصویر می ­کشند که هیچ راهی برایت باقی نمی ­ماند😐 تا پیش پای نقش اول کتاب را بگذاری و بروی🏃🏃. هر چند که من فکر می­ کنم ✍علی محمد افغانی با قلم توانمندش و توصیف­ ها و صحنه­ هایی که خلق کرده است، چنان هنرمندانه داستان 📖را جلو برده که خواننده، علی رغم تمام تلخی های داستان📖 با اختیار دنبال داستان 📖را می ­گیرد و جلو می­ رود. ⚠️پیام اصلی: شاید بتوان گفت پیام اصلی داستان دل نبستن به دنیایی است که چون یک دل­ فریب در کنارت قرار می­ گیرد. و اگر تو شیفته و کور شوی تو را تا نابودی جسم و روح و روان و زندگیت می ­کشاند. و وقتی که خالی و بدبخت شدی با خیال راحت رهایت می­ کند. و در حالی که تو بر خاک نشسته ­ای، حتی نگاهت👀 هم نمی­ کند. و این کلام امیرالمومنین است که: دنیا چون پیرزن👵🏼 آرایش👄💄 کرده ­ای است که تو را می ­فریبد👱🏻‍♀، و هر چه می ­دوی🏃🏃🏃 به کام دلت❤️ نمی­ رسد و سر آخر در آرزوی😇 آنی که به دام می ­افتی و آن، قبر است. خلاصه داستان: داستان حکایت مردی است نانوا👨‍🍳 به نام «سید میر». سید میر که که زنی👩🏻 به نام «آهو» دارد و ۴ فرزند👱👦🏼👦🏻👧🏻، نزدیک ۵۰ سال است از خدا عمر گرفته و اهل مسجد🕌 و خیّر است. روزی زنی جوان👱🏻‍♀ و دل ­فریب به نام «هما» به دکانش می ­آید و داستان از همین ­جا تلخ می ­شود. سید میر عاشق 💓این زن 👱🏻‍♀مطلقه می­ شود و او را عقد می­ کند. وچنان شیفته اش می شود که ادامه ... 👇👇👇👇👇👇👇👇