eitaa logo
نمکتاب 🇮🇷
17.8هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
952 ویدیو
340 فایل
💢نمکتاب: نهضت ملی کتابخوانی💢 『ارتــــباط بــــا نمکتاب🎖』 💌- @p_namaktab 『سفارش کتاب نمکتاب』 🛒 @ketab98_99 『قیمت + موجودی کتب』 『📫- @sefaresh_namaktab 『مشاوره کتاب نمکتاب』 📞 @alonamaktab 『سایت جامع نمکتاب』 🌐- https://namaktab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
نمکتاب 🇮🇷
🧐یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان رمان اینترنتی 💢 #رمان_اینترنتی 1⃣ #قسمت_اول 🤓✍ من رمان خوانم. لذ
🧐یادداشت‌های یک رمان اینترنتی خوان رمان اینترنتی 💢 2⃣ 😨✍ با «» همراه ترسا می‌شدم و قربان صدقه‌ی قد و بالای آرتان می رفتم. 👥✍با دو برادر «» هم قدم می‌شدم و لب جدول همراه دانیار راه می‌رفتم و برای معده درد برادرش دلگیر بودم. 😕✍با «دروغ شیرین» دنبال کسی می‌گشتم که دروغی بگوید و پشتش شیرینی یک‌عمر را برایم به ارمغان بیاورد. 😐✍با «پانتی بنتی» کینه هایم را با صاحب کینه در میان می‌گذاشتم و آخرش هم با خودش آرام می‌گرفتم. 😍✍ با «طواف عشق» در تمام زیارت‌های اجباریم امید داشتم که کسی باشد و من را بعد از زیارت هم بخواهد. 👩✍ با «بانوی قصه ها» حاضر بودم مثل زنی باشم که خودش را برای کودک‌های بی مادر به آب‌ و آتش بزند، اما سر آخر نصیبش مرد جنتلمنی بشود که آرزوی هر دختری است. 😓✍ با «» عقده ی تنهایی و خفت آرشام را به جان می‌خریدم و نهایت آرشام می‌شد مرد شب و روزم. ✈️✍ با «توهّم عاشقی» از عرفان دل می کندم و همراه آیدین به فرانسه می‌رفتم. 😶✍با «» حاضر بودم یک دختر احمق جلوه کنم اما مرد وزین داستان، آخرش نصیب من بشود. 🤬✍ روزی صدها صفحه می‌خواندم. گاهی از قلم نویسنده‌ها به تنگ می‌آمدم و چند تا ناسزا نثارشان می‌کردم، اما باز هم نمی‌شد که نخواند... 🔶اگه می‌خواین زودتر ادامه‌اش رو بخونید، به آیدی زیر مراجعه کنید😉👇🏻 @bakelas_ha ◀️ ادامه دارد... ╭┅──────┅╮ 📖 @namaktab_ir ╰┅──────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔎✨🔎✨🔎✨ ✨🔎✨🔎✨ 🔎✨🔎✨ ✨🔎✨ 🔎✨ ◇ نقد رمان این مرد امشب می‌میرد◇ ✍🏻نویسنده: زینب ایلخانی 📖 📋 📝 ✍🏻 °•@namaktab_ir•° ✨ 🔎✨ ✨🔎✨ 🔎✨🔎✨ ✨🔎✨🔎✨ 🔎✨🔎✨🔎✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojaeمادری از عرش 7 ادیت.mp3
زمان: حجم: 2.2M
🥀هرچیزی که نمی‌ذاره شبیه شما بشم... ╔ ✾" ✾ "✾ ════╗   🌸 @namaktab_ir ╚════ ✾" ✾" ✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمکتاب 🇮🇷
📚پویش کتب: 📓روزی که عمه خورشید مرد و 📓جعبه سیاه همراه با ارسال رایگان+۲۰٪تخفیف🤩 🎊 از بین خریداران
📖💡 💧. قطره‌ای‌ازڪتاب عمه‌ خورشید، قبل از آنکه به دنیای سکوت تبعید شود، قصه‌‌هایی عجیب برایمان می‌‌گفت.✨ از پرنده‌ ها، از آهوهای بیابانی و از گرگ‌‌ها🐺. در قصه‌‌های او، همه‌ چیز، حتی آب و رنگ و درخت و ستاره‌ ها ⭐️حرف می‌‌زدند و هیچ‌ چیز محالی وجود نداشت. ثریا هم گاهی پیش ما می‌ آمد ولی وقتی بر می‌‌گشت، ادای عمه را در می‌ آورد و او را مسخره می‌‌کرد😏. او، از همان بچگی یاد گرفته بود که چه‌ طور می‌‌شود دیگران را مسخره کرد و به آن‌‌ها خندید. مادر، از رفتار ثریا خیلی راضی ‌بود ولی همیشه می‌ گفت: «می‌‌ترسم سهراب به عمه‌ اش برود😓.» و بعد با نفرت ادامه می‌‌داد: «مرده‌ شور نسلش را ببرد😡!» مادرم، همین قصه‌ ها را بهانه کرد و با این دستاویز که حرف‌ های عمه‌ خورشید بچه‌ ها را خرافاتی می‌ کند، ملاقات عمه را برای ما ممنوع⛔️ کرد. ولی من می‌‌رفتم. یواشکی پیش او می‌‌رفتم. پشت دامن باجی‌‌ صغرا، تنها کسی‌ که حق داشت پیش عمه‌ خورشید برود، قایم می‌‌شدم و می‌‌رفتم👣. ◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب 📓 📖 | @namaktab_ir |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا