📚آشیانه در مه:
#آشیانه_در_مه
#امیر_حسین_فردی
#سوره_مهر
#نوجوان
#نوجوان_رمان
#طبیعت_و_حیوانات
😜خلاصه:
پسری به نام شکور، جوجه قرقی که در روستا پیدا کرده به خانه می آورد و او را بزرگ می کند. در این میان پسر ارباب که جمشید نام دارد و با تفنگش پرنده ها را شکار می کند، با شکور درگیر می شود. در این میان اتفاقات جذاب، جدی و غم انگیزی رخ می دهد.
🍉بریده کتاب:
در ده، فقط دو دکان وجود داشت. یکی از آن دو، دکان حاج بایرام بود، در این دو دکان همه چیز فروخته می شد. از کفش و کلاه و پارچه و قند و شکر گرفته، تا نفت و گوشت و نقل های رنگی. شکور وقتی وارد دکان شد و سلام داد و گفت:
حاجی گوشت دارید؟
حاج بایرام گفت: چه گوشتی جانم؟
شکور پا به پا شد و گفت: برای قرقی می خواهم.
حاجی پرسید: برای قرقی؟
جواب داد: آره حاجی! آخر یک قرقی گرفته ام می خواهم صبحانه به او گوشت خام بدهم … بعد از مدتی حاج بایرام با یک مشت گوشت که لای کاغذی پیچیده شده بود پیش او برگشت.
گفت: همین طور ببر بده حیوان بخورد. بگو یادش باشد مهمان حاج بایرام است.
◀️ ادامه معرفی در 👈🏻سایٺ نمڪٺاب
💠namaktab.ir
🔶namaktab.blog.ir
🔷 @namaktab_ir