eitaa logo
❤️کانال شهید یوسفی ان‌شاءالله نظری کنه به ما❤️
57 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
هدف این کانال، متوسل به شهید یوسف الهی نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
💫💫چند فضیلت نمازشب 💫💫 ⚜️1. نمازشب ، ساتری است بین نماز شب خوان و سایر مردم در قیامت.🌷 ⚜️2. نمازشب ، دلیل و حجت مؤمن است در پیشگاه پروردگارش.🌷 ⚜️3. نمازشب باعث سنگینی میزان اعمال انسان است در قیامت.🌷 ⚜️4. نمازشب ، سبب عبور از پل صراط است. ⚜️5. نمازشب کلید درب های است. ⚜️6. نمازشب ، باعث رهایی از آتش است. ⚜️7. نمازشب ، موجب عمر است. ⚜️8. نمازشب ، سبب گشایش و وسعت زندگی است. https://eitaa.com/joinchat/1782382904C4d9cd94bb9
📘 📖 📝 🔻 🔹هنگامی که رهبانان و مسافران را در لباس ها و شب کلاه های بلند و پشمینه می دید👀 و هنگامی که می دید چگونه از سینه خود ⛓را عبور داده و به ستون های مسجد بسته اند. ⬅️از مادرش 🧕🏻خواست تا برای او نیز جامه ای مثل آنان تهیه کند ☝️🏻تا به برود و همراه عابدان به و بپردازد. 🔸 زکریا با خواسته او . 👈🏻زیرا که او هنوز 👦🏻 بود. 🔹 اما یحیی از پدرش پرسید؛ ☝️🏻آیا کوچکتر از من از این دنیا چشم فرو نبسته اند؟🤨 ✨زکریا و 😍فرزندش را دید، از همسرش خواست تا برای او لباسی تهیه کند.☑️ ⏳مدتی از رفتن یحیی به بیت المقدس می گذشت.☝️🏻 تا آنکه از شدت 🤲🏻 و به استخوان پاره ای تبدیل شد. ✨یحیی چنان و 😍 عبادت شده بود که از شدت عبادت و اندامش🤕 نحیف گشته بود، پوست صورتش به استخوان چسبیده و عضلاتش تحلیل رفته بود.😓 ⬅️در آن لحظه یحیی از وضع خود به خداوند زاری 😩نمود. 🌸 خداوند خطاب به او فرمود؛ ✋🏻 به عزتم سوگند اگر می دانستی که 🔥چه سوزشی دارد به جای ، لباسی از آهن به تن می کردی. ☝️🏻 بعد از این گفته پروردگار، یحیی آن قدر گریست😭 تا گونه هایش گردید. 🔹وقتی خبر این اتفاق به گوش زکریا رسید، سراسیمه 😟نزد پسرش حاضر شد و گفت؛ 🌿 ای فرزندم چرا با خود چنین می کنی😕، من از خدا خواستم تا تو را قرار دهد. 🍃یحیی گفت؛☝️🏻 آیا شما بارها به من نگفتید که میان 🏞 و 🔥گذرگاهی است که فقط گریه کنندگان😭 از ترس خدا، قادر به عبور از آن خواهند بود؟ 🔸یحیی با برخورداری از 📚، مسائل تورات را مورد بررسی و دقت🧐 قرار می داد و مشکلات آن را حل می نمود و☝️🏻 بر اصول و فروع آن مسلط شد.✅ 🔹او برای مردم شده بود که در اجرای ، شجاع💪🏻 و در مخالفت با باطل است و در راه خدا از سرزنش😏 نکوهش کنندگان و از قدرت خودسران ستمگر ترسی به خود راه نمی دهد.❌ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹هرگاه زکریا مشغول موعظه ای بود و یحیی را در میان جمعیت 👥می‌دید دیگر حرفی از 🔥 و نمی‌برد✋🏻 ☝️🏻 زیرا که را دارای می‌یافت. 🔸روزی با دقت در میان جمعیت نگریست 👀و هنگامی که را ندید در مورد جهنم شروع به صحبت کرد. 👈🏻 از 😡 و آتش چاهی🕳 در جهنم میگفت، در این لحظه یحیی که خود را مخفی کرده بود از میان جمعیت👥 برخواست و فریاد زد؛ 😫 وای بر هر از دوزخ،🔥 آنگاه حیران از میان جمع بیرون رفت. ↩️ هنگامی که زکریا به منزل🏡 آمد ، مادر🧕🏻 یحیی به دنبالش رفت. فرزندش را در کنار آبی نشسته دید که با خداوند مناجات🤲🏻 میکرد، یحیی همراه مادرش به خانه بازگشت. ✔️ ☀️صبح زود به 😴 رفته بود و چیزی نمانده بود که نمازش قضا شود. ☝️🏻 اما ؛ ✨ای یحیی آیا همنشینی بهتر از ما میخواهی، پس برخیز و .😇 🔹 یحیی برخاست و نمازش را خواند و از خداوند به خاطر لغزشش . ↩️آنگاه از مادرش خواست تا بار دیگر برای عبادت 🤲🏻به برود. 😈ابلیس بارها سعی کرد تا یحیی را و اکثر اوقات بر سر راهش می نشست و آزار و ستم فراوانی در حق یحیی انجام می داد، تمام و را که داشت به کار می‌بست اما یحیی را نمی‌توانست گمراه کند.❌ 🔸روزی ؛ 🍃آیا تا به حال بر من چیره شده‌ای؟🤔 😈 ؛ خیر.☝️🏻 اما در تو خصلتی است که میتوانم باعث تو شوم ✔️و آن صفت 🍞 است که نمی‌توانی کنی و نماز بپا داری.😏 🌿یحیی از همان لحظه با خداوند عهد کرد که دیگر با نخوابد❌. ♦️بیشترین آزاری که ابلیس بر پیامبران روا داشت ☝️🏻در حق بود. 🔹 برای مردم است؛ 👇🏻 ▪️ ، روزی که از مادرش می‌شود و برای اولین‌بار دنیای اطرافش را می‌بیند👀 ▪️و ، روزی که از دنیا🌍 میرود و برای بار اول را می بیند. ▪️ ، روزی که از قبر برانگیخته می‌شود و با احکام و قوانین 📜مواجه می‌گردد 🌸 و خداوند یحیی را در تمام این سه مرحله و بخشید😊 و ترس او را از بین برد.☑️ ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ @masirsaadatee ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
. 💎مردی تفاوت و را از فرشته‌ای پرسید.👇 به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم. سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده... هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌های‌شان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهان‌شان بگذارند. شکنجه‌ی وحشتناکی بود. پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند... مرد گفت: من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟ 🎈فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند... 📣=صَــــدَقِہ جاریِہ