eitaa logo
❤️کانال شهید یوسفی ان‌شاءالله نظری کنه به ما❤️
58 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
هدف این کانال، متوسل به شهید یوسف الهی نشر مطالب کانال بدون لینک مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
📘 📖 📝 🔻 🌷چون که داوود از جهان رحلت نمود     🍃در میان بستر غبرا غنود 🌷شد سلیمان جانشینش بر مقام     🍃 هم پیمبر بر خلایق هم امام 🌷تاجی از نور نبوت بر سرش     🍃جمله مخلوق خدا فرمانبرش 🌷جن و انس و ماهی، آب و باد     🍃هر که اندر هر کجا از هر نژاد 🔹 فرزند داوود پیامبر بود و مادرش🧕🏻( برسبا) نام داشت ☝️🏻و ملقب به ، 4391 سال بعد از هبوط آدم در فلسطین به دنیا آمد.🤱🏻 👥مردم از زمان کودکی 👦🏻او، از 😇و 📚 و او خبر داشتند. 🌸خدای تعالی نیز به او عطا فرمود از جمله....↘️ ✨ و 👑                   را یکجا به سلیمان داد✅ 🔸 و او را بر کشور حاصل‌خیز و پهناوری که تا امتداد داشت فرمانروا👑 گردانید. 🔹داوود قبل از وفاتش تصمیم گرفت فرزندش را به جانشینی خود در میان بنی‌اسرائیل قرار دهد. ☝️🏻اما به بهانه آنکه سلیمان از سن‌کمی برخوردار است، او را .❌ 🔸 قرار شد از افراد قوم را داخل خانه‌ای🏠 قرار دهند تا بر روی هرکدام از آنها که 🌱رویید، صاحبش به انتخاب شود. ↩️ فردای آن روز همه با کمال تعجب😲 دیدند که بر روی سبزه روییده است.🌱 *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻 🔹 سلطنت و نبوت، داوود چون پسر کوچک👦🏻 خود سلیمان را آماده ساخت تا پس از وی حکومت مردم👥 را در دست گیرد زیرا ↘️ ▪️ و ▪️ و ▪️                            را بخوبی دارد☑️ ☝️🏻از طرفی آبیشالوم که از مادر دیگری بود با ولایت‌عهدی سلیمان موافق نبود 😒و درصدد و 😠در بین مردم برآمد. 👱🏻‍♂️آبیشالوم سالیان متمادی نسبت به بنی اسرائیل و 😊داشت، 👈🏻بین آنان میکرد 👈🏻امورشان را و آنان را اطراف خویش👥 جمع میکرد 👈🏻و همواره در فکر آینده‌ای بود که برای خود تصور 🧐کرده بود. 🔹 در دستگاه داوود بالا گرفت،✔️ ⏪ به حدی که کنار درب منزل داوود می‌ایستاد تا درخواست حاجتمندان را برآورده سازد. 🔸 او شخصا در این کار دخالت میکرد،☝️🏻 تا بر تمامی بنی اسرائیل و داشته باشد و از 🤝 آنها برخوردار باشد. 🔹آنگاه که او موقعیت را مناسب دید و از حمایت🤝 بنی اسرائیل مطمئن😌 شد از پدر خود داوود اجازه خواست که به (جدون) برود تا به نذری که در این مکان نموده، وفا کند.✅ ⬅️ پس کارآگاهان🧐 خود را در میان اسباط بنی‌اسرائیل فرستاد و به آنان ابلاغ📜 کرد که هرگاه صدای را شنیدید بسوی من بشتابید و سلطنت را برای من اعلام نمایید، ☝️🏻که این کار برای شما و خواهد بود. ادامه دارد.... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا🇮🇷👇 ••••••••••♡♡♡♡•••••••••••🆔 https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ••••••••••♡♡♡♡••••••••••• ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🔹...سلیمان سخن مور را شنید و مقصود او را دریافت،✔️ ☝️🏻 لذا به سخن مور لبخندی😊 زد و ⬅️ خنده او به این جهت بود که... خدا سخن مور🐜 را به او عطا کرده است✅ ↩️و بعلاوه از سخن مورچگان که بر واقف بودند و میدانستند که پیغمبر خدا بیهوده مخلوق او را نمیکشد در تعجب بود.😳 🔸به دنبال آن سلیمان و مورچه را خواست و با او به پرداخت و مورچه🐜 از آن حضرت سؤالاتی کرد و سخنانی میان آن حضرت با مورچه رد و بدل شد 🔹و ازآن‌جمله ؛ ✨ ای مورچه مگر نمیدانی که من هستم و به کسی ظلم و ستم نمیکنم؟⁉️ ❌ 🐜 ؛ چرا!😊 🍃 ؛ ✨ پس چرا مورچگان را از ستم من بیم دادی و گفتی به خانه هایتان درآئید که سلیمان و لشکریانش👥👥 شما را پایمال نکنند...؟ ⁉️ 🐜 ؛ ترسیدم 😰آنها به حشمت و زینت تو نظر کرده و مفتون گردند و از ذکرخدا دور شوند!😔 🔘و در نقل 👤فخر رازی است که 🐜 ؛ به آنها گفتم به خانه هایشان🏠 بروند تا این همه نعمتی را که خدا به تو داده نبینند 😑و به کفران نعمتهای الهی مبتلا نشوند!✋🏻 ↩️به هر صورت این و و نظر داشتن او با موران در ادبیات فارسی 📚نیز منعکس شده و شاعران فارسی زبان درباره‌اش شعرها سروده‌اند و از جمله ✍🏻 گوید؛ 🌷خواهی که بر از ملک سلیمان بخوری       🍃آزار به اندرون موری مرسان ✍🏻و گوید؛ 🌻نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست 🌿سلیمان با چنان حشمت نظرها داشت با مورش ادامه دارد... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐
📘 📖 📝 🔻 🧕🏻مادر مریم طبق ☝️🏻 که کرده بود او را به فرستاد، و چون فهمید🤔 مریم در خدمت به بیت المقدس پذیرفته✔️ شده است، ☝️🏻بار دیگر غمهایش زدوده شد 😊 🔹و دانست که خدا او را مشمول و خاص خود قرار داده است 😍و او را بر این نعمت برگزیده است. 👈🏻لذا را در پارچه ای پیچید و به سوی بیت المقدس روان شد و او را به حرم 🕌سپرد و 🧕🏻گفت؛☝️🏻 این دختر نزد شما باشد، زیرا من نذر کردم که باشد. ⬅️آنگاه که مریم تحویل روحانیون بیت المقدس شد، و اطراف او جمع 👥شدند و در پرستاری و تکفل او به نزاع پرداختند و هر یک می خواستند☝️🏻 را زیر نظر داشته باشند و او را به عهده بگیرند، 👈🏻زیرا دختر پیشوای آنها بود و در زمان حیات در بین خادمین بیت المقدس، و 😌داشت، از این رو همگی می خواستند که این افتخار نصیب آنها گردد. *-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-* 🔻   🔸در میان زکریا نسبت به مریم مهربان تر 😊بود و به نگهداری او داشت. ✨او می گفت؛✋🏻 من او هستم، این دختر را به من بدهید و مرا مخصوص توجه به او قرار دهید،☑️ ☝️🏻زیرا من از جهت به او نزدیکتر و بیشتر مورد اعتمادم. 👥مشاجره بالا گرفت و هر یک برای مقصود خود دلیلی📜 بیان می کرد، و با می خواستند را خود به عهده بگیرند✅ ❌ هیچکدام حاضر نشدند که این نصیب شخص دیگری شود و را به او بسپارند،😒 زیرا هر کدام امیدوار بودند که بدینوسیله به پروردگار خود جویند🤲🏻. ⬅️بالاخره همگی 👥تصمیم به گرفتند و در کنار نهری جمع شدند و ✍🏻خود را در آب انداختند، تا قلم هر کس بالا آمد از آن او باشد. ☝️🏻پس از لحظاتی⏳ قلمها زیر آب رفت و تنها 🖋 بود که روی آب 🌊آمد، لذا تسلیم رأی او شدند و مریم را به او سپردند. 🔸 از آن پس مریم تحت سرپرستی و کفالت درآمد و زکریا تربیت او را به عهده گرفت.✅ 🌿زکریا تصمیم گرفت به 🤲🏻 این کار وسایل آسایش و رفاه مریم را به بهترین وجه فراهم سازد. ♥️ عشق و علاقه زکریا به مریم، او را وا داشت تا مریم را دور از نگهدارد. ☝️🏻لذا اطاق بلندی در بنا کرد که راهی به آن جز بوسیله نردبان نبود.❌ 🍃زکریا شخصاً به بررسی و کفالت امور مریم پرداخت✔️. او مرتب به 🏠 و عبادت 🤲🏻مریم سر می زد تا از حال وی آگاه گردد و او را فراهم سازد. ☝️🏻هرگاه که زکریا به نزد مریم می رفت، او را در حال 🤲🏻 می دید و همیشه غذایی🍲 آماده که در برابرش ظاهر می گشت، 🌿گفت؛ ای مریم این از کجا آمده است؟🤔 ✨ او پاسخ گفت: ☝️🏻این از جانب که خدا به هرکس بخواهد بی شماری روزی می دهد.😊 🌸مریم نیز از مردم کناره گرفت و در مکانی گزید و پوششی برای خود برگزید☝️🏻 تا از دید مردم دور باشد و در برابر آنان پرده ای بر خود گرفت☑️. ادامه دارد..... _☀️ 🌤 🌥 ☁️ _ ڪلیڪ ↩️ ‌‌↶به مابپـــ💕ــــیوندید↷ ─➤🌿⊱•❁•─ 🥀─•❁•⊰ ڪپے‌بہ‌نیت‌ظہوࢪ ⛥ߊ‌ࡋࡋܣُܩَ ࡃَܟ᳝ߺّࡋ ࡋ၄‌ࡋܢߺِِّ࡙ࡏ ߊ‌ࡋܦ߭ܝ‌ّܟ᳝ߺ ╔═ೋ✿࿐ ⛥ https://eitaa.com/joinchat/2028601538C14264c1e4a ╚🦋⃟ٖٜٖٜٖٜ🌤════ೋ❀⛥࿐