صفر دوی مهار نشدنی.
میخواستم تایپ کنم که هزار و چهارصد و یکِ پرحاشیه خیلی عزیز گذشت. امّا عزیزم در هرصورت صفر دو واقعاً عزیز بود برای من. خیلی خیلی عزیز
پسندیدم عید امسال و
بیهیاهو، بیحاشیه، خوشبو، آروم
و واقعاً خیلی محترمه عید امسال برای من "
به نظرم بیشترین چیزی که دلم برایش تنگ میشود فرصتهای از دست رفته برای واقعاً زندگی کردنِ زندگیام باشد.
- هر دو در نهایت میمیرند
نرگِث
پسندیدم عید امسال و بیهیاهو، بیحاشیه، خوشبو، آروم و واقعاً خیلی محترمه عید امسال برای من "
" شکوفههای انگشتانم عطر بهجاماندهی لبخندتان را از روی ورقههای کاهی کنار میزنند و با یاد مشکین چشمان شما، سیاه میکنند این دفتر پوسیدهی وجودِ مرا.
* خیلی دوست دارم تاریخ بزنم از هزار و چهارصد و دوی عزیز و محترم امّا زیادی نامحترم سپری شد این ساال
نرگِث
تکذیب است و روا نیست که گفته شود آخر شاهنامه خوش است. اول داستان گلهایی دارد سرخ عنابی و همتای زر ن
آخر داستان ناکام ماندن را اگر روایت کند چه معنا میشود؟
سکوت تقدیر؟
آرامش خاطر؟
بیطرف در ماجرا؟
چهاٰرده-صفردو
نفسای آخرش و داره میکشه عزیزم.
اوقات بخیر؛ همینچُنین عاقبتت به خیر🪴
نرگِث
فروردینِ رضائیه
احوالی سرخوش، دیدگانی پر فروغ، در آبادیِ تحول به انتظار سبز شدهاند