نرگِث
بچهها غم خیلی محترمه انسان غمگین قرب بیشتری به خدا پیدا میکنه نسبت به قبل. حدیث قدسی داریم که أَ
" غمهای سنگین جبران میشن "
هیس، شبت به خیر عزیزم.
ما آدمیزادهای " شبت به خیرای " زود هنگامیم.
پس شبت به خیر دلبندم.
* لبخند.
یه ویس پنجاه و شیش ثانیهای رو تو سیو مسیج پیدا کردم.
تو ثانیه سیزدهم با گریه گفتم، دارم تموم میشم.
امّا عزیزم اصلاً همین الان یادم نمیاد بابت کدوم اتفاق این ویس رو گرفتم.
میبینی؟ فراموش میشن، پس لبخند بزن. لبخند پت و پهن
نرگِث
یه ویس پنجاه و شیش ثانیهای رو تو سیو مسیج پیدا کردم. تو ثانیه سیزدهم با گریه گفتم، دارم تموم میشم.
" تمام خطوط روی پیشانیات را بوسه باران میکنم تا اندکی کمتر درد به سراغت بیاید "
مامان زنگ زد و گفت بعد کم شدن شدت بارون بیا، امّا عزیزم.
میارزه به دیدن رعد و برقای پشت سر هم.
میارزه
عزیزم، آدمیزاد بیجنبه، بند بارون زدنه.
شاید اگه لباسام و بخوای بچکونی بتونی آب مصرفی یه خانوادهَ رو بکشی بیرون.
امّا بارون از آدمیزاد یه موجود دیگه میکشه بیرون، بیاباتر، بیپرواتر و ال بته آزادتر.
حالا عزیزم، زیر بارون برقصیم؟
نرگِث
" امّا عزیزم غمها، غمها بالا میآن و از پشت پلک آروم و ملیح سر میخورن پائین "
به عنوان یه نرگس، خیلی احساس عجیبی دارم.
غم پشت قلبم منتظره تا آروم آروم سر بخوره پائین و این قلب من شه که گریه کنه. عمیق، بلند، از تهِ دل