ء
برنامه همینه عزیزم، خب باید منتظر بمونم تا ساعت از دوازده بگذره تا بتونم زندگی بکنم.
شب، قلمرو زندگی منه.
سکوت کاامل، تاریکی، آرامش و آرامش و آرامش.
نرگِث
ء برنامه همینه عزیزم، خب باید منتظر بمونم تا ساعت از دوازده بگذره تا بتونم زندگی بکنم. شب، قلمرو زن
راستش الان که دارم مینویسم زیر نورای ضعیف هالوژنا موهام و بافتم و منتظرم تا برای بار نمیدونم چندم ملی و راههای نرفتهاش لود شه*/
نرگِث
*/ امّا شبهای سوّم، نادیده گرفتنی نیستن. شبهای سوّم زیر بیرقِ حسین بشین؛ آسودهی آسوده.
به عنایت شب سوم خیلی معتقدم، میبینن. انگار که رویِ تکتک آدما فوکوس کرده باشن میبینن