هدایت شده از ناتانائیل.
درسته همه چی داره خوب پیش میره، کارامطبق روال پیش میره ها؛ولی همیشه اون یه دونه که واسش کلی فکر کردم تلاش کردم گریه کردم و آخرشم نشد گوشه ذهنم و دلم میمونه.
قبلاً زیاد معتقد بودم به ارتباط تقثیلنویسی و دلربا بودن متون و دستنوشتهها.
گذر زمان اثبات کرد هرچی سخت باشی و نفهمیدنی، خاک میخوری گوشه طاقچه وُ سطح آگاهی آدمیزادهای دور و ورت این رو مجاب کرده.
نرگِث
قبلاً زیاد معتقد بودم به ارتباط تقثیلنویسی و دلربا بودن متون و دستنوشتهها. گذر زمان اثبات کرد هر
و آدما با سادگی مانوسترن، مانوسترن وُ راحت.
هدایت شده از - خـانومِ۲۷۴.
بعضی وقتا دلم میخواد از مهربونیِ امام حسین سرمو بکوبم به دیوار.
این روزا رو زیااد برام دعا کنید. مطمئتاً این دعا کردنه از جانب من هم متقابله.
ممنون معرفتتون🤍
هدایت شده از عیون.
احوالِ مرا میپرسید؟!
اگر بخواهم راستش را بگویم، این روزها عمیقاً جسمی در این جا و روحی در جای دگر را با تمامِ وجود، از ژرفای جان، درک میکنم. شاید هم درک کردن برای این احساس غمینِ عظیم، مقداری کم باشد؛ جسمی در این دیار به کارهای همیشگی و گذرانِ ساعات به شیوههای متفاوت، مشغول است و روح.. امان از این روحِ سرکش! دل و روح و جانِ متوصل به یکدیگر مدتهاست در دیار دیگری زندگی میکنند و جسمم را رها کردهاند به امانِ خود.
راستش و بخوای خیلی برام بامزه بوده.
اینکه خیلی واهمهی انجام تنهایی " اولینها " رو داشتم و الان با لذت و به صورتی که انگار حرفه من همون کار باشه انجام میدم
نرگِث
راستش و بخوای خیلی برام بامزه بوده. اینکه خیلی واهمهی انجام تنهایی " اولینها " رو داشتم و الان با
رسیدم، رسیدم به نقطهای که میتونم خیلی مطمئن بگم " رضاً به رضائک "
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
آدمها بیشتر از هر چیزی، ناامید کنندهن بنظرم.
به طوری که در موقعیتهایِ مختلف، واضحاً دست از امید داشتن بهشون میکشی و بعد از اون با یه نخ نازك همچنان ارتباطت رو باهاشون نگه میداری. کمرنگ و محو اما پابرجا.