نرگِث
راستش و بخوای خیلی برام بامزه بوده. اینکه خیلی واهمهی انجام تنهایی " اولینها " رو داشتم و الان با
رسیدم، رسیدم به نقطهای که میتونم خیلی مطمئن بگم " رضاً به رضائک "
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
آدمها بیشتر از هر چیزی، ناامید کنندهن بنظرم.
به طوری که در موقعیتهایِ مختلف، واضحاً دست از امید داشتن بهشون میکشی و بعد از اون با یه نخ نازك همچنان ارتباطت رو باهاشون نگه میداری. کمرنگ و محو اما پابرجا.
نرگِث
آدمیزادها هیچوقت گزینه مناسبی نبودن، رها کن بره دختر
بچهها هیچوقت دوست نداشتم به وقایع صفر و صدی نگاه کنم.
در ۹۹ درصد مواقع، آدمیزادها گزینه مناسبی نبودن.
همون یه درصد با مهر، برای شما باشه.
آدم امن خیلی خیلی کمه. آدمی که گفتن تروماهات و روز سختی که داشتی و روزایی که گذروندی رو مو به مو تعریف کنی و بیمِ عدم خرج سیاست در روابط و فلان و بهمان و کوفت و زهرمار نداشته باشی.
آدم امن خیلی مهمه.
نرگِث
آدمیزادِ بیاُمید عملاً هیچه. هیچ هیج. راستی، برای چی زندهای؟
راستش رو بخوای اگه بخوام برای تعریف یه موضوعی ذوق کنم. شاید بحث امید باشه.
انقدر تو طیفای مختلف، بحثای متفاوت و کلی چیزای دیگه امید گنجوندم که برای همونها ذوق زندگی کردن رو داشته باشم نمیتونم عدد تعیین کنم.
امید دارم. و امیدوارم به شدت زیاادی
نرگِث
https://t.me/nargth
دم و بازدم تو موقعیتی که غم بیشترین سیطره ممکن رو داره، ممکنه.
پس امیدوار باش عزیزم.
خدا هرکسی و که زیادی بخواد. میزنه تو سرش. انقدر که طرف تا گِلو بره تو گل. یهو نونوارش میکنه.
اگه رد انگشتای غم دور گِلوته، لبخند بزن.
و ما آدمیزادها همینیم عزیز نرگس.
پای گریز داریم از عنوان " گذشته ".
تعمداً غرق میکنیم خودمون رو تا خِرخره تو گذشته. آدمیزاد همینه
مغرض و متناقض