نرگِث
بارون داره میباره. سر میخوره رو سر و کلهت. اکسپلورت پشت سر هم ریلای حاوی موزیک بیکلام میآره. حا
خب نه آخه میدونی؟ من لذت میبرم از زجر دادن خودم.
شروع کردم یه پلی لیست خوب پیدا کردم و دونه دونه رو که پلی میکردم با اولین نتی که تو گوشم میپیچید خودم فرو میریختم.
میدونم. میدونم. حقیقت اینه من خودآزارم
ء
انگار وقتی که غم گِلوت
و گرفته مغز کشمشیت هم
خلاقتر میشه.
کی گفته غم بده؟ باباجون ما از غمامون رشد کردیم.
شکستیم و بعد سبز شدیم.
جوونه زدیم؛ اصلاً اگه ازمون بپرسن بچه کجایی میگیم ما محصول غمیم. از غمستون اومدیم و جامونم تو سینه غمستونه.
حالا بوسشون کن این غمای محیرالعقول و نور چشمی رو. بوسشون کن.
- دی صفر دو | نرگس
راستش و بخوای تو پر پیچ و خمترین چالشای زندگیمم مرطوب کننده رو خیلی ریلکس زدم رو دستم و دستم و ماساژ دادم. از درون مشوش بودم ولی مرطوب کننده خیلی مهمه.
بیخیال عزیزم. همهچی درست میشه. بیا دستات و با کرم ماساژ بدم.
واقعیت اینه که، سرعت نور و صوت باید زانوی ادب بزنن در مقابل سرعت گذر زمان. سرعت زمان خیلی سریعه.
اصلاً خداجون چهطوری؟ یعنیچی؟ مگه میشه؟
انگار که پارسال هفته پیش بود.
شیفته دورهمیای دخترونم.
یه مشت نازنازی قربونش برمه مامانی دور هم جمع شدن. هم و میکاپ میکنن، غذا درست میکنن، میرقصن، گریه میکنن.
کلاً بوس بوس بوس :))))
هروقت تونستنن این پتانسیل و ایجاد کنن که آدمای دور و ندیده رو از پشت گوشی بکشی بیرون و کارای که باید رو اعمال کنی اونوقت تکنولوژی پیشرفت کرده.
چه میدونم شاید بوس، شاید بغل، شاید له کردن فیس