قبلاًترها درک نمیکردم این آدمایی که از فرط تشویش ذهن ناخن میخورن یا پوست لب میکنن چهطوری انجامش میدن.
متاسفم عزیزم امّا الان وقتی که استرس میاد میشینه رو تن و بدنم، دستام انگار مکلّف به کندن پوست لب و گوشهی ناخن میشن. پاهام به صورت ریتمیک تکون میخورن. و فکر کنم برای مهارشون یه گلولهی خوشگل بیاد بشینه رو نقطهی مرکزی پیشونیم.
* چشمک
*/ قویترین آدم زندگیِ نرگس همیشه نرگس بوده و باقی میمونه.
نرگسِ قویِ خستهی یخزده امّا امیدوار.
نمیدونم تا حالا دیت گریه رفتید یا نه. امّا دوتا آدمیزادِ بالغِ اتوکشیدهی مامانی رو به رو هم نِشستن و سعی میکنن بدون اینکه قیافهشون زشت شه گریه کنن. و در آخر هیچ کدوم موفق نمیشن خارجکی گریه کنن و هقهقای پشت سر هم و فین فین و در آخر هم خندیدنهای متمادی.
درود بر دیت نرمالیز
نرگِث
نمیدونم تا حالا دیت گریه رفتید یا نه. امّا دوتا آدمیزادِ بالغِ اتوکشیدهی مامانی رو به رو هم نِشست
اینجوریه که عه، میشه پیشت خجالت نکشم و بینیم و با گوشه روسری پاک کنم؟ :))))))
انگار که طرف مقابلت هم تو رو دربایستی باشه میگه باشه منم با آستینم پاک میکنم.
نرگِث
اینجوریه که عه، میشه پیشت خجالت نکشم و بینیم و با گوشه روسری پاک کنم؟ :)))))) انگار که طرف مقابلت
فکر کنم برای این تصویر باید "صمیمیتهای کثیف" رو نسبت بدم.
صمیمیتهای کثیف و چرکی و داغان
نرگِث
تا ابد درود بر دخترای قویِ باهوشِ همهچیزدونِ با عزت نفسِ نازِ مامانی.
من همیشه تو تیم دخترا بودم.
در و واسه دخترخانومیا باز میکردم.
براشون مورد علاقههاشون رو میخریدم.
هنوز هم هستم.
هنوز هم تو تیم دخترخانومیام
دختر بودن برای من از یک پروسه به بعد خارج شد از جوّ "صورتی و درگیرِ قر و فر بودن و همیشه آروم و مهربون باقی موندن".
بعد از یک بازه تبدیل شدم به نرگسِ "مشوشِ خودم از پس خودم بر میامِ خستهی یخزده."